< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

97/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زکات: فصل اول زکات انعام ثلاثه: شرائط زکات انعام ثلاثه: مضی حول: جواز و عدم جواز تبدیل مال زکوی فراراً عن الزکاة:

تذکر اخلاقی: تبریک ولادت با سعادت نبی مکرم اسلام(ص) و امام صادق(ع):

دیروز روز ولادت حضرت رسول گرامی اسلام(ص) و حضرت امام صادق(ع) بود که خیرات و برکات فراوانی داشت

در زمان ولادت ایشان تحولی در دنیا ایجاد شد، در روز یا شب ولادت آن حضرت هر بتی در هر جای دنیا بود سرنگون شد در کعبه 360 بت نصب شده بود که تمام آن‌ها واژگون شد و در فارس آتشکده‌ای بود که آتش پرستان آن را می‌پرستیدند و این آتش هزار سال خاموش نشده بود ولی آن شب خاموش شد.

تحولات عجیبی در دنیا بوجود آمده بود که شیطان متوجه شده بود که قضیه مهمی اتفاق افتاده است لذا، یارانش را جمع کرد که چه شده است؟ که دگرگونی در عالم می‌بینیم گفتند نمی‌دانیم ابلیس گفت کار خودم است و در اطراف عالم گردش کرد و به مکه رسید دید در مکه گروهی از ملائکه هستند و حفاظت می‌کنند؛ خواست وارد شود، در روایات دارد که در هیئت گنجشک خواست وارد شود جبرئیل به او نهیب زد که کجا می‌روی لعنت الله علیک برگرد جبرئیل را قسم داد که چه اتفاقی افتاده است جبرئیل به او گفت محمد(ص) متولد شده است و او هم که پیامبر(ص) را می‌شناخت گفت هل لی نصیب آیا من بهره‌ای از او می‌برم؟

گفت خیر تو هیچ سهمی در وجود پیامبر(ص) نداری گفت آیا در امت او می‌توانم نصیبی داشته باشم گفت بله و به همین مقدار راضی شد و برگشت.

تسلط شیطان بر انسان موجب هلاکت اوست خداوند همه ما را از شر شیطان و وسوسه‌های او نجات دهد

روز گذشته ولادت امام صادق(ع) هم بود که رئیس مذهب شیعه است و از نظر علمی هم تحولی در جهان اسلام ایجاد کرد که شیخ مفید نقل می‌کند از مدینه قافله‌های شتر با بار کتاب سرازیر عالم می‌شد.

یک روایت از آن حضرت تیمناً و تبرکاً می‌خوانیم «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ عَيْنُهُ وَ دَلِيلُهُ لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَظْلِمُهُ وَ لَا يَغُشُّهُ وَ لَا يَعِدُهُ عِدَةً فَيُخْلِفَهُ»[1] علی بن عقبه می‌گوید امام صادق(ع) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است و چشم اوست و راهنمای اوست و نسبت به او خیانت نمی‌کند و ظلم به او نمی‌کند و غش و خیانتکاری نسبت به او ندارد و نیز هیچ‌گاه وعده نمی‌گذارد مگر اینکه به آن وعده و عهد وفا می‌کند.

خداوند انشاءاله توفیق بدهد این وظایف را نسبت به برادران دینیمان انجام بدهیم انشاءاله

بحث فقهی: صور اضافه شدن نصاب: «مسألة 3 مالك النصاب إذا حصل له في أثناء الحول ملك جديد بالنتاج أو بالإرث أو الشراء و نحوها فان كان بمقدار العفو و لم يكن نصابا مستقلا و لا مكملا لنصاب آخر فلا شي‌ء عليه، كما إذا كانت عنده أربعون من الغنم فولدت أربعين، أو خمس من الإبل فولدت أربع، و أما لو كان نصابا مستقلا كما لو ملك في أول السنة خمسا من الإبل و بعد ستة أشهر ستا و عشرين أو مكملا لنصاب آخر بأن كان بمقدار لو انضم الى الأصل بعد إخراج الفريضة خرج من ذلك النصاب و دخل في نصاب آخر، كما لو ولدت أحد و ثلاثون من البقر عشرا أو ثلاثون منه أحد عشر، و منه ما إذا ملك خمسا من الإبل ثم ملك بعد ستة أشهر مثلا خمسا، فان تلك الخمس مكملة للخمس السابقة و ليست مستقلة، فالخمس نصاب، و العشر نصاب واحد آخر لا نصابان، و خمس عشرة نصاب واحد فيه ثلاث شياه، ففي الأول يعتبر لكل من القديم و الجديد حول بانفراده، ففي المثال المتقدم يجب عليه في آخر سنة الخمس شاة، و في آخر سنة الجديد بنت مخاض، ثم يترك سنة الخمس و يستأنف للمجموع حولا، و كذا لو ملك في أثناء السنة نصابا مستقلا كستّ و ثلاثين و ست و أربعين و هكذا، و يكون مبدأ حول النتاج أو الملك الجديد حصول الأخير الذي يكمل به النصاب لو كان التحقق متفرقا، و في الثاني يستأنف حولا واحدا للمجموع بعد تمام حول الأصل، و يكون مبدأ حول المجموع عند زمان انتهاء حول الأصل، و ليس مبدأ حول النتاج حين الاستغناء عن اللبن بالرعي حتى فيما إذا كانت أمها معلوفة على الأقوى‌»[2] اگر در بين سال براى كسى كه مالك نصاب است ملك جديدى با زاييدن حيوانات يا به ارث و يا خريدن و مانند آن حاصل شود اگر به مقدار معفوّ باشد و نصاب مستقلّى نباشد و مكمّل نصاب ديگرى (هم) نباشد، چيزى بر او نيست. مثل اينكه چهل گوسفند داشته باشد و چهل تا بزايند، يا پنج شتر داشته باشد و چهار تا بزايند و اما اگر نصاب مستقلّى باشد مثل اينكه در اول سال پنج شتر را مالك شود و بعد از شش ماه بيست و شش شتر مالك شود و يا آنكه مكمل نصاب ديگرى باشد به اين ترتيب كه (ملك جديد) به قدرى باشد كه اگر بعد از بيرون كردن (و پرداختن زكات واجب) به اصل مال ضميمه شود از نصاب اول خارج شده و در نصاب ديگرى داخل گردد، مثل اينكه سى و يك گاو، ده گوساله بزايند و يا سى گاو، يازده گوساله بزايند و از اين قسم است جايى كه پنج شتر مالك باشد و بعد از شش ماه مثلا پنج شتر (ديگر) مالك شود كه اين پنج شتر جديد مكمل پنج شتر اول است و خود نصاب مستقلّى نيست؛ پس پنج شتر يك نصاب است، و ده تا، يك نصاب ديگر است نه آنكه دو نصاب باشد و پانزده (هم) يك نصاب است كه در آن سه گوسفند (زكات) است. پس در صورت اوّل (كه ملك جديد نصاب مستقلّى باشد) براى هر يك از نصاب قديم و جديد، به تنهايى سال (جداگانه‌اى) است؛ بنابراين در مثال گذشته (كه پنج شتر دارد و بعد از شش ماه بيست و شش شتر ديگر مالك مى‌شود) در آخر سال پنج شتر، يك گوسفند واجب است، و در آخر سال بيست و شش شتر جديد يك ماده شتر كه داخل سال دوم شده باشد؛ (واجب است) و پس از اين سال‌ پنج شتر را رها كرده و براى همه شترها از نو يك سال قرار مى‌دهد. و همچنين است اگر در بين سال نصاب مستقلّى را مالك شود، مثل سى و شش يا چهل و شش و به همين منوال. و آغاز سال نوزادان (گوسفند يا گاو و شتر) و يا ملك جديد وقتى است كه آخرين عدد كه با آن نصاب كامل مى‌شود به دست آيد اگر به تدريج و پراكنده حاصل مى‌شوند. و در صورت دوّم (كه ملك جديد مكمل نصاب باشد) بعد از تمام شدن سال اصل، براى همه، يك سال (جديدى) قرار مى‌دهد و آغاز سال همه، وقت پايان يافتن سال اصل است؛ و بنابر اقوى آغاز سال نتاج (يعنى نوزادان) وقت بى‌نياز شدن آن‌ها از شير به واسطه چريدن نيست، اگر چه مادران آن‌ها علوفه‌خوار باشند.

مرحوم سید در عروه[3] فرض دیگری هم اضافه می‌کند که نه در اثناء حتی در ابتدای سال اگر اضافه شد اضافه کند یا خیر؟

در اینجا گاهی بگونه‌ای است که این تعداد اضافه مکمل نصاب قبلی است مثلا هفت شتر داشت یک سال گذاشت و یک شاه زکات 5 شتر را داد و دو شتر که معفو بود و ابتدای سال بعد سه شتر به شترهایش اضافه شد و تعداد شترهایش به 10 شتر رسید که این نصاب دوم است و این سه شتر را می‌گوییم مکمل نصاب جدید که زکات آن دو شاه است در اینجا مرحوم سید می‌فرماید باید با هم جمع نماید و برای مجموع حول قرار دهد پس این اضافه تأثیرگذار شد.

فرض امام این است که اگر در اثناء سال نصاب اضافه شود سه صورت فرض می‌شود.

صورت اول معفو بودن مقدار اضافه: صورت اول اینکه آن عدد اضافه، عدد عفو باشد مثل اینکه اگر 5 شتر داشت بعد در اثناء سال 4 شتر به آن اضافه شد این مقدار اضافه معفو است و تأثیری در زکات ندارد یعنی اگر اول سال هم 9 شتر داشت و می‌خواست حول قرار بدهد باید برای 5 شتر حول قرار می‌داد و این مقدار اضافه تأثیری در نصاب قبلی ندارد.

مرحوم امام(ره) مثال دیگری می‌زند و آن این است که اگر 40 گوسفند داشت و حول قرار داد برای 40 گوسفند و در اثناء سال 40 گوسفند دیگر اضافه شد و 80 گوسفند شد آیا برای 80 گوسفند باید حول قرار دهد می‌بینیم که این مقدار اضافه جزء معفو است زیرا در زکات غنم نصاب اول 40 است و نصاب دوم 120 غنم است و در اینجا که 40 شتر اضافه شده اگر ابتدای سال هم می‌خواست حول قرار دهد این مقدار معفو بود.

اینجا یک بحثی مرحوم شهید در دروس دارند و استناد به یک روایت می‌کند که آن روایت صحیحه فضلا لکل اربعین شاة شاة برای هر چهل گوسفند یک گوسفند زکات است.

مرحوم شیهد در دروس می‌فرماید این مثال که شما می‌زنید که 40 گوسفند اضافه شد این 40 گوسفند خودش یک حد نصاب است و روایت هم فرمود هر چهل گوسفند یک گوسفند زکات دارد و چرا می‌گویید معفو است بلکه باید از الأن که اضافه شده مستقلا برای خودش یک حول قرار بدهد و پایان سال یک شاة زکات بدهد پس اضافه مورد عفو نیست.[4]

این کلام مرحوم شهید در دروس است که به این روایت استناد می‌کند

مرحوم صاحب جواهر جواب می‌دهد که بله صحیحه داریم لکل اربعین شاة شاة اما شما بد معنی می‌کنید این حدیث ناظر به مالکین است هر مالکی که مالک چهل گوسفند شد باید زکات بدهد نه اینکه چهل چهل بشمارد و به ازای هر چهل گوسفند یک گوسفند زکات بدهد شاهد این حرف در همان صحیحه فضلا است که می‌فرماید در 40 غنم یک غنم حد نصاب است و بعد از آن دیگر زکات ندارد تا برسد به 120 گوسفند پس می‌گوییم وقتی می‌گوید لکل اربعین شاه به این معنی نیست که برای هر 40 گوسفند یک گوسفند زکات باید بدهد بلکه مراد این است که هر مالکی که مالک 40 گوسفند شد باید زکات بدهد

پس اگر اینگونه معنی کردیم مقدار اضافه معفو خواهد بود و زکات ندارد.

مرحوم خویی جواب صاحب جواهر را که از مرحوم شهید نقل می‌کند را نقل می‌کند و می‌فرماید «هذا متین جدا» لذا مثالی که امام زدند درست است.

صورت دوم معفو نبودن و مستقل بودن مقدار اضافه: صورت دوم این‌که اضافه‌ای که در اثناء سال اضافه می‌شود خودش یک نصاب مستقل است اینجا مرحوم امام مثالی که می‌زنند 5 شتر داشت و بعد از گذشت شش ماه 26 شتر خرید

اینجا نباید به نصاب قبلی توجه کند و نصاب جدید را یک حول جدید قرار بدهد و در واقع دارای دو حول می‌شود منتهی بعد می‌گوییم که این را نمی‌تواند ادامه دهد بلکه باید به یک حول تبدیل نماید.

صورت سوم مکمل بودن مقدار اضافه: صورت سوم این‌که مقدار اضافه‌ای که اضافه می‌شود مورد عفو نیست و نصاب مستقل هم نیست بلکه مکمل نصاب است مثل اینکه مالک 30 بقر است و در اثناء سال مالک 10 بقر دیگر می‌شود که این مقدار و مقدار قبلی نصاب جدیدی می‌شود و مالک 40 بقر می‌شود که نصاب جدیدی است اینجا در پایان حول زکات بر 30 بقر تعلق می‌گیرد تفصیل این مطلب انشاءاله برای فردا.


[3] العروة الوثقى، سیدیزدی، ج‌4، ص47، جامعه مدرسین: «13 مسألة إذا حصل لمالك النصاب في الأنعام ملك جديد إما بالنتاج و إما بالشراء أو الإرث أو نحوهما فإن كان بعد تمام الحول السابق قبل الدخول في اللاحق فلا إشكال في ابتداء الحول للمجموع إن كمل بها النصاب اللاحق و إما إن كان في أثناء الحول فإما أن يكون ما حصل بالملك الجديد بمقدار العفو و لم يكن نصابا مستقلا و لا مكملا لنصاب آخر و إما أن يكون نصابا مستقلا و إما أن يكون مكملا للنصاب أما في القسم الأول فلا شي‌ء عليه كما لو كان له هذا المقدار ابتداء و ذلك كما لو كان عنده من الإبل خمسة فحصل له في أثناء الحول أربعة أخرى أو كان عنده أربعون شاة ثمَّ حصل له أربعون في أثناء الحول و أما في القسم الثاني فلا يضم الجديد إلى السابق بل يعتبر لكل منهما حول بانفراده كما لو كان عنده خمس من الإبل ثمَّ بعد ستة أشهر ملك خمسة أخرى فبعد تمام السنة الأولى يخرج شاة و بعد تمام السنة للخمسة الجديدة أيضا يخرج شاة و هكذا و أما في القسم الثالث فيستأنف حولا واحدا بعد انتهاء الحول الأول و ليس على الملك الجديد في بقية الحول الأول شي‌ء و ذلك كما إذا كان عنده ثلاثون من البقر فملك في أثناء حولها أحد عشر أو كان عنده ثمانون من الغنم فملك في أثناء حولها اثنين و أربعين و يلحق بهذا القسم على الأقوى ما لو كان الملك الجديد نصابا مستقلا و مكملا للنصاب اللاحق كما لو كان عنده من‌ الإبل عشرون فملك في الأثناء ستة أخرى أو كان عنده خمسة ثمَّ ملك أحد و عشرين و يحتمل إلحاقه بالقسم الثاني».‌.
[4] الدروس الشرعية في فقه الإمامية، شهید اول، ج‌1، ص232، جامعه مدرسین: «و لو ملك مالا آخر في أثناء الحول من جنس ما عنده فإن كان نصابا‌ مستقلّا، كخمس من الإبل بعد خمس، و كأربعين بقرة و عنده ثلاثون، أو مائة و إحدى و عشرين من الغنم و عنده أربعون، فلكلّ حول بانفراده، و لو كان غير مستقلّ كالأشناق استؤنف الحول للجميع عند تمام حول الأوّل على الأصحّ. و لو ملك إحدى و عشرين بعد خمس فالشياه بحالها، و كذلك إلى خمس و عشرين، و لو ملك ستّا و عشرين جديدة ففيها بنت مخاض عند تمام حولها، و في أربعين من الغنم بعد أربعين و ثلاثين من البقر بعد ثلاثين وجه بالوجوب، و قيل: لو ملك بعد الأربعين إحدى و ثمانين فلكلّ حول، و ردّ بثلم النصاب بمستحقّ المساكين فاشترط زيادة واحدة، و هو سهو و لو قلنا بأنّ الزكاة في الذمّة على القول النادر».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo