درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
98/10/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: جهت پنجم / قاعده فراغ و تجاوز / امر پنجم / خاتمه / استصحاب
بحث در این بود که مرحوم نائینی به سه روایت برای استفاده جامع بین قاعده تجاوز و فراغ، استدلال کردند و فرمودند جامع قاعده فراغ است بخلاف مرحوم شیخ انصاری.
اشکال اول: موثقه ابن ابی یعفور، اختصاص به قاعده فراغ ندارد و نمی توان قاعده فراغ را اختصاص به صحت در کل بدهیم، بلکه صحت در جزء را هم شامل می شود. چون لفظ شیء در روایت، اعم از جزء و کل است و این تفسیر درستی نیست که قاعده فراغ را اختصاص به کل بدهیم و قاعده تجاوز را به جزء. ما چه دو قاعده مستقل بشماریم و چه یک قاعده بگیریم، قاعده فراغ و تجاوز، در جزء و کل فرقی ندارند، بلکه باید بگوئیم اگر شک در صحت موجود باشد، قاعده فراغ است و اگر شک در وجود باشد، قاعده تجاوز است.[1]
اشکال دوم: نسبت به روایت زراره و اسماعیل بن جابر، درست است که مورد روایت، قاعده تجاوز است، اما اختصاص قاعده تجاوز به باب نماز که مرحوم نائینی فرمودند، ناتمام است. می گویند قاعده تجاوز در سائر ابواب هم جاری است.[2]
با این اشکالات، جامع مرحوم نائینی هم رد شد.
ما روایاتی که قاعده تجاوز از آن استفاده می شد را بیان کردیم، از اینجا روایاتی که قاعده فراغ از آن برداشت می شود را بررسی می کنیم که این روایات در باب صلات و طهارات وجود دارد. البته دو روایت است که فقهاء از آن، استفاده تعمیم برای جمیع ابواب فقه کرده اند.
منها: صحیحه محمد بن مسلم: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَيْنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ كُلُّ مَا مَضَى مِنْ صَلَاتِكَ وَ طَهُورِكَ فَذَكَرْتَهُ تَذَكُّراً فَأَمْضِهِ وَ لَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ فِيه».[3]
گفته شده که این روایت هم صلات را شامل می شود و هم طهارت را.
منها: موثقه محمد بن مسلم: «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: كُلُّ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِمَّا قَدْ مَضَى فَامْضِهِ كَمَا هُو».[4]
عمومیت از این روایت بیشتر از روایت قبل است.
مراد از ما مضی، مضی از خود شیء است نه محل شیء و معنای روایت این می شود: اعتنا به شیءای که در آن شک داری، نکن، البته بعد از گذشت از آن شیء (مضی).
نکته: اینکه می گوئیم بعد از گذشت آن شیء به آن اعتنا نکن، در دل آن خوابیده است پس وجود آن مسلم است و شک در وجودش نداریم و ثبوت آن تمام است. لذا بر این اساس گفته اند این دو روایت اختصاص به قاعده فراغ دارد.
اشکال: این روایت صحت اتمام بعد از عمل را می گوید یا اتمام بعد از جزء را؟
می گویند آنچه که از روایت استفاده می شود، اختصاص به مرکب ندارد، بلکه اتمام جزء را هم شامل می شود و از این برداشت کرده اند که قاعده فراغ، اختصاص به کل عمل ندارد و بلکه جزء عمل را هم شامل می شود.[5]
سوال: آیا با وجود این دو روایت که اختصاص به قاعده فراغ دارد، دست از قاعده تجاوز برداریم یا از قاعده فراغ و یا به هر دو قاعده عمل کنیم؟
جواب: مرحوم نائینی می فرمایند: در اینجا دست از قاعده تجاوز برداشته می شود و فقط یک قاعده به نام قاعده فراغ وجود دارد و این قاعده هم مختص به نماز است نه ابواب دیگر.[6]
مرحوم شیخ انصاری[7] و برخی دیگران می گویند: همه را ارجاع به قاعده تجاوز بدهیم و دست از قاعده فراغ برداریم، یعنی در اینجا یک جامع به نام قاعده تجاوز درست کنیم، البته این جامع را توسعه می دهیم و شک در صحت را شامل شود و ایشان می گویند صحیحه زراره و موثقه اسماعیل بن جابر، قاعده تجاوز را می گیرد و خروج از شیء را در آن روایت، خروج از محل شیء معنا کردیم. چون خروج از خود شیء با شک در آن شیء، سازگاری ندارد و حتما باید خروج از محل معنا کنیم و در این صورت اختصاص به قاعده تجاوز دارد.
سوال: حال چه بگوئیم یک قاعده است و یا بگوئیم دو قاعده است و یا جامع در نظر بگیریم، آیا می توان یک قاعده را کنار گذاشت یا خیر؟