درس خارج فقه آیت الله مظاهری
1400/01/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسئله 50و51و52و53و54و55و56/ مسائل متفرقه شکوک/ کتاب الصلوة
بحث ما دربارهی مسائل متفرقه در شکیّات بود و تا دیروز 49 تا از این فروعات را مباحثه کردیم. مباحثهی امروزمان راجع به مسئلهی 50 از این فروعات است.مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرماید: مسئله 50:
إذا علم أنه إما ترك سجدة أو زاد ركوعا فالأحوط قضاء السجدة وسجدتا السهو ثم إعادة الصلاة، ولكن لا يبعد جواز الاكتفاء بالقضاء وسجدة السهو عملا بأصالة عدم الإتيان بالسجدة وعدم زيادة الركوع.[1]
فرمایش مرحوم سیّد منافاتی دارد. میفرماید که: اصالة عدم الإتیان بالسجدة و إصالة عدم زیادة الرکو اینها منافات دارند برای خاطر اینکه این یا سجده را ترک کرده است، یا زیادی رکو و یجب قضاءالسجدة و إعادة الصلاة. قاعده اقتضاء میکند اینکه چیزی برای ذمهی او نباشد و سجدهی سهو مربوط به اینجاها نیست و ترک سجدهی اول هم واجب است به جا بیاورد در صورتی که بداند سجدهی سهوی یعنی سجدهای از او ترک شده است. بنابراین در مانحن فیه فرض اینست که سجده یا رکو اما از آن طرف هم اکتفا به همان سجده کند و سجدهی سهو هم سابقاً گفتیم راجع به پنج چیز است. بله، روی فرمایش مرحوم سیّد که فرمودند: «کلّ زیادة و نقیصة»، ممکن است کسی در اینجا تمسّک به آن «کلّ زیادة و نقیصة» کند و آن سجدهی سهو را لازم بداند. مسئله 51:لو علم أنه أما ترك سجدة من الأولى أو زاد سجدة في الثانية وجب عليه قضاء السجدة والإتيان بسجدتي السهو مرة واحدة بقصد ما في الذمة من كونهما للنقيصة أو للزيادة.[2]
باز مسئله برمیگردد به آنجا که ما راجع به «کلّ زیادة و نقیصه» سجدهی سهو بگوییم. و اما اگر کسی که مشهور بین اصحاب است بگوید سجدهی سهو وجوبش مختص به پنج جاست و در جاهای دیگر لازم نیست، معلوم است در اینجا سجدهی سهو لازم نیست.مسئله 52:
لو علم أنه إما ترك سجدة أو تشهداً وجب الإتيان بقضائهما و سجدة السهو مرة.[3]
در اینجا چون علم دارد یا سجده از او ترک شده یا تشهد، هر دو را باید به جا بیاورد و سجدهی سهو هم باید به جا بیاورد؛ لذا میفرماید که: لو علم أنه إما ترك سجدة أو تشهداً وجب الإتيان بقضائهما و سجدة السهو مرة.
الاّ اینکه باز برمیگردد به آنجا که سجدهی سهو واجب باشد «لکلّ نقیصة أو زیاده» و اینجا اینطور علمی نیست و اگر گفتید علم هست، عالم است به اینکه یا سجده یا تشهد، دو سجدهی سهو کفایت میکند.مسئله 53:
إذا شك في أنه صلى المغرب والعشاء أم لا قبل أن ينتصف الليل والمفروض أنه عالم بأنه لم يصل في ذلك اليوم إلا ثلاث صلوات من دون العلم بتعيينها فيحتمل أن تكون الصلاتان الباقيتان المغرب والعشاء ويحتمل أن يكون آتيا بهما ونسي اثنتين من صلوات النهار، وجب عليه الإتيان بالمغرب والعشاء فقط، لأن الشك بالنسبة إلى صلوات النهار بعد الوقت. وبالنسبة إليهما في وقتهما، ولو علم أنه لم يصل في ذلك اليوم إلا صلاتين أضاف إلى المغرب والعشاء قضاء ثنائية ورباعية، وكذا إن علم أنه لم يصل إلا صلاة واحدة. قلت أرجع الی صفحه 368.[4]
مسئله را پیچیدند و در آخر کار هم به طور حواله مسئله را تمام کردند و قاعدهی کلی اینست که اگر میداند پنج نماز از او ترک شده، پنج نماز میخواند. اگر میداند سه نماز، پس سه نماز و اگر میداند همهی نمازها را به جا آورده به جز یک نماز، برای اینکه برائت ذمّه پیدا کند، یک شبانه روز نماز بخواند، برائت ذمّه برای او پیدا میشود و بالاخره مسئله واضح است و اینکه اگر شک در نمازی کرد، اشتغال یقینی، برائت یقینی میخواهد و بالاخره اگر یقین دارد یک شبانه روز از او نماز ترک شده، یک شبانه روز میخواند. اگر هم میداند دو روز، مثلاً یک ظهر و یک شب است، پس دو نماز میخواند و اگر یقین دارد یک نماز از او ترک شده اما نمیداند چه نمازی است، اشتغال یقینی میگوید یک شبانهروز نماز بخوان، آنگاه اشتغال یقینی برائت یقینی حاصل میشود. مسئله واضح است، اما چرا مرحوم سیّد مسئله را پیچیده گفتند، نمیدانم. اما آنچه میدانم همین است که گفتم و مراد مرحوم سیّد هم همین است که گفتم و مسئله احتیاج به قیل و قال ندارد و بالاخره روی قاعدهی اشتغال یقینی، برائت یقینی، باید نماز بخواند تا برائت ذمّه برای او پیدا شود.مسئله 54:
إذا صلى الظهر والعصر ثم علم إجمالا أنه شك في إحداهما بـين الاثنتين والثلاث وبنى على الثلاث ولا يدري أن الشك المذكور في أيهما كان يحتاط باتيان صلاة الاحتياط وإعادة صلاة واحدة بقصد ما في الذمة.[5]
مسئله واضح است. تقریباً برمیگردد به مسئلهی 53 و مسئله اینست که اگر در نماز شک کند اما نداند چه شکی است، اگر بخواهیم از مشهور متابعت کنیم که بین نماز احتیاط و اصل نماز باید فاصله نباشد، خوب نماز باطل است. و اگر مشهور را مراعات نکنیم و حرف مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» باشد و اینکه میتواند فاصله بیندازد بین نماز احتیاط و اصل نماز، ولو عمداً. مثلاً شک دو و سه کرد و بنا را بر سه گذاشت و یک رکعت نماز کرد و بعد باید یک رکعت یا دو رکعت نماز احتیاط بخواند، اما نخواند و گذاشت مثلاً برای فردا. آن نماز احتیاط را به جا میآورد و نماز او صحیح است. مرحوم سیّد فرموده بودند و ما هم گفتیم اما مشهور در میان اصحاب چنین نیست و اینکه بین نماز احتیاط و نماز مشکوکه اگر فاصله باشد، حتی یک منافی باشد نماز باطل است. و نماز احتیاط جزء نماز است و همینطور که اگر یک رکعت از نماز نخواند و حرف بزند، نماز باطل است، دربارهی نماز احتیاط هم چنین است؛ لذا دربارهی همهی شکیّات این حرف جاریست و به طریق اولی راجع به تروک غیر نماز احتیاط هم چنین است. تشهد فراموش شده، سجدهی فراموش شده، سجدهی سهو دارد. لاأقل در پنج جا سجدهی سهو باید به جا بیاوریم؛ سلام بیجا، کلام بیجا، تشهد فراموش شده، سلام فراموش شده و شک چهار و پنج. این نمازش را میخواند، اما آنچه برایش واجب میشود، عمداً چه رسد سهواً به جا نمیآورد. نماز صحیح است. مثلاً سجدهی فراموش شده به ذمّهاش است و هر وقتی که یادش بیاید، سجدهی سهو به جا بیاورد. بنا بر قولی که میگویند تشهد فراموش شده، سجدهی فراموش شده باید اصل سجده و اصل تشهد را هم به جا بیاورد. اگر کسی تشهد را فراموش کرد و نماز را خواند و نماز تمام شد، اول باید تشهد فراموش شده را بخواند و بعد سجدهی سهو به جا بیاورد. اما ما گفتیم لازم نیست، دلیل ندارد، ولی قول مشهور است و مطابق اصل هم هست. برای اینکه در حقیقت، یک تشهد در نماز نخوانده است. یا یک سجده در نماز به جا نیاورده است و بالاخره اینگونه چیزها باید اول ماترک را به جا بیاورد و بعد سجدهی سهو را. مشهور در میان اصحاب است اما ما گفتیم نه، سجدهی فراموش شده و سلام فراموش شده و تشهد فراموش شده، نظیر شک چهار و پنج است و همین مقدار که دو سجدهی سهو به جا بیاورد، کفایت میکند و ما گفتیم فاصله انداختن بین اینها یا مقداری بالاتر، فاصله انداختن بین نماز احتیاط و نماز واجب، اشکال ندارد. این هم مسئلهیمسئله 55:
إذا علم إجمالا أنه إما زاد قراءة أو نقصها يكفيه سجدتا السهو مرة،... [6]
مسئله واضح است. میداند در نمازش یا سجدهی سهو یا سلام فراموش شده است، معلوم است که باید دو تا سجدهی سهو به جا بیاورد، روی قاعدهی اشتغال یقینی برائت یقینی. و اما اگر شک داشته باشد که یا تشهد یا سلام است، معلوم است یکی از آن را به جا بیاورد، کفایت میکند. قاعدهی أقل و أکثر ارتباطی میگوید کفایت میکند. أقل و أکثر غیرارتباطی هم میگوید کفایت میکند و دو سجدهی سهو بس است. بعد که رسم مرحوم سیّد اینست که گفتیم علاوه بر آن شصت مسئله فرمودند بعضی اوقات هم حواله دادند و اضافه کردند، از جمله در اینجا فرمودند:وكذا إذا علم أنه إما زاد التسبيحات الأربع أو نقصها.تسبیحات أربع معلوم است یک مرتبه بیشتر واجب نیست. عمداً در رکعت سوم و چهارم یک تسبیحات اربع بخواند، کفایت میکند، اما بعضی از بزرگان فتوا دادند و لاأقل احتیاط واجب کردند که در رکعت سوم و چهارم باید سه مرتبه بخواند. حال اگر کسی بگوید فتوا یا احتیاط واجب در رکعت سوم و چهارم، باید سه مرتبه بخواند، این اگر در رکوع شک کند سه مرتبه به جا آوردم یا نه؛ آنکه قاعدهی تجاوز است بگوید سه تا و اما هنوز وقت باقیست و به رکوع نرفته و نمیداند تسبیحات اربع سوم یا دوم است، معلوم است اشتغال یقینی، برائت یقینی است، به طور واجب و یا به طور احتیاط واجب، باید سوم را به جا بیاورد. لذا میفرمایند که: وكذا إذا علم أنه إما زاد التسبيحات الأربع أو نقصها.همینطور که مرتبهی قبل گفتیم اینجا هم هست.مسئله 56:
إذا شك في أنه هل ترك الجزء الفلاني عمدا أم لا فمع بقاء محل الشك لا إشكال في وجوب الإتيان به، وأما مع تجاوزه فهل تجري قاعدة الشك بعد التجاوز أم لا لانصراف أخبارها عن هذه الصورة خصوصا بملاحظة قوله: «كان حين العمل أذكر»؟ وجهان، والأحوط الإتيان ثم الاعادة .[7]
این تقریباً تکرار همان قبل است. چیز زائدی ندارد. نمیداند که تسبیحات اربع را خواند یا نه و هنوز به رکوع نرفته، باید بخواند. کسانی هم که میگویند سه دفعه، هنوز به رکوع نرفته و نمیداند دو تا خوانده یا سه تا، بنابراین باید سومی را بخواند. اگر به رکوع رفته، قانون تجاوز، قاعدهی تجاوز میگوید چیزی بر عهدهی او نیست. تقریباً همان مسئلهی قبل است اما به عنوان «و کذا إذا علم» تکرار شده است و بعد هم با مسئلهی 56 گفته شده است.اما حرف در اینجاست که «إذا شك في أنه هل ترك الجزء الفلاني عمدا أم لا فمع بقاء محل الشك لا إشكال في وجوب الإتيان به»
چنین چیزی تقریباً واقع نمیشود. برای اینکه میداند نخوانده است و معلوم است که باید بخواند. و اما اگر گذشته، شک بعد تجاوز آیا جاریست یا نه؟!مرحوم سیّد«رحمتاللهعلیه» میفرمایند که: لانصراف أخبارها عن هذه الصورة خصوصا بملاحظة قوله: «كان حين العمل أذكر»؟ وجهان، والأحوط الإتيان ثم الاعادة . تقریباً این فرمایش هم یک تکرار از قبل است و یک قاعدهی کلی اینکه از اول نماز تا آخر نماز باید دانسته جلو برود و اگر قاعدهی تجاوزی یا قاعدهی فراغی باشد، به آن عمل میشود. چنانچه اگر محل باقی باشد، باید به شک عمل شود و اینکه نمیداند آیا به جا آورده یا نه، بگوید به جا نیاوردم. راجع به تروک نیز همین است. تروک راجع به اجزا باشد مثل تشهد فراموش شده یا مثل سلام بیجا یا کلام بیجا، و علی کل حالٍ اگر نداند به جا آورده یا نه، باید به جا بیاورد و اگر شک دارد به جا آورده یا نه، در باب رکعت باشد، قاعدهی فراغ است و راجع به اجزاء و شرایط باشد، قاعدهی فراغ و قاعدهی تجاوز است و علی کل حالٍ قاعدهی فراغ و قاعدهی تجاوز مقدم بر همهی این شکوک خواهد بود.امروز هفت هشت فرع فرمودند اما چیز زائدی که از ایشان استفاده کنیم، نداشتیم و مباحثهی امروزمان یا تکرار بود یا واضح بود و یا احتیاج به گفتن نداشت و علی کل حالٍ امروز مسئلهی معتنابهی نداشتیم.