< فهرست دروس

درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی

98/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیه یازدهم / تنبیهات / استصحاب

در بحث امروز، سه مطلب بیان خواهد شد.

مطلب اول: بحث در مقام دوم بود که دو حادث وجود دارد و ما علم به تاریخ حدوث یکی علم و به تاریخ دیگری جهل داریم. مثلا می دانیم در روز چهارشنبه مورث فوت نکرده و وارث هم مسلمان نشده است و در روز جمعه می دانیم که پدر روز پنجشنبه فوت کرده و می دانم که فرزند هم مسلمان شده است اما نمی دانم که اسلام فرزند قبل از فوت پدر (پنجشنبه) بوده که از او ارث ببرد یا بعد از فوت پدر بوده که از او ارث نمی برد.

مرحوم آخوند می فرمایند: «و أما لو علم بتاريخ أحدهما»؛[1] ایشان در این مقام، ضابطه ای را بیان می کنند که استصحاب نسبت به مجهول التاریخ، جاری می باشد اما نسبت به معلوم التاریخ، استصحاب جاری نمی باشد.

اما دلیل جریان استصحاب نسبت به مجهول التاریخ: در اینجا، ارکان استصحاب جاری است و زمان یقین هم به شک متصل است، در نتیجه استصحاب جاری می شود. مثلا در روز چهارشنبه یقین داشتیم که پسر مسلمان نیست و احتمال می دهیم روز پنجشنبه و جمعه مسلمان شده باشد که استصحاب عدم اسلام در روز پنجشنبه می کنیم و می گوئیم در زمان فوت پدر (روز جمعه)، مسلمان نبوده، در نتیجه از پدر خود ارث نمی برد.

پس مرحوم آخوند می فرمایند این استصحاب در مجهول التاریخ جاری است چون اتصال زمان یقین به شک موجود است.

اما دلیل عدم جریان استصحاب نسبت به معلوم التاریخ (مثل موت پدر): در اینجا شکی نداریم و یقین داریم در روز چهارشنبه زنده بوده و در روز پنجشنبه هم زنده بوده و در روز جمعه علم به حادث که فوت باشد، داریم.

مطلب دوم: اشکال بر نظریه مرحوم آخوند: استصحاب در دو طرف جاری است، یعنی استصحاب در معلوم التاریخ مثل مجهول التاریخ جاری می باشد و ارکان استصحاب در هر دو طرف تمام می باشد و مشکلی که مرحوم آخوند در معلوم التاریخ داشتند، عدم اتصال زمان یقین به شک بود که ما این را قبول نکردیم.

طبق این اشکال باید گفت استصحاب در مجهول التاریخ و معلوم التاریخ، در هر دو جاری است.

بیان چند فرع:

چند فرع باید پیاده سازی این اختلاف، بیان شده است:

فرع اول: ظرف آبی داریم که می دانیم آب قلیل است و داخل آن آبی سرازیر می شود که به حد کر می رسد، حال نجاستی به این آب رسیده اما نمی دانیم رسیدن نجاست در زمان قلیل بودن آب بوده که آب نجس باشد و یا رسیدن نجاست در زمان کر بودن آب است که آب پاک می باشد. در اینجا تاریخ ملاقات برای ما معلوم نیست که آیا قبل از کر شدن است تا آب نجس باشد یا بعد از کر شدن است تا آب پاک باشد.

در این فرع، دو اصل وجود دارد:

اصل اول: اگر تاریخ کریت معلوم باشد (فرض ما نحن فیه همین است)، باید گفته شود در زمانی، ملاقات انجام نشده بود و این را تا زمان کریت آب استصحاب می کنیم، در نتیجه تا زمان کریت، ملاقات صورت نگرفته و آب پاک است.

اصل دوم: در اینجا استصحاب عدم کریت تا زمان ملاقات را می توان جاری کرد، یعنی در زمانی، آب درون این ظرف کر نبوده است و این عدم را تا زمان ملاقات، استصحاب می کنیم، در نتیجه باید گفت آب قبل از کریت ملاقات با نجاست کرده و نجس شده است.

حال که این دو استصحاب با هم معارض هستند، چه باید کرد؟

نکته: البته بعضی گفته اند این دو استصحاب تساقط می کند و مرجع، اصل طهارت می باشد.

مطلب سوم: در اینجا اگر نظریه مرحوم آخوند را قبول کنیم که نسبت به معلوم التاریخ، استصحاب جاری نمی باشد و فقط در مجهول التاریخ استصحاب جاری می شود، در فرع بالا که تاریخ کریت معلوم است، استصحاب عدم ملاقات تا زمان کریت و حکم به طهارت آب می شود.

در این فرع، مرحوم نائینی[2] می فرمایند در تمام صور، یعنی چه بگوئیم استصحاب در هر دو (مجهو التاریخ و معلوم التاریخ) جاری است یا جاری نیست یا در یکی استصحاب جاری است و در دیگری خیر، آب نجس است. چون آنچه که از روایات برداشت می شود این است: «الماء اذا بلغ حد کر، لا ینجسه شیء» و مراد از حد کر، کریت واقعی نیست بلکه احراز کریت می باشد، یعنی شما باید احراز کریت کنید بعد حکم به طهارت کنید اما در ما نحن فیه نمی توان احراز کریت کرد و بالتبع حکم به طهارت هم نمی شود.


[1] خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص421.
[2] «عدم جريان الأصل في مجهول التاريخ و معلومه، كما إذا علم بكرّيّة الماء و ملاقاته للنجاسة و شكّ في المتقدّم و المتأخّر منهما، فانّه لا تجري أصالة عدم الملاقاة إلى زمان الكرّيّة و لو مع العلم بتاريخ الكرّيّة و الجهل بتاريخ الملاقاة، لأنّ الظاهر من قوله عليه السلام «إذا بلغ الماء قدر كرّ لا ينجّسه شي‌ء» هو أنّه يعتبر في العاصميّة و عدم تأثير الملاقاة سبق الكرّيّة و لو آناً ما، فانّ الظاهر منه كون الكرّيّة موضوعا للحكم بعدم تنجيس الملاقاة، و كلّ موضوع لا بدّ و أن يكون مقدّما على الحكم، فيعتبر في الحكم بعدم تأثير الملاقاة من سبق الكرّيّة، و لذلك بنينا على نجاسة المتمّم للكرّ، لأنّه يتّحد فيه‌ زمان الكرّيّة و الملاقاة، فلا محيص عن القول بنجاسة الماء مطلقا، سواء جهل تاريخ الملاقاة و الكرّيّة أو علم تاريخ أحدهما، و سواء كانت الملاقاة معلومة التاريخ أو الكرّيّة»؛ نایئنی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج4، ص428 و 429.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo