< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی مقتدایی

1402/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب النكاح/ المهر/تعریف المهر و مقداره

 

در جلسه قبل بیان شد که ماهیت مهر می‌تواند از اعیان و منافع اعیان و حتی «عمل» و مهارت انتخاب شود از این جهت هیچ محدودیتی نیست و همچنین از جهت مقدار هم گفته شد که هیچ محدودیتی نیست و با توجه به توافق و تراضی زوجین انتخاب می‌شود؛ مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: «الأول في المهر الصحيح في نكاح المسلمين وهو كلما يصح أن يملكه‌ المسلم عينا كان أو منفعة لعقار أو حيوان أو إنسان عبد أو حر ولو الزوج نفسه»[1] مرحوم محقق حلی در کتاب شرایع الإسلام در تعریف «مهر» می‌فرماید: «و هو كل ما يصح أن يملك عينا كان أو منفعة و يصح العقد على منفعة الحر كتعليم الصنعة و السورة من القرآن و كل عمل محلل و على إجارة الزوج نفسه مدة معينة»[2] یعنی «مهر» از جهت ماهیت در اموری که شرعا یک مسلمان بتواند به تملّک خود در آورد، جایز است مورد توافق و تراضی قرار گیرد؛ فرقی نمی‌کند عین باشد و یا منفعت مثلا این مرد می‌تواند ملکیت خانه یا مزرعه و یا هر عین دیگری مانند طلا و نقره که شرعا قابلیت تملک داشته باشد را به عنوان مهر توافق شده قرار دهد و همچنین منفعت این اعیان نیز قابلیت مهر واقع شدن را دارند مثلا مردی منافع مسکونی یک خانه و یا یک مرکز تجاری را در مدت توافق شده به عنوان مهر قرار دهد و حتی یک مرد می‌تواند عمل خودش را به عنوان مهر در مدت معین در اختیار همسرش قرار دهد و به عبارتی در این مدت أجیر همسرش شود.

مرحوم صاحب جواهر به مستندات قرآنی و روایی در این مسأله متمسک شدند مخصوصا در اثبات این که ماهیت مهریه علاوه بر این که می‌تواند از اعیان و منافع باشد جایز است از «عمل» و «مهارت» نیز تعیین شود؛ در استناد قرآنی در جواز تعیین مهر از «عمل» به داستان ازدواج حضرت موسی(ع) با یکی از دختران حضرت شعیب(ع) استناد شد؛ در این داستان حضرت شعیب(ع) مهریه دختر خود را خدمت هشت ساله حضرت موسی(ع) در امر چوپانی و سایر خدمات برای خاندان حضرت شعیب(ع) قرار داد: ﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[3] «من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار (چوپانی) کنی، و اگر تا ده‌ سال کار خود را افزایش دهی محبّتی از طرف تو است، من نمی‌خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم، اِن شاءَ الله مرا از شایستگان خواهی یافت.» موسی(ع) پیشنهاد حضرت شعیب(ع) را پذیرفت؛ همچنین به روایتی که در آن زنی در محضر رسول خدا(ص) تقاضا کرد که او را به همسری مردی درآورد و حضرت این تقاضای زن را به جمع حاضر اعلان کردند و فقط یک مرد فقیری که توان پرداخت مهریه را نداشت خواستگار این زن می‌شد و در نهایت رسول خدا(ص) از این مرد پرسیدند که آیا قرآن را به خوبی می‌توانی به این زن بیاموزی تا مهریه تو برای او باشد؟ و این مرد پاسخ داد که آری این کار از دست من بر می‌آید و در نهایت رسول خدا(ص) همین آموزش قرآن را به عنوان مهریه از طرف این مرد برای این زن تأیید فرمودند و بر همین اساس عقد این زن جاری شد: «جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم، فَقَالَتْ: زَوِّجْنِي، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم: مَنْ لِهذِهِ؟ فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: أَنَا يَا رَسُولَ اللهِ زَوِّجْنِيهَا، فَقَالَ: مَا تُعْطِيهَا؟ فَقَالَ: مَا لِي شَيْ‌ءٌ، فَقَالَ: لَا، قَالَ: فَأَعَادَتْ، فَأَعَادَ رَسُولُ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الْكَلَامَ، فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ غَيْرُ الرَّجُلِ، ثُمَّ أَعَادَتْ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فِي الْمَرَّةِ الثَّالِثَةِ: أَتُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْئاً؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقَالَ: قَدْ زَوَّجْتُكَهَا عَلى مَا تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ، فَعَلِّمْهَا إِيَّاهُ»[4]

همچنین مرحوم صاحب جواهر روایات دیگری از وسائل الشیعة مطرح نمودند که ما متذکر چند نمونه از این روایات شدیم از قبیل: روایت: «محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن محمد بن إسماعيل، عن محمد بن الفضيل، عن أبي الصباح الكناني، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: سألته عن المهر، ما هو؟ قال: ما تراضى عليه الناس.»[5] ابا الصباح الکنانی نقل می‌کند از امام صادق(ع) راجع به مهر سؤال کردم که چه اموری می‌تواند به عنوان مهر قرار گیرند؟ حضرت در جواب فرمودند: هر چیزی که مردم بر آن توافق کنند می‌تواند به عنوان مهر قرار گیرد و روایت: «وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن فضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: الصداق ما تراضيا عليه من قليل أو كثير فهذا الصداق[6] فضیل بن یسار از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: صداق در نکاح همان چیزی است که زوجین بر آن رضایت می‌دهند فرقی ندارد که کم باشد و یا زیاد پس چنین مالی صداق واقع می‌شود و روایت: «وعنه، عن أبيه، عن إسماعيل بن مرار، عن يونس، عن النضر بن سويد، عن موسى بكر، عن زرارة بن أعين، عن أبي جعفر عليه‌السلام قال: الصداق كل شئ تراضى عليه الناس، قل أو كثر، في متعة أو تزويج غير متعة.»[7] زرارة بن أعین از امام صادق(ع) نقل می‌کند: صداق و مهر همان چیزی است که زوجین بر آن توافق کرده‌اند فرقی نمی‌کند کم باشد یا زیاد نکاح موقت باشد و یا نکاح دائم؛ از جمیع مطالبی که بیان شد به این نتیجه می‌رسیم که صداق یا مهر جایز است بر اعیان و بر منافع اعیان و همچنین بر عمل واقع شود.

مهر السنة: بیان شد که از جهت ماهیت در تعیین نوع مهر محدودیتی نیست و می‌توان از اعیان و منافع اعیان و حتی از عمل و تعهد در تعیین مهر استفاده کرد و همچنین بیان شد که از جهت مقدار نیز در کمی و زیادی هیچ محدودیتی نیست و بر اساس توافق و تراضی طرفین انجام می‌شود ولی با این حال مستحب است مهر بر اساس مهر السنة انتخاب شود که پانصد درهم برابر با ۱۵۰۰ گرم نقره خالص است رسول خدا(ص) هم مهریه همسران خود را پانصد درهم قرار می‌دادند و هم مهریه دختران خود را و اما در وجه اینکه چرا از جهت ماهیت درهم انتخاب شده و چرا از جهت مقدار پانصد درهم انتخاب شده و نه کم و نه زیاد وجه آن به روایتی از امام موسی کاظم(ع) باز می‌گردد؛ «وعنه، عن( أحمد، عن ابن أبي نصر)، عن الحسين بن خالد، وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عمرو بن عثمان، عن رجل، عن الحسين بن خالد، قال: سألت أبا الحسن عليه‌السلام عن مهر السنة، كيف صار خمسمائة؟ فقال: إن الله تبارك وتعالى أوجب على نفسه أن لا يكبره مؤمن مائة تكبيرة، ويسبحه مائة تسبيحة ويحمده مائة تحميدة، ويهلله مائة تهليلة، ويصلي على محمد وآله مائة مرة، ثم يقول: «اللهم زوجني من الحور العين» إلا زوجه الله حوراء عيناء، وجعل ذلك مهرها، ثم أوحى الله إلى نبيه صلى‌الله‌عليه‌وآله أن سن مهور المؤمنات خمسمائة درهم، ففعل ذلك رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله..[8] یعنی اگر بنده‌ای از بندگان خدا صد بار «الله اکبر» بگوید و صد بار «سبحان الله» بگوید و صد بار «الحمد لله» بگوید و صد بار «لاإله إلا الله» بگوید و صد بار «اللهم صلّ علی محمد و آل محمد» بگوید و سپس بگوید: خداوندا حورالعین را به تزویج من دربیاور، خداوند حورالعین را به تزویج او در می‌آورد و مجموع این تعداد که پانصد است را به عنوان مهر قرار می‌دهد؛ سپس بر رسول خدا(ص) وحی شد که همین تعداد را به عنوان مهریه برای زنان مؤمن قرار بده و رسول خدا(ص) نیز همین تعداد را به عنوان مهر السنة قرار دادند؛ مستحب است سایر مسلمین هم همین پانصد درهم را به عنوان مهر رعایت کنند حتی برخی فتوی داده‌اند اگر کسی بیش از پانصد درهم را به عنوان مهر قرار داده باشد پذیرنده مهر باید به همان پانصد درهم اکتفاء کند و مابقی را به طرف مقابل برگرداند «ردّ علی السنة».

مقدار مهر:

کلام مرحوم شیخ صدوق:

در کتاب «من لایحضره الفقیه»: «وَ السُّنَّةُ الْمُحَمَّدِيَّةُ فِي الصَّدَاقِ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَمَنْ زَادَ عَلَى السُّنَّةِ رُدَّ إِلَى السُّنَّةِ فَإِنْ أَعْطَاهَا مِنَ الْخَمْسِمِائَةِ دِرْهَمٍ دِرْهَماً وَاحِداً أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ دَخَلَ بِهَا فَلَا شَيْ‌ءَ لَهَا بَعْدَ ذَلِكَ إِنَّمَا لَهَا مَا أَخَذَتْ مِنْهُ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا»[9] مرحوم شیخ صدوق مهر السنة را پانصد درهم می‌داند به نحوی که در فتوای ایشان اگر کسی بیش از این مقدار را به عنوان مهر به زوجة خود داده باشد اضافه بر مهر السنة باید به زوج برگردد و اگر زوج فقط یک درهم یا بیش از یک درهم را به زوج پرداخت کرده باشد و قبل از کامل شدن پانصد درهم اقدام به دخول بر زوجة نموده باشد همین تعداد دراهم پرداخت شده ولو کمتر از پانصد درهم باشد کفایت از مهر خواهد کرد و چیزی بر عهده زوج نخواهد بود؛ یعنی زوجة اگر بنا دارد همه پانصد درهم را استیفاء نماید باید قبل از دخول این استیفاء انجام شود و إلا به همان تعداد که تا زمان دخول پرداخت شده باید اکتفاء کند.

در کتاب «الهدایة»: «و مهر السنة خمسمائة درهم، فمن زاد على السنة رد إلى السنة، فإن أعطاها من الخمسمائة درهم درهما واحدا أو أكثر من ذلك، ثم دخل بها فلا شيء لها بعد ذلك، إنما لها ما أخذت منه قبل أن يدخل بها.»[10] مرحوم شیخ صدوق در کتاب الهدایة نیز مضمونی که راجع به مهر السنة و احکام آن در الفقیه بیان نموده بودند را مجدد تکرار می‌کنند و می‌فرمایند: مهر السنة پانصد درهم است و اگر کسی بیش از این مقدار را مهر السنة قرار دهد باید به پانصد درهم برگردانده شود و چنانچه زوج یک درهم یا بیشتر از یک درهم از آن پانصد درهم مهر السنة را به زوجة پرداخت نموده باشد و زوجة رضایت بر دخول زوج داده باشد همین مقدار پرداخت شده ولو این که کمتر از پانصد درهم است کفایت از مهر خواهد کرد و دینی بر گردن زوج نخواهد بود.

کلام مرحوم صاحب جواهر: «ولا تقدير في المهر في جانب القلة بل ما تراضي عليه الزوجان وإن قل ما لم يقصر عن التقويم كحبة من حنطة ونحوها مما يعد نقله عوضا من السفه والعبث، بلا خلاف أجده في شي‌ء من ذلك نصا وفتوى، بل لعل الإجماع بقسميه عليه؛ وكذا لا حد له في الكثرة على المشهور بين الأصحاب، شهرة عظيمة كادت تكون إجماعا، بل لعلها كذلك، لإطلاق الأدلة وعمومها كتابا وسنة»[11] برای مقدار مهریه حداقل و حداکثری گفته نشده است؛ به نحوی که در جانب حداقلی زن و شوهر می‌توانند به هر چیزی ولو کم توافق کنند و شرعا مهر به حساب آید البته تا جایی که از قیمت گذاری ساقط نشود مثلا توافق بر یک دانه گندم جایز نیست زیرا برای یک دانه نمی‌توان قیمتی در نظر گرفت و یا هر چیزی که قابلیت قیمت گذاری نداشته باشد چنانچه اگر کسی این شیء را عوض از بضع قرار دهد و به عنوان مهریه به حساب آورد یک عمل سفیهانه و بیهوده بشمار آید؛ مرحوم صاحب جواهر این حکم را یک حکمی تلقی می‌کنند که هیچ مخالفی برای آن نیافته‌اند چه در مقام نص و چه در مقام فتوی بلکه اجماع در دو قسم آن را موافق این حکم می‌دانند؛ مرحوم صاحب جواهر از جهت تعیین حداکثری برای مقدار مهریه نیز حدی برای آن قائل نیستند و در نظر ایشان بنا بر قول مشهور بین اصحاب چنان شهرتی که نزدیک است در ردیف اجماع قرار گیرد و در ادامه می‌فرمایند چه بسا حق هم همین است به جهت اطلاق أدله و عمومیت أدله هم در آثار رسیده و هم در سنة.

آیه20 سوره نساء: ﴿وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا﴾[12] و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد، و مال فراوانى بعنوان مهر به يكى از آنها پرداخته‌ايد، چيزى از آن را پس نگيريد. آيا براى باز پس گرفتن آن، به تهمت و گناه آشكار متوسّل مى‌شويد؟!

مرحوم صاحب جواهر در بیان معنای قنطار از چنین تعابیری استفاده کرده است: «(قنطار) الذي هو المال العظيم أو وزن أربعين أوقية من ذهب أو فضة أو ألف ومأتا أوقية أو سبعون ألف دينار أو ثمانون ألف دينار أو مأة رطل من ذهب أو فضة أو مل‌ء مسك ثور ذهبا أو فضة»[13] با تمسک به این آیه می‌توان برای نامحدود بودن مقدار مهریه در جانب زیاده استدلال نمود؛ زیرا کلمه «قنطار» به معنای مال فراوان است و این آیه می‌فرماید چنانچه در صدد آن بودید که زنی را به جای زنی به همسری انتخاب کنید و به زوجة قبلی به عنوان مهریه مال فراوان داده باشید نباید چیزی از این اموال را پس بگیرید و این آیه می‌رساند که در جانب زیادی محدودیتی وجود ندارد؛ و اما علاوه بر کلام مرحوم صاحب جواهر در این که کلمه «قنطار» به چه معناست؟ در آن اختلاف وجود دارد به همین جهت به سراغ ارباب لغت می‌رویم:

معنای قنطار: در مجمع البیان: «والقناطير: جمع قنطار، وهو المال الكثير العظيم[14] از بین معانی مختلفی که برای قنطار گفته شده مرحوم طبرسی نیز متعرض این معانی شده‌اند و یکی از معانی قنطار را به معنای مال کثیر و عظیم دانسته‌اند.

در سنن بیهقی: «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُمَا قَالَ:" الْقِنْطَارُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ دِرْهَمٍ أَوْ أَلْفُ دِينَارٍ " ، وَفِي رِوَايَةِ عَطِيَّةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: " الْقِنْطَارُ أَلْفٌ وَمِائَتَا دِينَارٍ، وَمِنَ الْفِضَّةِ أَلْفٌ وَمِائَتَا مِثْقَالٍ " ، وَرُوِّينَا عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ: " الْقِنْطَارُ سَبْعُونَ أَلْفَ دِينَارٍ " ، وَعَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ قَالَ: " الْقِنْطَارُ ثَمَانُونَ أَلْفًا "» در این کتاب تعابیر مختلفی برای قنطار مشاهده می‌شود از جمله موارد ذیل گفته شده است: از ابن عباس: دوازده هزار درهم یا هزار دینار و در روایت عطیه از ابن عباس: هزار و دویست دینار و از نقره هزار و دویست مثقال و از مجاهد: هفتاد هزار دینار و از سعید بن مسیب: هشتاد هزار.

در اقرب الموارد: «و قيل مائَة رطل من ذهب او فضَّة»[15] یک قنطار معادل یکصد رطل از طلا یا نقره.

در کتاب المحیط فی الغة: «وقيل: مِلْءُ جِلْدِ ثَوْرٍ ذَهَباً أو فِضَّةً.»[16] در این معنا یک قنطار یعنی یک پوست گاو که پر شده باشد از طلا یا نقره؛ در مجموع یک قنطار یعنی یک مال زیاد یعنی اگر کسی به عنوان مهریه مال زیادی را با زوجة خود توافق کند موظف است آن را پرداخت نماید بنا بر این جایز است که مال زیاد نیز به عنوان مهریه مورد توافق قرار بگیرد.

هر چند در مقدار زیادی محدودیتی برای مهر وجود ندارد و معیار، توافق دو طرف است ولی با این حال مستحب است که مقدار مهریه از مهر السنة که پانصد درهم است بیشتر نشود؛ برخی فتوی داده‌اند که بیش از مهر السنة جایز نیست ولی دلیلی برای چنین فتوایی وجود ندارد با توجه به این که در آیه مورد بحث کلمه قنطار به کار رفته است یعنی اگر کسی مال فراوانی را به عنوان مهر برای همسر خود داده باشد و بعد از مدتی بخواهد به جای آن زن زن دیگری را اختیار کند نباید آنچه را که به همسر قبلی خود داده است را پس بگیرد.

قول عمر در مهرالسنة: بیهقى در سنن کبرى از شعبى روایت کرده است: عمر بن خطّاب براى مردم خطبه خواند، پس از حمد و ثناى الهى گفت: مهریّه زنان را زیاد قرار ندهید، و اگر به من خبر برسد که زنى بیشتر از آنچه پیامبر(ص) به مهریّه پرداخته، مهریّه قرار دهد، من اضافه آن را گرفته و در بیت المال قرار مى دهم. سپس از منبر پایین آمد. زنى از قریش نزد او آمد و گفت: اى امیر مؤمنان! کتاب خدا سزاوارتر است که از آن پیروى شود یا سخن تو؟ گفت: بلکه کتاب خداوند، مطلب چیست؟ زن گفت: مردم را از مهریه زیاد نهى کردى، در حالى که خداوند در قرآن مى فرماید: ﴿وَ آتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَاراً فَلاَ تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْـئاً﴾؛ (اگر مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزى از آن را پس نگیرید)؛ عمر دو یا سه مرتبه گفت: «کلّ أحد أفقه من عمر»؛ (هر کسى از عمر داناتر است). و بنابه نقلى گفت: «کلُّ الناس أفقه من عمر حتّى ربّات الحجال ألا تعجبون من إمام أخطأ وامرأة أصابت»؛ (تمامى مردم از عمر داناترند حتّى زنان پرده نشین. آیا تعجّب نمى کنید از امامى که اشتباه مى کند و زنى که درست مى فهمد)؛ و در تفسیر خازن این گونه آمده است: «إمراة أصابت و أمیر أخطأ»؛ (زنى که درست مى گوید و امیرى که به خطا حکم مى کند)؛ و رازى در کتاب أربعینش این گونه نقل مى کند: «کلُّ الناس أفقه من عمر حتّى المخدّارت فی البیوت»؛ (تمامى مردم از عمر داناترند حتّى پرده نشینان (زنان) در خانه)[17] .

مرحوم صاحب جواهر در بحث مقدار مهر به ماجرای فوق اشاره کرده‌اند و علاوه بر آن روایات دیگری را نیز متذکر شده‌اند از جمله این روایات:

صحیح الوشاة: «محمد بن يعقوب، عن الحسين بن محمد، عن معلى بن محمد، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعا، عن الوشاء، عن الرضا عليه‌السلام قال: سمعته يقول لو أن رجلا تزوج المرأة وجعل مهرها عشرين ألفا وجعل لابيها عشرة آلاف كان المهر جائزا، والذي جعله لابيها فاسدا[18] راوی از امام رضا(ع) نقل می‌کند که جضرت فرمود: اگر مردی با زنی ازدواج کند و مهریه آن زن را بیست هزار (درهم یا دینار) قرار دهد و مبلغی را هم برای پدر آن زن قرار دهد چنین مهری جایز است، ولی مبلغی که به پدر دختر توافق کرده که بدهد فاسد است و تعهدی در قبال آن ندارد؛ از این روایت نیز به دست می‌آید در جانب زیادی محدودیتی برای مهر وجود ندارد زیرا مبلغ بیست هزار مبلغ فراوانی به حساب می‌آید.

صحیح الفضیل: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ اَلْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ اِمْرَأَةً بِأَلْفِ دِرْهَمٍ فَأَعْطَاهَا عَبْداً لَهُ آبِقاً وَ بُرْداً حِبَرَةً بِأَلْفِ دِرْهَمٍ اَلَّتِي أَصْدَقَهَا قَالَ إِذَا رَضِيَتْ بِالْعَبْدِ وَ كَانَتْ قَدْ عَرَفَتْهُ فَلاَ بَأْسَ إِذَا هِيَ قَبَضَتِ اَلثَّوْبَ وَ رَضِيَتْ بِالْعَبْدِ قُلْتُ فَإِنْ طَلَّقَهَا قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا قَالَ لاَ مَهْرَ لَهَا وَ تَرُدُّ عَلَيْهِ خَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ يَكُونُ اَلْعَبْدُ لَهَا[19] فضیل می گوید از امام صادق علیه السلام سوال کردم از مردی که با زنی ازدواج کرده است و مهرش را هزار درهم قرار داده است و به جای هزار درهم یک عبد آبق و برد حبره به او داده است آیا این کار صحیح است یا نه؟ حضرت فرمودند: این زن اگر عبد را قبلا دیده است و راضی به این معاوضه شده است اشکالی ندارد به شرطی که ثوب را که ضمیمه به عبد شده است را قبض کند راوی می‌گوید بعد عرض کردم اگر مرد این زن را قبل از دخول طلاق دهد؟ حضرت فرمودند زن مهری ندارد و 500 درهم به مرد بر می گردد و عبد نیز برای زن می باشد؛ بنا بر این از این روایت نیز ممنوعیتی در مقدار کثرت مهر مشاهده نمی‌شود.

مهریه ام کلثوم(علیها سلام): «محمد بن الحسن في ( المبسوط ) على ما نقل عنه، أنّه روي أن عمر تزوج أم كلثوم بنت علي عليه‌السلام فأصدقها أربعين ألف درهم.»[20] در این خبر مقدار مهریه برای ام کلثوم چهل هزار درهم تعیین شده است و این نشانه جواز فراوان بودن مهریه است.

تزویج الحسن(ع): «وتزوج الحسن عليه‌السلام امرأة فأصدقها مائة جارية مع كل جارية ألف درهم.»[21] در این روایت مهریه‌ای که امام حسن(ع) برای زوجة خود تعیین فرمودند صد کنیز در حالی که همراه هر کدام هزار درهم موجود بود؛ این روایت نیز به صراحت مؤید جواز کثرت مهریة نسبت به مهرالسنة می‌باشد.


[17] https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=43&lid=0&mid=324042&catid=30105. اعتراف خلیفه دوم به اینکه تمامى مردم از او داناترند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo