< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

89/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: كتاب القصاص (شرایط قصاص اختلافی بودن بلوغ یا عقل قاتل در حین قتل)
 بحث اختلاف بین ولی دم با قاتل در صبی و یا بالغ بودن قاتل حین قتل را دیروز بررسی نمودیم و محل بحث این بود که ولی دم می‌گوید شما آنوقتی که قتل را انجام دادی بالغ شده بودی و قاتل می‌گوید در زمان انجام قتل بالغ نبودم چون دو حادث- «بلوغ» و «قتل»- واقع شده بود برای روشن شدن حکم از نظر تقدم یا تأخر بلوغ یا قتل از جهت معلوم یا مجهول بودن تاریخ سه حالت تصور داشت و بحث شد.
 اختلاف ولی و قاتل در تاریخ جنون و عقل قاتل: ولیّ دم می‌گوید هنگامی که قتل را انجام دادی عاقل بودی پس باید قصاص شوی قاتل می‌گوید من هنگام قتل مجنون بودم. برخلاف اختلاف در بالغ یا صبی بودن که یک صورت داشت و فقط از نظر معلوم یا مجهول بودن تاریخ صوری داشت. در اینجا اصل بحث سه صورت دارد:
 صورت اول: قاتل از زمان بچگی دیوانه بود اکنون دو امر حادث داریم یکی افاقه و برطرف شدن دیوانگی و دیگری قتل؛ امر دائر است بین تقدم افاقه بر قتل که قتل در حال صحت عقل انجام شد و قصاص دارد یا در تقدم قتل بر افاقه که در زمان دیوانگی قتل واقع شد و قصاص ندارد. در این صورت حکم اختلاف عین همان فرض صورت قبلی است یعنی همانگونه که در فرض قبلی می‌گفتیم اگر ولی دم با قاتل در مورد بلوغ یا عدم بلوغ قاتل حین قتل افاقه پیدا کردند مسأله از نظر معلوم یا مجهول بودن تاریخ سه صورت داشت. اینجا هم مسأله سه حالت تصور می‌شود:
 1- تاریخ هر دو مجهول: قطعا افاقه حاصل شد قتل هم واقع شد اما تقدم یا تأخر مشخص نیست. در اینجا دو قول است:
 قول اول: در مجهول التاریخ استصحاب جاری نیست.
 قول دوم: در مجهول التاریخ دو استصحاب متعارض مطرح است.
 استصحاب اول: می‌گوییم آن وقتی که قتل واقع شد آیا افاقه حاصل شده بود یا نه؟ اصل عدم حصول افاقه تا حین قتل است پس قتل در حال جنون انجام شد و قول قاتل مقدم است و قاتل قصاص ندارد.
 استصحاب دوم: می‌گوییم شکی نیست از بچگی دیوانه بود اما الان خوب است پس افاقه یک زمانی واقع شد آیا در زمانی که افاقه واقع شد قتل واقع شده بود یا قبل از آن؟ اصل عدم تحقق قتل تا حین افاقه است پس قتل بعد از افاقه انجام شد و قاتل قصاص دارد. دو استصحاب مخالف تعارض می کنند و ساقط می‌شوند.
 2- زمان افاقه مجهول و زمان قتل مشخص باشد: مثلا اول فروردین قتل واقع شده است و چون زمان افاقه مشخص نیست می گوییم اصل عدم افاقه تا روز اول فروردین است پس قتلی که واقع شد در حال جنون بود و قول قول جانی می شود که می گوید من آنوقت مجنون بودم و قصاص ندارد.
 3- زمان قتل مجهول و زمان افاقه مشخص باشد: روز اول فروردین بعد از بلوغ افاقه حاصل شد یک قتل هم واقع شده آیا این قتل قبل بوده است یا بعد بوده است استصحاب می‌کنیم عدم وقوع قتل را تا روز اول فروردین که روز افاقه است تا آن روزی که افاقه پیدا کرد قتل محقق نشده بود یعنی اصل عدم وقوع قتل تا زمان افاقه است اما این اصل مثبت است و حجت نیست پس شک داریم احتمال می‌دهیم در زمانی قتل واقع شده که این دیوانه باشد لوجود الاحتمال همین احتمال باعث این می‌شود که قصاص نکنیم پس قول، قول جانی است.
 صورت دوم: شروع دیوانگی بعد از بلوغ باشد: در این صورت فرض این است که از اول بچگی دیوانه نبود و بعد از بلوغ در یک برهه از زمان دیوانه شد بعد هم خوب شد الان که یک قتل هم واقع شد ولی دم و قاتل اختلاف دارند آیا قتل قبل از دیوانه شدن واقع شد یا در زمان مدت دیوانگی؟ فرقش با اولی این است که آنجا دیوانگی مسبوق به سابقه بود از اول دیوانه بود تا حالا حالا خوب شد اما اینجا می‌گوییم از اول دیوانه نبوده است بلکه در یک بخشی از عمرش دیوانه شد و یک قتل هم واقع شد. نمی‌دانیم کدامیک از عروض الجنون یا قتل مقدم است ولی دم مدعی است و می‌گوید قتل قبل از عروض جنون واقع شد همین که آدم کشتی باعث این شد که دیوانه بشوی. قاتل می‌گوید بعد از عروض جنون قتل واقع شد پس دو امر حادث یکی عروض الجنون برای این شخص دیگری هم وقوع قتل است همان سه حالت می‌آید:
 1- مجهولی التاریخ: تاریخ هر دو مجهول است قطعا این یک زمانی دیوانه شد بعد هم خوب شد قطعا یک قتل هم واقع شد اینجا اگر مجهولی التاریخ هستند دو استصحاب می‌آید معارض هم هستند تساقط می‌کنند. شرط قصاص این است که عاقل باشد ما احتمال می‌دهیم در حال جنون باشد پس لوجود الاحتمال قصاص نمی‌شود و قول خودش مطابق اصل است می‌گوید من در حال دیوانگی این قتل را انجام دادم اصل عدم وجوب قصاص است پس قولش مقدم است با یمین.
 2- تاریخ قتل مجهول و تاریخ عروض جنون مشخص باشد: روز اول فروردین مشخصا دیوانه بود یک قتل هم واقع شد و تاریخش معلوم نیست اینجا استصحاب می‌گوید اصل عدم قتل تا روز اول فروردین است. منتهی اگر بخواهیم به کمک این استصحاب بگوییم پس قتل بعد از عروض جنون و در حال جنون واقع شد این اصل مثبت است و استصحاب را ثابت نمی‌کند و این استصحاب حجت نیست شک برای ما می‌ماند و اصل عدم وجوب قصاص است پس قول خود جانی مقدم است مع یمینه.
 3- تاریخ عروض جنون مجهول و تاریخ قتل مشخص باشد: روز اول فروردین قتل واقع شد و شک داریم آیا عروض جنون قبل از قتل بود یا بعد از قتل؟ عدم عروض جنون تا حین قتل را استصحاب می‌کنیم یک جزء موضوعمان یعنی وقوع قتل را با وجدان بدست می‌آوریم یعنی تاریخ قتل معلوم است. و یک جزء موضوعمان با اصل عدم عروض جنون تا آن ساعت قتل؛ بدست می‌آید و اصل مثبت هم نیست پس یک قتلی واقع شد و شرط قصاص در آن محقق است که دیوانه نبود پس قول مدعی- ولیّ دم- که می‌گوید شما در حال عقل او را کشتی ثابت می‌شود و قصاص دارد.
 صورت سوم: «اما فی الاختلاف فی عروض الجنون فیمکن الفرق بین ما اذا کان القتل معلوم التاریخ وشک فی تاریخ عروض الجنون فالقول قول الولی ولو لم یعهد للقاتل حال جنونه»
 صورت سوم این که قتلی واقع شده و قاتل اقرار بر قتل دارد و در محکمه می‌گوید در زمان ارتکاب قتل دیوانه بودم اما هیچ دلیل و شاهدی بر دیوانگی قاتل هنگام قتل وجود ندارد نه سابق دیوانه بوده نه لاحق کسی خبر از دیوانگی او ندارد. این یکی از مواردی است که کثیرا ما در محاکم ادعا می‌شود.
 آن ایام که در دستگاه قضایی بودیم در موارد متعدد اینگونه پرونده می‌آمد حتی وکیل یک شرحی از این موکل زندانی می‌نوشت که این سابقه‌اش اینگونه است آدم خیری است کارهای خوبی کرده است اما با این سوابق یک دفعه یک حالت جنون برایش عارض شد و یک نفر را کشت بعد هم وقتی حالش بجا آمد ناراحت شد دستور داد مثلا یک گوسفندی سر بریدند و گریه و توبه کرد بنابراین نباید قصاص شود.
 پس در صورت سوم اختلاف بین ولیّ دم و قاتل است قاتل ادعا می‌کند در آن لحظه مجنون بودم و دلیل و شاهد ندارد ولیّ دم ادعا می‌کند سالم بودی؛ امام می‌فرماید «فالظاهر ان القول قول الولی» اینجا قول ولیّ دم مقدم است می‌فرماید تقدیم قول ولی دم به اعتبار اصل عقلایی اصالة السلامة است یعنی شک داریم آیا این آقا مریض است یا سالم است اصالة السلامة حکم به سلامت در حین ارتکاب قتل دارد. بنای عرف عقلا بر سلامت است لذا در بحث بیع می‌گویند یکی از خیارات که به آن ترتیب اثر داده می‌شود خیار عیب است مثلا شخصی یک فرش می‌خرد بعد می‌بینند عیب دارد و نقشه‌اش سوختگی دارد می‌گوید من خیار عیب دارم و می‌خواهد پس دهد بایع می‌گوید ما با هم شرط نکردیم که سالم باشد شما فرش را دیدید پسندیدی من هم فروختم شما هم خریدی خریدار می‌گوید شرط نشد اما من مبنی بر سلامت خریدم. عقلا می‌گویند اصل در هر چیزی سلامت است و من به اعتبار این اصل عقلایی که اصل سلامت است خریدم اکنون خلاف آن درآمده است خیار عیب دارم. اصل سلامت یک اصل عقلایی است و در خیلی جاها معتبر است. یکی از موارد آن همینجا است که قاتل ادعا می‌کند هنگام قتل دیوانه بودم یک چنین حالتی برای او سابقه ندارد که آیا واقعا آن وقت دیوانه شد و زد یکی را کشت شاید هم واقعا جنون آنی برایش عارض شد اما به این احتمال اعتنایی نیست چون اصل سلامت است و این اصل عقلایی مورد پذیرش تمام عقلا است قول ولیّ دم مقدم است چون مطابق با این بناء عقلا است و قصاص ندارد.
 تبصره: حکم دیه: یک قتلی واقع شد و اگر جنون ثابت می‌شد دیه‌اش بعهده عاقله بود ولی اینجا می‌گوییم دیه با عاقله نیست زیرا قتل با اقرار خودش ثابت شد و بعدا در بحث عاقله می‌گوییم در جایی که قتل خطایی باشد یا با بینه ثابت شده باشد دیه با عاقله است اما همان قتل خطایی اگر با اقرار ثابت شود دیه با عاقله نیست زیرا اگر دیه با عاقله باشد اقرار در حق غیر می‌شود و اقرار در حق غیر نافذ نیست بلکه تنها اقرار علی انفس جایز است نه اقرار علی غیر بنابراین از باب اینکه لا یبطل دم امرء مسلم می‌گوییم چون خودش اقرار کرده من کشتم دیه هم بعهده خودش است.
 وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo