درس خارج فقه آیت الله مظاهری
99/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: 1- اثبات موارد وجوب نماز آيات 2- وجود موارد وجوب نماز آيات در مکان واحد 3- وجوب نماز آيات بر هر مکلف بغير از حائض و نفساء/ سه مسئله از نماز آيات/ نماز آيات/ کتاب الصلاة
مسئلهي ديروز دربارهي يک امر مهمي بود و آن اين بود که مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» فرمودند که اثبات وجوب نماز آيات، يکي به علم است؛ مثل اينکه خود ببيند. دوم، شهادت عدلين است. سوم، خبره است؛ يعني کساني که متخصص در اين امورند. و اما راجع به خبره اشکال کردند و فرمودند که اثبات شدن وجوب به خبره، اشکال دارد. اولاً چيزي را جا انداختند و آن خبر ثقه و يا لاأقل خبر واحد عدل است و مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» راجع به اين خبر واحد، در عروه اشکال دارند و نتوانستند جازم شوند. بعضي اوقات فتوا ميدهند که خبر عدل واحد حجّت است، بعضي اوقات فتوا ميدهند خبر عدل واحد در موضوعات حجّت نيست. بعضي اوقات که اين فراوان است، ميفرمايد «و في عدل الواحد اشکالٌ». بعضي اوقات هم اصلاً نفياً يا اثباتاً اسمي از آن نميآورد و از آنجاها که اسمي از آن آورده نشده، اينجاست. ميفرمايد نماز آيات اثبات ميشود به واسطهي علم يا به واسطهي عدلين و يا به واسطهي خبره علي اشکالٍ. لاأقل اگر فرموده بودند «و في خبر الواحد اشکالٌ» بهتر بود اما اصلاً اسمي از آن نميآورد. ديروز من عرض کردم اين علمي که در فقه ماست آن علم مشهور نفسالامري نيست. آن علم در فقه ما گاهي استعمال دارد و الاّ هرکجا در فقه ما بگويند علم، از آن اراده ميکنند اطمينان را؛ و اطمينان عرفاً به جاي علم نفسالامري است. و همين مقدار که احتمال خلاف ندهد و مطلب دلنشين مسئله باشد، به آن اطمينان ميگويند و در فقه ما آنچه حجت است، اطمينان است و در موضوعات و در احکام، علم نفسالامري لازم نيست و کم جايي داريم که در فقه بگويند علم و از آن اراده کنند حالت نفساني را که در فلسفه دربارهاش صحبت ميشود. لذا خود مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» هم در عروه هرکجا که علم ميگويد، اراده ميکند از آن اطمينان را و اطمينان است که در فقه حجت است؛ هم در موضوعات و هم در احکام.و اما عدلين؛ در فقه کم پيدا ميشود که عدلين بخواهيم. مثلاً باب قضاوت است که بعضي اوقات عدلين ميخواهد و اما معمولاً فقه ما روي عدل واحد ميگردد يا فقه ما روي خبر ثقه ميگردد و نه عدلي که در کتاب عدالت راجع به آن صحبت شده است؛ نظير امام جماعت، نظير شاهد و امثال اينها. در گفتار و کردار مردم، خبر ثقه را حجت ميدانند؛ لذا همين چيزي که مرحوم سيد الان اسمش را نياوردند و در جاهاي ديگر گاهي حجت ميدانند و گاهي نه؛ اين رسم در ميان فقه ماست، بلکه فقه ما متوقف بر خبر ثقه است و کم پيدا ميشود که عدل يا عدلين در مسئله بخواهيم؛ بنابراين به جاي علم، بايد بگوييم مثلاً ماه گرفتن اثبات ميشود به خبر ثقه. عدل و شهادت عدلين نميخواهد و خبر ثقه کفايت ميکند. نه تنها در ماه گرفتن بلکه در همه چيز خبر ثقه عرفاً حجت است. يعني معيشت مردم متشرعه ميگردد روي خبر ثقه؛ لذا مانحن فيه، اگر ثقهاي گفت ماه گرفتگي در شب هست، قولش حجت است و بايد قضا بخواند. پس علم و شهادت عدلين نميخواهد و خبر ثقه کفايت ميکند. همان که در اصول روي خبر واحد بحث کرديم و همان که مشهور در ميان مردم است و همان که معيشت مردم روي آن ميگردد. پس علم و شهادت عدلين نميخواهد و خبر ثقه کفايت ميکند. لذا لاأقل اگر خبر ثقتين هم گفته شده بود، باز لازم نبود. براي اينکه خبر واحد در ميان مردم حجت است و تعدّد لازم نيست مگر در موارد خاصي. چنانچه شياع مفيد للعلم مثل شياع مفيد للاطمينان، حجت است و اينجا نيامده است. اگر چند نفري که ثقه هم نيستند اما مورد اطمينان هستند که به آن شياع مفيد للعلم يعني شياع مفيد للاطمينان ميگويند؛ مثل مسئلهي ما يعني ماه گرفتن و خورشيد گرفتن ثابت ميشود؛ لذا؛ يک: ثقه. دو: شياع مفيد للعلم. سه: خبره. يعني اگر تقويم ما و تقويم مورد اطميناني بگويد که ديشب ماه گرفت، قولش حجت است براي اينکه عرف، خبره را حجت ميداند؛ ولو اينکه اين خبره گاهي خلاف هم درميآيد، اما عرف دست از خبره برنميدارد مگر اينکه خلاف آن ثابت شود؛ لذا اينکه مرحوم سيد ميفرمايند به واسطهي علم؛ ما ميگوييم به واسطهي اطمينان. اينکه ميفرمايد علم، ما ميگوييم مراد از علم يعني اطمينان. اينکه فرمودند خبر عدلين، ما ميگوييم خبر ثقه کفايت ميکند. اينکه فرمودند عدلين، ميگوييم عدل واحد کفايت ميکند و اينکه در خبره اشکال کردند، خلاف شهرت است، يعني خلاف عرف مردم است، بلکه خلاف فقه ماست و خبره الاّ ما أخرجه الدليل، حجّت است. فتلخّص مما ذکرناه، بايد بگوييم نماز آيات اثبات ميشود يا به واسطهي ثقه و يا به واسطهي شياع مفيد للعلم و يا به واسطهي خبره؛ و اينکه مشهور در ميان محشين عروه الاّ شاذاً متابعت از مرحوم سيد کردهاند، سزاوار نيست.
مسئله 19:
يختص وجوب الصلاة بمن في بلد الاية فلا يجب على غيره، نعم يقوى إلحاق المتصل بذلك المكان مما يعد معه كالمكان الواحد.[1]
اينکه بايد چيزي که نماز آيات را واجب ميکند در يک جا باشد. در مثل ماه گرفتن و خورشيد گرفتن، در همه جاي دنيا يک جاست؛ اما در مثل زلزله، گاهي مثلاً در تهران زلزله هست اما در قم، زلزله نيست. يا در قم آن وحشتي که براي وجوب نماز آيات پيدا شده، هست اما در اصفهان نيست. يا در اصفهان پيدا شده اما در قم نيست و در قم نماز آيات واجب نيست. براي اينکه مکان واحد از نظر عرفي شرط است در وجوب نماز آيات غير از کسوف و خسوف. البته در کسوف و خسوف نيز همين است براي اينکه مثل ماه اگر يک جا ديده شد و جاي ديگر حتماً ديده نشد، همان اختلاف است که واجب است يا واجب نيست؛ و کساني که ميگويند واجب است، ميگويند همه جا ديده ميشود و کساني که ميگويند واجب نيست، آنها ميگويند ممکن است يک جا ديده شود و يک جا ديده نشود و علي کل حالٍ مسئلهي اختلافي را کنار بگذاريم و آنچه مسلّم اينجاست، اينست که بايد مکان واحد باشد؛ مثل تهران و قم يا مثل قم و اصفهان. لذا اگر در قم زلزله بيايد و در اصفهان نيايد، براي قم واجب است اما براي اصفهان واجب نيست براي اينکه وحدت بلد نيست و قم غير از اصفهان و اصفهان غير از قم است؛ بنابراين مسئلهي ما اينست که: «يختص وجوب الصلاة بمن في بلد الاية فلا يجب على غيره، نعم يقوى إلحاق المتصل بذلك المكان مما يعد معه كالمكان الواحد»؛ اگر عرف بگويد يک مکان است، مثلاً مثل اينجا و نجف آباد؛ و اما اگر عرف بگويد دو مکان است، مثل اينجا و تهران. در آن صورت اول واجب است و در اين صورت دوم واجب نيست، براي اينکه وحدت بلد شرط در وجوب است و اگر شک کرديم، اصل اقتضاء ميکند عدم وجوب را.
مسئله 20:
تجب هذه الصلاة على كل مكلف إلا الحائض والنفساء فيسقط عنهما أداؤها، والأحوط قضاؤها بعد الطهر والطهارة.[2]
مسئله، مسئلهي مُبتلابهي است و اختلاف در ميان فقهاست. مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» در عروه نتوانستند جازم شوند؛ لذا احتياط واجب کردند. قاعده اقتضاء ميکند عدم وجوب را. اگر بخواهيم احتياط هم بکنيم، بايد احتياط مستحب کنيم؛ براي اينکه نميدانيم آيا قضا به ذمّهي ما آمد يا نه، پس اصل عدم وجوب است. اگر احتياط مستحب کنيم، خوب است؛ مثل اينکه بعضي از محشين، احتياط مستحب کردند. مرحوم صاحب جواهر«رحمتاللهعليه» فتواي به وجوب دادند. گفتند زن حائض يا زن نفساء در وقتي که حيض است و در وقتي که در حال نفسا است و يکي از علل نماز آيات پيدا شد، نماز آيات برايش واجب نيست؛ اما وقتي تمام شد، مثلاً دو سه روز بعد، واجب است که قضاء کند. دليلي که صاحب جواهر«رحمتاللهعليه» آورده، ميفرمايد براي اهتمام شارع به نماز است و اهتمام شارع به نماز، موجب ميشود که قضا باشد و ادا نباشد. اما به صاحب جواهر«رحمتاللهعليه» بايد گفت اين اهتمام شارع به نماز، دليل نيست براي اينکه زن حائض و زن نفساء بعد از پاک شدن بايد قضاء بخواند. نماز مهم است، اما زن حائض و زني که نفساء دارد، اگر نماز بخواند، حرام است؛ لذا اهتمام شارع به نماز خوب است اما اينطور نيست که بخواهد براي ما فتواي قضاء درست کند و اصل اقتضاء ميکند که اينطور نيست؛ لذا اگر مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» احتياط استحبابي کرده بودند، خيلي خوب بود. اين احتياط وجوبي مرحوم سيد براي اينست که ايشان علاقهي خاصي به صاحب جواهر دارند و چون صاحب جواهر«رحمتاللهعليه» در مسئله فتوا داده و مرحوم سيد ديدند که فتوا درست نيست، براي احترام به صاحب جواهر، احتياط واجب کردند. اما اگر احترام به صاحب جواهر کرده بودند و احترام به دليل کرده بودند و فرموده بودند نماز آيات براي حائض و نفسا واجب نيست، حتي در وقتي هم که پاک شد، قضاء ندارد؛ ولي احتياط مستحبي کند. و اما اين احتياط وجوبي وجهي ندارد و فتواي مرحوم سيد«رحمتاللهعليه» وجهي ندارد و بالاخره براي زن حائض و نفساء، نماز آيات واجب نيست، نه اداءاً و نه قضاءاً.