< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

97/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زکات: فصل اول زکات انعام ثلاثه- نصاب زکات شتر(ابل)- تعلق و عدم تعلق زکات به عین:

دیروز گفتیم در زکات ابل یک میزانی گفته شده است که با موازین معروف وارده در روایات منطبق نیست، چون در زکات ابل آمده است «فِي صَدَقَةِ الْإِبِلِ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ...»[1] در ابل 12 نصاب وجود دارد که در پنج نصاب اول هر پنج شتر یک شاة زکات دارد و این سخن با موازین قبلی و مبنائی که انتخاب کردیم تطبیق ندارد، دلیل عدم انطباق این است که گفتیم، زکات به عین مال تعلق می‌گیرد لذا، زکات در خود مال است مثلا در گندم، لازم است که از همان گندم زکات آن داده شود. چون روایت داشت «فِيمَا سَقَتِ السَّمَاءُ»[2] و(فی) به معنای ظرفیت است یعنی زکات از خود همان گندم دریافت می‌شود و یا در نقدین، زکات هر بیست مثقال نصف مثقال از همان بیست مثقال طلا است، یا در گوسفند در هر چهل گوسفند یک گوسفند زکات واجب است. لکن در اینجا برای هر 5 نفر شتر یک گوسفند زکات قرار داده شده است، پس زکات به عین شتر تعلق نگرفته است، یعنی در خود شترها نیست و گفتیم مرحوم آقای خویی(ره) در شرح عروه توجیه می‌کند که خوب است و می‌فرماید در اینجا گاهی ملاک را عین می‌گیریم و گاهی ملاک را مالیت می‌گیریم در این سه روایت که خوانده شد[3] ملاک عین گرفته شده است لکن اینجا که این‌گونه بیان شده می‌فهمیم که ملاک مالیت است و یک دهم آن مال زکات است چون قرینه داریم و قرینه تصریح روایت است به اینکه زکات پنج شتر یک گوسفند و هر پنج شتر یک گوسفند اضافه می‌شود تا 25 شتر که پنج گوسفند می‌شود لذا می‌فهمیم عین بمالیته ملاک است حال چه از عین زکات بدهد یا شتر را به قیمت برساند و در قیمت هر پنج شتر قیمت یک گوسفند را به عنوان زکات بپردازد پس در این‌جا هم زکات به عین تعلق گرفته است اما نه به عین بخصوصیته بلکه به ارزش مالی شتر زکات تعلق گرفته است. پس در نتیجه باز هم به عین تعلق گرفته است چون یک دهم قیمت مال در خود مال موجود است مرحوم آقای خوئی(ره) در ادامه می‌فرماید «أنّ الفقير يشارك المالك في العين لكن لا من حيث إنّه عين، بل من حيث إنّه مال»[4]

نصاب زکات بقر و جاموس: «و في البقر و منه الجاموس[5] نصابان: ثلاثون و أربعون، و في كل ثلاثين تبيع أو تبيعة،[6] و في كل أربعين مسنة[7] »[8] گفتیم در فصل اول بحث زکات انعام ثلاثه مطرح است که یکی از شرایط تعلق زکات بلوغ نصاب بود و نصاب زکات شتر را بیان کردیم اکنون نصاب زکات بقر و جاموس مطرح است، مرحوم امام(ره) می‌فرماید: زکات بقر و جاموس دو نصاب دارد یکی تعداد 30 رأس است و دیگری تعداد 40 رأس است که در صورت محاسبه سی تائی در هر 30 رأس یک تبیع یا یک تبیعه زکات دارد و در صورت محاسبه چهل تائی هر چهل رأس یک مسنه زکات دارد.

نکته: 1- در مورد آوردن جاموس در کنار بقر دو نکته مطرح است یکی اینکه می‌گوئیم جاموس همان بقر است و نوعی از بقر است که همان زکات را دارد، یا می‌گوئیم جاموس جدای از بقر است لکن حکم آن در روایت همان حکم بقر است.

نکته: 2- در زکات بقر و جاموس هم مسأله استیعاب مطرح است و قائل به تخییر نیستیم.

دلیل مسأله: اولا: این نصاب اتفاقی است. ثانیا: روایاتی است که در این باب وجود دارد.

روایت اول صحیحه فضلا:[9] «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا فِي الْبَقَرِ فِي كُلِّ ثَلَاثِينَ بَقَرَةً تَبِيعٌ حَوْلِيٌّ وَ لَيْسَ فِي أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ شَيْ‌ءٌ وَ فِي أَرْبَعِينَ بَقَرَةً بَقَرَةٌ مُسِنَّةٌ وَ لَيْسَ فِيمَا بَيْنَ الثَّلَاثِينَ إِلَى الْأَرْبَعِينَ شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ أَرْبَعِينَ» هم امام باقر(ع) و هم امام صادق(ع) در مورد زکات بقر فرمودند: در هر 30 رأس گاو یک گوساله دنبال مادررو(شیر خوار) که حولی شد یعنی وارد دو سال شد به عنوان زکات واجب است پرداخت شود و کمتر از 30 رأس زکات ندارد و در هر 40 رأس گاو یک مسنه که از شیر خوردن بیرون آمده و دو سالگی را تمام و وارد سه سالگی شده به عنوان زکات واجب است و بین 30 و 40 زکات اضافه ندارد «فَإِذَا بَلَغَتْ أَرْبَعِينَ فَفِيهَا مُسِنَّةٌ وَ لَيْسَ فِيمَا بَيْنَ الْأَرْبَعِينَ إِلَى السِّتِّينَ شَيْ‌ءٌ فَإِذَا بَلَغَتِ السِّتِّينَ فَفِيهَا تَبِيعَانِ إِلَى سَبْعِينَ» از 40 تا 60 زکات اضافه ندارد وقتی به 60 رسید تا به 70 برسد زکات آن دو تبیع است و ده رأس باقیمانده معفو است «فَإِذَا بَلَغَتْ سَبْعِينَ فَفِيهَا تَبِيعٌ وَ مُسِنَّةٌ إِلَى ثَمَانِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ ثَمَانِينَ فَفِي كُلِّ أَرْبَعِينَ مُسِنَّةٌ إِلَى تِسْعِينَ» وقتی به 70 رأس رسید زکات آن یک تبیع و یک مسنه است و اگر به 80 رأس رسید در هر 40 رأس یک مسنّه به عنوان زکات واجب است «فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ فَفِيهَا ثَلَاثُ تَبَائِعَ حَوْلِيَّاتٍ» اگر به 90 رأس رسید زکات آن سه گوساله شیرخوار یک ساله است. «فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَفِي كُلِّ أَرْبَعِينَ مُسِنَّةٌ» اگر به 120 رأس رسید در هر اربعین و 40 رأس یک مسنّه زکات دارد. در 120 رأس فرض دیگر هم می‌توان داشت که دو حالت دارد، حالت اول: به جای هر 40 رأس یک مسنه دهد که سه مسنّه شود. حالت دوم: هر 30 رأس یک تبیع بپردازد که چهار تبیع شود. گرچه در روایت مرحله 100 و 110 نیامده است اما قابل فرض است که در 100 رأس دو تبیع و یک مسنه واجب باشد یعنی دو سی‌تا 60 رأس و یک چهل تا به آن اضافه شود. 100 رأس می‌شود یا در 110 می‌توان گفت دو مسنه و یک تبیع زکات آن است. یعنی دو چهل تا 80 رأس و با اضافه 30 تا 110 می‌شود. «ثُمَّ تَرْجِعُ الْبَقَرُ عَلَى أَسْنَانِهَا» در بالا تر از 120 رأس به سن بقر مراجعه می‌کنند و مختار است سی تائی یا چهل تائی محاسبه کند. «وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْ‌ءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْ‌ءٌ وَ لَا عَلَى الْعَوَامِلِ شَيْ‌ءٌ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ وَ كُلُّ مَا لَمْ يَحُلْ عَلَيْهِ الْحَوْلُ عِنْدَ رَبِّهِ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ حَتَّى يَحُولَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَإِذَا حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَجَبَ عَلَيْهِ»[10] البته نیّف خورده‌های باقیمانده (از 1 تا 9) زکات ندارد و درصدها یعنی کسرهای، نیم یا یک سوم و غیره زکات ندارد و گاوهائی که به کارگیری می‌شود باربری می‌کنند یا شخم می‌زنند یا سواری می‌دهند زکات ندارد البته همه این زکات‌ها مربوط به گاوهائی است که بیابان چرا باشد و غذا یا علف دستی نخورند و نیز گاوی که یک سال در ملک مالک نمانده باشد زکات ندارد. وقتی یک سال کامل در ملک مالک مانده زکات برآن واجب می‌شود. فقط یک مورد اختلاف هست، که در هر 30 رأس بعضی شرط می‌کنند که ماده باشد و بعضی می‌گویند نر باشد، و برخی قائل به تخییر هستند. مرحوم امام می‌فرماید: «و في كل ثلاثين تبيع أو تبيعة»[11] مخیر است نر یا ماده بپردازد و مرحوم سید می‌فرماید تبیعه یعنی ماده باشد و این اختلاف است که از روایات ناشی می‌شود که انشاءاله برای بعد اشاره‌ای می‌کنیم.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


[1] «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالا فِي صَدَقَةِ الْإِبِلِ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ إِلَى أَنْ تَبْلُغَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ ذَلِكَ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ فَفِيهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الْفَحْلِ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ سِتِّينَ فَإِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ فَفِيهَا جَذَعَةٌ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ سَبْعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ سَبْعِينَ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ تِسْعِينَ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ حَتَّى تَبْلُغَ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ ثُمَّ تَرْجِعُ الْإِبِلُ عَلَى أَسْنَانِهَا وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْ‌ءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْ‌ءٌ وَ لَيْسَ عَلَى الْعَوَامِلِ شَيْ‌ءٌ إِنَّمَا ذَلِكَ عَلَى السَّائِمَةِ الرَّاعِيَةِ قَالَ قُلْتُ مَا فِي الْبُخْتِ السَّائِمَةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ مِثْلُ مَا فِي الْإِبِلِ الْعَرَبِيَّةِ» الكافي، شیخ کلینی، ج‌3، ص531، بَابُ صَدَقَةِ الْإِبِلِ، ح1، دارالكتب الإسلامية.
[3] در روایت «عِشْرِينَ مِثْقَالًا» الکافی، شیخ کلینی، ج‌3، ص516‌، باب ان الصدقة في التمر مرة واحدة، ح3، دارالكتب الإسلامية. زکات ذهب که هر بیست مثقال نیم مثقال از خود ذهب است یا در روایت «فِيمَا سَقَتِ السَّمَاءُ» الکافی، شیخ كلينى، ج‌3، ص512، بَابُ أَقَلِّ مَا يَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ مِنَ الْحَرْثِ، ح1، دارالكتب الإسلامية. زکات گندم که خود گندم است و یا در روایت «فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ شَاةً شَاةٌ» الکافی، شیخ كلينى، ج‌3، ص535‌، باب صدقة الغنم، ح1، دارالكتب الإسلامية. گوسفندان که زکاتش از خود گوسفند است؛ در هر سه مورد از خود عین زکات گرفته است.
[5] یعنی گاومیش «قال قلت له فی الجوامیس شیئ قال مثل ما فی البقر». البته از این روایت استفاده نمی‌شود که گاومیش همان بقر است بلکه حکم آن حکم بقر است
[6] گوساله‌ای که دنبال مادرش است و شیرخوار است و تا یک سالگی تابع مادر است. تبیع گوساله نر و تبیعه گوساله ماده است.
[7] مسنه یعنی اینکه دارای سن شده است یعنی دو سالش تمام شده است و داخل در سه سالگی شده است.
[9] 5نفر از معتبرین روات آن را نقل می‌کنند.
[11] گوساله‌ای که دنبال مادرش می‌رود و شیرخوار است و تا یک سالگی تابع مادر است. تبیع گوساله نر و تبیعه گوساله ماده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo