< فهرست دروس

درس خارج اصول آیت الله مظاهری

91/02/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع : صحیح و اعم
 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
 در مسئله صحیح و اعم گرچه مفصل صحبت کردند اما بالاخره برگشت به 5 تا مسئله ، 4 تا از آن مسائل را مباحثه کردیم و امروز مربوطه به مسئله 5 است.
 آن مسائلی که مباحثه کردیم :
 یک مسئله این بود که در صحیح و اعم الفاظ چه در لغت چه در شرع وضع شده برای ماهیات لا بشرط ، برای کلی طبیعی ، درباره اش صحبت شد .
 مسئله دوم این بود که در صحیح و اعم فرقی بین عبادات و معاملات نیست هر چه در باب عبادات گفتیم در باب معاملات می گوییم فرق هم نمی کند معاملات وضع شده باشد برای اسباب یا برای مسببات ، لفظ بیع وضع شده باشد برای عقد یا وضع شده باشد برای آن تبدیل اضافتین ، این هم درباره اش فی الجمله صحبت کردیم .
 مسئله سوم هم این بود که صحیح و اعم مربوط به اجزاء و شرایط ماهیت است نه اجزاء و شرایط مربوط به فرد ، و گفتیم که جزء گاهی جزء ماهیت است گاهی جزء فرد است ، شرط گاهی شرط برای ماهیت است گاهی شرط برای فرد است برای امر خارجی ، که به آن شرط و جزء می گوییم که شرط و جزء فرد به آن می گوییم عوارض مشخصه و بحثی که در صحیح و اعم است مربوط به اجزاء و شرایط ماهیت است به معنا این که لفظ آیا وضع شده برای کل یا برای جزء ؟ برای صحیح یا برای اعم ؟ یعنی همه اجزاء را در نظر گرفته یا بعضی اجزاء را در نظر گرفته و لفظ را وضع کرده اما بالاخره اجزای طبیعت است نه اجزای فرد و این در فقه ما هم خیلی به درد می خورد که ما جزء فرد درست می کنیم جزء طبیعت ، شرط فرد درست می کنیم شرط ماهیت .
 مطلب چهارم هم که دیروز درباره اش صحبت کردیم گفتیم ولو این که اوامر و نواهی متعلق به طبایع است اما مأمور به دیگر صحیح است نه اعم از صحیح و فاسد ، شارع مقدس آن که می خواهد نماز صحیح می خواهد نه نماز اعم از صحیح و فاسد، شارع مقدس معامله ای که می خواهد معامله صحیح می خواهد نه معامله اعم از صحیح و فاسد و دیروز گفتیم که منافات هم ندارد که الفاظ وضع شده باشد برای اعم از صحیح و فاسد اما متعلق امر صحیح باشد ، معنا کردیم گفتیم صحیح باشد معنایش این است که توی خارج مأمور به را می شناسیم مأتی به یعنی آن که ما می آوریم مأتی به باید مطابق با مأمور به باشد تا مأمور به ساقط بشود و اگر مأتی به ناقص باشد مأمور به ساقط نمی شود پس بر می گردد به این که شارع مقدس از ما صحیح می خواهد و منافات هم ندارد امر وضع شده باشد برای طبیعت یا اوامر و نواهی متعلق به طبایع باشد با فرضی که متعلق به طبایع است با فرضی که متعلق به ماهیات است اما آن که از ما می خواهند صحیح بخواهند نه اعم از صحیح و فاسد ، به عبارت دیگر آن که از ما می خواهند این است که مأتی به ما مطابق با مأمور به باشد دیگر لا زمه اش این است که من باید نماز صحیح بیاورم تا مأمور به ساقط بشود ، لذا آن چه که شارع می خواهد شناخت وظیفه عمل کردن به وظیفه، شناخت وظیفه عمل کردن به وظیفه چیست؟ این که بشناسد نماز چیست ؟ آن نماز را بیاورد اما اگر نشناخت ، نماز را آورد و مطابق با مأمور به نشد هیچ ، اگر هم شناخت و مأمور به را نیاورد مأتی به مطابق با مأمور به نیست خواه ناخواه مأمور به سینه می زند .
 حالا یک کسی بگوید که ماهیت من حیث هی هی لا محبوبه و لا مبغوضه اما وقتی بیاید توی خارج که محبوبیت دارد مبغوضیت دارد با عوارض مشخصه اش ، یعنی نماز من حیث طبیعت من حیث ماهیت این لیس الا نماز نه محبوب است نه مبغوض است نه مأتی به را مأمور به ساقط می کند ، هیچ ، هیچ نیست یک ماهیت من حیث هی هی است اما در وقتی که بیاید توی خارج دیگر متصف می شود به صحت و فساد دیگر ، لذا می گوییم نماز باطل ، نماز صحیح و مسلم است شارع مقدس از ما نماز صحیح می خواهد.
 بالاخره امر متعلق به ماهیت من حیث هی هی است به عبارت دیگر شارع مقدس متمسک می شود به ماهیت من حیث هی هی برای این که مطلوبش بیاید برای این که اگر بگوید نماز صحیحه اصلا در خارج ما نماز صحیحه نداریم متعلق امر نیست ، متعلق امر نماز است اقیموا الصلاه ، هیچ جا نداریم توی قرآن اقیموا الصلوه الصحیحه ، پس اقیموا الصلوه آن که هست این است من باید نماز بیاورم حالا توی خارج این نماز را من باید ایجاد بکنم یعنی طبیعت من حیث هی هی را من باید بیاورم توی خارج ، دیروز می گفتم معنایش اوجد الصلوه ، این طبیعت من حیث هی هی را وجودش بده ، حالا یک دفعه وجودش می دهد در ناقص ، یک دفعه وجودش می دهد در تام اگر وجودش داد در ناقص این محبوبیت شارع نیست به معنا این که مأمور به این مأمور به ناقص نیست اگر آن اوجد الصلوه را تام الاجزاء آورد محبوبیت شارع پیدا می شود به عبارت دیگر مأتی به محبوب می شود مطابق می شود با مأمور به ، مأمور به ساقط می شود در حالی که اوامر و نواهی متعلق به طبیعت است متعلق به ماهیت من حیث هی هی است اما آن که شارع می خواهد خب معلوم است نماز صحیحه است نه نماز اعم از صحیح و فاسد ، این هم امر چهارم بود.
 جزء الفرد را مثلا گاهی نماز شب می خواند با یک خضوع خاصی یک ساعت نماز شبش طول می کشد و ایستاده و رکوع و سجده و تام الاجزاء و حضور قلب و توی نماز هم یک مستحبات عالی ، این یک نماز شب است.
 یک دفعه هم یک نماز شب می خواند توی راه از خانه شروع می کند می خواهد بیاید مسجد تا می آید مسجد 11 رکعت نماز می خواند بدون رکوع و سجده و همین اذکار را از اول تا آخر می گوید این هم نماز شب است هر دو نماز شب است یعنی این ماهیت من حیث هی هی هم صادق بر آن است هم صادق بر آن است اما توی خارج مصداق واقع شده ، آن نماز شب توی دل شب یک مصداق است آن نماز توی راه هم یک مصداق دیگر است آن مصداق با آن مصداق هر دو صحیح است اما از زمین تا آسمان تفاوتش است تعدد مطلوب است آن یک مطلوبی دارد که آن ندارد آن یک مطلوبی دارد که آن ندارد .
 این الان عرفا یصدق این که نماز است آن هم عرفا یصدق این که مصداق است ، ماهیت لا بشرط به عدد افرادش در خارج موجود می شود الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراده و این افراد با هم خیلی تفاوت دارند الان 6 میلیارد کلی طبیعی در خارج موجود است اما این 6 میلیارد به واسطه عوارض مشخصه شده 6 میلیارد ، عوارض مشخصه را از آن بگیر یک چیز می شود ، می شود چه ؟ انسان ، می شود حیوان ناطق ، عوارض مشخصه را به او بده فرد درست می شود اسمش را گذاشتیم جزء الفرد ، اسمش را گذاشتیم عوارض مشخصه حالا این 6 میلیارد 6 میلیارد فرد متباین است حسابی ضدین هستند این با آن جمعش نمی شود دو تا با هم نمی شود یکی بشوند 6 میلیارد است راستی یک دو سه تا بشود میلیارد ، یک است از نظر ماهیت حیوان ناطق ، آن حیوان ناطق که یک است با عوارض مشخصه می شود 6 میلیارد نفر لذا از همین جهت هم می گویند که ماهیت لا بشرط یجتمع مع الف شرط این یجتمع مع الف شرط یعنی با عوارض مشخصه متعدد می شود ، متعلق اوامر و نواهی چیست ؟ آن ماهیت لا بشرط که آن ماهیت لا بشرط وقتی بیاید توی خارج گاهی صحیح است و گاهی فاسد است و گاهی افضل است و گاهی فاضل است و تا آخر ، این هم مطلب چهارم که دیروز درباره اش صحبت کردیم .
 مطلب امروز ما این است که حالا این بحث صحیح و اعم با این همه طول و تفصیل نتیجه چیست ؟ آیا نتیجه عملی توی فقه ما دارد یا نه ؟ ظاهراً باید بگوییم نه ، نتیجه عملی نه ، اما نتیجه علمی آری ، از این جهت هم از اول هفته تا الان که داریم بحث می کنیم یک بحث های علمی کردیم بحث های علمی طلبگی باید باشد و مسلم است ذهن ما و اجتهاد ما متوقف بر این بحثهای علمی است لذا بحث صحیح و اعم هم این 4 بحثی که کردیم همه بحث های علمی عالی خوب ، اما عملا توی فقه آیا نتیجه دارد یا نه ؟ اگر ما صحیحی بشویم یا اعمی بشویم تفاوت می کند ؟ نه ، ما می گوییم نه ، نه اش هم الان معلوم شد که مسلم است کسی که نماز می خواهد بخواند باید نماز صحیح بخواند ، می خواهد الفاظ وضع برای اعم شده باشد می خواهد الفاظ وضع برای صحیح شده باشد ، می خواهی شما آخوندیش را بگویی الفاظ وضع شده برای صحیح یا غیر آخوندیش را و بگو الفاظ وضع شده برای اعم ، از تو سؤال می کنیم خیلی خوب حالا وضع برای اعم حالا می توانی اعم را بیاوری یا نه ؟ می گویی نه ، حتما باید نماز صحیح بیاورم تا تارک الصلوه نشوم و الا اگر نماز باطل آوردم این نماز باطل ولو مصداق صلاه است بنابر قول اعمی و لو صلاه بر این صادق است اما تارک الصلوه هم هست چرا ؟ برای این که شارع مقدس نماز صحیح می خواهد نتیجه عملی بحث ما ندارد .
 کفایه را اگر مطالعه کرده باشید یک بحث مفصلی مرحوم آخوند دارد و می خواهند نتیجه عملی برایش درست بکنند دیگران هم گفته اند قبل از مرحوم آخوند ، فرموده اند اگر ما اعمی شدیم تمسک به اطلاقات می توانیم بکنیم هر کجا شک کردیم تمسک به اصول عملیه می توانیم بکنیم ، نمی دانیم آیا این نماز است یا نه؟ با اصاله الصحه درستش می کنیم این نماز آقاست ، نمی دانیم که سوره جزء نماز است یا نه ؟ با رفع ما لا یعلمون جزئیت را بر می داریم ، نمی دانیم گفته جئنی برجل هر مردی را ببرم کفایت می کند یا مرد عالم ؟ اطلاق می گوید مرد عالم و همچنین تا آخر ، گفته اند اگر اعمی شدی تمسک به اطلاقات می شود تمسک به اصول هم می شود و اما اگر اخصی شدی دیگر نه ، در و تخته اصول را باید تخته کرد برای این که خطاب مجمل می شود گفته اقیموا الصلوه صلاه را نمی دانم چیست ؟ وقتی نمی دانم چیست ؟ دیگر خواه ناخواه باید هر کجا شک کردیم اشتغال یقینی برائت یقینی تمسک به اطلاق دلیل بخواهیم بکنیم نمی شود هر کجا شک کردیم واجب است یا نه ؟ باید بگوییم واجب ، تمسک به رفع ما لا یعلمون نمی توانیم بکنیم برای این که می دانم عهد متعلق شده به نماز اگر بخواهم نماز صحیح بیاورم تمام اجزاء و شرایط مشکوکه را باید بیاورم ، تمسک به اطلاق نه ، تمسک به اصول هم نه ، تا اشتغال یقینی برائت یقینی برای ما درست بکند ، البته مرحوم آخوند صحیحی هستند توی کفایه و این حرف هم تا آخر کار می روند جلو اما قبول نمی کنند ولی بالاخره آن کسانی که می خواهند برای بحث صحیح و اعم یک نتیجه درست بکنند نتیجه همین است می گوید اگر اعمی شدی هم تمسک می توانی بکنی به اطلاقات به عمومات ، هم تمسک می توانی بکنی به اصول عملیه همه همه ، برای این که خطاب ما مجمل نیست خطاب ما صلاه است اعم از صحیح و فاسد و اما اگر صحیحی شدی دیگر اجمال خطاب است نماز صحیح را نمی دانی چیست و باید تمام اجزاء مشکوکه را بیاوری تا نماز صحیح بیاید باید دیگر تمسک به اصول نکنی تمسک به قاعده اشتغال بکنی اشتغال یقینی برائت یقینی دیگر اطلاقات باید برود کنار ، اصول برود کنار تا تو بتوانی یک نماز صحیح تام الاجزاء و الشرایط مأتی به مطابق با مأمور به ، این نتیجه ای که درست کرده اند .
 اما این نتیجه درست نیست ما اعمی باشیم تمسک به اطلاقات می توانیم بکنیم تمسک به اصول می توانیم بکنیم اگر هم اخصی باشیم تمسک به اطلاقات می توانیم بکنیم تمسک به اصول می توانیم بکنیم نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن دارد به عبارت دیگر مسئله صحیح و اعمی مسئله لغوی است که الفاظ برای چه وضع شده ؟ بحث اطلاق و اصول عملیه بحثهای عقلی روایی باید ببینیم روایات اهل بیت یا دلیل اطلاق ، مقدمات حکمت آنها چه می گوید ؟ نه آن مربوط به لغت است نه لغت مربوط به آن است .
 حالا ما شدیم صحیحی، اگر کسی بگوید وضع شده برای صحیح خب الفاظ وضع شده برای صحیح یعنی من باید نماز صحیح بیاورم دیگر بالاتر از این که نیست من باید نماز صحیح بیاورم بسیار خیلی خوب ، نماز صحیح چیست ؟ شارع مقدس باید تعیین کند شارع مقدس فرموده که کبر این جزء ، فرموده اقرء فاتحه الکتاب این هم یک جزء دیگر ، فرموده ارکع ، اسجد تشهد سلم ، نفرموده اقرء السوره فی کل رکعه من با اطلاق گردن شارع مقدس می گذارم نماز صحیح همین است ، می گویم اگر می خواستی باید بگویی ، حیث این که نگفتی ، نماز صحیح همین است ، حالا واقع و نفس الامر می خواهد نماز صحیح باشد می خواهد نماز باطل باشد من نوکر واقع که نیستم من نوکر این مأمور به هستم ، مأمور به را هم شارع مقدس باید تعیین کند هر چه را گفته گفته ، هر چه را نگفته با اطلاق دلیل بر می دارم ، الفاظ وضع شده برای صحیح وقتی که اطلاق را جاری می کنم می گویم نماز صحیح همین است حالا واقع و نفس الامر می خوهد نماز صحیح باشد می خواهد نباشد ، فتاوای ما فتاوای مراجع این ها همه اش حتی روایات اهل بیت مگر روایات اهل بیت همه اش مطابق با واقع است ؟ نه ، تقیه توی کار است تفسیرتوی کار است ان روایاتنا صعب مستصعب روایت ها چه معنا دارد ؟ چه معنا ندارد ؟ واقع و نفس الامر چیست ؟ اصلا هیچ کسی مأمور به واقع نیست ، مأمور به چیست ؟ شناخت وظیفه عمل کردن به وظیفه ، همه ما که این جا نشسته ایم ، اصلا مکلف معنایش این است مکلف یعنی شناخت وظیفه عمل کردن به وظیفه ، شارع مقدس گفته روزه بگیر خب من نمی دانم روزه چیست ؟ شارع مقدس روزه را باید تعیین کند شارع مقدس فرموده از اول اذان صبح دیگر امساک بکن از این 10 ، 12 تا ، حالا الان نمی دانم خوابیدن توی ماه مبارک رمضان می شود یا نه ؟ شارع مقدس نگفته که باید نخوابی ، گفته نخور ، نیاشام ، جماع نکن ، اما نگفته که دیگر نخواب ، با اطلاق دلیل می گویم که اگر بخوابد طوری نیست ، یا نه ، اگر هم دلیل اطلاق نداشته باشد با اصل ، نمی دانم آیا نخوابیدن واجب است یا نه ؟ رفع ما لا یعلمون می گوید نه ، آن وقت مجتهد یک روزه درست می کند توی رساله می نویسد می گوید روزه این معنایش است شما هم آن روزه را به جا می آوری ، مأتی به می خواهد مطابق با واقع و نفس الامر باشد می خواهد نباشد ، باید مطابق باشد با این تکلیف ، با این که شارع مقدس گفته و 90 درصد این کارهای ما تطابق جدی با واقع و نفس الامر که ندارد ، تطابق دارد با اطلاقات تطابق دارد با روایات ، تطابق دارد با اصول عملیه ، اما قسم حضرت عباس هم روی آن می توانم بخورم همین طوری که مجتهد می تواند قسم حضرت عباس بخورد بگوید هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله اگر نتواند بگوید فهذا حکم الله که نمی تواند توی رساله بنویسد شک داشته باشد حکم الله است یا نه ؟ که نمی تواند توی رساله بنویسد ، دلیل ظنی است می گوید هذا ما ادی الیه ظنی و کل ما ادی الیه ظنی فهو حکم الله فهذا حکم الله ، به عبارت دیگر ما مکلف به ظواهریم نه مکلف به واقع ، وقتی مکلف به ظواهر شدیم الفاظ هم وضع برای صحیح شده من باید کارهایم را مأتی به را مطابق با ظواهر درست بکنم ظواهر چیست ؟ اطلاقات ، ظواهر چیست ؟ اصول عملیه ، ظواهر چیست ؟ حجیت خبر واحد ، لذا ما صحیحی بشویم تمسک به اطلاقات می توانیم بکنیم اعمی بشویم تمسک به اطلاقات می توانیم بکنیم ، آن بحث بحث لغوی است ربطی به بحث اطلاقات و مفاهیم و اصول عملیه ندارد ، نه آن ربطی به آن دارد نه آن ربطی به آن ، اعمی بشویم همین است ، اخصی بشویم همین است بنابراین نتیجه عملی برای بحث صحیح و اعم نیست ، بله نتیجه علمی برای بحث صحیح و اعم هست عالی هم هست، اگر توانستم بفهمانم دیگر بحث صحیح و اعم تمام شد ، روز شنبه انشاء الله بحث دیگری ، روز چهارشنبه که بحث اخلاق است و اگر نتوانستم بفهمانم بگویید که دو دفعه این مطلب پنجم را تکرار بکنیم.
 و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo