درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی
1402/07/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الوقف/الصيغة الوقف /معنای لغوی و اصطلاحی وقف
تقریر محدودهٔ بحث: بحث وقف در سه جهت دسته بندی میشود جهت اول آن است که عنوان وقف از لحاظ لفظی مورد بررسی قرار میگیرد یعنی آن لفظ و تعریفی که بیان کننده حقیقت لفظ است و بیان کننده و تفسیر کننده عمل واقف است کدام است؟ اصطلاحا چنین لفظی را عقد میگویند یعنی آن الفاظی که با شرائط خود تحقق بخش وقف است را عقد وقف میگویند، این بحث اول ما یعنی همان بحثی که مشخص میکند الفاظی که محقق وقف است کدام الفاظ میباشد؛
بحث دوم راجع به شرائط وقف است، بعضی شرائط مربوط است به عین موقوفه و بعضی شرائط مربوط است به واقف یعنی وقف از هر کسی صحیح نمیباشد بلکه باید واقف واجد شرائطی که در شرع مشخص شده است باشد تا وقف او شرعا نافذ باشد و همچنین شرائط موقوف علیهم این که آیا این وقف مثلا برای اقامه نماز است یا برای اقامه عزاداری یا برای ایتام.
و آخرین موضوعی که در وقف بحث میشود ملحقات موقوفات است مانند این که کسی مال خودش را فقط برای سُکنی وقف میکند و یا برای عُمری وقف میکند یعنی تا آخر عمر منافع یک ملکی در اختیار کسی قرار بگیرد بنا بر این تمام مباحثی که در وقف مورد بحث قرار میگیرد خارج از این سه دسته نیست؛ یا راجع به لفظ و عقد وقف است که مقصود از وقف و تفسیر از وقف را میرساند و دیگری راجع به شرائط است یعنی شرائطی که عین موقوفه و واقف و موقوف علیهم باید داشته باشند تا وقف محقق شود و آخرین موضوعی که در وقف مورد بررسی قرار میگیرد ملحقات است ملحقات همان اموری هستند که ظاهرا وقف اصطلاحی شامل آنها نمیشود ولی به جهت اشتراکاتی که با موقوفات دارند در کتاب الوقف به آنها توجه میشود.
راجع به لفظ یا عقد وقف در جلسات گذشته به تفصیل مطالبی بیان شد؛ فقهاء در تعریف وقف عمدتا به دو تعریف استناد میکنند تعریف اول آن است که میگویند: «الوقف عقد ثمرته تحبیس الأصل و اطلاق المنفعة» یعنی وقف آن است که کسی قصد کند اصل یک عینی همیشه ثابت بماند و به سایر عناوین از قبیل بیع و هبه انتقال پیدا نکند ولی منافع و ثمرات آن برای موقوف علیهم آزاد و رها باشد مانند این که کسی یک ضیعهای [زمین حاصلخیز] را وقف ایتام کند یا وقف عزاداران کند در این فرض این زمین همیشه باید در همین عنوان باقی بماند و هرگز نباید به سایر عناوین انتقال پیدا کند ولی منافع این زمین بدون هیچ قیدی باید در اختیار موقوف علیهم قرار گیرد در این مثال اگر از این زمین محصولی به دست میآید خود این محصول یا پول حاصل از فروش این محصول باید در اختیار موقوف علیهم قرار گیرد که در هر کاری که مورد نظر آنها است و در مسیر وقف است هزینه شود مثلا اگر این وقف برای عزاداران است محصول این زمین وقفی باید در مراسم عزاداری برای پذیرایی از عزاداران یا تهیه مقدمات عزاداری استفاده شود؛ دلیل کسانی که این تعریف را ترجیح میدهند آن است که روشن ترین و واضح ترین برداشتی که هر عالم و غیر عالم از اصل وقف در ذهن او ایجاد میشود همین معناست یعنی برداشت عرفی از وقف به طور روان و آسان همین معناست.
و اما تعریف دیگری که فقهاء در تعریف وقف به کار میبرند آن است که: «الوقف عقد ثمرته تحبیس الأصل و تسبیل المنفعة» یعنی وقف آن است که نتیجه و فایده آن باید این چنین باشد که عین موقوفه همیشه باید در موقوفه بودن باقی بماند ولی ثمرات و منافع آن باید در راه خدا در همان نیتی که واقف در نظر داشته بدون هیچ قیدی در اختیار موقوف علیهم قرار گیرد؛ دلیل کسانی که این تعریف را بر سایر تعاریف وقف ترجیح دادهاند استناد به روایتی از پیغمبر اسلام(ص) است زیرا وقتی کسی از کیفیت وقف از آن حضرت سؤال کرد حضرت در جواب فرمودند: «حبّس الأصل و سبّل الثمرة»[1] یعنی برای تحقق وقف باید عین موقوفه همیشه ثابت بماند ولی ثمرات و منافع آن در راه خدا بدون هیچ قیدی در اختیار موقوف علیهم قرار گیرد و همچنین در لغت نیز تسبیل را این چنین معنا کردهاند که «جعله فی سبیل الله» یعنی کسی قصد میکند ثمرات و منافع عین موقوفه را در راه خدا هزینه کند؛ از جمله مطالبی که در بحث وقف مطرح است استحباب این عمل خدا پسندانه است و روایات متعددی در این خصوص وارد شده است که ذیلا به آن اشاره خواهیم کرد.
استحباب وقف: وقف کردن نه تنها یکی از عناوین مجاز و مشروع است بلکه تأکیدات فراوانی در امر استحباب آن وارد شده است وقتی کسی وقف میکند منافع و ثمرات عین موقوفه را در اختیار موقوف علیهم قرار میدهد همین عمل به خودی خود یکی از امور خدا پسندانه است علاوه بر این که با این منافع صدقاتی در راه خدا داده میشود و ثوابی عائد واقف میشود خود وقف کردن نیز یکی از امور مستحب است که مستحق أجر و ثواب اخروی است؛ در کتب روایی ابواب مخصوصی برای عنوان وقف اختصاص یافته است از جمله در کتاب وسائل الشیعه صاحب وسائل در کتاب «الوقوف و الصدقات» در باب اول در اثبات استحباب وقف روایاتی را گرد آوری نموده است:
روایت اول: صحیحة هشام بن سالم: «محمّد بن يعقوب، عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن محمّد بن عيسى، عن منصور، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله عليهالسلام قال: ليس يتبع الرجل بعد موته من الأجر إلاّ ثلاث خصال: صدقة أجراها في حياته فهي تجري بعد موته، وسنة هدى سنها فهي يُعمل بها بعد موته، أو ولد صالح يدعو له.»[2] پس از مردن انسان، به غیر از برکات سه خصلت، پاداش و ثوابی به او نمىرسد: صدقهاى كه در حال زندگی خود جارى ساخته و پس از مرگش هم جريان مىيابد، سنّت و روش هدايتى كه بنيان گذاشته و پس از مرگ هم به آن عمل مىشود، و فرزند شايستهاى كه براى او دعا مىكند.
بیان استاد: تا زمانی که انسان زنده است و توان و استعداد و اختیار دارد میتواند عمل خیری انجام دهد و برای بعد از مرگ خود توشهای بیاندوزد ولی همین که دستش از این دنیا کوتاه شد و روح از بدنش خارج شد دیگر ارتباط او با دنیا قطع میشود و نمیتواند هیچ عمل خیری انجام دهد دنیا دار عمل است ولی عالم پس از مرگ دار دیدن آثار ثواب و اجر اعمال دنیاست عالم پس از مرگ محل عمل و کسب ثواب نیست بلکه دار استفاده از ثواب است ولی با این حال خداوند راههایی قرار داده است که انسان میتواند کارهایی در دنیا انجام دهد که حتی پس از مرگش نیز همچنان ارتباط او با دنیا برقرار باشد و همچنان برای او زاد و توشهی اخروی اندوخته شود و این روایت بیان کننده این امور است.
یکی از این امور که موضوع بحث ما نیز است آن است که کسی یک عینی را وقف کند و ثمرات و منافع آن را در راه خدا قرار دهد این شخص با این که از دنیا رفته باشد ولی آثار وقف او همچنان در اختیار موقوف علیهم قرار میگیرد و اجر و ثوابی نصیب واقف میشود همان طور که این واقف در زمان حیات خود با دست خود ثمرات این عین موقوفه را در اختیار موقوف علیهم قرار میداد بعد از مرگ او نیز همچنان از این عین موقوفه محصولاتی به دست میآید و در اختیار آن کار خدا پسندانهای که مورد نظر آن واقف بوده هزینه میشود گویا خود او هنوز زنده است و با دست خود این ثمرات را در اختیار موقوف علیهم قرار میدهد مانند این که پول به دست آمده از محصولات این موقوفه یک میلیون تومان شده هر چند خود واقف در دنیا نباشد و این پول به دست متولی در اختیار موقوف علیهم قرار بگیرد ولی گویا این پول به دست خود واقف همان طور که وقتی زنده بود در اختیار موقوف علیهم قرار میگیرد.
همچنین دومین کاری که باعث میشود بعد از فوت یک انسان ارتباط او با دنیا قطع نشود و همچنان مانند زمان زنده بودن او عمل خیر برای او ثبت شود آن است که یک روش و سنّت خوب و کارگشائی در یک امر خدا پسندانه مرسوم کند مانند این که یک روش خوبی برای برپایی مراسم نیمه شعبان یا مراسم ماه محرم به راه بیاندازد و تأثیر خوبی در جهت انس مردم با امام زمان علیه السلام یا در جهت عزاداری صحیح داشته باشد و بعد از او دیگران سالهای سال به روش او عمل کنند هم مردم با انجام دادن این سنت خیر به ثواب خودشان میرسند و هم کسی که این سنّت خیر را با ابتکار خود به راه انداخته است از ثواب جداگانهای برخوردار خواهد بود و ثواب کسی از ثواب دیگری چیزی را کسر نمیکند.
یکی دیگر از کارهایی که باعث میشود بعد از مرگ همچنان برای او ثواب میرسد این است که فرزند صالحی را تربیت کرده باشد و این فرزند کارهای خیر انجام دهد یا برای او دعای خیر کند این ولد باعث میشود که همچنان برای او اجر و ثواب برسد، روایات دیگر هم وجود دارد که إن شاء الله جلسه آینده میخوانیم.