درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی
1402/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الوقف/الصيغة الوقف /معنای لغوی و اصطلاحی وقف
نکته: مدتی است که روال عادی دروس به خاطر کرونا و جلسات و شرائط پیش بینی نشده و خارج از اختیار آشفتگی داشته و محدودیتهایی که به خاطر رفت و آمدها وجود داشته محدودیتهایی الزامی این مشکلات را به وجود آورده و فاصله زیادی ایجاد شده از زمانی که درس تعطیل شده تا حالا البته آمادگی برای إرائه دروس وجود داشته و بدون اختیار این موانع پیش آمده؛ به امید خدا توفیقات بیشتری در برپایی دروس داشته باشیم؛
ماه صفر گذشت ماهی که مشهور به این است که در آن مشکلاتی پیش میآید، الحمدلله به خیر گذشت این ماه صفر و مشکلاتی برای عمده حوزویان پیش نیامد و خوبی و سلامتی و توفیق در آن بود؛ بعد از ماه صفر ماه ربیع است در این ماه پیش آمدهایی واقع شده که باعث چشم روشنی شیعه و افتخار شیعه و عزت شیعه است؛ در این ماه ولادت پر خیر و برکت نبی گرامی اسلام 17 ربیع الأول سالروز به دنیا آمدن وجود مبارک محمد مصطفی(ص) واقع شده است و علاوه بر آن ولادت با برکت امام صادق(ع) در همان روز مصادف شده و تقارن پیدا کرده هم ولادت نبی گرامی اسلام و هم ولادت رئیس مذهب تشیع امام جعفر صادق(ع)؛ من این دو ولادت عظیم و عزیز را به ملت اسلامی به ملت ایران و شما عزیزان و حاضرین تبریک عرض میکنم امیدوارم که از این دو بزرگوار خیرات و مبرات نصیب دوستانشان و ملت ایران و نصیب شما حاضرین و حوزههای علمیه بشود و این دو بزرگوار رسول گرامی اسلام و رئیس مذهبمان امام صادق(ع) هیچگاه ما را فراموش نکنند و همواره مورد عنایت آن دو بزرگوار باشیم إن شاء الله.
راجع به موضوع درس با دوستان مشورت شد و نظراتی داده شد ولی آنچه که بیشتری مورد تأییدشان قرار گرفت بحث وقف بود و استدلالشان این بود که این موضوع هم ثمرات خوبی دارد و هم بحث علمی است و هم از مسائل مورد ابتلاء جامعه ما است و انسان هر میزان مسلط به احکام وقف باشد و موارد آن را در اختیار داشته باشد به نفع او خواهد بود ما هم در این پیشنهاد تأملی کردیم و از جهت مثمر ثمر بودن و بحث علمی بودن مورد تأیید ما هم بود در نتیجه به عنوان موضوع درس بنا شد که درس وقف و اوقاف را به عنوان درس امسال شروع کنیم.
بحث فقهی: کتاب جواهر الکلام شرح کتاب شرایع الإسلام مرحوم محقق است مرحوم صاحب جواهر در ابتدای کتاب الوقف میگوید: «وتمام النظر فيه يحصل في العقد، والشرائط، واللواحق الأول: الوقف عقد ثمرته تحبيس الأصل وإطلاق المنفعة»[1] یعنی در موضوع وقف سه عنوان مورد بررسی قرار میگیرد یکی عقد وقف است و دومی شرائط وقف و سومی لواحق وقف است و اما از جهت عقد وقف باید بررسی شود که منظور از عقد وقف چیست؟ آیا وقف نیاز به صیغه عقد دارد یا نه؟ و این که از چه الفاظی در عقد وقف استفاده میشود؛ بحث دوم در وقف شرائط وقف است از جهت واقف و موقوف علیهم و عین موقوفه؛ سومین بحث راجع به ملحقات وقف است از قبیل وقف سُکنی و رُقبی و عُمری و از این قبیل مباحث که بعدا صحبت خواهد شد فعلا بحث امروز ما راجع به این است که خود عقد وقف به چه چیزی محقق میشود و این بحثی است که مرحوم صاحب شرایع و مرحوم صاحب جواهر و دیگران راجع به آن بحث کردهاند از این جهت که عقد وقف با چه اموری و با چه الفاظی محقق میشود با خواندن چه چیزی وقف محقق میشود مثلا اگر کسی یک ضیعه یا باغستانی یا خانهای را میخواهد وقف کند چه اصطلاحی باید به کار ببرد که وقف محقق بشود و یا چه عملی باید از او صادر شود که بیان کننده وقف باشد این بحث اول است از این جهت که برای تحقق وقف از چه الفاظی و از چه اموری باید استفاده کرد.
چنین لفظی که رساننده وقف باشد را به دو طریق تعبیر کردهاند؛ فقهاء در این بحث گفتهاند: «الوقف عقدٌ ثمرته تحبیس الأصل و اطلاق المنفعة» اصل یعنی خود آن عین، کاری که عقد وقف میکند این است که این عین را حبس میکند و دیگر کسی حق ندارد آن را در معرض بیع و هبه قرار دهد، عین محبوس میشود مثل این است که یک شیئی در یک اتاق در بسته یا یک جعبه محکم قرار بگیرد و حبس شود و کسی به آن دست رسی نداشته باشد و حبس شدن وقف به این است که نمیتوان آن را در معرض فروش گذاشت یا به کسی هدیه داد و در مجموع در خود اصل هیچ گونه تصرفی نمیتوان انجام داد مانند این که کسی یک زمینی را وقف کند برای روضه خوانی در این فرض، کسی حق ندارد هیچ نوع تصرفی که موجب شود این زمین از وضعیت وقف خارج شود انجام دهد ولی از ثمره و منافع آن باید در مسیر وقف استفاده شود زیرا برخلاف اصل وقف، منافع وقف آزاد است و اطلاق دارد و متولی وقف در همان مسیر وقف به هر اندازه که لازم بداند میتواند استفاده کند.
برخی فقهاء تعبیر دیگری در عقد وقف به کار بردهاند و گفتهاند: «الوقف تحبیس الأصل و تسبیل المنعة» تسبیل یعنی جعله فی سبیل الله؛ بنا بر این وقف آن است که اصل وقف و عین وقف باید محفوظ بماند و از حالت وقفی خارج نشود و در معرض بیع و هبه قرار نگیرد ولی از جهت منافع باید در سبیل وقف و سبیل الله و در همان نیتی که مد نظر بوده مصرف شود مانند یک زمین کشاورزی که برای روضه خوانی وقف شده باشد این زمین همیشه باید به همین عنوان باقی بماند و نباید در معرض بیع و هبه قرار گیرد ولی محصولات آن در جهت برپایی مجالس روضه خوانی باید استفاده شود و این طور نیست که جایز باشد کسی اصل این زمین را بفروشد و با فروش اصل بخواهد هزینه روضه خوانی را تأمین کند زیرا وقف باید صدقه جاری باشد و با تصرف در اصل این جریان وقف قطع میگردد.
استدلال مطرح شده برای هر کدام از الفاظ وقف: بیان شد که گروهی در بیان عقد وقف گفتهاند که «الوقف تحبیس العین و اطلاق المنعة» و استدلالشان برای این تعریف آن است که چنین تعریفی کاملا عرفی و روشن و واضح و قابل فهم است و هیچ نیازی به قید اضافی ندارد و اولین و بیدغدغه ترین برداشتی که از این تعریف میشود کرد همان است که منظور شرعی میباشد و هر کسی میفهمد که در وقف اصل نباید تغییر کند ولی منفعت کاملا آزاد است و به هر میزان که متولی یا موقوف علیهم در مسیر وقف صلاح بداند مصرف شود پس عدهای این تعریف را ترحیح دادهاند و در کتب خود آن را ثبت کردهاند.
و اما استدلال کسانی که میگویند: «الوقف تحبیس الأصل و تسبیل المنفعة» استناد کردهاند به روایتی از رسول گرامی اسلام که حضرت فرمود: «حَبِّس الأصل و سَبِّل المنفعة[الثمرة]»[2] وقتی از حضرت سؤآل شد که به چه کیفیتی وقف انجام شود حضرت چنین تعریفی برای وقف انجام دادند یعنی بعد از کلمه «حبّس» که دلالت بر محبوس بودن عین موقوفه میکند کلمه «سبّل» را به کار بردهاند که دلالت بر این میکند که هیچ قید و مانعی در استفاده از ثمره و منفعت وقف در مسیر وقف وجود ندارد حالا که پیغمبر(ص) در تعریف وقف از این عبارت استفاده کردهاند ما هم اکتفاء میکنیم به همین مقدار یعنی اصل وقف باید محفوظ باشد ولی منافع و ثمرات آن باید آزاد در همان جهت که وقف انجام شده باشد فی سبیل الله و این معنا کاملا روشن و واضح است و این تعریف هم در کتب برخی فقهاء به عنوان تعریف وقف وارد شده است و این تعریف را ترجیح دادهاند.
در صحاح آمده است:«سَبَّلَ ضيعتَه، أى جعلَها فى سَبِيلِ اللّٰه.»[3] وقتی ارباب لغت در توضیح تسبیل آن را به معنای استفاده از منافع و ثمرات مثلا یک زمین در راه خدا معنا کردهاند مقصود پیامبر(ص) در تعریف وقف که فرمودند: «حبّس الأصل و سبّل الثمرة» برای ما کاملا روشن و واضح میشود.
بنا بر این بیش از این دو معنا که برای وقف گفتهاند ما معنای دیگری نداریم و هر دو تعریف در کتب فقهاء وارد شده است و هر فقیهی که یکی از این دو تعریف را انتخاب کرده توجیحات و ترجیحاتی بیان نموده است چه کسی که وقف را تحبیس اصل و اطلاق منفعت بیان کرده و چه کسی که روایت پیغمبر(ص) را ملاک قرار داده و دستور آن حضرت را به کسی که قصد وقف داشت و فرمود: «حبّس الأصل و سبّل الثمرة» یعنی اصل را ثابت نگهدار ولی منفعت آن را و ثمره و میوه آن را در راه خدا در همان قصدی که داری هزینه کن؛ نتیجه این که برای انعقاد صیغه وقف مطمئن ترین و جامع ترین عبارت آن است که از عبارت «وقفتُ» استفاده شود زیرا در استعمال این عبارت هم تحبیس الأصل گنجانده شده و هم اطلاق الثمرة؛ وقتی کسی قصد وقف کردن یک ضیعة یا مزرعه یا خانهای را دارد همین که بگوید: وقفتُ هذه الضیعة یا وقفتُ هذا الدار کاملا مقصود او رسانده میشود و وقف شرعی محقق میشود هم از جهت تحبیس العین و الأصل به نحوی که پس از وقف دیگر کسی حق بیع و هبه و امثال این تصرفات را که به أصل وقف برمیگردد را ندارد و هم از جهت اطلاق منفعت و تسبیل الثمرة معنی رسانده میشود.
عدم انحصار وقف در وقف بالصیغة: بعضی در تعریف وقف گفتهاند: «الوقف، لفظ کذا» یعنی برای تحقق وقف قید «لفظ کذا» را لحاظ کردهاند اگر چنین قیدی در تعریف وقف گنجانده شود دیگر شامل وقف معاطاتی نمیشود و فقط منحصر در وقف بالصیغة میگردد در حالی که بسیاری از موقوفات، معاطاتی هستند به نحوی که یک خیّر و واقفی یک زمینی را در نظر میگیرد برای مثلا عزاداری یا برای مدرسه و در عمل یا در بیان خود چنان وارد میشود که همه متوجه میشوند قصد او از به کار بردن این زمین در امر وقف است هر چند از لفظ صریح وقف استفاده نکرده باشد مثلا یک زمینی را یا یک خانهای را همیشه اختصاص داده به عزاداری و مخصوصا برای روز عاشورا و چندین سال این رویه ادامه دارد و هیچ استفاده دیگری از این زمین یا خانه نمیبرد و هیچ برنامه دیگری برای آن ندارد و در حرفهای خود هم چنین تفهیم میکند که این ملک را برای این عزاداری اختصاص دادهام در این صورت وقف انجام شده است و نیازی به لفظ صریح وقفتُ نمیباشد و چنانچه در تعریف وقف، علماء از دو تعریف فوق الذکر استفاده میکنند نه این که برای مشروعیت وقف لازم باشد که حتما صیغة وقف خوانده شود بلکه از باب تمییز مطلب است که هم برای خود واقف و هم دیگران جایی برای شک و شبهه باقی نماند چنانچه صاحب جواهر فرموده است: «وعلى كل حال فقد ذكرنا غير مرة أن المقصود من أمثال هذه التعاريف التمييز في الجملة»[4] یعنی مشروعیت وقف به این نیست که حتما لفظ و صیغة وقف منعقد شود بلکه به هر طریقی این مقصود رسانده شود کافی است و وقف محقق شده است و این که گفته میشود صیغه وقف فلان عبارت است از باب تمییز و روشن شدن مطلب است.
علاوه بر لفظ «وقفتُ» در بیان صیغة وقف از عبارت «حرّمتُ» نیز استفاده شده است این عبارت به این معناست که واقف انتقال این ملک موقوفه را از حالت وقف به حالات دیگر حرام کرده است و باید همیشه در این مقصود باقی بماند و ثمره و منافع آن باید در همین مقصود مورد استعمال قرار بگیرد البته اگر به غیر از صیغه «وقفتُ» کسی بخواهد از صیغههای دیگری مثل «حرّمتُ» استفاده کند باید قرینهای به کار ببرد تا مقصود اصلی او معلوم شود و برداشتهای دیگر منتفی شود مثلا وقتی که مقصود او این است که خانهای را وقف آموزش قرآن کند و از لفظ «حرّمتُ» استفاده کرده است باید بعد از آن بگوید: «بحیث لایباع و لایهاب» تا قرینهای باشد که دیگران و حتی خود واقف حق فروش و هدیه داده و هر نوع تصرفی که تغییر دهنده اصل موقوف باشد را نداشته باشد؛ البته بیان شد که برای تحقق وقف صیغة لازم نیست این که ما بحث از صیغه میکنیم از این باب است که اگر بنا شد برای وقف و برای تمییز وقف از صیغه و لفظی استفاده شود بهترین صیغه «وقفتُ» است که هم تحبیس اصل را در برادر و هم تسبیل منفعت را ولی اگر بخواهد از الفاظ دیگری استفاده کند مانعی ندارد ولی باید قرینهای به کار ببرد.