< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

99/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الجهاد/أحكام البغاة / جواز دفاع از جان و مال و عِرض در مقابل مهاجم و سارق

بحث اخلاقی اعتقادی: دنیا هرگز خالی از حجت نمی‌ماند

یکی از اهداف مباحث اخلاقی ما این است که بتوانیم اساس اخلاق که محبّت به اهل بیت پیغمبر و اطاعت و الگو گیری از آن بزرگواران است را نهادینه کنیم؛ تا کنون چند روایت در شأن و عظمت اهل بیت عصمت وطهارت(ع) از منابع اهل سنت از جمله حدیث ثقلین را بیان کردیم و مقصود از اهل بیت پیغمبر(ص) فقط معصومین زمان خود پیغمبر؛ آقا امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهراء(س) و امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) نیست بلکه تمام معصومین(ع) تا آقا بقیة الله اعظم را شامل می‌شود.

از جمله نکات این است که هیچ وقت زمین خالی از حجت باقی نمی‌ماند این حجت یا پیغمبر است و یا امام معصوم(ع) و عترت پیغمبر اسلام در زمان پس از رسول خدا و اگر از جمعیت دنیا بیشتر از دو نفر باقی نمانده باشد یکی از آنها حتما حجت خداست، در منابع معتبر احادیث فراوانی در این خصوص وارد شده است از جمله در کافی مرحوم کلینی در دو باب احادیث مرتبط با این موضوع را گردآوری کرده‌اند؛ باب اول: «إنّ الأرض لا تخلو من حجة» و باب دوم: «إنّه لو لم یبق فی الأرض رجلان لکان أحدهما الحجة».

احادیث بیان کننده‌ی قطعیت وجود حجت در هر زمان:

1. روایت اسحاق: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ وَسَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «إِنَّ الْأَرْضَ لَاتَخْلُو إِلاَّ وَفِيهَا إِمَامٌ، كَيْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً، رَدَّهُمْ، وَإِنْ نَقَصُوا شَيْئاً، أَتَمَّهُ لَهُمْ»[1] . در این روایت اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده که هرگز زمین خالی از حجت خدا باقی نمی‌ماند و حتما امامی خواهد بود به دلیل این که اگر ندانسته مؤمنین چیزی را به دین اضافه کردند در حالی که ربطی به دین ندارد آن را برای مردم معرفی کند و آن امر زائد را از دین خارج نماید و اگر چیزی از دین جامانده باشد و کسی به آن توجه نکند آن را برای مردم یادآور شود تا دین را بر آنان کامل گرداند. زیرا امام از طرف خدا نماینده است و مأمور است که در دین کم و زیادی پیش نیاید.

2. روایت أبی بصیر: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ: ‌عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام، قَالَ: «إِنَّ اللهَ أَجَلُّ وَأَعْظَمُ مِنْ أَنْ يَتْرُكَ الْأَرْضَ بِغَيْرِ إِمَامٍ عَادِل»[2] . أبی بصیر از امام صادق(ع) نقل نموده که حضرت فرمودند: «شأن خداوند أجل و بالاتر از این است که زمین را بدون امام عادل رها کند». زیرا خداوند اراده کرده است که در هر لحظه حجت پاسخ‌گو در روی زمین وجود داشته باشد. حتی در بعضی روایات وارد شده است که به اندازه یک چشم بر هم زدن[3] زمین بدون حجت باقی نمی‌گذارد.

3. حدیث امام موسی کاظم(ع): «إنّ الله لا یُخلی أرضهُ من حجة طرفة عین، إمّا ظاهر و إمّا باطن»[4] . در این روایت امام کاظم(ع) اهمیت و ضرورت وجود حجت را چنان دانسته‌اند که فرموده‌اند حتی به اندازه چشم بر هم زدن زمین خالی از حجت نمی‌ماند حال یا این حجت قابل مشاهده است و یا این که در پس غیبت است.

4. روایت کرّام: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ كَرَّامٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ عليه‌السلام: «لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ، لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ». وَقَالَ: «إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ؛ لِئَلاَّ يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللهِ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلّهِ عَلَيْهِ»[5] . در این روایت امام صادق(ع) فرموده‌اند اگر از جمعیت دنیا بیشتر از دو نفر باقی نمانده باشد حتما یکی از آنها امام خواهد بود. و در ادامه فرمودند: آخرین کسی که از این دنیا می‌رود امام خواهد بود تا همان یک نفر هم نتواند بر علیه حق احتجاج کند و شأن خداوند بالاتر از این است که کسی را بدون حجت رها کند.

بعد از رسول خدا حجت‌های خدا در روی زمین جانشینان بر حق آن حضرت می‌باشند و آنها مانند کشتی نوح هستند که در مباحث اخلاقی قبل روایات مربوطه را قرائت کردیم؛ هر زمان کسی بخواهد اهل نجات باشد باید به آنها پناه بیاورد و تا آخر دنیا نیز این چنین خواهد بود.

بحث فقهی: مرحوم امام در قسم اول از دفاع که مقابله با کفّار مُحاربی که به انگیزه‌ی برانداری اساس اسلام و شعائر دینی به بلاد اسلامی هجمه کرده‌اند مسائلی در جهت وجوب دفاع بی‌قید بر همه‌گان ایراد فرمودند به نحوی که بدون نیاز به اذن امام معصوم و نائب امام(ع) بر همه‌ی مسلمین واجب کفائی است که در جهت دفع تجاوز این دشمنانی که اراده‌ی از بین بردن عقائد دینی مردم مسلمان را کرده‌اند ایستادگی کنند و آنها را از بلاد اسلامی بیرون کنند.

و اما در قسم دوم، مرحوم امام فرموده‌اند: «القول: في القسم الثاني [و هو الدفاع عن النفس‌]»[6] . در این قسم که دفع شرارت بغات و متجاوزین و سارقین از مال و جان و عِرض است در مسئله اول فرموده‌اند: «لا إشكال في أنّ للإنسان أن يدفع المحارب و المهاجم و اللصّ ونحوهم عن نفسه وحريمه وماله ما استطاع»[7] . اگر یک جانی و آدم‌کش یا یک متجاوز و سارق، قصد تعدّی و تجاوز و سرقت داشته باشد در جایز بودن شرعی دفع چنین متجاوز و سارق هیچ اشکالی وجود ندارد و این حق برای هر انسانی وجود دارد که با هر وسیله‌ای در حد توان از جان و مال و ناموس و حریم خود و متعلّقات خود از قبیل همسر و فرزندان و محارم و حتی عبد و امه‌ی خود دفاع کند.

جلسه‌ی گذشته روایاتی را در خصوص جواز دفاع از جان و متعلقات در مقابل مهاجم و سارق خواندیم و اما برخی از این روایات را یادآور می‌شویم:

روایات دالّ بر جواز دفاع از جان و حریم و متعلقات:

1. روایة سکونی:مرحوم فاضل لنکرانی در بیان روایات کثیرة راجع به جواز دفاع در مقابل «اللص» ابتداء این روایت را در کتاب تفصیل الشریعة نقل نموده‌اند: «رواية السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن عليّ عليهم السلام أنّه أتاه رجل فقال: ياأمير المؤمنين إنّ لصّاً دخل على امرأتي فسرق حليّها (حليّتها خ ل)، فقال: أما أنّه لو دخل على ابن صفيّه لما رضي بذلك حتّى‌ يعمّه بالسيف»[8] .‌ این روایت را سکونی از امام جعفر صادق(ع) و آن حضرت از پدرشان امام محمد باقر(ع) و آن حضرت از امیرالمؤمنین(ع) نقل نموده‌اند که روزی مردی در محضر حضرت حاضر شد و عرضه داشت یا أمیرالمؤمنین! دزدی وارد منزل من شده و همسر من را تهدید کرده و زیورآلات او را به سرقت برده است؛ حضرت در مقام ذم این شخص که چرا هیچ اقدامی در دفع این دزد نکرده فرمودند: اگر ابن صفیه بود به این دزد مهلت نمی‌داد و در دم او را از دم شمشیر می‌گذراند.

بیان استاد: رسول خدا(ص) عمّه‌ای داشتند به نام «صفیه» که او فرزندی داشت بنام «زبیر» که شخصی بسیار شجاع و دلیر بود و در حمایت از رسول خدا(ص) در جنگ‌های متعدد حاضر شده بود و أمیرالمؤمنین(ع) در مقام تعظیم ابن صفیه این مثال را به کار می‌برند و مقصود حضرت از بیان این مثل این است که نباید به دزد مهلت داد و تسلیم خواست او شد! و باید شجاعانه مانند ابن صفیه در مقابل دزد ایستادگی کرد. و این روایت دال بر جواز چنین دفاعی است.

2. مرسله‌ی حلبی: «وعن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن أبان بن عثمان، عن رجل، عن الحلبي، عن أبي عبدالله(ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع): اللصّ المحارب فاقتله، فما أصابك فدمه في عنقي»[9] . راوی از امام صادق(ع) نقل کرده که حضرت از جدّ بزرگوارشان امیرالمؤمنین(ع) نقل نموده‌اند: دزدِ محارب را باید بکشی و اگر پس از قتل دزد مدیون خون او شدی تمام آن دین به گردن من است.

بیان استاد: این روایت مرسله است که به مناسبتی در ابواب حج وارد شده است در این روایت به صراحت جواز دفاع در مقابل دزد وارد شده است به نحوی که اگر در این دفاع، سارق به قتل برسد ضمانی به گردن دافع نیست و همه‌ی چنین ضمانی را امیرالمؤمنین(ع) به گردن گرفته‌اند، البته مقصود حضرت این نیست که واقعا این دزد دیه دارد و دیه‌ی آن را حضرت به گردن گرفته‌اند بلکه مقصود این است که اصلا هیچ ضمانی نسبت به چنین دزدی وجود ندارد.

مرحوم محقق حلی در شرایع در خصوص «اللص» مستقلا مطالبی بیان کرده‌اند و به صراحت لص را به عنوان یکی از مصادیق محارب بیان کرده‌اند: «اللص محارب» و احکامی برای آن ایراد فرموده‌اند، مرحوم صاحب جواهر در تشریح این قول صاحب شرایع اقوال متعدد را مورد بررسی قرار داده‌اند که در جلسه‌ی قبلی به تفصیل این اقوال را بیان کردیم و عده‌ای معتقد بودند که لص در حکم محارب است نه این که حقیقة محارب باشد و یکی از دلائل آنها این بود که اگر یک دزدی اسیر شود و در اختیار قاضی قرار بگیرد حکم مخصوص سارق را بر او اجرا می‌کند نه حکم محارب را ولی صاحب جواهر نیز هم عقیده با محقق حلی است و در بیان خود که با «قلت» آغاز نموده لص را حقیقة محارب دانسته است و از کلام خود صاحب جواهر قرائنی در اثبات این مدعا مطرح نموده است و علاوه بر آن روایات متعددی که به صراحت لص را محارب دانسته‌اند مطرح نموده است که در جلسه‌ی گذشته تعدادی از این روایات را مطرح نمودیم و اما چند روایت دیگر در این جلسه در این خصوص مطرح می‌شود.

روایات دال بر محارب بودن لص: 1.«وبالإِسناد عن جعفر، عن أبيه( عليهم السلام ) قال: إنّ الله ليمقت العبد يُدخل عليه في بيته فلا يقاتل»[10] . در این روایت امام صادق(ع) به نقل از پدر گرامیشان امام باقر(ع) فرموده‌اند: خداوند خشمگین می‌شود از بنده‌ای که مهاجمی به خانه‌ی او وارد شود ولی او قتال نکند. و در ادامه این روایت روایت دیگری به همین مضمون وارد شده: «ورواه الكليني، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، وكذا الذي قبله إلاّ أنّه قال في الثاني: ولا يحارب» فقط به جای «فلایقاتل» آمده که «ولایحارب» روایت شده است.

2. «محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن محمد بن الحسين، عن ابن محبوب، عن أبى حمزة، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: قلت له: لو دخل رجل على امرأة وهي حبلى فوقع عليها فقتل ما في بطنها، فوثبت عليه فقتلته؟ قال: ذهب دم اللص هدرا، وكان دية ولدها على المعقلة»[11] . در این روایت أبی حمزه از امام(ع) سؤال می‌کند راجع به مردی که به قصد تجاوز وارد خانه‌ی کسی می‌شود و زن حامله‌ای را مورد تجاوز قرار می‌دهد و جنین در رحم سقط می‌شود این زن اقدام می‌کند و به این مرد متجاوز حمله می‌کند و او را به قتل می‌رساند، امام(ع) در جواب فرموده‌اند خون این مهاجم هدر است و دیه جنین سقط شده به گردن عاقله‌ی این مرد کشته شده است.

مختار استاد: با توجه به این روایات کثیره که لص را محارب دانسته‌اند این قول مرحوم محقق حلی و صاحب جواهر تقویت می‌شود و علاوه بر این روایات، روایات دیگری هم هست که در جلسات بعدی إن شاء الله بیان خواهد شد.

 


[3] کمال الدين و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۲..«لَهُ فِي اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ فِي آخِرِهِ: وَ لَوْ لاَ مَنْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنْ حُجَجِ اَللَّهِ لَنَفَضَتِ اَلْأَرْضُ مَا فِيهَا وَ أَلْقَتْ مَا عَلَيْهَا إِنَّ اَلْأَرْضَ لاَ تَخْلُو سَاعَةً مِنَ اَلْحُجَّةِ.»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo