< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

98/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقصان رکعت / خلل در نماز/-

مسئله 3: «من نسي الركعة الأخيرة مثلا فذكرها بعد التشهد‌قبل‌ التسليم قام و أتى بها، و لو ذكرها بعده قبل فعل ما يبطل سهوا قام و أتم أيضا، و لو ذكرها بعده استأنف الصلاة من رأس من غير فرق بين الرباعية و غيرها، و كذا لو نسي أكثر من ركعة، و كذا يستأنف لو زاد ركعة قبل التسليم بعد التشهد أو قبله».[1]

فرض چهارم از مسئله سوم: یادآوری نقصان رکعت بعد از منافی سهوی موجب بطلان نماز

فرد نماز ظهر را تمام شده و بعد از آن مبطلی را انجام داده که سهوا و عمدا آن موجب بطلان نماز می شود، مثلا استدبار قبله کرده یا حدثی از او سر زده است و بعد یادش آمده که رکعتی را انجام نداده است.

در این فرض، سه نظریه وجود دارد:

نظریه اول: حدائق و جواهر این نظریه را به مشهور نسبت داده اند که مشهور می گویند نماز باطل است و باید نماز دوباره خوانده شود.

نظریه دوم: از شیخ صدوق در مقنع حکایت شده که نماز صحیح است و فقط رکعتی را که فراموش کرده، بخواند.

نظریه سوم: از صاحب مدارک و مرحوم سبزواری در ذخیره حکایت شده که فرد مخیر است دوباره نماز را بخواند و یا فقط رکعت فراموش شده را انجام بدهد.

قبل از ملاحظه این سه نظریه، باید به روایات اشاره شود، در اینجا هم قائلین به صحت روایاتی برای قول خود آورده اند و هم قائلین به بطلان، اما ما سه روایت را مطرح می کنیم:

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ الرَّازِيِّ قَالَ: كُنْتُ مَعَ أَصْحَابٍ لِي فِي سَفَرٍ وَ أَنَا إِمَامُهُمْ فَصَلَّيْتُ بِهِمُ الْمَغْرِبَ فَسَلَّمْتُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ فَقَالَ أَصْحَابِي إِنَّمَا صَلَّيْتَ بِنَا رَكْعَتَيْنِ فَكَلَّمْتُهُمْ وَ كَلَّمُونِي فَقَالُوا أَمَّا نَحْنُ فَنُعِيدُ فَقُلْتُ لَكِنِّي لَا أُعِيدُ وَ أُتِمُّ بِرَكْعَةٍ فَأَتْمَمْتُ بِرَكْعَةٍ ثُمَّ صِرْنَا فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- فَذَكَرْتُ لَهُ الَّذِي كَانَ مِنْ أَمْرِنَا فَقَالَ لِي أَنْتَ كُنْتَ أَصْوَبَ مِنْهُمْ فِعْلًا إِنَّمَا يُعِيدُ مَنْ لَا يَدْرِي مَا صَلَّى‌».[2]

گفته شده این روایت صحیحه است و جزء ادله شیخ صدوق می باشد، اما:

اولا: این سند این روایت صحیحه نمی باشد، چون در سند علی بن نعمان رازی است که توثیق نشده است و فقط از اصحاب امام صادق بوده و چیز دیگری درباره او نیامده است.

البته این سوال وجود دارد که علی بن نعمان رازی با علی بن نعمان نخعی (که ثقه است و از اصحاب امام رضا) اتحاد دارد یا خیر که این بحث طولانی است و فایده ندارد، چون در روایت می گوید فرد امام جماعت بوده و از امام صادق سوال کرده و نمی تواند نخعی باشد که از اصحاب امام رضا می باشد.

ثانیا: شیخ صدوق می گوید بعد از اینکه یادش آمد که رکعتی را انجام نداده است، دیگر منافی انجام ندهد و بلافاصله رکعت فراموش شده را انجام بدهد، اما در روایت فقط منافی ای که عمدا نماز را باطل می کند (تکلم) آمده است.

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ مِنَ الْمَكْتُوبَةِ فَسَلَّمَ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ قَدْ أَتَمَّ الصَّلَاةَ وَ تَكَلَّمَ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ لَمْ يُصَلِّ غَيْرَ رَكْعَتَيْنِ فَقَالَ يُتِمُّ مَا بَقِيَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ».[3]

در بعضی از نسخ وسائل، راوی قاسم بن قاسم بن برید ذکر شده که این فرد در رجال وجود ندارد و روایت ضعیف است که ظاهرا اشتباه چاپخانه ای بوده است و در نسخه آل البیت قاسم بن برید آمده که روایت صحیحه می باشد. و همچنین تهذیب[4] و استبصار،[5] راوی قاسم بن برید آمده است.

پس این روایت هم صحیحه است.

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعُبَيْدِيِّ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلَامُ قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ مَعَ الْإِمَامِ فِي صَلَاتِهِ وَ قَدْ سَبَقَهُ بِرَكْعَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ الْإِمَامُ خَرَجَ مَعَ النَّاسِ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ فَاتَتْهُ رَكْعَةٌ قَالَ يُعِيدُ رَكْعَةً وَاحِدَةً يَجُوزُ لَهُ إِذَا لَمْ يُحَوِّلْ وَجْهَهُ عَنِ الْقِبْلَةِ فَإِذَا حَوَّلَ (وَجْهَهُ فَعَلَيْهِ أَنْ يَسْتَقْبِلَ) الصَّلَاةَ اسْتِقْبَالًا».[6]

در این روایت اختلافی وجود دارد و آن این است که در روایت آمده حداقل یک رکعت از نمازی خوانده شده و بعد از نماز می فهمد یک رکعت انجام نداده است، امام می گویند نماز صحیح است و یک رکعت دیگر به جا آورد، بعد این جمله آمده است: «إِذَا لَمْ يُحَوِّلْ وَجْهَهُ عَنِ الْقِبْلَةِ فَإِذَا حَوَّلَ (وَجْهَهُ فَعَلَيْهِ أَنْ يَسْتَقْبِلَ) الصَّلَاةَ اسْتِقْبَالًا»، در این جمله بحث است که مال امام است یا مال شیخ طوسی است. منشاء اختلاف هم این جمله مرحوم حرعاملی در ذیل حدیث در باب 3 خلل است در ذیل حدیث 12 می فرمایند: «أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ وَ الصَّدُوقُ وَ غَيْرُهُمَا عَلَى مَنْ لَمْ يَسْتَدْبِرِ الْقِبْلَةَ لِمَا مَضَى وَ يَأْتِي‌»؛[7] و اگر این جمله از امام باشد، قول شیخ صدوق از این روایت برداشت نمی شود.

اما به نظر می رسد در اینجا دو روایت از محمد بن مسلم وجود دارد یکی حدیث 12 باب 3 و دیگری حدیث 2 باب 6، چون طریق فرق دارد و حدیث 12 باب 3 بدرد استدلال برای قول شیخ صدوق می خورد و در روایت اینگونه است: «وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ دَخَلَ مَعَ الْإِمَامِ فِي صَلَاتِهِ وَ قَدْ سَبَقَهُ بِرَكْعَةٍ فَلَمَّا فَرَغَ الْإِمَامُ خَرَجَ مَعَ النَّاسِ ثُمَّ ذَكَرَ بَعْدَ ذَلِكَ أَنَّهُ فَاتَتْهُ رَكْعَةٌ قَالَ يُعِيدُهَا رَكْعَةً وَاحِدَة».[8]

در نتیجه این دو روایت است و در یک طریق، اضافه ای وجود دارد و در طریق دیگر، اضافه ای وجود ندارد، بله حدیث 12 صحیحه است و حدیث 2 باب 6 ضعیف است (چون شیخ به عیاشی، طریق صحیحی ندارد) و اصلا تعارضی بین این روایت واقع نمی شود و باید گفت حدیث 12 مورد استدلال است و صحیحه است و نیاز به بحث نیست که جمله اضافه از امام است یا از شیخ طوسی یا از شیخ صدوق.

حال بعد از این سه روایت به اقوال باز می گردیم، قول اول حرفی ندارد که مال مشهور است اما قول دوم که به مقنع نسبت داده شده است، ظاهرا این نسبت به مقنع صحیح نیست و ما خودم پیدا نکردیم و همچنین مرحوم مجلسی در بحار می گویند ما این نظر را که از شیخ صدوق حکایت شده را پیدا نکردیم، ایشان می فرمایند: «و قال الصدوق في المقنع على ما حكي عنه و إن لم نجد فيما عندنا من نسخة»؛[9] و کشف اللثام هم همین مطلب را گفته است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo