< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

98/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه دوازدهم / تنبیهات / استصحاب

در بحث امروز، دو مطلب بیان خواهد شد:

مطلب اول: بحث در تنبیه دوازدهم می باشد، مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند: «أنه قد عرفت أن مورد الاستصحاب لا بد أن يكون حكما شرعيا أو موضوعا لحكم كذلك فلا إشكال فيما كان المستصحب من الأحكام الفرعية أو الموضوعات الصرفة الخارجية أو اللغوية إذا كانت ذات أحكام شرعية و أما الأمور الاعتقادية التي كان المهم فيها شرعا هو الانقياد و التسليم و الاعتقاد بمعنى عقد القلب عليها من الأعمال القلبية الاختيارية فكذا لا إشكال في الاستصحاب فيها حكما».[1]

تا به حال گفته شد که استصحاب در احکام شرعی و موضوعات خارجی جاری می باشد، حال در این تنبیه بحث می شود که آیا در امور اعتقادیه هم استصحاب جاری است یا خیر.

در استصحاب احکام شعری و موضوعات خارجی گفتیم اگر مستصحب حکم شرعی یا موضوع ذی اثر شرعی باشد، استصحاب صحیح است و در این تنبیه سوال از این است که آیا می توان امور اعتقادی را استصحاب کرد و آیا این امور، حکم شرعی یا موضوع ذی اثر شرعی است یا خیر؟ یعنی توحید، نبوت، امامت، معاد، صفات خداوند و... را می توان استصحاب کرد یا خیر؟

مصباح[2] در این باره می فرمایند: جریان استصحاب در امور اعتقادی از اینجا مطرح شد که یکی از علماء یهود به عالم شیعه اینگونه عرض کرد که ما و شما پیامبری حضرت موسی را قبول داریم (متیقن) و شک در پیامبری حضرت محمد داریم (مشکوک) و یکی از ادله اثبات احکام شما شیعه، استصحاب است و در اینجا استصحاب را جاری می کنیم که یقین سابق که پیامبری حضرت موسی است، کما کان جاری می باشد.

مرحوم آخوند می فرمایند اینکه گفتیم استصحاب باید یا حکم شرعی یا موضوع دارای اثر شرعی باشد، بخاطر این است که استصحاب علاوه بر یقین سابق و شک لاحق، باید اثر عملی هم داشته باشد و الا تعبد به یقین سابق ارزشی ندارد، لذا در اینجا دو حرف داریم: 1. اشکالات متعددی که فقهاء بر استصحاب یهودی وارد کرده اند.

مطلب دوم: امور اعتقادی بر دو قسم است:

قسم اول: امور اعتقادی که عقد الوضع است و از افعال اختیاری انسان ها است و باید ملتزم به آن شد و اعتقاد به آن داشت که مطلوب، فقط اعتقاد است نه چیز دیگر، به تعبیر آخوند افعال جوانحی است.

اگر امور اعتقادی از این قسم باشد، صاحب کفایه می فرمایند استصحاب مشکلی ندارد و اگر متیقن و مشکوک بود، می توان آن را استصحاب کرد.

قسم دوم: امور اعتقادی که علاوه بر اعتقاد، معرفت و یقین هم لازم دارد و صرف اعتقاد فایده ندارد و تا یقین حاصل نشود، اثری مترتب نمی شود.

صاحب کفایه می فرمایند این قسم از امور اعتقادی با استصحاب ثابت نمی شود. چون استصحاب دلیل ظنی است و نهایتا به وسیله آن ظن حاصل می شود و قطع و یقین نمی آورد.

بعد می فرمایند باید دید که اثبات خداوند، معاد، نبوت و... از کدام قسم است و آیا مجرد اعتقاد کافی است و یا باید تحصیل معرفت و یقین کرد. و واضح است که نبوت از اموری نیست که با ظن، احتمال و شک بتوان آن را اثبات کرد و قطعا نیاز به معرفت و یقین دارد.

با توجه به این مطالب مرحوم آخوند می فرمایند سخن این یهودی از اساس باطل است و استصحاب نمی تواند امور اعتقادی قسم دوم را اثبات کند و شما باید یقین به نبوت حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد پیدا کنید و استصحاب در اینجا کار نمی تواند انجام بدهد.

مثلا اگر شک در زنده بودن امام معصوم باشد، با استصحاب نمی توان اثبات حیات امام معصوم کرد و باید یقین به حیات امام حاصل کرد و روایات هم ناظر به این مطلب می باشد: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة».[3]

در نتیجه آنچه در امور اعتقادی لازم است، تحصیل معرفت و یقین است و امور ظنی مانند استصحاب در اینجا نمی توانند کاری کنند.

توضیح بیشتر در جلسه بعد ذکر خواهد شد.


[1] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص422.
[2] خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، ج3، ص253 و 254.
[3] صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج2، ص409.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo