درس خارج فقه آیت الله مظاهری
99/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: 1- خواندن نماز قضاء به جماعت 2- حکم خواندن نماز قضاء با وجود عذر 3- خواندن عبادات مستحبي براي طفل مميز/ مسئله 33 و 34 و 35/ نماز قضاء/ کتاب الصلوة
مسئله 33:
يجوز إتيان القضاء جماعة سواء كان الإمام قاضيا أيضاً أو مؤدياً، بل يستحب ذلك، ولا يجب اتحاد صلاة الإمام والمأموم بل يجوز الاقتداء من كل من الخمس بكل منها.[1]
مسئله، مسئلهی واضحي است و اينکه نماز قضاء را ميتوان به جماعت خواند. فرقي هم نميکند که امام جماعت و مأموم نماز قضاء بخوانند و يا اينکه يکي از آنها نماز قضاء بخواند و ديگري نماز ادا بخواند. مسئله، مسئلهی اختلافي نيست. يک قاعدۀ کلي که قبلاً گفتيم و بعد دوباره هم تکرار ميشود که جماعت مختصّ به واجبات است، الاّ ما أخرجه الدليل. مثلاً نماز عيد را که پيش ما واجب نيست، ميتوان به جماعت خواند. و اما قاعدۀ کلي اينست که نماز جماعت مختصّ به فرائض و واجبات است؛ لذا همينطور که سيد فرمودند تفاوتي هم نيست که امام جماعت نماز واجب بخواند و مأموم نماز قضا بخواند و يا هر دو نماز قضاء بخوانند. فقط بايد نماز واجب باشد. در احتياط واجب مثل اينکه مرجع تقليدش فتوا داده است که بايد نمازت را دوباره بخواني و يا احتياط واجب کرده است که نمازت را بايد دوباره بخواني. در اين باره آيا ميشود با جماعت خواند يا اينکه بايد حتماً نماز فريضه يا نماز واجب باشد. ما ميگوييم نماز جماعت بايد فريضه باشد اما تفاوتي نيست بين اينکه فريضهاش بالعَرَض باشد يا بالذات باشد. مثل اينکه مجتهدش گفته است احتياط واجب اينست که اين نماز صبح را دومرتبه بخواني. اين شخص ميتواند اقتداء کند و با جماعت بخواند. واجبي نيست که به راستي واجب باشد اما احتياط وجوب روي آن هست و ما مقداري بالاتر ميگوييم نماز جماعت بايد واجب باشد و اما اينکه واجب بالذات يا واجب بالعرَض باشد، تفاوت ندارد؛ لذا هر نماز واجبي، بالذات واجب باشد مثل نماز صبح و يا بالعَرض واجب باشد، مثل اينکه مجتهدش گفته اين نماز را احتياطاً بايد دوباره بخواني. ما ميگوييم اين نماز را ميشود به جماعت خواند و دليلي بر آن نداريم که واجب يقيني باشد. مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» احتياط واجب ميکنند اما فتوا به اين ندارند که نميشود. همينطور که مشهور در ميان محشين بر عروه، چنين است.مسئله 34:
الأحوط لذوي الاعذار تأخير القضاء إلى زمان رفع العذر إلا إذا علم بعدم ارتفاعه إلى آخر العمر أو خاف مفاجأة الموت .[2]
اگر نماز به ذمهاش هست؛ مثلاً يک ماه نماز نخوانده و الان ميخواهد نماز بخواند، بايد بتواند اين نماز را بخواند مگر اينکه معذور باشد. لذا نتوانستند فتوا دهند، بنابراين فرمودند: «الأحوط لذوي الاعذار تأخير القضاء إلى زمان رفع العذر إلا إذا علم بعدم ارتفاعه إلى آخر العمر»
اسم اين مسئله را در فقه مسئلهی بِداء گذاشتند که آيا فوري لازم است يا نه؟! بعضي گفتند فوري لازم است و بعضي گفتند نه. بالاخره مسئله اختلافي است. مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» نتوانستند فتوا دهند اما ما گفتيم يک تکليف منجّز است؛ لذا اين تکليف منجّز را هر وقتي که بخواهد ميتواند بخواند و اينکه به وقتش باشد، دليلي بر بِداء نداريم و يک تکليف منجّز برايش آمده و حتي ما ميگوييم هرچه زودتر، بهتر است. قاعده نيز همين را اقتضاء ميکند و دليلي نداريم بر اينکه بايد صبر کند و بگوييم مثل تکليف اداي دين است. اگر اداي دين مأجّل نباشد، معلوم است که هرچه زودتر، بهتر است. تکليف خدا نيز يک تکليف منجّز است و معلوم است که هرچه زودتر باشد، بهتر است؛ لذا «أحوط» مرحوم سيد گرفته شده از شهرت است و الاّ مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» دليلي براي آن ندارند و چون شهرت گفته است، مرحوم سيد هم احتياط کردند اما حق مطلب اينست که تکليف منجّز هرچه زودتر، بهتر است. به عنوان مثال نماز صبحش قضاء شده است. اگر ترتيب را شرط ندانيم، اول نماز صبح بخواند و بعد نماز ظهر و عصر ادا بخواند، عقل ما ميگويد خيلي بهتر است و قاعدۀ تعجيل در اداي دين چه حقالله و چه حقّالناس ميگويد خيلي خوب است. اما اگر عمداً نماز صبح را نخواند و اول نماز ظهر و عصر را بخواند و بعد نماز صبح را بخواند، وجهي براي فساد نداريم الاّ قاعدۀ بِدار و قاعدۀ فور در عبادات و اين فور در عبادات دليلي برايش ندارد الاّ اينکه ما در محرمات گفتيم؛ و اما اينکه بايد مثل اداي دين باشد و اول اداي دين را بدهد و بعد کارهاي ديگر را انجام دهد، دليلي بر وجوب نداريم.مسئله 35:
يستحب تمرين المميز من الاطفال على قضاء ما فات منه من الصلاة كما يستحب تمرينه على أدائها سواء الفرائض والنوافل، بل يستحب تمرينه على كل عبادة، والأقوى مشروعية عباداته.[3]
اين مسئله از آنجا سرچشمه گرفته که بعضي گفتند عبادات غير بالغ، تشريعي نيست بلکه تمريني است. اما مرحوم سيد خيلي جاها قبول ندارند و مشهور در ميان فقها نيز قبول ندارند و ما هم گفتيم عبادات تفضيلي و تشريعي است و در روايات هم داريم که اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» ميفرمايد: به هفت سالگي بچهها را واداريد که نماز بخوانند. نماز يک عبادت است و مثل حق الناس است. همينطور که اگر کسي چيزي به ذمهاش نباشد اما صدقه و کمک به ديگران کند، خوب است در حقالله نيز ميتواند عبادات مستحبي به جا بياورد مثل اينکه در ماه رجب عبادات مستحبي زيادي نقل شده است. اين عبادات مستحبي را بخواند، بلکه چه خوب است که پدر و مادر خودشان که اين کار را ميکنند وادارند که بچههايشان هم اين عبادات مستحب را به جا بياورند؛ چنانچه اگر پدر و مادر مسجد ميروند، بچه را به دنبال خود ببرند و هر دو نماز بخوانند و اينکه بگوييم که نميتواند نماز بخواند، معلوم است که عقل پسند و شرع پسند نيست و سيرۀ متشرعه روي آن نيست و اين بچه ميتواند همهی واجبات را بخواند. بعضيها گفتند «رفع القلم عن الصبي حتي يحتلم» ميگويد نه اما «رُفع القلم» مختص محرمات است که اگر محرمي را به جا بياورد و آن محرم چيز سادهاي باشد، «رفع القلم عن الصبي حتي يحتلم» يا بالاتر اينکه «رفع القلم عن الصبي حتي يحتلم» يعني نماز برايش واجب نيست و بالاخره قاعدۀ رفع القلم دلالت ميکند بر عدم وجوب. و اما قاعدۀ رفع القلم دلالت بر حرمت نميکند و اينکه ما بگوييم عبادات صبي غير مشروع است، بلکه اگر بخواهد نماز بخواند، تمريني است و بالاخره براي ياد گرفتن و تمرين است و اما مثل نماز مکلفين نيست. معلوم است که سيره بر اين بوده است و تأکيد بر اين بوده است که بچههايتان را واداريد که عبادات را انجام دهند. البته گرچه معلوم است که ثوابش براي معين است، مثل پدر و مادر يا شخص ديگر، اما موجب عاقبت بخيري و موجب توفيق بر اينست که بتواند عابد و زاهدي از کار دربيايد و بتواند تقيد به ظواهر شرع پيدا کند، از همين جاها پيدا ميشود و اينکه ما بگوييم عبادات غير بالغ تشريعي نيست بلکه تمريني است، هيچ وجهي ندارد و از اين جهت در مسئلهی ما هم ميگوييم نماز و روزه و احکام ديگر، براي مکلف واجب است و براي اطفال مستحب است. ثوابي که خدا به مکلّف عنايت ميکند، آن ثواب را خدا به اين هم عنايت ميکند و موجب عاقبت بخيري ميشود و موجب اين ميشود که توفيق عبادت و بندگي و ترک معصيت پيدا کند. مباحثهی امروز از نظر علمي چيزي نداشت و اين جزئيات است که يکي ميگويد واجب است و يکي ميگويد واجب نيست. يکي ميگويد خوب است که انجام دهد و ديگري ميگويد به جا نياورد، مانعي ندارد. و اما کسي بگويد اصلا به جا آوردن آن حرام و يا تمريني است، نبايد روي آن صحبت کنيم و مباحثهی امروزمان، تقريباً مباحثهی غيرعلمي بود. مباحثهی فردا که مباحثهی علمي هم هست، اينست که ميفرمايد: يجب على الولي منع الاطفال عن كل ما فيه ضرر عليهم...اين عکس آن مسئله است و اينکه واجب است بر ولي نابالغها که آنها را منع کنند از اينکه حرامي به جا بياورد. اين مسئله، مسئلهی مشهور و مورد ابتلاست و إنشاءالله براي فردا.