درس خارج فقه استاد سیدعبدالهادی مرتضوی
99/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 6: «لو قال: «زنيت أنت بفلانة» أو «لطت بفلان» فالقذف للمواجه دون المنسوب إليه على الأشبه، و قيل: عليه حدان».[1]
بیان شد که در مسئله شش و سوال اول، دو نظریه است، نظریه اول این بود که یک حد است و متعلق به مواجه است.
نظریه دوم: آنچه که مرحوم مفید،[2] شیخ طوسی در نهایه،[3] مبسوط[4] و خلاف،[5] ابن زهره در غنیه،[6] شهید ثانی[7] و... انتخاب کرده اند: فرد دو حد می خورد و قذف نسبت به مواجه و منسوب الیه است.
ادله این نظریه:دلیل اول: اجماع؛[8]
دلیل دوم: زنا فعل دو نفر است و اگر نسبت به یکی ثابت شود، نسبت به دیگری هم صادق است، زنا یا نسبت به هر دو صادق است و یا نسبت به هر دو کاذب است و یک طرفه که نمی شود و فعل دو نفر است، پس قذف برای هر دو است مواجه و منسوب الیه.[9]
اشکال اول: اجماع ناتمام است چون اکثر گفته اند دو حد قذف نیست و یک حد قذف است.
اشکال دوم: ملازمه ای در کار نمی باشد و می شود زنا از یک طرف و فعل واحد باشد و طرف دیگر مکرَه یا خواب و... باشد.
اشکال سوم: الحدود تدرئ بالشبهات.[10]
پس باید در این مسئله گفت فقط یک حد وجود دارد و آن هم نسبت به مواجه می باشد.
پس نظریه مرحوم در تحریر تمام است.
مسئله 7: «لو قال لابن الملاعنة: «يا ابن الزانية» أو لها «يا زانية» فعليه الحد لهاو لو قال لامرأة: «زنيت أنا بفلانة» أو «زنيت بك» فالأشبه عدم الحد لها، و لو أقر بذلك أربع مرات يحد حد الزاني».[11]
در این مسئله، دو فرع تطبیق می شود.
فرع اول: اگر شخصی به پسر لعان (ابن الملاعنه) بگوید ای پسر زنا یا به مادرش که مادر این پسر و همسر خودش است، بگوید ای زنا کار، آیا حد قذف بر این مرد ثابت است یا خیر؟
نکته: در کتاب لعان می گویند: اگر شوهر برای نفی ولد از خودش، خانم خودش را لعان کند به جهت اینکه ولد را از خودش نفی کند، یا اگر بگوید خانمش زنا کرده است ولی نتواند اثبات زنا کند، حد قذف می خورد، در آنجا گفتیم اگر شوهر زن خود را لعان کند، حد قذف را از خود دور می کند و با این لعان، این زن حرام ابدی بر شوهر خود می شود.[12]
حال به اصل فرع بر می گردیم، شوهر به خانمش که مورد لعان واقع شده، می گوید ای زناکار یا به فرزند او می گوید ای زنا زاده، لذا می گوئیم گاهی مرد به پسر می گوید زنا زاده و گاهی هم به مادر می گوید زناکار، سوال این است که آیا چنین گفتاری موجب حد قذف بر این شوهر است یا خیر؟
علی القاعده باید بگوئیم هست، چون موضوع قذف ثابت شده است و این شوهر، به این خانم گفته است زنا کار، بله با لعان، حد زنا از بین می رود، اما حد قذف از بین نمی رود، پس باید گفت حد قذف ثابت است و ادله آن:
دلیل اول: اجماع؛
دلیل دوم: موضوع قذف محقق شده و باید حد قذف زده شود.
دلیل سوم: روایات:[13]
منها: صحیحه حلبی: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَذَفَ مُلَاعَنَةً قَالَ عَلَيْهِ الْحَدُّ».[14]
دلالت این روایت بر ثبوت حد، واضح است.
منها: روایت سلیمان: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ سُلَيْمَانَ يَعْنِي ابْنَ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَنْ أَبِيهِ) ع قَالَ: يُجْلَدُ قَاذِفُ الْمُلَاعَنَة».[15]
این روایت هم دلالت بر حد قذف دارد.
منها: صحیحه ابی بصیر: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ قَذَفَ امْرَأَتَهُ فَتَلَاعَنَا ثُمَّ قَذَفَهَا بَعْدَ مَا تَفَرَّقَا أَيْضاً بِالزِّنَا أَ عَلَيْهِ حَدٌّ قَالَ نَعَمْ عَلَيْهِ حَدٌّ».[16]
این روایت هم می گوید بعد از ملاعنه اگر مرد قذف کرد، حد قذف بر او ثابت است.
منها: روایت ابن محبوب: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُحَدُّ قَاذِفُ اللَّقِيطِ وَ يُحَدُّ قَاذِفُ ابْنِ الْمُلَاعَنَة».[17]
با این روایت، فرع اول به پایان می رسد.