< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

98/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: امر اول / خاتمه / استصحاب

بیان شد در استصحاب شرط است که قضیه متیقنه با مشکوکه، موضوعا و محمولا، متحد باشند.

حال این ملاک وحدت، از سه راه است: 1. دقت عقلی؛ 2. عرف با توجه به لسان دلیل؛ 3. عرف بما هو عرف.

بیان شد که دقت عقلی نمی تواند ملاک باشد، چون اگر ضابطه، دقت عقلی باشد دیگر جایی برای استصحاب نمی باشد.

و همچنین گفتیم عرف با توجه به لسان دلیل هم نمی تواند تمام ملاک باشد.

در نتیجه ضابطه منحصر به راه سوم می شود که ملاک در اتحاد، عرف بما هو عرف باشد.

سوال: معنای صدق عرفی چه می باشد؟ و آیا مسامحات عرفیه پذیرفته می شود؟

شما در جایی مانند استصحاب، می گویید ملاک صدق عرفی است و در جایی دیگر می گویید در اثبات احکام، صدق عرفی بدرد نمی خورد (یضرب علی الجدار)، حال اگر اینگونه است چرا در استصحاب می گوئید ملاک صدق عرفی است و معنای آن چیست؟

مثلا شارع مقدس، حکم کر را مشخص کرده است و همچنین از حیث مقدار هم، وزن آن را مشخص کرده است. حال فردی یک کاسه آب از مقدار کر مشخص بر می دارد، آیا می توان گفت آب باقیمانده کر است؟ اگر این را به عرف بدهید، می گوید این آب همچنان کر است و مسامحه می کند و اینکه می گویند مسامحات عرفی، یضرب علی الجدار، همین مورد است.

و گاهی این گونه است که آبی یقینا کر بوده است و الان شک می کند که آیا کر است یا خیر؟ در اینجا به عرف می گوئیم که آیا این آب کر است و یا خیر و عرف می گوید این آب تا به امروز کر بوده و شما احتمال می دهید که از کریت ساقط شده باشد، عرف می گوید این آب همان آب است و استصحاب جاری می شود. این جزء همان مواردی است که صدق عرفی کفایت می کند و دقت عقلی لازم نیست.

پس اینکه در استصحاب گفته شده اتحاد عرفی بین قضیه متیقنه و مشکوکه شرط است، معنای آن همین است و چنین عرفی مرجع است و موضوع متیقن را می بیند و موضوع مشکوک را هم می بیند، دلیل شرعی هم که می گوید «لا تنقض الیقین بالشک»، می بیند و حکم می کند که این مشکوک، همان متیقن است.[1]

تا به اینجا اثبات شد اینکه می گوئیم ملاک صدق عرفی است و مسامحات عرفی پذیرفته نیست، چه می باشد.

نکته: در پایان بحث باید به این نکته دقت شود که اگر عرف، ناظر به لسان دلیل باشد و بیان کننده حال حدوث حکم باشد، چرا شک می کنیم؟ این شک ممکن است از دو جهت باشد:

1. احتمال می دهیم این قید (آب متغیر)، قید حدوث باشد نه قید بقاء. یعنی تغیر، علت محدثه نجاست باشد نه علت مبقیه، در اینجا شک وجود دارد و استصحاب جاری می باشد.

2. احتمال می دهیم تغیر آب، از باب قدر متیقن قید باشد. یعنی آنچه که یقین به نجاست آن دارم، در حال تغیر آب است، این قدر متیقن از نجاست است، اما اگر تغیر زائل شد، شک دارم که آیا در زمان دوم که تغیر زائل شده است، آب نجس است یا خیر و با رفتن این قید (تغیر) احتمال می دهم که از ابتدا قید نبود است.

نتیجه امر اول از خاتمه استصحاب این شد: 1. در استصحاب معتبر است که قضیه متیقنه با مشکوک، موضوعا و محمولا متحد باشد؛ 2. ملاک اتحاد، صدق عرفی می باشد نه دقت عقلی.


[1] «أنّ الحق في المقام كون الموضوع مأخوذاً من العرف، بمعنى أنّ جريان الاستصحاب تابع لصدق النقض عرفاً بمقتضى دليله الدال على حرمة نقض اليقين بالشك، و قد ذكرنا أنّ الأوصاف مختلفة في نظر العرف، فمنها ما هو مقوّم للموضوع، فبعد انتفائه لا يصدق النقض، فلا مجال لجريان الاستصحاب فيه. و منها ما هو غير مقوّم، فبانتفائه يصدق نقض اليقين بالشك على رفع اليد عن الحكم السابق، فلا مانع من جريان الاستصحاب فيه. و لذا ذكرنا في مباحث الفقه: أنّه لو قال البائع: بعتك هذا الفرس فبان كونه شاةً، يكون البيع باطلًا، لكون الصورة النوعية مقوّمة للمبيع. و لو قال: بعتك هذا العبد الكاتب أو بشرط أن يكون كاتباً، فانكشف الخلاف فالبيع صحيح، لعدم كون الوصف مقوّماً للمبيع بنظر العرف، بل من أوصاف الكمال، فللمشتري الخيار. هذا تمام الكلام في اعتبار الوحدة في القضية المتيقنة و المشكوك فيها»؛ خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج2، ص285.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo