درس خارج فقه آیت الله مظاهری
95/06/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: وقت نیت اعتکاف/ کتاب الإعتکاف
مرحوم سيد فرمودهاند: «و وقت النية قبل الفجر و فی کفاية النية فی اول اللّيل کما فی صوم شهر رمضان اشکالٌ»؛[1] در اعتکاف بايد قبل از طلوع فجر نيت کند و اما اگر اول شب نيت کرد و خوابيد، اشکال دارد.
نمیدانم مرادشان چيست! اگر يادتان باشد در باب روزهی ماه مبارک رمضان گفتند: هروقت نيت کند، کفايت میکند ولو اينکه روز اول ماه، کل ماه را نيت کند، کفايت میکند. لذا در اينجا ماه مبارک رمضان را خارج کردهاند و در روزههای ديگر و من جمله روزهی اعتکاف و خود اعتکاف میفرمايند: بايد قبل از طلوع فجر نيت کند. به عبارت ديگر بايد قبل از طلوع فجر بيدار باشد، تا نيت اعتکاف کند، يا نيت روزهی اعتکاف کند. مسلّم مراد ايشان اين نيست که اين نيت بايد لفظی باشد. حتی مراد ايشان اين نيست که نيّت بايد توجّهی باشد. توجّهی به معنای خطوری و اينکه از ذهن بگذراند؛ چراکه نيت ارتکازی و نيت علم اجمالی کفايت میکند. به عنوان مثال نماز میخواند و غافل از نيت است، اما اگر از او بپرسند چه میکني، میگويد: نماز میخوانم. همه و من جمله مرحوم سيد گفتهاند: کفايت میکند و به آن نيت ارتکازی يا نيت علم اجمالی میگويند. در اينجا هم همينطور است؛ اعتکاف از طلوع فجر شروع میشود و شخصی اول شب برای اعتکاف فردا به مسجد آمد و خوابيد و وقتی بيدار شد که طلوع فجر گذشته بود، يا اصلاً خوابش برد و نمازش هم قضا شد. حالا ما بگوييم: اين اعتکاف باطل است؛ برای اينکه اول طلوع فجر بايد بيدار باشد و توجه به نيت داشته باشد؟ اين در هيچ عملی نيست و در اعتکاف هم بايد نباشد و آن نيت ارتکازی ممکن است چهار يا پنج روز قبل پيدا شود. مثلاً از وطنش برای اعتکاف به مشهد میرود و اگر از او بپرسند کجا میروي، میگويد: به مشهد میروم که معتکف شوم. همين نيتی که دو سه روز قبل شده و در ذهنش هست، ولو غفلت از آن دارد، اما اگر از او بپرسند، میتواند جواب بدهد، همين نيت است. در اعتکاف نيت است، در نماز و روزهی ماه رمضان هم نيت است و در صوم غيررمضان هم نيت است و نمیدانيم مرحوم سيد در کجا اشکال دارد که میفرمایند: اگر اول طلوع فجر نيت نکند به اين معنا که خواب باشد، اشکال دارد.
اما ظاهراً بايد بگوييم: اشکالی نيست؛ بايد بگوييم: و وقت نيت، قبل از فجر يا اول شب، يا دو سه روز قبل، يا يک ماه قبل است». اسمش را علم اجمالی میگذارند و در ضمير ناآگاهش هست، ولی از آن غفلت دارد و برای اعتکاف به مسجد، يا به مشهد میرود و نيت هم کرده ولو اينکه موقع طلوع فجر خواب باشد. يک جا را پيدا نمیکنيم که بگويند نيت بايد مقارن با عمل و عمل باید مقارن با نيت باشد؛ يعنی در وقتی که در نماز میخواهد الله اکبر بگويد، توجه داشته باشد که اين الله اکبرِ نماز صبح يا نماز ظهر است.
خود مرحوم سيد میفرمايند: نيت لفظی نيست و نيت توجه به عمل نيست، بلکه نيت ضمير ناآگاه يا علم اجمالی است. نيت اين است که اگر از او بپرسند، بتواند جواب دهد؛ حال اول عمل باشد يا آخر عمل باشد. لذا مرحوم سيد چندين بار در نماز فرمودهاند: اگر متوجه نيست که نماز میخواند، اما اگر از او پرسند چه کاری میکني، خواهد گفت که نماز میخوانم، میگويند: این استدامهی حکميه است و همينطور که خود حکم کفايت میکند، استدامهی حکميه هم کفايت میکند و استدامهی حکميه اين است که توجه تفصيلی به حکم ندارد، اما توجه اجمالی دارد؛ به اين معنا که اگر از او سوال کنند چه میکني، بگويد: روزه هستم. در ماه رمضان يا در غير ماه رمضان توجه ندارد که روزه است و کسی يک لقمه به او میدهد و اين توجه پيدا میکند که روزه است و میگويد: روزه هستم. آن نيت اجمالی ارتکازی در روزه و نماز و در عمل عبادی و غيرعبادی، شرعی و عرفی است و چه چيزی در نظر مبارک مرحوم سيد بوده که در خصوص اعتکاف گفتهاند: اگر کسی شب برای اعتکاف وارد مسجد شد، اما خوابيد و قبل از آفتاب بيدار شد و نماز خواند و از مسجد برون نرفت و اگر از او بپرسند چرا بيرون نمیروي، بگويد: من معتکف شدهام، روزهاش باطل است؟
مسأله اين است که در جملهی اشکالٌ مرحوم سيد نفهميدگی داريم است؛ چون در هيچ جا نمیگويند. راجع به ماه مبارک رمضان میگويند: اشکالی ندارد که نيت قبل از طلوع فجر باشد، اما در غير ماه رمضان میگويند: نيت بايد مقارن با عمل و مقارن با طلوع فجر باشد. مرحوم سيد میفرمايند: «و وقت النية قبل الفجر و فی کفاية النية فی اول اللّيل کما فی صوم شهر رمضان اشکالٌ» و بعد میفرمايند: «و لو نوی الوجوب فی المندوب أو الندب فی الواجب اشتباهاً لم يضر إلا إذا كان علی وجه التقييد لا الاشتباه فی التطبيق.»
ظاهراً مرحوم سيد به اين مطلب توجه دارند که اگر اشتباه نباشد، ممکن نيست. مثلاً کسی برای اعتکاف به مسجد میرود و چيزی هم از قبيل نذر و استيجار به ذمّهاش نيست و ممکن نيست نيت وجوب کند، اما اگر اشتباه کرد، میفرمايند: طوری نيست؛ الاّ اينکه بگويد: اگر واجب نيست، من معتکف نيستم. حال اگر اين غفلت کرده باشد، «علی وجه التقييد» را چطور درست کنيم؟ اين اصلاً اشتباه کرده که اعتکاف است و اشتباه کرده که واجب است يا اشتباه کرده که مستحب است، الاّ اينکه معنا کنيم اگر کسی به تخيّل واجب، اعتکاف کند، آنوقت اعتکافش باطل است، يا اگر کسی در آنجا که نذر کرده يا استيجاری است، به تخيّل مستحب اعتکاف کند، به اين معنا که بگويد: اگر واجب است، اصلاً معتکف نيستم، در اين صورت جايز نيست و باطل است، و اما اگر اين نباشد، اشتباهش طوری نيست.
معنای اشتباه اين است که در ضمير آگاه هست، ولی به آن توجه ندارد، اما معنای غفلت اين است که علم اجمالی و علم ارتکازی دارد. لذا اشتباه آن است که علم اجمالی دارد که برای استحباب به اعتکاف میرود، اما زباناً میگويد: اعتکاف واجب به جا میآورم قربة الی الله. در اينجا زبان کار کرده، اما نيت زبانی نيست؛ بنابراين اشکال ندارد. اما اگر علی وجه التقييد باشد، مثلاً برای اعتکاف مستحبی آمده و میگويد: اگر واجب نباشد، من معتکف نمیشوم؛ درحالی که نيت کرده و نيت ارتکازی دارد؛ يعنی اول طلوع فجر آمده برای اينکه معتکف شود؛ زيرا عبادت مستحبی است و ثواب زيادی دارد؛ اما علی سبيل التقييد میگويد: اگر واجب نباشد، من معتکف نمیشوم. لذا اگر عبارت اينطور بود خيلی عالی بود. يعنی بگويد: «و لو نوی الوجوب فی المندوب أو الندب فی الواجب اشتباهاً لم يضر». آنوقت «الا اذا کان علی وجه التقييد» را نياوريم. علی وجه التقييد با اشتباه جور در نمیآيد و اگر اشتباه است، معنايش اين است که در ضمير ناآگاه هست، يعنی علم اجمالی و ارتکازی هست، پس نمیتواند مخالفت توجهی و لفظی کند. مثلا میداند مستحب است و بگويد: من اعتکاف واجب به جا میآورم قربة الی الله؛ يعنی بدعت و امثال اينها جلو بيايد و الاّ بينی و بين الله خودش میداند که آمده اعتکاف مستحبی بکند، حالا موقع اعتکاف بگويد: اعتکاف واجب به جا میآورم قربة الی الله، اگر عمداً باشد، ممکن نيست و اگر اشتباهاً باشد، ممکن است، اما طوری نيست؛ برای اينکه اگر به او بگويند اعتکاف واجب است، میگويد: اشتباه کردم.
لذا قید «علی سبيل التقييد» لازم نيست وبايد بگوييم: اگر واجب است، نيت واجب کند و اگر مستحب است، نيت مستحب کند و اگر اشتباهاً جابجا کرد، مانعی ندارد. مثل اينکه من میدانم فلانی زيد است و اما اشتباه میکنم و میگويم: آقای عمرو، این میشود، اما اشکالی ندارد. اما اگر میشناسم زيد است و اينطور بگويم: اگر زيد باشد، با او حرف نمیزنم، در اينجا معلوم است که زيد است و نبايد با او حرف بزني. يک دفعه لفظ است و به راستی میداند برای اعتکاف مستحبي به مسجد آمده است، اما اشتباهاً میگويد: من اعتکاف واجب به جا میآورم؛ يعنی لفظ را به جای لفظ میگوید و چيزی در ذهنش هست، اما چيز ديگری به زبان میآورد. اين اشکال ندارد و میشود. اما يک دفعه میداند برای اعتکاف مستحبی آمده، اما اينطور نيت میکند که اگر اين اعتکاف واجب نباشد، من اعتکاف نمیکنم. ظاهراً بايد گفت اين نمیشود.
«الرابع : الصوم ، فلا يصح بدونه، وعلى هذا فلا يصح وقوعه من المسافر فی غير المواضع التی يجوز له الصوم فيها، ولا من الحائض والنفساء ولا فی العيدين، نعم لو کان نوی الاعتکاف اربعة أيام و يکون يوم الرابع عيداً لايبعدُ صحة اعتکافه.»[2]
کسی که دائمالسفر است، میتواند روزه بگيرد و در آن مواردی که در مسافرت میتواند روزه بگيرد، میتواند اعتکاف هم بکند؛ برای اينکه میتواند روزه بگيرد. يا اگر مسأله بلد نيست و میگويد: چهار روز اعتکاف به جا میآورم و روز چهارم رو عید باشد، اين يک منافاتی با علی السبيل التقييد پيدا میکند، اما «و لا يبعد صحة اعتکافه». در وقتی که نیت اعتکاف چهار روزه میکند، میداند سه روز به عيد داريم و سه روز آن در ماه رمضان است و يک روز در عيد است و باز میگويد: من چهار روز معتکف میشوم. اگر علی سبيل تقييد نباشد و اشتباه باشد يا در مسأله جاهل باشد، خوب است.
اما اگر علی سبيل تقييد بگويد: اگر روز چهارم نشود، من اعتکاف نمیکنم، آنوقت بنا بر قول مرحوم سيد باطل است، ولی ما میگوييم: ممکن نيست و اين میداند روز چهارم عيد است و نمیتوان اعتکاف کرد. اگر جاهل باشد، يا ناسی و غافل باشد، طوری نيست و روز چهارم بايد از مسجد بيرون برود و روزه نگيرد و آن سه روزی که اعتکاف بوده، اعتکافش درست است؛ اما اگر علی سبيل تقييد بخواهد بگويد: شارع گفته است: سه روز اعتکاف کن و من میخواهم چهار روز معتکف شوم و اگر چهار روز نشود، من معتکف نمیشود، آنوقت مرحوم سيد میفرمايند: جايز نيست و ما میگوييم: ممکن نيست. در آنجا فرمودهاند: اگر علی سبيل تقييد نيت وجوب کند، نمیشود[3] و اينجا میفرمايند: اگر علی سبيل تقييد نيت چهار روز کند، لايبعُد که درست باشد. میفرمايند: «نعم لو کان نوی الاعتکاف اربعة أيام و يکون يوم الرابع عيداً لايبعدُ صحة اعتکافه»، به اين معنا که روز عيد هيچ و آن سه روز را با اينکه نخواسته، اما میگويند: اعتکافش درست است.
لذا اگر «علی سبيل التقييد» ممکن باشد، در آن مسأله هم باید میگفتند. پس يا آن مسأله بايد عوض شود، يا اين مسأله عوض شود؛ يا بگوييم: در آنجا «علی سبيل تقييد» درست نیست، در اينجا هم درست نیست و يا اگر اينجا گفتيم: «لايبعد صحة اعتکافه»، در آنجا هم بگوييم: «لايبعُدُ صحة اعتکافه».