درس خارج فقه استاد سیدعبدالهادی مرتضوی
99/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 15: «يحد القوّاد خمس و سبعون جلدا ثلاثة أرباع حد الزاني و ينفى من البلد الى غيره، و الأحوط أن يكون النفي في المرة الثانية، و على قول مشهور يحلق رأسه و يشهر، و يستوي فيه المسلم و الكافر و الرجل و المرأة إلا أنه ليس في المرأة إلا الجلد، فلا حلق و لا نفي و لا شهرة عليها، و لا يبعد أن يكون حد النفي بنظر الحاكم».[1]
در این مسئله، چند فرع بیان می شود:
فرع اول: مقدار حد قیادتحد قیادت، 75 تازیانه و سه چهارم حد کامل است.
دلیل بر این فرع، عدم الخلاف است.[2]
البته از این جهت بحث است که این حکم، بخاطر اجماع است یا بخاطر روایت.
برخی گفته اند که این مسئله، اجماعی است و برخی گفته اند دلیل آن صحیحه عبدالله بن سنان[3] است که جلسه قبل بیان شده است و این روایت را مرحوم شیخ انصاری تحت عنوان حرمت قیادت در مکاسب ذکر کرده اند، ایشان فرموده اند: «السادسة عشر القيادةحرام، و هي السعي بين الشخصين لجمعهما على الوطء المحرّم، و هي من الكبائر، و قد تقدم تفسير «الواصلة و المستوصلة» بذلك في مسألة تدليس الماشطة. و في صحيحة ابن سنان»[4] البته از این تعریف بر می آید که قیادت به معنای لغوی در اینجا منظور می باشد و هر گونه جمع را بیان کرده است. ایشان بعد به صحیحه ابن سنان اشاره می کند و برخی در سند این روایت چنین مناقشه می کند: محمد بن سلیمان که در سند شیخ صدوق وارد شده است، محمد بن سلیمان بصری است که همان محمد بن سلیمان دیلمی است و این شخص ضعیف است.
البته از این اشکال چند جواب داده شده:
اول: درست است در سند صدوق، محمد بن سلیمان بصری است اما او از ابن سنان روایت ندارد و شخصی که از ابن سنان روایت دارد، محمد بن سلیمان مصری است نه بصری و محمد بن سلیمان مصری در سند صدوق وجود ندارد.
دوم: گفته شده که محمد بن سلیمان مطلق و محمد بن سلیمان بصری و محمد بن سلیمان مصری، هر سه از ابن سنان روایت دارد.[5]
لذا گفته شده که این روایت صحیحه نیست.
سوم: مشهور به این روایت عمل کرده اند و عمل مشهور جبران ضعف می کند و باید ملتزم به این روایت شد و تعبیر صحیحه درست می باشد.[6]
اگر این روایت تمام باشد، با وجود این روایت، دیگر نمی توان گفت این حکم اجماعی است و اجماع مدرکی می شود و اگر اجماع کنار گذاشته شود، نمی توان همه صور (مرد با مرد، مرد با بچه، زن با زن، زن با بچه) را ملحق کرد و لذا باید تکیه بر اجماع کنیم تا بتوانیم همه صور را بگوئیم که مشمول حد می باشد و حد بر آنجا جاری می شود.
لکن ادعای اجماع نا تمام است و اینکه گفته شود در همه صور هم حد دارد، نا تمام است.
فرع دوم: تبعید قوادشخصی که بخاطر قیادت حد خورده است، باید نفی بلد شود.
در اینجا می گوئیم اگر مدرک این حکم، صحیحه عبدالله بن سنان باشد، خوب است و اگر گفته شود این روایت ضعیف است، نمی توان حکم به نفی بلد کرد الا اینکه ادعای اجماع بر تبعید شود.
فرع سوم: تراشیدن شدن سر قوادسر قواد باید تراشیده شود و در شهر چرخانده شود تا همه او را بشناسند.
می گوئیم اگر اجماع بر این حکم باشد، این حکم تمام است و الا روایاتی در کار نمی باشد و اجماع را هم قبول نکردیم، پس این حکم را هم نمی پذیریم.
فرع چهارم: عدم فرق بین زن و مرد و مسلمان و کافردر ثبوت حد نسبت به قواد، فرقی بین مرد و زن و مسلمان و کافر نمی باشد به دلیل اطلاق صحیحه عبدالله بن سنان.[7]
فرع پنجم: حکم قواد زناگر قواد، زن باشد، سر او تراشیده نمی شود و نفی بلد هم نمی شود. به دلیل اجماع.[8]
فرع ششم: مقدار نفی بلدمقدار نفی بلد، به دست حاکم است و دلیل خاصی در مقدار آن نداریم و هر چه حاکم حکم کند، همان مقدار نفی بلد می شود.[9]
فرع هفتم: زمان نفی بلدآیا نفی بلد در مرحله اول قوادی صورت می گیرد یا در مراحل دوم و سوم؟
در این حکم اختلاف است:
برخی می گویند در مرحله اول نفی بلد می شود و حد هم زده می شود.[10]
برخی می گویند نفی بلد در مرحله دوم است.[11]
ظاهر صحیحه ابن سنان، نفی بلد در بار اول است و اجماعی هم در کار نیست.
با این فرع، مسئله 15 هم تمام می شود و بالتبع، فصل دوم تحریر که دارای سه بخش لواط و مساحقه و قیادت بود، تمام شد.
پس تا به حال دو فصل از حدود بیان شد.
فصل سوم طبق تحریر حد قذف است که از جلسه بعد بررسی خواهد شد.