< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

98/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در نمازهای دو رکعتی، سه رکعتی و دو رکعت اول نمازهای چهار رکعتی، در تعداد رکعات/ مبطلات نماز‌/ کتاب الصلاة

 

الحادی عشر: الشک فی رکعات الثنائیة والثلاثیة والأولیین من الرباعیة على ما سیأتى.[1]

از چیزهایی که نماز را باطل میکند شک در نماز دو رکعتی واجب مانند نماز صبح و شک در رکعات نماز سه رکعتی مثل نماز مغرب و شک در دو رکعت اول نماز چهار رکعتی، مثل نماز ظهر و عصر و عشا.

مطلب یقینی است اما خیلی حرف دارد که ان شاء الله به زودی در باب شکیات صحبت میشود که نماز نافله شک بردار است، هرکجا باشد، و نباید اعتنا به شک کرد اما در نماز واجب، چه نماز صبح و چه نماز قضا، در رکعات شک بردار نیست. اگر کسی در نماز صبح شک کند که رکعت اول است یا دوم، نمازش باطل است.

اخباری یک قاعده‌ی کلی دارد و به جای تفصیلهای ما که بیست و یک یا بیست و دو قسمت شک داریم، او میگوید: «اذا شککت فابن علی الأقل». یعنی با استصحاب جلو آمده است. چه در نماز مستحب و چه در نماز واجب، یعنی همه‌ی نمازها شک بردار است و مشکل هم ندارد و اگر در نماز سه رکعتی نمیدانی رکعت اول یا دوم هستی، بگو اول است. یا در نماز سه رکعتی اگر نمیدانی رکعت دوم یا سوم است، بگو رکعت دوم است. یا در نماز چهار رکعتی نمیدانی تشهد اول یا تشهد دوم است، پس بگو تشهد اول است. یک قاعده است که «اذا شککت فابن علی الأقل».

در مقابل، اصولی یعنی علما و بزرگان و قدما و متأخرین و متأخر متأخرین و من جمله مرحوم سید در عروه میگوید: «اذا شککت فابن علی الأکثر» اما نه در همه جا بلکه شرط دارد. اما در مقابل اخباری که میگوید «اذا شککت فابن علی الأقل» و کار را تمام کرده، شیعه یعنی اصولی و علما میگویند یک قاعده‌ی کلی هست که «إذا شکتت فابن علی الأکثر»؛ مثلاً در یک دو و سه بنا را بر سه بگذار.

اما چیزی که در نماز باید به جا بیاوری، بعد از نماز به جا بیاور. مثلاً در شک دو و سه بعد از اکمال سجدتین، بنا را بر سه بگذار و نماز را بخوان تا تمام شود و بعد از نماز یک رکعت نماز بخوان تا یقین کنی که چهار رکعت خواندی. «إذا شککت فابن علی الأکثر»، اما بعد از نماز مشکوک را بیاور. یا اگر شک بین دو و چهار کردی بعد از اکمال سجدتین، بگو چهار رکعت خواندم و سلام نماز را بده و اما بعد از نماز دو رکعت نماز ایستاده بخوان و مشکوک را بلا فاصله به جا بیاورد. دو را یقین داری و سلام بده و بعد هم دو رکعت دیگر اضافه کن تا یقین کنی که چهار رکعت خواندی.

اما «اذا شککت فابن علی الأکثر» در همه جا نیست. در نماز صبح شک یک و دو در هرکجا باشد، نماز باطل است. همچنین در نماز مغرب در هرکجا باشد، نماز باطل است. در نماز چهار رکعتی، اگر در در رکعت اول و دوم شک کنی، نماز باطل است و باید نماز را رها کنی و نماز دیگری بخوانی. این یک بحث مفصل در فقه ماست و انشاء الله به زودی بحث شکیات و سهویات و ظنیات را شروع میکنیم. لذا طول و تفصیلی که فقها در کتابها راجع به شکیّات و سهویات و ظنیّات دارند، اخباریها همه‌ی آنها را حذف کردند و یک استصحاب آوردند و قاعده‌ی کلی در همه جا، چه در رکعات و چه در افعال و چه در اقوال اینست که «إذا شککت فابن علی الأقل». مثلاً نمیدانی یک سجده یا دو سجده، پس بگو یکی. یا اگر نمیدانی رکعت اول یا دوم هستی، بگو رکعت اول است. فرقی هم بین نماز صبح و نماز مغرب و عشا و ظهر و عصر هم نیست. لذا این مسئله‌ی شکیات و سهویات و ظنیات مربوط به فقهاست، اما اخباریها و البته اخباریهای داغ، و نه مثل صدوق و صاحب حدائق و امثال اینها، زیرا اینها افرادی هستند که اهمیت فوق العاده به روایات اهل بیت می‌دهند و آن دقت اصولی را ندارند، لذا اسمشان را اخباری گذاشتند و الاّ مثل صدوق، نور چشم همه‌ی ماست یا مثل صاحب حدائق که انصافاً کتاب حدائق فوق العاده مهم است. کسانی که خودشان را به نام اخباری جا زدند و همه‌ی روایات را ولو روایات ضعیف السند را حجت میدانند، طایفهای در میان شیعه هستند. اینها میگویند ما شکیات و سهویات و ظنیات نداریم و «اذا شککت فابن علی الأقل».

اما اصولی یعنی علمای بزرگ از قدماء مثل شیخ طوسی و از متأخرین مثل صاحب جواهر و من جمله صاحب عروه میگویند ما سهویات و شکیات و ظنیات داریم و باید مفصل دربارهاش صحبت کنیم، اما قاعده‌ی کلی اینست که «إذا شککت فابن علی الأکثر». حال که «فابن علی الأکثر» است، باید آن مشکوک را بعد از سلام نماز بیاورید. در شک دو و چهار، او میگوید بگو دو رکعت و این میگویند بنا را بر چهار رکعت بگذار. او میگوید دو رکعت را متصل بخوان اما اصولی میگوید آن دو رکعت را به عنوان نماز احتیاط به طور جدا بخوان. آنوقت اصولی میگوید نماز صبح شک بردار نیست و نه «فابن علی الأقل» و نه «فابن علی الأکثر» است. نماز مغرب هم در رکعات شک بردار نیست و دو رکعت اول نماز عشا و ظهر و عصر هم شک بردار نیست و نه «فابن علی الأقل» و نه «فابن علی الأکثر» است، بلکه نماز باطل است. بنابراین مقداری فکر کن و اگر فکرت به جایی نرسید، نماز را رها کن و نماز دیگری بخوان. لذا مرحوم سیّد در اینجا با دو کلمه بحث را تمام کردند و فرمودند:

الحادی عشر: الشک فی رکعات الثنائیة والثلاثیة والأولیین من الرباعیة على ما سیأتى.

این یازدهم چیزی است که از مبطلات نماز است و از اینگونه مبطلات در نماز زیاد است. اخباری در همه جا میگوید «إذا شککت فابن علی الاقل» و اما اصولی میگوید «إذا شککت فابن علی الأکثر» اما در رکعتین اخیرتین از نمازهای چهار رکعتی. و اما در رکعت اول و دوم نه فابن علی الأقل و نه فابن علی الأکثر است. در نماز مغرب هم در همه‌ی رکعات نه فابن علی الأقل و نه فابن علی الاکثر است و نماز باطل است. در نمازهای چهار رکعتی هم فکر کن اگر به جایی نرسیدی، نماز باطل است.

الثانی عشر: زیادة جزء أو نقصانه عمدا إن لم یکن رکناً، ومطلقا إن کان رکنا.[2]

این یک تعبد است از اول تا آخر اما این تعبد یک قاعده‌ی کلی دارد و اینکه ارکان آن اگر کم و زیاد شود، شک بردار نیست بلکه جبران‌بردار نیست. مثلا تکبیرة الاحرام را درک کرد و رکوع را ترک کرد و به سجده رفت و به مجرد اینکه سر او به مهر رسید، نمازش باطل است. گفتند پنج جا، نیت و تکبیرة الاحرام و قیام متصل به رکوع و رکوع و سجدتین، از ارکان هستند و کم و زیاد آنها نماز را باطل میکند، خواه عمداً باشد خواه سهواً باشد و مقداری باید فکر کند و اگر به راستی رکوع نکرده و وقتش گذشته نماز را رها کند و نماز خود به خود شکسته میشود و نماز دیگری بخواند. و اما اگر این پنج مورد نیست، یک قاعده‌ی کلی «رفع مالایعلمون» هست الاّ اینکه تخصیص خورده باشد مانند «لاتعاد الصلاة الاّ من خمس». اما قاعده‌ی کلی اینست که اگر رکن نباشد و عمداً ترک نشده باشد بلکه سهواً یا جهلاً یا اضطراراً ترک شده، نماز صحیح است. سابقاً اگر یادتان باشد درباره‌ی سهوش مفصل فرمودند و درباره‌ی جهلش مرحوم سید نتوانستند فتوا دهند، لذا گاهی میگفتند جاهل مقصر کالعامد، و بعضی اوقات میفرمودند جاهل مقصر کالعامد احتیاطاً. بعضی اوقات هم میفرمودند «الجاهل المقصّر کالساهی»، همینطور که سهو در غیر ارکان نماز را باطل نمیکند، جهل هم در غیر ارکان نماز را باطل نمیکند الاّ ما اخرجه الدلیل و اگر یادتان باشد ما این را انتخاب کردیم و ادله‌ی فراوانی برای آن آوردیم و گفتیم جاهل مقصر و جاهل قاصر مثل ساهی است و همینطور که ساهی اگر حمد و سوره را رها کند، نمازش درست است، اگر حمد و سوره را غلط هم بخواند، نمازش صحیح است؛ اما به خاطر جهلش کتک دارد و در روز قیامت به او میگویند چرا غلط خواندی و او میگوید نمیدانستم. آنگاه خطاب میشود که چرا یاد نگرفتی.

تا اینجا همه‌ی مبطلات نماز را فرمودند و ما در این ده دوازده مورد عرض میکردیم گاهی این دوازده مورد برمیگردد بعضی به بعضی دیگر و اصلاً نمیشود اسمش را مبطل گذاشت و تقریباً از نظر ما شش مبطلات بیشتر نداشتیم و آن شش مبطلات دیگر برگشتش به اینست که یا نماز نخوانده و شرطی از شرایط نماز را نیاورده و یا اینکه اصلاً مبطل نیست.

 

مسئله 40:

لو شک بعد السلام فی أنه هل أحدث فی أثناء الصلاة أم لا بنى على العدم والصحة.[3]

سابقاً خیلی مفصل در قاعده‌ی فراغ صحبت کردند و اگر بعد از نماز شکی کردیم، قاعده‌ی فراغ میگوید نمازت درست است. حتی اگر بعد از نماز شک کرد که سه رکعت به جا آورده یا چهار رکعت یا قدری بالاتر اینکه نماز ظهر را خواند و شک کرد که وضو گرفته یا نه، باید بگوید وضو گرفتم. البته برای نماز عصر باید وضو بگیرد اما قاعده‌ی فراغ میگوید بگو برای نماز ظهر وضو گرفتم.

در این باره مفصل صحبت کردیم، لذا در این جمله یک جمله‌ی کلی از جزئیات قبل است و الان تکرار است.

مسئله اینست که بعد از نماز نمیداند دو رکعت خواند یا چهار رکعت، باید بگوید چهار رکعت و اگر نمیداند وضو گرفته یا نه باید بگوید وضو گرفتم و قاعده‌ی فراغ میگوید بعد از نماز باید بگوید نماز درست است.

 

مسئله 41:

لو علم بأنه نام اختیارا و شک فی أنه هل أتم الصلاة ثم نام أو نام فی أثنائها بنى على أنه أتم ثم نام، وأما إذا علم بأنه غلبه النوم قهرا وشک فی أنه کان فی أثناء الصلاة أو بعدها وجب علیه الإعادة، وکذا إذا رأى نفسه نائما فی السجدة وشک فی أنها السجدة الاخیرة من الصلاة أو سجدة الشکر بعد إتمام الصلاة، ولا یجری قاعدة الفراغ فی المقام.[4]

این همان مسئله‌ی 40 است. آن مسئله راجع به اینست که بعد از نماز نمیداند نماز را درست خوانده یا نه و اینجا نمیداند که خواب رفته یا نه.

مسئله اینست که میداند خواب رفته و بعد از سلام نمیداند در سجده خواب رفته یا بعد از نماز بوده و قاعده‌ی فراغ میگوید نمازت درست است. حال اگر اثبات نکند که خوابت بعد از سلام است، اما این را اثبات میکند که نمازت درست است به قاعده‌ی فراغ. لذا دو فرع در اینجا به تکرار آوردند، بلکه مباحثه‌ی امروزمان یک تکرار از گذشتههاست و چیز اضافهای نداشتیم و قبلاً به طور مفصل صحبت شده است. اما تکرار است که جواهر میسازد و حوصله و تکرار است که عروه را میسازد. «الدرس حرفٌ و التکرار ألفٌ». علی کل حال مباحثه‌ی امروزمان چهار مسئله‌ی مهم و تکراری بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo