درس خارج فقه آیت الله مظاهری
96/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: چیزهایی که خمس به آنها تعلق می گیرد؛ معدن
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.الثانی: المعادن من الذهب، والفضة، والرصاص، والصفر والحدید، والیاقوت، والزبرجد، والفیروزج، والعقیق، والزیبق والكبریت، والنفط، والقیر، والسنخ، والزاج، والزرنیخ، والكحل والملح، بل والجص، والنورة، وطین الغسل، وحجر الرّحى، والمغرة وهی الطین الأحمر - على الأحوط، وإن كان الأقوى عدم الخمس فیها من حیث المعدنیة، بل هی داخلة فی أرباح المكاسب، فیعتبر فیها الزیادة عن مؤنة السنة. والمدار على صدق كونه معدنا عرفا.
بحث معادن در وقتی جا پیدا میکند که دولت، چه دولت اسلامی و چه غیراسلامی جلوی آن را باز گذاشته باشد، و الاّ اگر دولت اسلامی جلوی معدن را بگیرد، حق دارد برای اینکه معدن در اراضی موات است یا در غیر اراضی موات از انفال است. (یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...) ﴿الأنفال، 1﴾؛ لذا اراضی موات که معدن در آن است، مانند دل کوه یا معادنی که بعضی اوقات روی زمین پیدا میشود مانند نفت. دولت اسلامی یا غیر اسلامی جلوی آن را میگیرد و حق هم دارد. اگر ما دولت غیراسلامی را مالک بدانیم که ما و مشهور در میان اصحاب مالک میدانیم، لذا میتواند بگوید کسی حق استخراج ندارد و من خودم استخراج میکنم یا اینکه نگهداری میکند. لذا بحث را باید به آنجا ببریم که دولت، چه اسلامی و چه غیراسلامی، اجازۀ استخراج معدن را به کسی بدهد.
سوم چیزی که بعد صحبت میکنیم، گنج است. گنج نیز همین است، یا در اراضی موات است و یا مجهول المالک است و مجهولالمالک از دولت اسلامی یا دولت غیراسلامی است و او میتواند بگوید کسی حق استخراج گنج را ندارد. اگر چنین باشد که الان در دنیای روز چنین است. در جاهایی که مثلاً نفت دارند، دنیای کمونیست باشد مثل شوروی یا دنیای سرمایهداری باشد مثل دنیای غرب و یا دنیای اسلامی باشد، بالاخره همه میگویند معدن و گنج ربطی به مردم ندارد و اگر کسی بخواهد استخراج کند، باید زیر نظر دولت باشد. لذا تقریباً این دو سه صفحه عروه، فروعات فراوان دارد که الان سالبه به انتفاء موضوع است و نمیدانم چه شده که فقهای ما عملاً همین را گفتند من گفتم اما مثلاًدر عروه میفرماید دوم چیزی که خمس برای آن واجب است، معدن است. این معدن هم هرچه باشد، همین که صدق عرفی کند، بعد از استخراج و مؤنه اگر بیش از بیست دینار است، باید خمسش را بدهد. هفت هشت ده فرع هم بار بر آن میکنیم. بعد میفرمایند: الثالث: الکنز. یکی از چیزهایی که خمس بر آن واجب است، گنجی است که پیدا کند. اگر بعد از خرج و مخارجش به بیش از بیست دینار رسیده باید خمسش را بدهد. باز هفت هشت ده فرع بار بر این مسئله میکنند.مرحوم صاحب جواهر چنین کردند و دیگران چنین کردند و مرحوم سید در عروه چنین کرده و محشین بر عروه چنین کردند و رسالههای ما چنین شده است، درحالی که هر دو مسئله سالبه به انتفاء موضوع است. حتی همۀ دنیا من جمله ایران چه قبل از پیروزی نظام و چه در پیروزی نظام، اگر کسی مثلاً چند سکه در بیابان و زیر زمین پیداکند، حتماً باید به دولت خبر دهد و به دولت بدهد و اگر دولت بفهمد و این خبر نداده باشد، فوقالعاده قانون مجازات دارد، چه رسد به اینکه کسی به راستی گنج پیدا کند. مثلاً یک خمرۀ سکه پیدا کند. در ایران ما قبل از نظام همین بوده و الان نیز همین است و به طور جدی میگویند اینها از دولت است و ربطی به شما ندارد و شما اگر بخواهید استخراج کنید باید اجازه داشته باشید. آنگاه معدن ملی میشود. یعنی اگر کسی بخواهد نفت جایی را استخراج کند باید زیر قوانین دولت برود و شعبۀ دولتی بشود تا بتواند این کار را بکند با شرایطی که دولت برایش وضع میکند. در عربستان نیز چنین است. مردم عربستان از نظر اقتصادی فلاکت عجیبی دارند. اطراف حرم مدینه و مکه خیلی شیک است اما قدری جلوتر رویم مردم کوخ نشین هستند. اما نفت برای اینها نیست بلکه برای امریکاست برای اینکه امریکا قبول کند تا شاه عربستان، شاه باشد. علی کل حالٍ درد فراوان است. این مسئلۀ معدن و گنج هر دو سالبه به انتفاء موضوع است و اینکه ما در اینجا بحث کنیم، باید بحث را ببریم در آنجا که اگر دولت برای معدنی اجازۀ عمومی داد یا از دولت اجازۀ خاص گرفتند. یعنی از دولت اجازه گرفت که مثلاً این معدن زغالسنگ را خود استخراج کند. در این صورت باید اجاره کند و پول حسابی بدهد و افرادی را برای بیرون آوردن زغالسنگ بگیرد. اگر بخواهد خودش این کار را بکند، نمیشود و قاعدهاش هم اراضی موات است و اراضی موات از دولت است مگر اینکه دولت اجازۀ عمومی داده باشد. حال اگر دولت برای اراضی موات اجازۀ عام یا اجازۀ خاص دهد یا اجازۀ عام داده باشد، حق دارد جلوی آن را بگیرد، چنانچه همۀ دولتها اراضی موات را از خودشان میدانند و اگر کسی بخواهد اراضی موات را زنده کند باید از دولت اجازه بگیرد. دولت اسلامی باشد همین است و دولت غیراسلامی هم باشد، همین است. ظاهراً مرحوم سید ادعا کردند که هرچه فرع بوده من در عروه آوردم و اگر کسی بتواند فرعی بیاورد که در عروه نباشد، من جایزه میدهم. حال اصل حرف معلوم نیست که درست باشد برای اینکه فروعات فراوانی در عروه نیست و بعد آوردند. ما الان سه چهار جلد کتاب مسائل مستحدثه داریم و یک دوره برای شما گفتم و چاپ شده و همۀ این مسائل مستحدثه در عروه نیست. علی کل حالٍ عروه با این همه شأن و مقامش باید حرف امروز مرا متذکر شده باشد. بعضی از محشین بر عروه به راستی خیلی ملا هستند. نظیر استاد عزیز ما آقای بروجردی و حضرت امام و مرحوم مدیسهای و مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی و امثال اینها از نظر فقهی خیلی بالا هستند و باید متذکر مسئله میشدند اما نشدند. چیزی که دیروز صحبت میکردم و خیلی مهم بود، این بود که میگفتم کافر حربی تا شروع به جنگ نکند، در امنیت است. همه جا چنین است و الان هم در ایران چنین است و در جمهوری اسلامی چنین است و اینکه بگوییم مالش حلال است، با امنیت اجتماعی نمیسازد. دیروز میگفتم این مسئله را همه گفتند، اما با امنیت اجتماعی بخواهیم این حرفها را در میان مردم پیاده کنیم، مخصوصاً که استکبار جهانی دنبال اینست که فقه ما را خراب کند، اینگونه حرفها برایش بهانه میشود برای اینکه به ما بگوید ایران ناامن است و اگر کافر حربی باشد، میشود در خانۀ او ریخت و خانهاش را غارت کرد و ارض او را تصاحب کرد و ارض و آبرو و مال او مباح است. بحث دیروز ما این بود و همه هم گفته بودند و اینکه فقه پویا میگوییم، همین است. اینکه حضرت امام میفرمایند زمان و مکان دو عنصر تایید کننده در فقه ماست، معنایش همین است. معنایش یعنی شما باید فقه را پویا کنید. نسل آیندۀ ما مراجع میخواهد و اگر مراجع نباشد جمهوری اسلامی هم نابود است. نسل آیندۀ ما فضلای فوقالعاده مبرّز و مدرسین فوقالعاده وارد میخواهد و بالاخره تخصصها میخواهد و آنچه دیگران نگفتند شما بگویید. اما متأسفانه من گله دارم و من جمله از شما عزیزان که راجع به اصل طلبگی که این فقه و اصول و چیزهای وابسته به آنهاست، یعنی راجع به آنچه مرجع باید داشته باشد، کار نمیکنید. شما عزیزان باید این مرجعیت را به نسل عزیزان تحویل دهد. اما شما اصل را رها کردید. البته در فروعات خیلی ترقی کردیم و تبلیغمان خوب است و نوشتن کتاب خوب است و بالاخره ترویج اسلام و نظام و جمهوری اسلامی خوب است اما آنچه فراموش شده، ابتکار در فقه و مسائل مستحدثه در فقه است. بالاخره فقاهت را شما باید از نسلی به نسل دیگر بدهید. این کار راجع به طلبههای مربوط به فقه و اصول و وابستههای فقه و اصول است. علی کل حالٍ با این مسئلۀ دیروز باید سر و صدایی در میان شما پیدا شده باشد اما از آن گذشتیم. اصفهان نشان داده که بالاست و خوب میتوان مرجع بلندبالا تحویل جامعه دهد. کتابهای فقهی و اصولی و عرفانی خوبی میتواند تحویل جامعه دهد. افراد و مردانی که تا ندارند در این اصفهان هست و الحمدلله اصفهان در تاریخ از نظر حوزه و طلبگی خیلی روشن است و این روشنایی درحال قطع شدن است. انشاء الله خاموش نمیشود و دوباره برمیگردد به روشنایی اولی، اما زنگ خطر را به شما عزیزان زده و میزنم و در روز قیامت هیچکدام از شما عذر ندارید. میگویند صاحب جواهر امانتی به شما داد، حال شما چه کردید؟ باید به نسل آینده میدادید آیا دادهاید یا نه و اگر بگویید نه، بسیار گرفتارید.حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» به ما میفرمودند صاحب جواهر اصفهانی است و به قول ایشان کرامت کرده و به تنهایی یک دوره جواهر یعنی چهل جلد به بالا نوشته است. آن وقتها لُجنه و کامپیوتر و امثال اینها نبوده بلکه با قلم مبارکشان مینوشتند. میفرمودند ایشان خانه چهل پنجاه متری داشته و دری در دالان باز میشده که کولر و کوران برای صاحب جواهر بوده و در گرمای پنجاه درجه به بالا، جواهر مینوشته است. جواهر را ترک نکرده حتی در موقع کارهای فوقالعاده مهم. حضرت امام میگفتند ایشان یک پسر داشته که این پسر عصای پیری او بوده است. این پسر مُرد. در عصر تشییع جنازه کردند و غسل دادند و تابوت را در همان اتاقی آوردند که ایشان درس میگفته است تا اینکه فردا تشییع جنازه شود و مردم و طلبهها فیض ببرند. صاحب جواهر نماز مغرب و عشا را خوانده و بعد سر تابوت پسرش دو سه ساعتی که در شب جواهر مینوشته، جواهر را نوشته و بعد هم گفته این جواهر را بالای سر پسرم نوشت و هدیه کردم به پسرم و به کسی که عصای پیری من بود. این شخص معلوم است که میتواند مرجعیت را از نسلی به نسل دیگر بدهد. اصفهانیها از نظر استعداد از همه بالاتر هستند. اصفهانیها اگر بخواهند کاری را انجام دهند، خوب میتوانند انجام دهند. اصفهانیها صاحب جواهر و صاحب هدایةالمسترشدین و وحید بهبهانی و امثال اینها زیاد دارند و نشان دادند که میتوانند و میشود و بدانید در روز قیامت اگر نتوانیم از این نسل به نسل آینده دهیم، حتماً پروردگار عالم از ما سوال میکند و اگر نتوانیم جواب دهیم و بگوییم در مضیقه بودیم. آنگاه صاحب جواهر را نشان میدهند و میگویند چرا ایشان توانست جواهر را بنویسد در حالی که در مضیقۀ شدید بود. علی کل حال از شما تقاضا دارم به این فقه و فقاهت اهمیت دهید. نسل اینده مراجع میخواهد و این مراجع را شما طلبهها باید تحویل جامعه دهید و اگر ندهید، نظام شما و اسلام شما در مخاطره واقع میشود و پروردگار عالم روز قیامت از شما عزیزان بازخواست میکند.و صلّی الله علیه محمّد وَ آل محمّد