< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

1401/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب النكاح/أحكام العقد /ادله استحباب نکاح

بحث خلاقی: ذکر فضائل حضرت فاطمه زهراء(س)

ایام فاطمیه اول و دوم الحمدلله با حضور محبین و إرادتمندان آن حضرت با شکوه و عزت خوبی برگزار شد؛ لازم بود که در این ایام در صحبت‌های خود از فضائل و مناقب آن بانوی بزرگ؛ سیده زنان عالم؛ سیده زنان اهل بهشت مطالبی بیان کنیم؛ مناسب است امروز به جای بحث اخلاقی خودمان از فضائل و مناقب این بانوی بزرگ مطالبی بگوییم که فایده‌ی اخلاقی نیز به همراه خواهد داشت چرا که آن حضرت برای مردان و زنان ما الگو می‌باشد چنانچه از وجود مبارک امام زمان ارواحنا فداه نقل شده است که به صراحت فرمود: «إنَّ لِي في إبنَةِ رَسولِ اللّه اُسوَةٌ حَسَنةٌ»[1] دختر پیغمبر(ص) الگوی پسندیده من است؛ وقتی وجود مبارک بقیة الله الأعظم دختر پیغمبر(ص) را به عنوان الگوی خود معرفی می‌کند مسلما ما سزاوارتر به الگو برداری از آن حضرت هستیم؛ مناقب آن حضرت فوق العاده است و ما فقط امروز گوشه‌ای از فضائل آن حضرت و مکارم اخلاق ایشان را متذکر می‌شویم.

روایت اول:: «وبما أخرجه ابن جرير عن فاطمة صلى الله عليه وسلم على أبيها وعليها أنها قالت: " قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم: أنت سيدة نساء أهل الجنة...»[2]

بیان استاد: در یک روایت از رسول خدا(ص) نقل شده است که خطاب به حضرت زهراء(س) می‌فرماید: «تو سرور زنان بهشتی هستی.» زنان بهشتی زنان بسیار با کرامت و بزرگی هستند که عاقبت‌شان به بهشت ختم شده است با این حال اگر کسی باشد که مقام او از همه اهل بهشت بالاتر باشد معلوم است که چه جایگاه رفیعی دارد.

روایت دوم: «وَ رُوِيَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اَللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا[3] جعفر بن محمد(ع)؛ امام صادق(ع) روايت می‌کند كه رسول اللّٰه(ص) فرمود كه: «حق تعالى غضب مى‌كند بغضب فاطمه و خشنود مى‌شود بخشنودى فاطمه»؛ ببینید مقام حضرت زهراء(س) به چه حدی رسیده است که رضایت او رضایت خداست و غضب او غضب خداست؛ حضرت زهراء(س) از هر شخصی و از هر عملی راضی باشد خداوند نیز از آن عمل یا شخص راضی است و از هر شخصی و عملی ناراضی باشد خداوند نیز از آن عمل و یا شخص ناراضی است.

روایت سوم: «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ: كَيْفَ كَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ؟ فَقَالَ: «نَعَمْ إِنَّ خَدِيجَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَكَّةَ فَكُنَّ لَا يَدْخُلْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يُسَلِّمْنَ عَلَيْهَا وَ لَا يَتْرُكْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَيْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِيجَةُ لِذَلِكَ وَ كَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَيْهِ.

فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ كَانَتْ فَاطِمَةُ تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ كَانَتْ تَكْتُمُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ يَوْماً فَسَمِعَ خَدِيجَةَ تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا: يَا خَدِيجَةُ مَنْ تُحَدِّثِينَ؟

قَالَت: الْجَنِينُ الَّذِي فِي بَطْنِي يُحَدِّثُنِي وَ يُؤْنِسُنِي.

قَالَ: يَا خَدِيجَةُ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي [يُبَشِّرُنِي‌] أَنَّهَا أُنْثَى وَ أَنَّهَا النَسِمَةُ [النَّسْلَةُ] الطَّاهِرَةُ الْمَيْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْعَلُ نَسْلِي‌ مِنْهَا وَ سَيَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ يَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِي أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِهِ.

فَلَمْ تَزَلْ خَدِيجَةُ عَلَى ذَلِكَ إِلَى أَنْ حَضَرَتْ وِلَادَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَى نِسَاءِ قُرَيْشٍ وَ بَنِي هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَيْنَ لِتَلِينَ مِنِّي مَا تَلِي النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَيْهَا أَنْتِ عَصَيْتِنَا وَ لَمْ تَقْبَلِي قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّداً يَتِيمَ أَبِي طَالِبٍ فَقِيراً لَا مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِي‌ءُ وَ لَا نَلِي مِنْ أَمْرِكِ شَيْئاً.

فَاغْتَمَّتْ خَدِيجَةُ لِذَلِكَ فَبَيْنَا هِيَ كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ كَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِي هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُنَّ فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ: لَا تَحْزَنِي يَا خَدِيجَةُ فَأَرْسَلَنَا رَبُّكِ إِلَيْكِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُكِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِيَ رَفِيقَتُكِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ كُلْثُومُ أُخْتُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَيْكِ لِنَلِيَ مِنْكِ مَا تَلِي النِّسَاءُ فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ يَمِينِهَا وَ أُخْرَى عَنْ يَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَيْنَ يَدَيْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا فَوَضَعَتْ خَدِیجَةُ فَاطِمَةَ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَى الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّى دَخَلَ بُيُوتَاتِ مَكَّةَ وَ لَمْ يَبْقَ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِيهِ ذَلِكَ النُّورُ وَ دَخَلَ عَشْرٌ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ كُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مَعَهَا طَسْتٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِبْرِيقٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ فِي الْإِبْرِيقِ مَاءٌ مِنَ الْكَوْثَرِ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِي كَانَتْ بَيْنَ يَدَيْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْكَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَيْنِ بَيْضَاوَيْنِ أَشَدَّ بَيَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْيَبَ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالثَّانِيَةِ ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ قَالَتْ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِي رَسُولُ اللَّهِ سَيِّدُ الْأَنْبِيَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِي‌ سَيِّدُ الْأَوْصِيَاءِوَ وُلْدِي سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَيْهِنَّ وَ سَمَّتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ يَضْحَكْنَ إِلَيْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِينُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ وَ حَدَثَ فِي السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِكَةُ قَبْلَ ذَلِكَ وَ قَالَتِ النِّسْوَةُ: خُذِيهَا يَا خَدِيجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَكِيَّةً مَيْمُونَةً بُورِكَ فِيهَا وَ فِي نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ أَلْقَمَتْهَا ثَدْيَهَا فَدَرَّ عَلَيْهَا.

فَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَنْمِي فِي الْيَوْمِ كَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي الشَّهْرِ وَ تَنْمِي فِي الشَّهْرِ كَمَا يَنْمِي الصَّبِيُّ فِي السَّنَةِ.»[4]

بیان استاد: از مفضّل بن عمر نقل شده است كه گفت: به امام صادق(ع) عرض کردم: ولادت حضرت فاطمه چگونه بوده است؟

امام فرمود: هنگامى كه رسول خدا با حضرت خديجه ازدواج كرد، زنان مکه از خديجه كناره‌گيرى کردند و نزد وى نمى‌رفتند؛ به او سلام نمى‌كردند و به هيچ زنى اجازه نمى‌دادند كه با او معاشرت و تماس داشته باشد. اين برخورد زنان سبب ناراحتى و اندوه خديجه شد، البته غم و اندوه وى براى پيامبر اسلام بود [كه مبادا آسيبى متوجّه وى گردد].

وقتى خديجه به حضرت فاطمه حامله شد، فاطمه در رحم مادر [همدم او بود و] با او سخن مى‌گفت، و وى را به صبر توصيه مى‌نمود. خديجه اين موضوع را از رسول خدا مخفى مى‌داشت تا اينكه یک روز پيامبر نزد خديجه آمد و شنيد كه او با فاطمه سخن مى‌گويد. پس به او گفت: اى خديجه! با چه كسى سخن مى‌گويى؟ خديجه گفت: بچه‌اى كه در رحم دارم با من سخن مى‌گويد و مونس ساعات تنهايى من است.

رسول خدا فرمود: اى خديجه! جبرئيل مرا بشارت داده كه او دختری پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالى مقدّر نموده كه نسل من از طريق او برقرار و پايدار بماند و مقرّر فرموده كه فرزندان او پس از انقطاع وحى، امام و خليفه خدا در زمين باشند.

خديجه دائماً در همين حال بود تا اينكه هنگام وضع حمل وى فرا رسيد. كسى را نزد زنان قريش و بنى هاشم فرستاد كه بياييد و مرا در امر تولّد فرزند يارى نماييد. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را در بارۀ ازدواج با محمّد ناديده گرفتى و با آن مرد فقير و يتيم ازدواج كردى، ما نیز نزد تو نخواهيم آمد و تو را در اين امر يارى نخواهيم نمود.

خديجه از شنيدن اين جواب غمگين شد. در همان حال چهار زن گندمگون و بلند بالا كه خديجه فكر مى‌كرد از زنان بنى‌هاشم هستند نزد او حاضر شدند. هنگامى كه خديجه آنها را ديد اظهار ناراحتى كرد، يكى از آنان گفت: اى خديجه! نگران نباش، زيرا ما فرستادۀ خداييم تا تو را در امر زايمان كمک كنيم. ما خواهران تو هستيم، من ساره هستم و اين بانو آسيه دختر مزاحم- كه در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود- و اين مريم دختر عمران و آن ديگرى کلثوم خواهر موسى بن عمران است، پس يكى از آنان در سمت راست خديجه و يكى در طرف چپ وى و ديگرى در مقابل او و چهارمى ايشان در بالاى سر او نشستند و بدين ترتيب خديجه، حضرت فاطمه را در حالیكه پاک و پاكيزه بود به دنيا آورد.

هنگامى كه آن حضرت متولّد شد نورى از او ساطع گرديد و داخل خانه‌هاى مكّه شد به طورى كه در شرق و غرب اين شهر محلّی باقى نماند مگر آنكه آن نور در آن محل تابید. آنگاه ده حور العين داخل اتاق شدند در حالى كه به دست هر كدامشان یک طشت و آبریز بود از بهشت كه در آن آب كوثر بود. آن بانويى كه در پايين پاهاى خديجه قرار گرفته بود حضرت فاطمه را گرفت و با آب كوثر شستشو داد. سپس دو حوله سفيد – که از شیر سفید تر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود- در آورد و یکی را به دور طفل پیچید و با دیگری سر او را پوشانید و بعد از آن از او خواست كه سخن بگويد. حضرت فاطمه زبان به شهادتین گشود و فرمود: شهادت مى‌دهم كه معبودى جز خداى يگانه وجود ندارد، و شهادت مى‌دهم كه پدرم رسول خدا و برترين پيامبران است و همسرم علىّ، برترين اوصيا و فرزندانم برترين فرزندان و سرور مردمان هستند. آنگاه به آن بانوان سلام كرد و هر يک را به نامشان خطاب نمود. آنان نیز خندان و شادمان رو به سوی او کردند و حور العین تولّد و اهل آسمان ولادت او را به یکديگر تبريک مى‌گفتند و [به واسطه تولّد حضرت فاطمه] در آسمان نيز نور درخشنده‌ای ظاهر گرديد كه ملائكه پيش از آن نظير آن را نديده بودند. پس آن زنان به خديجه گفتند: اين مولود پاک و مبارک را بگير كه در خود او و نسل او بركت قرار داده شده است. حضرت خديجه در حالى كه خوشحال بود حضرت فاطمه را در آغوش گرفت و به او شیر داد. اين نوزاد [از رشد فوق العاده‌اى برخوردار بود به طورى كه] در هر روز به اندازه یک ماه و در هر ماهى به اندازۀ یک سال رشد مى‌كرد.

روایت چهارم: «عَنْهُ:عَنِ الْمُفَضَّلِ،عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)،قَالَ: «لَوْلاَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(عَلَيْهِ السَّلاَمُ)،لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْؤٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ،مِنْ آدَمَ فَمَا دُونَهُ»»[5] .

بیان استاد: عظمت حضرت زهراء(س) تا حدی است که در این روایت که از امام صادق(ع) نقل شده است حضرت تصریح می‌کند که اگر خداوند امیرالمؤمنین(ع) را نیافریده بود از زمان حضرت آدم(ع) تا قیامت برای حضرت زهراء(س) هیچ کفوی برای همسری وجود نداشت.

سید محمد باقر ابطحی یکی از شاگردان امام خمینی(ره) بود و ما نیز به همراه ایشان در درس امام حاضر می‌شدیم و مباحثاتی باهم داشتیم؛ ایشان آثار بسیار خوبی راجع به امام زمان علیه السلام دارند در کتاب عوالم العلوم توضیح و شرح خوبی به آثار الشيخ بحراني إصفهاني‌ انجام داده‌اند و لغات و اصطلاحات این کتاب را به خوبی تشریح نموده‌اند من نیز شب گذشته مطلب ایشان را مورد مطالعه قرار دادم؛ ایشان البته عقائد مخصوصی راجع به امام زمان(عج) داشتند که من بارها حتی مدتی قبل از درگذشت‌شان مناظره‌ای با ایشان انجام دادم و شبهاتی بر نظریات ایشان وارد کردم؛ ایشان معتقد بودند امام زمان(عج) ظهور کرده‌اند ولی اعلام نشده‌ است.

روایت پنجم: «إِنَّمَا سُمِّيَتْ اِبْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ اَلنَّارِ»[6] نام دخترم را فاطمه علیهاالسلام گذاشتم؛ زیرا خداوند فاطمه علیهاالسلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است.

روایت ششم: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ (رحمه الله) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) يَقُولُ لِفَاطِمَةَ (ع) وَقْفَةٌ عَلَى بَابِ جَهَنَّمَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَى النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلَّانِي وَ تَوَلَّى ذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلَّاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلَّاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لَا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَى النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ وَ لِيَتَبَيَّنَ لِمَلَائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَخُذِي بِيَدِهِ وَ أَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ»[7]

بیان استاد: محبین حضرت زهراء(س) علامتی بر پیشانی دارند و این علامت یعنی این که این‌ها پیرو مرام و مسلک آن حضرت هستند و هرگز آن حضرت محبین خود را تنها نمی‌گذارد؛ ما همه مفتخر هستیم که محب آن حضرت هستیم ما نه تنها محب حضرت زهراء(س) هستیم بلکه محب پدر بزرگوارشان رسول خدا(ص) و شوهر گرامیشان امیرالمؤمنین(ع) و دو فرزند معصومشان حسن و حسین علیهما السلام و محب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هستیم؛ در روایت فوق فضیلتی از حضرت زهراء(س) نقل شده است و مضمون آن این است که در قیامت هر کسی که در پیشانیش علامت محبت به حضرت زهراء(س) باشد وارد بهشت می‌شود در موقفی حضرت زهراء(س) مشاهده می‌کند که بر پیشانی کسی علامت محب آن حضرت نوشته شده است ولی او را به دستور خدا به طرف جهنم می‌برند، حضرت نزدیک می‌شود و به محضر ربوبی عرضه می‌دارد که خدایا تو به من وعده داده‌ای که اگر کسی محب من شد او را از عذاب جهنم نجات دهی و شفاعت من را در حق او بپذیری خداوند نیز شفاعت آن حضرت را می‌پذیرد و آن شخص از عذاب جهنم نجات پیدا می‌کند و در آن حال خداوند می‌فرماید من هرگز عهد خود را فراموش نکرده‌ام ولی خواستم همه ملائکه ببینند مقام شفاعت تو را.

اگر کسی ادعا کند که من محب حضرت زهراء(س) هستم ولی رفتارش با مرام و سیره آن حضرت تناسبی نداشته باشد و با منشی که حضرت در عبادت و ولایت و معاشرت با مردم داشت تناسبی نداشته باشد آیا می‌توان چنین کسی را محب به حساب آوریم؟ ما اینجا می‌گوییم محبتی در کار نیست! دوست واقعی آن است که رضایت محبوب خود را معیار قرار دهد و خواست او برایش مهم و تعیین کننده باشد و هرگز در اطراف کارهایی که محبوب خود را عصبانی و ناراحت می‌کند نگردد؛ بنا بر این محب حضرت زهراء(س) کسی است که هم در زبان محب آن حضرت باشد و هم رفتارش در مسیر رفتار آن حضرت قرار گرفته باشد؛ صرف ادعای دوست داشتن حضرت فاطمه زهراء(س) برای قرار گرفتن در ردیف محبین آن حضرت کافی نیست و نباید رفتارش و عملکردش مخالف رفتار آن حضرت باشد.

اگر کسی چنان آلوده رذائل اخلاقی شده باشد که گناهانی مانند غیبت، تهمت، دروغ و مردم آزاری نسبت به مردمی که محب حضرت زهراء(س) هستند از او سر بزند آیا حضرت زهراء(س) از چنین شخصی به صرف ادعای زبانی راضی خواهد بود؟ محب آن است که علاوه بر ادعای دوستی به لوازم دوستی هم پایبند باشد؛ لوازم دوستی آن است که شخص مدعی کاری نکند که محبوب او از او ناراضی و ناراحت باشد؛ اگر ما می‌خواهیم إن شاء الله به پیشانی ما نوشته شود «محب الزهراء» و ما را راهنمایی کنند به سمت بهشت باید محبی باشیم که عملکردمان مطابق با رفتار حضرت فاطمه زهراء(س) باشد ما هر چقدر تلاش کنیم مانند آن حضرت نخواهیم شد چنانچه در حالات معنوی آن حضرت وارد شده است: «مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[8] که چه عبادات عجیب و طولانی از آن حضرت نقل شده است به نحوی که قدمهای آن حضرت از طول عبادت ورم کرده بود؛ هرگز ما آن روحیه و معرفتی که حضرت زهراء(س) در نماز داشتند نخواهیم داشت ولی لااقل تلاش کنیم نمازهایمان صحیح باشد و صحت قرائت آن را رعایت کنیم و احکام آن را مورد توجه قرار دهیم و حضور قلب و حضور ذهن در نماز داشته باشیم؛ بعضی آنقدر در نماز حواسشان به همه جا هست به غیر نماز که گمشده‌های خودشان را در نماز پیدا می‌کنند.

اگر شبهه شود که در باب عزاداری امام حسین(ع) اگر کسی اشکی ریخته باشد و یا به سینه زده باشد چنان عزاداری آن حضرت با فضیلت است که چنین چشمی و چنین سینه‌ای در آتش نمی‌سوزد به فرض صحت چنین مطالبی این امور نشانه بهشتی بودن صاحب آن نخواهد بود و مقصود ما از محب، کسی است که واقعا در پیشانی او علامت محب حضرت زهراء(س) بوده باشد و سرنوشت او ختم به بهشت شود بنا بر این صرف ادعای محب بودن کافی نخواهد بود و باید در عمل اطاعت از فرامین خدای متعال نیز مشاهده شود؛ خداوند با حضرت زهراء(س) عهد بسته است که محبین او را به بهشت وارد کند و ما باید به خوبی بدانیم که مقصود از محب چیست؟ یقینا ایمان به خدا با مخالفت با خدا سازگار نیست.

إن شاء الله ما از کسانی باشیم که روز قیامت بر پیشانیمان نوشته باشد محب حضرت زهراء(س) و این را هم بدانیم که محب واقعی که از این موهبت بهره‌مند می‌شود و عاقبتش ختم به بهشت می‌شود کسی است که رفتارش در مسیر رفتار آن حضرت باشد؛ همین امروز با خدای خود پیمان ببندیم که نمازهایمان را در اول وقت و با توجه بخوانیم و به غیر خدا توجهی نداشته باشیم و هر نوع رذیله‌ای از قبیل دروغ، غیبت، تمسخر و مردم آزاری را از خود دور کنیم.

نمونه‌ای از عظمت معنوی حضرت زهراء(س) و خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را می‌توان در سوره انسان مشاهده کرد؛ در شأن ‌نزول مشهور این سوره از ابن‌عباس آمده است[9] : حسن و حسین علیهماالسلام بیمار شدند. پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه جمعى به عیادت آنان آمدند و به على علیه‌السلام پیشنهاد کردند تا براى شفاى فرزندان خود نذر بکند.

على علیه‌السلام و فاطمه علیهاالسلام و کنیزشان (فضه) نذر کردند که اگر آن‌ها شفا یابند سه روز روزه بگیرند. حسنین علیهماالسلام از بیمارى شفا یافتند، (و آنان روزه گرفتند در حالى که) چیزى در خانه آنان نبود. على علیه‌السلام از شمعون خیبرى سه صاع جو به قرض گرفت.

فاطمه علیهاالسلام یک صاع آن را آرد کرد و ۵ قرص نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اى خاندان محمد [صلى الله علیه و آله]، بى‌توانى مسلمان هستم، غذایى به من دهید، خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عطا کند. آنان مسکین را بر خود مقدم داشتند و در آن شب جز آب ننوشیدند. روز دوم را همچنان روزه گرفتند و به هنگام افطار یتیمى بر در خانه آمد و غذاى خود را به وى دادند. در سومین روز نیز به هنگام افطار اسیرى بر در خانه آمد و آنان سهم غذاى خود را به او بخشیدند.

صبح هنگام امام على علیه‌السلام دست حسنین علیهماالسلام را گرفته به نزد پیامبر آورد. پیامبر صلى الله علیه و آله آن‌ها را مشاهده کرد که از شدت گرسنگى مى‌لرزیدند. فرمود: مشاهده چنین حالى در شما براى من بسیار دشوار است، سپس برخاست و به همراهى آنان وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد و دخترش را دید که در محراب ایستاده در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم‌هایش به گودى نشسته است. پیامبر صلى الله علیه و آله ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل فرود آمد و گفت: اى محمد این سوره (انسان) را بگیر. خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‌گوید، آنگاه سوره هل اتى را بر او خواند.


[7] علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج1، ص179.. « یعنی شنیدم از ابی‌جعفر علیه‌السلام که می‌فرمود برای فاطمه توقفی است بر دَرِ جهنم چون روز قیامت شود نوشته می‌شود میان دو چشم هر مردی که مؤمن است یا کافر پس فرمان داده می‌شود به دوستی که گناهانش زیاد شده به سوی آتش بروند پس می‌خواند فاطمه میان دو چشم او را که دوست دارنده است آنگاه فاطمه می‌گوید خدای من و آقای من مرا فاطمه نامیدی و جدا گردانیدی و منع کردی به سبب من کسی را که دوست دارد مرا و دوست دارد ذریّه مرا از آتش و وعده تو ثابت و حق است و تو خلف وعده نمی‌کنی پس خدای عزّوجل می‌فرماید راست گفتی ای فاطمه من تو را فاطمه نام گذاردم و جدا کردم به سبب تو کسی را که تو را دوست می‌دارد و دوست می‌دارد ذریّه تو را از آتش و وعده من ثابت و حق است و خلف وعده نمی‌کنم غیر از این نیست که من به این سبب امر کردم بنده خود را به سوی آتش تا تو در حق او شفاعت کنی و من تو را شفیع قرار دهم و ظاهر کنی برای فرشتگان من و پیغمبران من و فرستادگان من و اهل موقف، موقف تو را از من و جایگاه تو را در نزد خودم پس هر که را در میان دو چشمش بخوانی که مؤمن است بگیر دست او را و او را داخل بهشت کن.»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo