< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

99/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/أحكام البغاة / موارد جواز ترک دفاع و جواز استسلام

بحث اخلاقی اعتقادی: ضرورت وجود حجت‌های الهی و برکات آنها

در بحث اخلاقی و اعتقادی راجع به جایگاه أهل بیت عصمت و طهارت(ع) مطالبی بیان شد؛ خدای متعال کیفیت خلقت و سرشت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را چنان قرار داده است که برای سایر مردم بهترین و کامل‌ترین سرمشق و الگوی و راهنما باشند به نحوی که هر کس در هر زمانی اگر منش اعتقادی و رفتاری خود را از هدایت‌های این بزرگواران اخذ کند به سعادت و رستگاری دنیا و آخرت نائل خواهد شد.

حدیث ثقلین: این سخن پیغمبر اسلام است در بیان جایگاه رفیع اهل بیت عصمت و طهارت(ع): «على بن محمد، عن القاسم بن محمد، عن سليمان بن داود، عن يحيى ابن أديم عن شريك، عن جابر قال: قال أبوجعفر(ع): دعا رسول الله(ص) أصحابه بمنى فقال: «يا أيها الناس إني تارك فيكم الثقلين، أما إن تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب الله وعترتي أهل بيتي، فإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض»[1] . این روایت که از لسان مبارک رسول خدا(ص) صادر گردیده است به بهترین بیان جایگاه و اهمیت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را متذکر شده است؛ در این روایت رسول خدا(ص) جمیع مردم را مورد خطاب قرار داده‌اند و خبر از رحلت خود داده‌اند و خبر از دو امانت سنگین و با ارزش داده‌اند امانت‌هایی که اگر هر کس حق آنها را به جا آورد هرگز گمراه نخواهد شد، و آن دو امانت یکی قرآن کتاب خداست و دیگری اهل بیت پیغمبر(ص) است و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا زمانی که در بهشت در حوض کوثر به پیغمبر(ص) ملحق شوند.

در جلسات اخلاقی گذشته روایات قطعی و فراوانی را راجع به تعداد اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و مشخصات آنها از شیعه و سنی نقل کردیم و این که فقط معصومین زمان حیات پیغمبر(ص) به عنوان اهل بیت پیغمبر(ص) نیستند بلکه تمام أئمه أطهار از اولین تا آخرین جزء قطعی أهل بیت پیغمبر(ص) به حساب می‌آیند.

ارتباط قاعده‌ لطف با ضرورت وجود حجت و امام معصوم: در قرآن کریم یکی از مهمترین فلسفه‌های خلقت انسان در روی زمین، عبادت و معرفت نسبت به خدای متعال معرفی گردیده است: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[2] . «من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اين‌كه مرا پرستش كنند و از اين راه، تكامل يابند و به من نزديك شوند»[3] .لازمه‌ی رسیدن به این هدف با ارزش آن است که اسباب و هدایت‌های تکوینی و تشریعی و عقلی آن مهیا باشد؛ بر اساس قاعده‌ی لطف غیر ممکن است که خدای متعال چنین هدف متعالی برای انسان ترسیم کند ولی او را بدون سبب و بدون راهنما و الگو رها کند! به همین جهت اقتضای لطف پروردگار این است که این نیاز ضروری را برای انسان برآورده کند و با أدله‌ی متعدد عقلی و نقلی این ضرورت در وجود أهل بیت عصمت و طهارت متجلی شده است و یقینا هر کس متمسک به این بزرگواران شود در مسیر اصلی تکامل خود قرار خواهد گرفت.

أدله‌ی نقلی در قطعیت وجود حجت در روی زمین: مقصود از حجت‌های خاص پروردگار عالم یا پیامبران هستند و یا امامان معصوم(ع)؛ به قدری وجود حجت در روی زمین ضروری و انکار ناپذیر است که بر اساس مضامین روایات، این دنیا حتی یک لحظه خالی از حجت نخواهد بود تا اگر در لحظه‌ای وجود حجت نیاز شد به این نیاز پاسخ داده شود و اگر در روی زمین فقط دو نفر مانده باشند حتما یکی از آنها حجت خداست تا هیچ کس نتواند ادعا کند راهنمایی نداشته است؛ مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی در «کتاب الحجة» بابی مطرح نموده‌ند با عنوان: «باب أن الأرض لا تخلو من حجّة» و در آن 13 روایت نقل نموده‌اند و همچنین در باب بعد از آن بابی مطرح نموده‌اند با عنوان: «باب أنه لو لم يبق في الأرض إلا رجلان، لكان أحدهما الحجة» و در آن 5 روایت نقل نموده‌اند و در این دو باب اصل وجود و ضرورت امام و حجت را ثابت نموده‌اند.

1. روایت اسحاق بن عمّار: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَسَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو إِلاَّ وَفِيهَا إِمَامٌ، كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً، رَدَّهُمْ، وَإِنْ نَقَصُوا شَيْئاً، أَتَمَّهُ لَهُمْ»[4] . اسحاق بن عمار نقل نموده است از امام صادق(ع) که هرگز زمین خالی از حجت نخواهد بود به دلیل این که اگر مؤمنین به خطا چیزی بر دین افزودند امام آن را معرفی کند تا آن را از دین ندانند و اگر چیزی از دین کاستند امام به آنها تذکر دهد و آن را در دین لحظ نمایند.

2. روایت أبی بصیر: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ: عن أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام، قَالَ: «إِنَّ اللهَ أَجَلُّ وَأَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ»[5] . امام صادق(ع) در این روایت، بلاتکلیف گذاشتن مردم و نبود امام عادل را بر خلاف شأن و عظمت و جبروت خداوندی دانسته‌اند فلذا یقینا در هر زمانی حجت خدایی وجود خواهد داشت.

3. روایت کرّام: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ كَرَّامٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام: «لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ، لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ». وَقَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ؛ لِئَلاَّ يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلّهِ عَلَيْهِ»[6] .در این روایت نیز امام صادق(ع) وجود امام را به قدری ضروری و انکار ناپذیر معرفی نموده‌اند که حتی اگر در روی زمین دو نفر بیشتر باقی نمانده باشند حتما یکی از آنها حجت خدا و امام است، و در ادامه‌ی روایت حضرت فرموده‌اند: آخرین کسی که از دنیا می‌رود حجت خداست تا هیچ کس نتواند ادعا کند بدون راهنما و حجت بوده است.

مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار جلد23 بابی را مطرح نموده‌اند تحت عنوان: «باب الإضطرار إلی الحجة و أن الأرض لا تخلو من حجة» و در آن 118 حدیث در این موضوع مطرح نموده‌اند.

4. حدیث امام موسی کاظم(ع): «إنّ الله لا یُخلی أرضهُ من حجة طرفة عین، إمّا ظاهر و إمّا باطن»[7] . در این روایت امام کاظم(ع) اهمیت و ضرورت وجود حجت را چنان دانسته‌اند که فرموده‌اند: حتی به اندازه‌ی چشم بر هم زدن زمین خالی از حجت نمی‌ماند حال یا این حجت قابل مشاهده است و یا این که در پس غیبت است.

5. نهج البلاغه: «اَللَّهُمَّ بَلَى لاَ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ»[8] .«بار خدايا آرى (اللّهمّ بلى در اينجا به منزله كلمه استثناء است) زمين خالى و تهى نمى‌ماند از كسيكه به حجّت و دليل دين خدا را بر پا دارد (و آن كس) يا آشكار و مشهور است (مانند يازده امام عليهم السّلام) يا (بر اثر فساد و تباهكارى) ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم عجّل اللّه فرجه) تا حجّتها و دليلهاى روشن خدا (آثار نبوّت و احكام دين و علم و معرفت) از بين نرود (باقى و برقرار ماند)».

کلام استاد: از مجموع روایاتی که در خصوص ضرورت حجت وارد شده است دیگر تردیدی باقی نمی‌ماند که هرگز زمین خالی از حجت نخواهد بود و حتی اگر دو نفر بیشتر در روی زمین باقی نمانده باشند حتما یکی از آنها حجت خداست و این بر اساس قاعده لطف خداست و این رسالت مهم حجت‌های الهی است که در هر لحظه مرشد و راهنمای انسانها به خیر و صلاح و بندگی خدا باشند؛ زمانی که این حجت‌های الهی در بین مردم هستند مردم به راحتی امکان دست‌رسی به این بزرگواران را دارند چنانکه دهها سال این چنین بود و کسانی که جویای حقیقت و فضیلت بودند از اقیانوس بی کران علم و حکمت این انوار الهی بهره‌مند شدند و امکان دارد که به جهت مصالحی مانند زمان فعلی ما امکان دست‌رسی طبیعی به این انوار الهی نباشد ولی با این حال همچنان خداوند راههایی برای بهره‌مندی از برکات وجودی امام زمان غائب تدارک می‌بیند تا کسی بهانه‌ای نداشته باشد؛ یکی از رسالت‌های مهم حوزه‌های علمیه و روحانیت این است که جواب‌گوی مراجعات دینی مردم باشند و هدایت جامعه اسلامی را در مسیر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) عهده‌دار باشند و نه تنها پاسخ‌گوی مراجعه کنندگان باشند بلکه خودشان مانند طبیب دوّار به دنبال نیازمندان هدایت و ارشاد بگردند و منش مردمی داشته باشند و این توقعی است که از قشر طلاب و روحانیون وجود دارد که مدام به دنبال فراگیری علم باشند و در صدد انتشار آن در بین مردم.

بحث فقهی: بحث راجع به این است که اگر جان، مال و متعلقات کسی مورد تعرّض قرار بگیرد واجب است که در مقام دفاع برآید و نباید تن به انظلام و استسلام دهد و خود را در اختیار مهاجم قرار دهد؛ البته مرحوم امام راجع به تعرّض به مال فرمودند که جایز است که دفاع انجام شود؛ بنا بر این اگر مهاجم یا سارق و یا محاربی قصد جان و مال و متعلقات کسی را بکند و او در مقام دفاع برآِید و در صورت ناچاری شخص متعرِّض به قتل برسد هیچ گونه ضمانی بر عهده‌ی کسی که مورد سوء قصد قرار گرفته نخواهد بود زیرا با اجتماع شرائط و رعایت ترتیب «من الأسهل إلی الأسهل» خون متعرّض هدر است به هر حال آن متعرّض عمل بسیار قبیحی مرتکب شده و با سوء قصد وارد حریم زندگی کسی شده است.

موارد جواز ترک دفاع و جواز استسلام: مسئله10: «لو هجم عليه ليقتله أو على حريمه وجب الدفاع ولو علم أنّه يصير مقتولًا، فضلًا عمّا دونه، وفضلًا عمّا لو ظنّ أو احتمل، و أمّا المال فلا يجب، بل الأحوط الاستسلام مع احتمال القتل، فضلًا عن العلم به»[9] .

بیان استاد: مرحوم امام در مسئله10 مجددا یادآور این نکته شده‌اند که اگر جان و حریم و اهل و عیال کسی مورد تعدّی قرار بگیرد واجب است که در صدد دفاع برآید و هیچ راهی برای فرار از چنین دفاعی وجود ندارد حتی اگر بداند که در این راه کشته خواهد شد چه برسد به جایی که بداند کمتر از کشته شدن در انتظار اوست مانند مجروح شدن و اسیر شدن و چه برسد به جایی که احتمال کشته شدن می‌دهد یقینا در این حالت‌ها به طریق اولی دفاع واجب است و نباید قبول ظلم و استسلام بکند ولی فرض دیگر آن است که راهزن‌ها و مهاجم‌هایی فقط قصد مال او را نموده‌اند و مطمئن است که جان او و جان اهل و عیال او و عرض او در هیچ خطری واقع نشده است، در این فرض فتوای مرحوم امام این است که نباید دفاع کند و جان خود را به خاطر مال به خطر اندازد بلکه بنا بر احتیاط باید تسلیم شود و مال خود را در اختیار مهاجمین قرار دهد حتی در صورتی که احتمال کشته شدن می‌دهد بنا بر احتیاط وظیفه‌ی او تسلیم شدن است چه برسد به جایی که علم دارد در صورت دفاع جان خود و متعلقاتش به خطر می‌افتد.

ادامه بحث إن شاء الله در جلسه آینده


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo