< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

98/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مطلب اول / امر دوم / خاتمه / استصحاب

بحث در این بود که آیا می توان قاعده یقین را با ادله استصحاب اثبات کرد یا خیر که گفتیم نمی شود.

و آیا قاعده یقین با ادله قاعده فراغ اثبات می شود یا خیر که گفتیم نمی شود.

حال آیا قاعده یقین با ادله اصالة الصحه اثبات می شود یا خیر؟

در این رابطه می گوئیم اصالة الصحه بر سه قسم است:

اول: اصالة الصحه در افعال

دوم: اصالة الصحه در اقوال

سوم: اصالة الصحه در اعتقادات

اما قسم اول اصالة الصحه در افعال

مثلا شخصی مایعی را می خورد و نمی دانیم سرکه است یا خمر، باید فعل مسلمان را حمل بر صحت کنیم و بگوئیم این شرب، حلال است. یا مثل اینکه ما وارد مسجد می شویم و امام جماعت نماز می خواند و عده ای به او اقتدا می کنند و نمی دانیم قرائت او صحیح است یا خیر و باید فعل این شخص را حمل بر صحت کنیم.

اصالة الصحه در افعال، ربطی به قاعده یقین ندارد.

اما قسم دوم اصالة الصحه در اقوال

مثلا شخصی در حال صحبت است و نمی دانیم غیبت می کند که گناه باشد یا ذکر می گوید، در اینجا روایات می گوید «ضع امر اخیک علی احسنه»، اصالة الصحه جاری کن و بگو گناه یا غیبت انجام نمی دهد. یا مثل اینکه متکلمی حرفی می زند و خودش اقرار می کند که اشتباه کردم، اصالة الصحه در اقوال می گوید اقرار او را که می گوید اشتباه کرده ام، بپذیر و یا متکلم شوخی کرد و سخنی گفت و مزاح کرد و خودش گفت این کلام مراد جدی من نبوده است، اصالة الصحه می گوید سخن او را بپذیر.

این قسم هم ربطی به قاعده یقین ندارد.

اما قسم سوم اصالة الصحه در اعتقادات

این قسم بر دو نوع است:

اول: آقای زید، مطلبی را می گوید و نمی داند آیا این اعتقاد او صحیح بوده یا خیر و آیا مقدماتی را که چیده است، درست بوده یا فاسد، اصالة الصحه در اعتقادات حکم می کند که این شخص، در چیدن مقدمات، تقصیری نکرده است و اعتقاد او صحیح است.

دوم: آیا این اعتقاد او، مطابق با واقع هم می باشد یا خیر؟

در این نوع می فرمایند اصالة الصحه بدرد نمی خورد و اثبات مطابق معتقَد فرد با واقع و عدم جهل مرکب نمی کند.

حال می گوئیم اگر اصالة الصحه در اعتقادات به معنای دوم حجت نیست، قاعده یقین هم از این قبیل است. مثلا به عدالت زید در روز جمعه یقین داشتم و الان شک دارم که آیا آن یقین (معتقَد)، درست است یا خیر که گفتیم اصالة الصحه نمی تواند اثبات کند که اعتقاد، مطابق با واقع بوده یا جهل مرکب.

پس باید گفت با اصالة الصحه هم نمی توانیم قاعده یقین را اثبات کنیم.

تا به اینجا، سه راه برای اثبات قاعده یقین مطرح شد و با هیچکدام قاعده یقین ثابت نشد، در نتیجه قاعده یقین دلیلی ندارد.

نکته: بزرگان گفته اند اگر بگوئیم قاعده یقین حجت است، فائده اش کم است و کاربرد فقهی ندارد. چون همیشه معارض با استصحاب است و استصحاب مقدم بر آن است. مثلا در روز جمعه یقین به عدالت زید داشتیم و در روز شنبه شک می کنیم که آیا این یقین درست بوده یا خیر، در اینجا به روز پنجشنبه برگشت می شود که ببینیم حالت زید چه بوده و همان را در روز جمعه استصحاب می کنیم و موضوع قاعده یقین از بین می رود و دیگر نیازی به قاعده یقین نداریم.[1]

بله یک مورد برای قاعده یقین شمرده شده است و آن موردی است که موضوع (عدالت زید) حالت سابق نداشته باشد، در این صورت قاعده یقین به کار می آید اگرچه دلیلی بر حجیت آن نمی باشد.[2]

با این بیان مطلب اول از امر دوم تمام می شود و گفتیم با ادله استصحاب نمی توان قاعده یقین را ثابت کرد.


[1] «فلأنّ القاعدة معارضة بالاستصحاب دائماً، إذ الشك في موارد القاعدة مسبوق بيقينين يكون باعتبار أحدهما مورداً للاستصحاب، و باعتبار الآخر مورداً للقاعدة، فيقع التعارض بينهما، فاذا تيقنا بعدالة زيد يوم الجمعة مثلًا، و شككنا يوم السبت في عدالته يوم الجمعة لاحتمال كون اليقين السابق جهلًا مركباً، فباعتبار هذا اليقين تجري القاعدة، و مقتضاها الحكم بعدالة زيد يوم الجمعة، و حيث إنّه لنا يقين بعدم عدالته سابقاً و شك فيها يوم الجمعة، يجري الاستصحاب، و مقتضاه الحكم بعدم عدالته يوم الجمعة، فلا محالة يقع التعارض بينهما، فلا يمكن اجتماعهما في دليل واحد، إذ جعل الحجية للمتعارضين بجعل واحد غير معقول. نعم، لو دل دليل آخر- غير أدلة الاستصحاب- على حجية القاعدة، لم يكن مانع من الأخذ به»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص292.
[2] «نعم، يمكن فرض جريان القاعدة في موردٍ لا يكون فيه معارضاً بالاستصحاب، و لكنّه نادر لا يمكن حمل الأخبار عليه»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص292.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo