درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الصوم
94/06/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی کلام مرحوم سید/ ششم: رساندن غبار غلیظ به حلق/ فصل دوم: ما یمسک عنه الصائم (مفطرات روزه)/ کتاب الصوم
بحث درباره این بود که آیا غبار غلیظ مبطل روزه است یا نه.
مرحوم سید فرمودند: باید از غبار غلیظ، مثل غبارهایی که در کوچه پیدا میشود، بلکه غبار غیر غلیظ، مثل جاروکردن خانم اجتناب کرد. یکی را فتوا دادند و یکی را احتیاط واجب کردند. کم کم مسأله بالاتر رسید و گفتند: بخار غلیظ، مثل حمامی که خیلی داغ شده باشد و پر از بخار باشد، یا بخار غیرغلیظ، مثل اینکه مثلاً درِ ظرفی که غذای داغ در آن است برمیدارد و پختی از آن به صورت میخورد، فرمودند: این دو هم اشکال دارد.[1]
انصافاً مسأله، مسئلهی مشکلی است. مخصوصاً اینکه در مسأله یک روایت بیشتر نیست و عمل به این روایت هم اشکالها دارد. روایت را در جلسه قبل خواندیم و دوباره باید بخوانیم، ببینیم چه باید گفت.
روایت 1 از باب 32 از ابواب ما یمسک عنه الصائم: «عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْمَرْوَزِي قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِذَا تَمَضْمَضَ الصَّائِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوِ اسْتَنْشَقَ مُتَعَمِّداً أَوْ شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً أَوْ كَنَسَ بَيْتاً فَدَخَلَ فِي أَنْفِهِ وَ حَلْقِهِ غُبَارٌ فَعَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ مُفَطِّرٌ مِثْلُ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النِّكَاحِ.»[2]
روایت خیلی طنطراق دارد. چنانچه مرحوم سید هم فرمودند: «إیصال الغبار الغلیظ الی حلقه، بل و غیر الغلیظ علی الأحوط»، این روایت هم همینطور دارد. مثلاً در کوچههایی که آسفالت نیست و معمولاً گرد و غبار زیاد است، اگر باد شدیدی بیاید، یا اگر جاروبرقی نباشد و کسی بخواهد حتی فرش را جارو کند، چه رسد به اینکه بخواهد صحن خانه جارو کند، در عروه و محشین بر عروه و همچنین رسالهها، همهی اینها را اشکال کردهاند.
اگر روایت را از نظر سند درست کنیم، که خیلی مؤنه خواست تا سند را درست کردیم؛ یکی اینکه در اینجا به جای حفص، جعفر آمده که گفتند همان حفص است و گفتند: مرسِل «سَمِعْتُهُ» هم مروزی است و اشکال ندارد. اما مرحوم صاحب مدارک در هر دو اشکال کرده و فرمودهاند: روایت ضعیف السند است.[3] حالا اگر سند را درست کنیم، اما چند اشکال دارد:
اشکال اول را جلسه قبل گفتیم که این معرض عنها عندالاصحاب است و هیچ کس نگفته مضمضه و استنشاق روزه را باطل میکند؛ لذا احدی به روایت عمل نکرده است.
گفتم اینکه مرحوم آقای خوئی میگویند: «مانعی ندارد که ما به دو سه جملهی روایتی عمل نکنیم و به یک جمله عمل کنیم»[4] ، معلوم است این هم عمل به روایت نیست، بلکه گردن روایت گذاشتن است و الاّ عرفاً وحدت سیاق به خوبی میگوید این کار نمیشود که ما روایت را اینطور معنا کنیم: «اذا تمضمض الصائم أو استنشق متعمداً فی شهر رمضان لامانع فیه»، ولی «اذا یشمّ رائحة غلیظة أو کنس بیتا فدخل غباره فی أنفه و حلقه، صومه باطلٌ»، بینی و بین الله نمیتوان این را گفت.
لذا اشکال اول ایناست که این روایت معرضٌ عنها عندالاصحاب است. لذا اگر ما باشیم و عرف، باید بگوییم: همهی اینها یک حکم دارد، اما نصف آنها یک حکم داشته باشد و نصف دیگر، حکم دیگری داشته باشد و بخواهیم روایت را برای این امر مهم سند قرار دهیم، نمیشود.
حرف دیگر این است که این روایت معارضهای زیادی دارد؛ برای اینکه «تَمَضْمَضَ»، «اسْتَنْشَقَ» و «شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً» را سابقاً صحبت کردیم و روایات فراوانی داشتیم که مضمضه و استنشاق طوری نیست.[5] حتی خود مرحوم سید روی آن فتوا دادند که اگر تشنه باشد و آب در دهان کند و بریزد، طوری نیست، یا اگر زکام است و مرتب آب در بینی میکند و استنشاق میکند، طوری نیست. روایات فراوانی هم راجع به مضمضه و استنشاق داشتیم که آن روایتها با این روایت معارض است. این روایت میگوید نه، آن روایتها میگوید طوری نیست. لذا این روایت میگوید نمیشود مضمضه و استنشاق کرد و آن روایتها میگوید میشود. حالا حمل بر کراهت کن؛ یعنی این روایت را از کار بینداز؛ یعنی این روایت دلالت نمیکند بر اینکه غبار غلیظ یا غبار غیرغلیظ روزه را باطل میکند. این هم اشکال دوم در مسأله است که روایت، خیلی معارض دارد.
اشکال مهمتر از این دو اشکال ایناست که این امر به این مهمی را طلبههای امام صادق (علیهالسلام) سؤالاً و جواباً نکردهاند، در حالی که این امر از مهام امور و از مشهورات است و اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در کفایه در قصد وجه میفرماید: اگر چیزی مشهور باشد و از مهام امور باشد، اما گفته نشده باشد، همین نگفتن، دلیل بر نبودن است و از جاهایی که عدم الوجدان یدلّ علی عدم الوجود، همین جاها است. مسألهی غبار در کوچهها و جاروکردن زنها و مسألهی پختن و مسألهی حمام رفتن که آن وقتها حمامها پر از بخار بود، یک امر مشهوری در میان مردم بوده است، اما در روایات ما در بارهی این امر مشهور، به جز این روایت، نفیاً یا اثباتاً چیزی صادر نشده است. اگر به راستی غبار غلیظ، یا بخار غلیظ روزه را باطل میکرد، لاأقل باید ده روایت داشته باشیم. همینطور که راجع به مضمضه و استنشاق هفت هشت تا روایت داریم و سابقاً خواندیم. لذا این هم به ما میگوید: به این روایت نمیتوان عمل کرد. عدم سوال و جواب و عدم روایت و اینکه ائمه طاهرین (علیهم السلام) اصلاً متعرض این مسأله نشدهاند، همه دلیل بر ایناست که غبار، مخصوصاً بخار اشکال ندارد. مبتلابه است و لم یذکر فی الروایات نفیاً أو اثباتاً. این هم اشکال سوم است.
ولی از همه اینها هم بگذریم، روایت صحیحالسندی که آقایان آوردهاند، با آن معارض است. روایت، صحیحهی عمرو بن سعید است و خیلیها عمرو بن سعید را توثیق کردهاند، اما بالاخره روایت از نظر سند اشکال ندارد و من نوشتهام: «صحیحهی عمرو بن سعید»، شما بگویید: موثقهی عمر بن سعید.
صحیحه عمرو بن سعید: «عَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَتَدَخَّنُ بِعُودٍ أَوْ بِغَيْرِ ذَلِكَ فَتَدْخُلُ الدُّخْنَةُ فِي حَلْقِهِ فَقَالَ جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ، قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَدْخُلُ الْغُبَارُ فِي حَلْقِهِ، قَالَ: لَا بَأْسَ.»[6]
آن وقتها مشهور بود برای چشم و نظر، اسفند دود میکردند و دستها را روی آن میگرفتند و به صورت میکشیدند. حال سوال کرده که دود این اسفند در دهان رفت. هم راجع به بخار و هم راجع به غبار دارد و نصّ هم است. اگر بگویید: آن روایت دلالت بر وجوب دارد، ظاهر است و این روایت نصّ است و حمل ظاهر بر نص اقتضاء میکند که روزه دار این کارها را نکند. ما هم میگوییم روزهدار این کارهارا نکند؛ دهانش را باز نکند که دود اسفند در دهانش برود، زیرا روزه است. چنانچه اگر تشنه است، تشنگی را تحمل کند و مضمضه و استنشاق نکند. اما اگر کرد، اینطور نیست که بگویید روزه باطل است و قضا و کفاره دارد.
از همه چیز گذشتیم، نه اینکه ضعیف باشد، بلکه سه چیزی که گفتیم، خیلی قوی است؛ یعنی اعراض اصحاب روی روایت است؛ یعنی بیش از ده بیست روایت، با این روایت معارض است؛ یعنی عدم ذکر ائمه طاهرین (علیهم السلام) و شاگردهایشان روی این روایت است، اما علاوه بر این سه چیز، این روایت عمرو بن سعید هم به خصوص راجع به غبار غلیظ و راجع به بخار غلیظ میفرماید اشکال ندارد. پس احدی به این روایت عمل نکرده و هیچ کس نگفته مضمضه روزه را باطل میکند.
وقتی میخواهند درست کنند، میگویند به یک جمله عمل کن و به یک جمله عمل نکن. ما میگوییم: این معنا کردن روایت نیست، ما بگوییم مضمضه طوری نیست؛ زیرا روایتهای دیگر میگوید و اما بخار اشکال دارد، زیرا این روایت میگوید. صدرش میگوید طوری نیست، در این روایت هم بگو طوری نیست و ذیلش را بگو اشکال دارد، به خاطر این روایت.
حالا مائیم و این دو روایتی که آقایان آوردهاند. مرحوم صاحب جواهر هیچکدام از حرفهای مرا نمیزنند، مقررین عروه هم این حرفها را نمیزنند و آقایان میفرمایند: دو روایت داریم: یکی روایت مروزی است که بر عدم جواز دلالت میکند و یکی روایت عمرو بن سعید است که بر جواز دلالت میکند، بنابراین روایت عمرو بن سعید را کنار بگذار و روایت مروزی را بگیر و بگو غبار غلیظ و بخار غلیظ، بلکه غیرغلیظ روزه را باطل میکند.
حالا این حمل ظاهر بر نصّ چه اشکالی دارد؟ یک جمع عرفی است و یکی میگوید لابأس فیه و یکی میگوید فیه بأس. آنکه میگوید لابأس فیه، نصّ در جواز است و آنکه میگوید فیه بأس، ظهور بر جواز است. حالا به حمل ظاهر بر نص میگوییم: همه اینها مثل مضمضه است و همینطور که خوب است که این نباشد، آنها هم خوب است که نباشد.
شاید حرف دیگری هم در این کراهتها باشد که کراهت عرفی باشد یا کراهت برای اینکه نکند آب پائین رود یا دود پائین رود، و معلوم است آدمی که روزه است و بر سر نهر بنشیند و مرتب آب در دهان کند، خوب نیست. کراهتی هم نیست که مرجوحیت داشته باشد. کسانی که حمل بر کراهت کردهاند، فرمودهاند، اما کراهتهای اینجا و مستحبات اینجا ظاهراً مستحب شرعی و کراهت شرعی نیست؛ یعنی مرجوحیت و راجحیت نیست، بلکه یک امر عرفی است. عرف میگوید نکن و این نه اینکه مرجوح باشد، بلکه یعنی تو روزهداری و این کارها را نکن. مثلاً در وقتی در کوچه راه میروی اگر طوفان شد، عبای خود در دهانت بگیر. در وقتی که خانم روزه است مواظب باشد وقتی درِ ظرفِ غذا را برمیدارد بخارها در دهانش نرود؛ یا به حمامی که خیلی بخار دارد، نرود. هیچکدام از اینها نباید کراهت اصطلاحی و استحباب اصطلاحی باشد.
لذا بگوییم: اصلاً روایت مروزی دلالت بر کراهت هم نمیکند، چه رسد که ما بخواهیم از آن استفاده حرمت و قضاء و کفاره و امثال اینها بکنیم. هردوی اینها اطلاق دارد و نمیتوان گفت آن مختص به صورت عمد است و اطلاق دارد. پس هر دو اطلاق دارد؛ برای اینکه فرمودند: «إِذَا تَمَضْمَضَ الصَّائِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ أَوِ اسْتَنْشَقَ مُتَعَمِّداً أَوْ شَمَّ رَائِحَةً غَلِيظَةً أَوْ كَنَسَ بَيْتاً فَدَخَلَ فِي أَنْفِهِ وَ حَلْقِهِ غُبَارٌ فَعَلَيْهِ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُ مُفَطِّرٌ مِثْلُ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النِّكَاحِ». حالا بگوییم: این مختص به عمد است، به قرینهی عمدی که در آنجا آمده است. آنوقت روایت عمرو بن سعید را بگوییم: «عَنِ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَتَدَخَّنُ بِعُودٍ أَوْ بِغَيْرِ ذَلِكَ فَتَدْخُلُ الدُّخْنَةُ فِي حَلْقِهِ فَقَالَ: جَائِزٌ لَا بَأْسَ بِهِ، قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّائِمِ يَدْخُلُ الْغُبَارُ فِي حَلْقِهِ، قَالَ: لَا بَأْسَ»، اذا کان غیرعمدٍ.
لذا همینطور که ذیل آن بر عمد و سهو دلالت میکند، حالا بفرمایید مختص به عمد است، باز اطلاق دارد، ولی جمعی که بین نص و ظاهر میکنیم، این حرفها نمیآید. یعنی یکی نص است؛ «لَا بَأْسَ بِهِ» و یکی ظهور است؛ «فیه بأس»، حمل ظاهر بر نصّ میگوید: هردوی اینها اشکال ندارد، اما اگر نباشد، بهتر است؛ حالا یا کراهت اصطلاحی یا کراهتی که من عرض میکنم.
فتلخّص مما ذکرنا، اگر از شهرت نترسیم که در اینجا گفتم اصلاً مسأله را متعرض نشدهاند؛ مخصوصاً عمده که روایات اهل بیت (علیهم السلام) است، متعرض نشدهاند و طلبههای امام صادق (علیهالسلام) که اینقدر روی جزئیات سؤال و جواب کردهاند، این امر مهم را اصلاً متعرض نشدهاند؛ «ای عدم التعرض»، دلیل بر عدم وجوب و عدم حرمت است. بنابراین اگر از شهرت و اجماع نترسیم، میگوییم: غبار غلیظ و بخار غلیظ، چه رسد به غبار غیر غلیظ، مثل جارو کردن ویا بخار غیرغلیظ مثل اینکه معمولاً کسی که غذا میپزد بخارش هم او را و هم دهانش را گرم میکند، همهی اینها اشکال ندارد؛ اما خوب است که عرفاً نباشد.
اینکه مرحوم آقای خوئی میگویند کشیدن سیگار طوری نیست، خیلی زور است؛ برای اینکه سیگار کشیدن استنکار عرفی دارد و شرب توتون است و به قول مرحوم شهید دوم، تناول است و تناول یعنی شرب و شرب یعنی تناول و کسی بنشیند و تریاک بکشد و بگوید روزه هستم، علی الظاهر اینطور نیست. اگر بتوانیم این روایت مروزی را روی سیگار کشیدن و قلیان کشیدن و تریاک ببریم، خیلی خوب است، اما این هم مشکل است. بگوییم: اصلاً بحث ما از کشیدن سیگار و تریاک انصراف دارد و اینها عرفاً شرب و أکل است و به قول مرحوم شهید تناول است، بنابراین استنکار عرفی است. لذا مرحوم خوئی قبول دارند که سیره بر ترک آن است و ایشان نتوانستهاند سیره را رد کنند و میفرمایند آنوقتها این چیزها نبوده است، درحالی که آنوقتها بوده و در زمان ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم بوده، الان هم هست و سیرهی متشرعه یا سیرهی عرف است. مثلاً به عرف بگویند: تا مغرب چیزی نخور و نیاشام و این سیگار و تریاک بکشد و بعد که به او میگویند چرا این کار را کردی، بگوید من چیزی نخوردم و نیاشامیدم، اینها استنکار عرفی دارد و عرف این چیزها را قبول نمیکند. لذا در بحث سیگار و تنباکو و تریاک، سالبه به انتفاع موضوع است و بحث ما آنجا است که اکل و شرب بر آن صادق نباشد و فقط رفتن در حلق باشد.
حرف دیگری هست و آن این است که میگویند: غیردخان هرچه در حلق برود، اشکال دارد و بعد خودشان میگویند اگر اجماع در کار نباشد. اما این را هم نمیتوان گفت، از همین جهت ما گفتیم: آمپول زدن طوری نیست؛ برای اینکه اکل و شرب نیست و سیگار کشیدن اشکال دارد زیرا اکل و شرب است. لذا آمپول زدن ولو آمپول غذایی باشد، طوری نیست، اما کشیدن سیگار حرام است و همه روی این فتوا دارند.