< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمد میراحمدی

1403/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه الاسره/صله الارحام و قطیعتها /بررسی مساله نفقه اقارب

 

در مساله صله رحم ، سخن در صله مالی با ارحام بود.

مطالب و مسائل تحریر الوسیله را بیان کردیم و به مباحث نفقات ورود کردیم و مباحث مرتبط با نفقه اقارب را بیان می کردیم.

نفقه نفس و زوجه و عمودین را بیان کردیم.

مساله 11 به پایان رسید ، وارد مساله 12 میشویم.

مسألة 12

لوجوب الإنفاق ترتيب من جهة المنفِق و من جهة المنفَق عليه ،

أما من الجهة الأولى فتجب نفقة الولد (ذكرا كان أو أنثى) على أبيه ، و مع عدمه أو فقره فعلى جدة للأب ، و مع عدمه أو إعساره فعلى جد الأب و هكذا متعاليا الأقرب فالأقرب، و مع عدمهم أو إعسارهم فعلى أم الولد، و مع عدمها أو إعسارها فعلى أبيها و أم أبيها و أبي أمها و أم أمّها و هكذا الأقرب فالأقرب، و مع التساوي في الدرجة يشتركون فيه بالسوية و إن اختلفوا في الذكورة و الأنوثة، و في حكم آباء الأم و أمهاتها أم الأب، و كل من تقرب إلى الأب بالأم كأبي أم الأب و أم أمه و أم أبيه و هكذا، فإنه تجب عليهم نفقة الولد مع فقد آبائه و أمه مع مراعاة الأقرب فالأقرب إلى الولد، فإذا كان له أب و جدّ موسران فالنفقة على الأب، و لو كان له أب و أم فعلى الأب، و لو كان جد لأب مع أم فعلى الجد، و مع جد لأم و أم فعلى الأم، و مع جد و جدة لأم تشاركا بالسوية، و مع جدة لأب و جد و جدة لأم تشاركوا ثلاثا، هذا في الأصول أعني الآباء و الأمهات.

و أما الفروع أعني الأولاد فتجب نفقة الأب و الأم عند الإعسار على الولد مع اليسار ذكرا كان أم أنثى، و مع فقده أو إعساره فعلى ولد الولد أعني ابن ابن أو بنت، و بنت ابن أو بنت و هكذا الأقرب فالأقرب، و مع التعدد و التساوي في الدرجة يشتركون بالسوية، فلو كان له ابن أو بنت مع ابن ابن مثلا فعلى الابن أو البنت، و لو كان له ابنان أو بنتان أو ابن و بنت اشتركا بالسوية، و إذا اجتمعت الأصول و الفروع يراعى الأقرب فالأقرب، و مع التساوي يتشاركون، فإذا كان له أب مع ابن أو بنت تشاركا بالسوية و إن كان له أب مع ابن ابن أو ابن بنت فعلى الأب، و إن كان ابن وجد لأب فعلى الابن، و إن كان ابن ابن مع جد لأب تشاركا بالسوية، و إن كانت له أم مع ابن ابن أو ابن بنت مثلا فعلى الأم، و يشكل الأمر فيما إذا اجتمعت الأم مع الابن أو البنت، و الأحوط التراضي و التسالم على الاشتراك بالسوية.

و أما الجهة الثانية فإذا كان عنده زائدا على نفقته و نفقة زوجته ما يكفي لجميع أقاربه المحتاجين وجب عليه نفقة الجميع، و إذا لم يكف إلا لإنفاق بعضهم ينفق على الأقرب فالأقرب منهم، و إذا كان قريبان أو أزيد في مرتبة واحدة و لا يكفي ما عنده الجميع فالأقرب أنه يقسم بينهم بالسوية مع إمكانه و إمكان انتفاعهم به، و إلا فيقرع بينهم.[1]

نکته اول : بعضی از نفقات مستحب است و واجب نیست. در ما نحن فیه سخن در این گونه نفقات نیست بلکه سخن در نفقات واجب است.

در مساله 12 ، صحبت در این مطلب است که در فرض تحقق شرایط وجوب برای انفاق مراتبی وجود دارد.

الف) هم در جهت منفِق مراتبی است مثلا مردی مبتلای به فقر شده است که برای این مرد فقیر هم اولاد غنی وجود دارد هم نوه های غنی وجود دارد و هم آبا و امهات غنی وجود دارد و هم اجداد غنی وجود دارد. اینک بحث در این است که برای مرد فقیر مذکور در درجه اول (برای فرض ترتیب) چه کسی مقدم است و این وظیفه به عهده چه کسی مستقر شده است تا آن که نفقه او را تامین کند.

ب) و هکذا در جهت منفَق علیه هم مراتبی وجود دارد.

بدین معنا که اگر شخصی غنی است لکن در حد خاصی غنی می باشد بگونه ای که مثلا پس از تامین نفقه خودش و زوجه اش فقط به اندازه یک نفر یا دو نفر می تواند تامین نفقه کند و مشکل را برطرف کند ، حال چه کسی مقدم است؟

این بحث در این است که اگر در اطراف و اقربا خود چندین نفر نیازمند دارند مثلا هم تعدادی اولاد وجود دارد هم پدر مادرش فقیر است و هم حتی جد و جده او نیازمند هستند و هم حتی برخی از نوه های او نیازمند می باشند. در این جهت این شخص منفق ، برای انفاق محدود خودش باید چگونه ترتیب را رعایت کند؟ و در واقع چه کسانی اولویت دریافت نفقه مذکور را خواهند داشت.

در جهت منفِق ، بحث در فرضی است که شخص نیازمند هم والدین ثروتمند دارد ، هم اولاد ثروتمند دارد. در این جا بحث است که چه کسی باید انفاق کند بر این شخص؟ اما اگر تنها یک طرف ثروتمند باشد ، وجوب متعین در یک طرف است.

علی ای حال در این مساله 12 در این دو جهت موضوع بحث خواهد بود که ان شا الله به لطف امام زمان علیه الشلام از آن صحبت خواهیم کرد.

قلنا در جهت اولی بحث اگر فرزندی فقیر باشد (چه مذکر باشد و جه مونت) در رتبه اول ، نفقه این فرزند فقیر بر عهده پدرش است. (البته به شرط غنی و توان مالی) و اما اگر پدر هم غنی نبود وخودش هم فقیر باشد یا اصلا پدرش از دنیا رفته باشد و در قید حیات نباشد ، در این صوت در رتبه دوم نوبت به جد پدری فرزند می رسد. البته به همان شرط مذکور در بالا.

به عبارت بهتر ، در وهله اول والدین و اولاد در یک رتبه وظیفه رسیدگی و انفاق به این شخص نیازمند را دارند ، چنانچه والدین یا اولاد خودشان نیازمند باشند یا رأس مفقود باشند ، نوبت به اجداد و نوه ها می رسد.

سوالی که مطرح می شود در این مقام این است که در فرض وجود والدین و اولاد و غنی و بی نیازی ایشان و تمکن مالی داشتن ، آیا اگر مثلا والدین انفاق کنند ، وجوب از ذمه اولاد ساقط است یا خیر؟

جواب استاد محترم این است که در این فرض اگر اولاد (علی فرض سوال) تمکن داشته و توانایی انفاق داشته اند و انفاق نکرده اند ، مرتکب معصیت شده اند ، اما ذمه شان مشغول نیست و به عبارتی شخص واجب النفقه ، طلبکار نیست چرا که در مباحث گذشته بیان شد که تنها نفقه زوجه است که بر ذمه باقی می ماند و دلیل روایی آن را نیز بیان کردیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo