درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معنای محصور و حکم آن/ مقصد اول:احصار و صدّ/ رکن سوم: لواحق/
کتاب حج
مسأله مصدود تمام شد و از امروز بحث ما راجع به مسائل محصور است. دیروز عرض کردم که مصدود و محصور و مانع یک معنا دارند و آن این است که اگر کسی را نگذاشته اند و نشد به مکه برود، با این احرام چه کند؟
همه فقها اتفاق دارند در این که این شخص باید ذبح کند و اگر میتواند ذبح را به منی بفرستد تا برایش ذبح کنند و اگر نمیتواند، همان جا که مانعی برایش ایجاد شده، ذبح کند. بعد تقصیر کند و اگر حج باشد، سر بتراشد و حلق کند، آنگاه از احرام بیرون میآید.[1] لذا اگر واجب الحج باشد، سال آینده حج را به جا میآورد و اگر میتواند بعد عمره مفرده به جا میآورد و اگر نمیتواند، هیچ. و آیه شریفه هم به خوبی بر این حرف دلالت دارد. «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ.»[2]آنچه گفتم، این آیه شریفه دربر دارد.
لذا حصر هم یک معنای عامی است، یعنی ممنوع شود از رفتن به مکه برای عمره، یا برای حج؛ مصدود نیز همین است که مانعی پیدا شود برای رفتن به حج یا عمره؛ مانع نیز همین است. لذا مانع و صدّ و احصار یک معنا دارد و آنچه باید توجه داشته باشیم، این است که آنچه گفتم، مسلّم پیش اصحاب است. لذا در مسألهی اول امروز که مربوط به محصور صحبت میکنند و محصور را معنا میکنند به کسی که مانعی پیدا کرد برای رفتن به مکه، برای حج و یا برای عمره، تصریح میکنند که همان حکمی که برای مصدود گفتیم، یعنی کسی که مانع دشمنی پیدا کرد و دشمن نگذاشت برود، محصور هم که یعنی مانعی ایجاد شد، از رفتن به مکه، از نظر حکم و دلیل هیچ تفاوتی ندارد. همان ادلّهای که برای محصور است، برای مصدود هم است و همان ادلّهای که برای مصدود است، برای ممنوع هم است.
مسأله اول که امروز مورد بحث است، همه فقها چه قدماء و چه متأخرین به این مطلب تصریح میکنند و چیزی که تعجب میکردیم و بنا شد شما امروز رفع تعجب کنید، این است که اگر میخواهیم جدایی بیندازیم، باید محصور را چنانچه قرآن معنا کرده، معنا کنیم به آنجا که دشمن جلوگیر شود و مصدود را معنا کنیم به آنجا که مانعی پیدا شود؛ مثلاً پایش بشکند و یا سیل بیاید و نتواند جلو برود و یا راه مخوف شود و نتواند جلو رود و یا از درد بترسد؛ اما فقهاء اسم این را محصور گذاشتهاند و اسم قبلی را مصدود گذاشتهاند. درحالی که قرآن محصور را معنا میکند به آنجا که دشمن جلوگیر شود. اصلاً آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ» مربوط به حُدیبیه است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم میخواستند با عدهای به مکه بروند و وقتی به حدیبیه رسیدند، دشمن جلو آمد و گفت اجازه نمیدهیم به مکه بروید. سرو و صدا هم شد و خیلیها گفتند بجنگیم و آنها را بکشیم و به زور به مکه برویم، ولی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و البته از طرف خدا، بنا شد صلح کنند و صلحشان به این بود که امسال مکه نروند. البته در قطع نامه بنا شد سال آینده به مکه بروند و سال بعد هم به مکه رفتند. حال اینها نتوانستند به مکه بروند و محرم هم بودند، حال چه کنند؟
آیه شریفه آمد که اگر خواستید محلّ شوید، هدی را به منی بفرستید و در آنجا ذبح کنید و بعد از این که ذبح کردید، حلق کنید یعنی سر بتراشید، آنگاه از احرام بیرون میآیید. علی کل حال جدیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و اصحاب مثل امیرالمؤمنین علیه السلام همین کار را کردند و ذبح کردند و سر تراشیدند و مُحلّ شدند و به مدینه بازگشتند. آنگاه در همین حدیبیه آیه شریفه نازل شد: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ»؛ یعنی حال که محصور شدید، هرکس به اندازهی وسعش، هدی خود را از شتر یا گاو یا گوسفند در منی ذبح کند و بعد حلق کنید. همان معنای لغوی «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» استعمال شده و از آن دشمن اراده شده است. اما همه فقها به اینجا که رسیدهاند، گفته اند مصدود است.
حالا در بحث امروز میگویند: محصور کسی است که نتواند به مکه برود، برای این که مریض شده و در روایات هست که مثلاً پایش شکسته است و نمیتواند به مکه برود. گفتهاند: او باید به همان صورت که گفتیم مُحلّ شود؛ اگر میتواند هدی خود را به منی میفرستد و اگر نمیتواند در همان جا اول ذبح میکند و بعد هم سر میتراشد و اگر عمره باشد، تقصیر میکند. فقها اسم مسائلی که این دو هفته خواندیم، مصدود گذاشتهاند و اسم این که از این بعد میخوانیم، محصور گذاشتهاند. اینها نزاع لفظی است و از نظر معنا، محصور و مصدود و ممنوع یک معنا و یک حکم دارد. لذا امروز همه فقها میفرمایند اگر کسی محصور شد، یعنی مریض شد، مثلاً پایش شکست و نتوانست به عرفات برود، باید محلّ شود و محلّ شدن به این است که اگر میتواند ذبح را به منی بفرستد تا آنجا برایش ذبح کنند و بعد از این که فهمید برایش ذبح کردند، حلق کند، آنگاه از احرام بیرون آمده است. همه فقها، چه قدماء و چه متأخرین همین را میگویند.
لذا حکم مصدود و محصور و ممنوع یکی است. فقط یک مسأله هست که محصور و مصدود را فرق گذاشته که مسأله امروزمان است و مسأله بغرنجی است که با فهم شما باید مسأله را حل کرد. همین یک مسأله را بین مصدود و محصور فرق گذاشته اند و الاّ همهی مسائل مشترک است. آن مسأله این که اگر کسی نتوانست به عرفات برود و یا در عمره نتوانست طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیر کند، چه کند؟ گفتهاند: مُحل شود. حال یک دفعه دشمن نگذاشته، چنانچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و اصحاب مُحل شدند، یک دفعه سیل نگذاشت، یا راه مخوف و ناامن شد و یک دفعه هم مریض شد، مثل این که سکته کرد و بدنش فلج شد و یک دفعه هم اصلاً دکتر گفته تکان نخور و تو اگر بخواهی به عرفات بروی، سکته میکنی.
لذا مسأله امروزمان همین است که فقها اسمش را محصور گذاشته اند. از نظر لغت محصور به جنگ میخورد و مصدود به موانع دیگر میخورد؛ اما نزاع لفظی است و لذا مسأله امروز این است که اگر کسی برای رفتن به حج یا برای رفتن به عمره، مانع پیدا کرد، چه کند برای این که از احرام بیرون آید؟ دستور داده شد، اگر میخواهی از احرام بیرون بیایی و محلّ شوی، ذبح کن و در حج سر بتراش و در عمره تقصیر کن، آنگاه مُحلّ میشوی.
اگر یادتان باشد، ما تبعاً از ابن ادریس و صدوق گفتیم ذبح واجب نیست؛ الاّ این که گفتیم خلاف شهرت است، اما حرف خوبی است و دلیل هم داشتیم. اما مشهور بین اصحاب این است که هم ذبح واجب است و هم حلق واجب است. اگر یادتان باشد در باب حلق مفصل بحث کردیم و ما گفتیم سرتراشیدن لازم نیست. روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله هم داشتیم که میتواند سر بتراشد و یا تقصیر کند، مثلاً سرش را ماشین کند. اما مسائلی که الان مشهور است و روی آن فتوا دادند و مرحوم صاحب جواهرها ادعای اجماع کردهاند، همین است که عرض کردم.
حالا در این مسألهای که گفتیم، نزاعها لفظی است و بفهمیم یا نفهمیم، خیلی اهمیت ندارد، برای این که از نظر حکم، پیش فقها، مصدود و محصور و ممنوع تفاوتی ندارد و کسی نیست که دربارهی آن حرفی زده باشد. فقط یک اشکال هست و این اشکال هم بغرنج است و آن این است که مشهور در میان فقها گفتهاند: فرق بین مصدود و محصور این است که اگر مصدود شود، به مجرد این که هدی کند و حلق کند از احرام بیرون میآید و تمام میشود و زن هم برایش حلال میشود و اما اگر محصور شد، یعنی مانع پیدا کرد مثل این که پایش شکست و یا تب کرد و نتوانست جلو رود، گفتهاند، همین کار را بکند تا از احرام بیرون بیاید اما زن برایش حلال نیست، تا این که حج یا عمره مفرده در وقت دیگری به جا بیاورد و وقتی عمره مفرده را به جا آورد، تقصیر کند، آنگاه مُحلّ به تمام معنا میشود.
به روایت صحیح السند و ظاهرالدلالهای تمسک کردهاند و روایت این است که امام حسین علیه السلام با امام حسن علیه السلام برای عمره میرفتند، در وسط راه بعد از احرام، امام حسین علیه السلام مریض شد. خبر دادند به امیرالمؤمنین، علی علیه السلام که امام حسین علیه السلام وضع حالشان بد است و مریض شدهاند. آقا آمدند و امام حسین علیه السلام را برگرداندند و مُحلّ کردند. اما بعد از این که امام حسین علیه السلام مُحلّ شدند، فرمودند: زن برایت حرام است، تا این که عمره به جا بیاوری و امام حسین بعد از این که خوب شدند، عمره به جا آوردند و آنگاه مُحلّ به تمام معنا شدند. مثل طواف نساء است، برای این که خواندیم که قبل از طواف نساء، مُحرِم از احرام بیرون میآید و فقط زن برایش حرام است و وقتی نماز طواف نساء را بخواند، آنگاه زن برایش حلال میشود. در اینجا نیز همین است که اگر کسی محصور شد و مثلاً پایش شکست و یا مثل امام حسین علیه السلام تب کرد و نتوانست برود، گفتهاند: مُحلّ می شود، اما زن برایش حلال نیست؛ یعنی مُحلّ به تمام معنا نشده است. در آنجا به طواف نساء احتیاج داشت تا مُحلّ به تمام معنا شود و در اینجا احتیاج به عمره مفرده یا حج دارد تا این که مُحلّ به تمام معنا شود.
روایت حسابی دلالت دارد و اصحاب هم- هم قدماء و هم متأخرین- روی آن فتوا دادهاند. اما فقها قبل از این که این را بفرمایند، صاحب جواهر در مسأله اول یک ادعای اجماع کرده که هیچ تفاوتی بین مصدود و محصور و ممنوع نیست و فقط از نظر لفظی تفاوت دارد و اگر جنگ جلو بیاید، مصدود و اگر پایش بشکند، محصور میشود و اما از نظر حکمی هیچ تفاوتی با هم ندارند،[3] و این یک تناقض حسابی است.
بالاتر از این، روایت صحیح السند و ظاهرالدلالهای داریم که وقتی مصدود یا محصور شد و ذبح کرد و بعد حلق کرد، «حلّ له کلّ شیء» و روایت میگوید: زن هم برایش حلال است و مثل آنجاست که طواف نساء و یا تقصیر کرده باشد.[4]
اما گفتهاند: این روایت هم معرض عنها عندالاصحاب است. پس حالا بین آنجا که دشمن جلویش را بگیرد و آنجا که مانع جلویش را بگیرد یک فرق پیدا کرد؛ اگر دشمن جلویش را بگیرد، وقتی حلق کرد به تمام معنا مُحلّ میشود، اما اگر جنگ نبود و مانع دیگری باشد، به تمام معنا مُحل نمیشود و باید یک عمره مفرده به جا بیاورد و تقصیر کند و یا حج به جا بیاورد و طواف نساء کند تا زن برایش حلال شود. یکی از بغرنجها در کتاب حج این مسأله است.
المشهور عندالاصحاب، بل ادّعی له الاجماع: انّ المحصور (که مرادشان از محصور یعنی ممنوع) بعد التقصیر یحلّ له کلّ شیء الاّ النساء و لا تحلّ له النساء حتی یعتمر أو یحجّ فی القابل وستدلّ بروایات و من تلک الروایات، قضیة الحسین علیه السلام فی اعتماره فمرض فی الطریق فجاء امیرالمؤمنین علیه السلام و نحر له و اخرجه الی المدینه. تا اینجا خوب است و اگر ما بودیم و تا اینجای روایت، آنگاه معنایش این بود که امیرالمؤمنین آمدند و به امام حسین علیه السلام گفتند: مریض که هستی، نمیشود جلو بروی، بنابراین باید مُحلّ شوی و امام حسین علیه السلام هم مُحلّ شدند، یعنی گوسفند را یا به منی فرستادند و یا همان جا ذبح کردند و بعد هم سر تراشیدند و با امیرالمؤمنین علیه السلام برگشتند. اما ذیل همین روایت این است:
صحیحه معاویة عن عمّار: « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام ... فَقُلْتُ: أَ رَأَيْتَ حِينَ بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ أَ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ؟ فَقَالَ: لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ حَتَّى يَطُوفَ بِالْبَيْتِ وَ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ»؛ میپرسد: آیا امیرالمؤمنین علیه السلام که امام حسین علیه السلام را مُحلّ کرد، زن هم برایش حلال شد؟ حضرت میفرمایند: نه. بعد راوی به امام علیه السلام ایراد میکند و میگوید: در حدیبیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم محرم شدند و بعد هم به دنبال زنهای خود رفتند.
«قُلْتُ: فَمَا بَالُ النَّبِيِّ ص حِينَ رَجَعَ إِلَى الْمَدِينَةِ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ وَ لَمْ يَطُفْ بِالْبَيْتِ؟ فَقَالَ: لَيْسَ هَذَا مِثْلَ هَذَا، النَّبِيُّ ص كَانَ مَصْدُوداً وَ الْحُسَيْنُ ع مَحْصُوراً.»[5]
تا اینجا اجماع هست و فقها هم روی آن فتوا دادهاند و قضیه را برگرداندهاند و مصدود را محصور و محصور را مصـدود کردهاند و بالاخره گفتهاند این یک فرق بین مصدود و محصور هست و به عبارت دیگر این یک فرق بین آنجا است که دشمن جلو را بگیرد ویا مریض شود ویا مانع دیگری جلو بیاید. در آنجا که دشمن جلوگیر شود، «حلّ له النساء» و در آنجا که دشمن جلوگیر نباشد، «لایحلّ له النساء»، الاّ این که یک عمره مفرده یا حج به جا بیاورد.
روایت دیگر:
صحیحه بزنطی: « قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ مُحْرِمٍ انْكَسَرَتْ سَاقُهُ أَيَّ شَيْءٍ يَكُونُ حَالُهُ وَ أَيُّ شَيْءٍ عَلَيْهِ؟ قَالَ: هُوَ حَلَالٌ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ، قُلْتُ: مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ مِنْ جَمِيعِ مَا يُحَرَّمُ عَلَى الْمُحْرِمِ.»[6]
همان قول اولی که فقها وقتی وارد محصور میشوند، میگویند فرقی بین مصدود و محصور نیست و همان مسائلی که در مصدود گفتیم، در محصور هست، صحیحه بزنطی هم به همین دلالت میکند.
از این طرف صحیحه بزنطی و از طرف دیگر قضیه امام حسین علیه السلام و آن سوال در روایت معاویة بن عمار که حضرت فرمودند: فرق بین پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم و امام حسین علیه السلام این بود که او مصدود بود و این محصور بود. راجع به پیغمبر دشمن جلویش را گرفته بود و راجع به امام حسین علیه السلام تب کرده بود.
حال طرد روایت کار مشکلی است، اجماع هم نمیگوید؛ برای این که وقتی ادعای اجماع میکنند و اول که وارد محصور میشوند، میگویند لافرق بین مصدود و المحصور اجماعاً، اگر ما باشیم و جمع بین روایات، باید بگوییم روایت بزنطی حجت است و آن روایتی که گفته: عمره به جا بیاور تا زن برایت حلال شود، حمل بر استحباب میشود.
مسأله مصدود تمام شد و از امروز بحث ما راجع به مسائل محصور است. دیروز عرض کردم که مصدود و محصور و مانع یک معنا دارند و آن این است که اگر کسی را نگذاشته اند و نشد به مکه برود، با این احرام چه کند؟
همه فقها اتفاق دارند در این که این شخص باید ذبح کند و اگر میتواند ذبح را به منی بفرستد تا برایش ذبح کنند و اگر نمیتواند، همان جا که مانعی برایش ایجاد شده، ذبح کند. بعد تقصیر کند و اگر حج باشد، سر بتراشد و حلق کند، آنگاه از احرام بیرون میآید.[1] لذا اگر واجب الحج باشد، سال آینده حج را به جا میآورد و اگر میتواند بعد عمره مفرده به جا میآورد و اگر نمیتواند، هیچ. و آیه شریفه هم به خوبی بر این حرف دلالت دارد. «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ.»[2]آنچه گفتم، این آیه شریفه دربر دارد.
لذا حصر هم یک معنای عامی است، یعنی ممنوع شود از رفتن به مکه برای عمره، یا برای حج؛ مصدود نیز همین است که مانعی پیدا شود برای رفتن به حج یا عمره؛ مانع نیز همین است. لذا مانع و صدّ و احصار یک معنا دارد و آنچه باید توجه داشته باشیم، این است که آنچه گفتم، مسلّم پیش اصحاب است. لذا در مسألهی اول امروز که مربوط به محصور صحبت میکنند و محصور را معنا میکنند به کسی که مانعی پیدا کرد برای رفتن به مکه، برای حج و یا برای عمره، تصریح میکنند که همان حکمی که برای مصدود گفتیم، یعنی کسی که مانع دشمنی پیدا کرد و دشمن نگذاشت برود، محصور هم که یعنی مانعی ایجاد شد، از رفتن به مکه، از نظر حکم و دلیل هیچ تفاوتی ندارد. همان ادلّهای که برای محصور است، برای مصدود هم است و همان ادلّهای که برای مصدود است، برای ممنوع هم است.
مسأله اول که امروز مورد بحث است، همه فقها چه قدماء و چه متأخرین به این مطلب تصریح میکنند و چیزی که تعجب میکردیم و بنا شد شما امروز رفع تعجب کنید، این است که اگر میخواهیم جدایی بیندازیم، باید محصور را چنانچه قرآن معنا کرده، معنا کنیم به آنجا که دشمن جلوگیر شود و مصدود را معنا کنیم به آنجا که مانعی پیدا شود؛ مثلاً پایش بشکند و یا سیل بیاید و نتواند جلو برود و یا راه مخوف شود و نتواند جلو رود و یا از درد بترسد؛ اما فقهاء اسم این را محصور گذاشتهاند و اسم قبلی را مصدود گذاشتهاند. درحالی که قرآن محصور را معنا میکند به آنجا که دشمن جلوگیر شود. اصلاً آیهی «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ» مربوط به حُدیبیه است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم میخواستند با عدهای به مکه بروند و وقتی به حدیبیه رسیدند، دشمن جلو آمد و گفت اجازه نمیدهیم به مکه بروید. سرو و صدا هم شد و خیلیها گفتند بجنگیم و آنها را بکشیم و به زور به مکه برویم، ولی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و البته از طرف خدا، بنا شد صلح کنند و صلحشان به این بود که امسال مکه نروند. البته در قطع نامه بنا شد سال آینده به مکه بروند و سال بعد هم به مکه رفتند. حال اینها نتوانستند به مکه بروند و محرم هم بودند، حال چه کنند؟
آیه شریفه آمد که اگر خواستید محلّ شوید، هدی را به منی بفرستید و در آنجا ذبح کنید و بعد از این که ذبح کردید، حلق کنید یعنی سر بتراشید، آنگاه از احرام بیرون میآیید. علی کل حال جدیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و اصحاب مثل امیرالمؤمنین علیه السلام همین کار را کردند و ذبح کردند و سر تراشیدند و مُحلّ شدند و به مدینه بازگشتند. آنگاه در همین حدیبیه آیه شریفه نازل شد: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ»؛ یعنی حال که محصور شدید، هرکس به اندازهی وسعش، هدی خود را از شتر یا گاو یا گوسفند در منی ذبح کند و بعد حلق کنید. همان معنای لغوی «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» استعمال شده و از آن دشمن اراده شده است. اما همه فقها به اینجا که رسیدهاند، گفته اند مصدود است.
حالا در بحث امروز میگویند: محصور کسی است که نتواند به مکه برود، برای این که مریض شده و در روایات هست که مثلاً پایش شکسته است و نمیتواند به مکه برود. گفتهاند: او باید به همان صورت که گفتیم مُحلّ شود؛ اگر میتواند هدی خود را به منی میفرستد و اگر نمیتواند در همان جا اول ذبح میکند و بعد هم سر میتراشد و اگر عمره باشد، تقصیر میکند. فقها اسم مسائلی که این دو هفته خواندیم، مصدود گذاشتهاند و اسم این که از این بعد میخوانیم، محصور گذاشتهاند. اینها نزاع لفظی است و از نظر معنا، محصور و مصدود و ممنوع یک معنا و یک حکم دارد. لذا امروز همه فقها میفرمایند اگر کسی محصور شد، یعنی مریض شد، مثلاً پایش شکست و نتوانست به عرفات برود، باید محلّ شود و محلّ شدن به این است که اگر میتواند ذبح را به منی بفرستد تا آنجا برایش ذبح کنند و بعد از این که فهمید برایش ذبح کردند، حلق کند، آنگاه از احرام بیرون آمده است. همه فقها، چه قدماء و چه متأخرین همین را میگویند.
لذا حکم مصدود و محصور و ممنوع یکی است. فقط یک مسأله هست که محصور و مصدود را فرق گذاشته که مسأله امروزمان است و مسأله بغرنجی است که با فهم شما باید مسأله را حل کرد. همین یک مسأله را بین مصدود و محصور فرق گذاشته اند و الاّ همهی مسائل مشترک است. آن مسأله این که اگر کسی نتوانست به عرفات برود و یا در عمره نتوانست طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیر کند، چه کند؟ گفتهاند: مُحل شود. حال یک دفعه دشمن نگذاشته، چنانچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم و اصحاب مُحل شدند، یک دفعه سیل نگذاشت، یا راه مخوف و ناامن شد و یک دفعه هم مریض شد، مثل این که سکته کرد و بدنش فلج شد و یک دفعه هم اصلاً دکتر گفته تکان نخور و تو اگر بخواهی به عرفات بروی، سکته میکنی.
لذا مسأله امروزمان همین است که فقها اسمش را محصور گذاشته اند. از نظر لغت محصور به جنگ میخورد و مصدود به موانع دیگر میخورد؛ اما نزاع لفظی است و لذا مسأله امروز این است که اگر کسی برای رفتن به حج یا برای رفتن به عمره، مانع پیدا کرد، چه کند برای این که از احرام بیرون آید؟ دستور داده شد، اگر میخواهی از احرام بیرون بیایی و محلّ شوی، ذبح کن و در حج سر بتراش و در عمره تقصیر کن، آنگاه مُحلّ میشوی.
اگر یادتان باشد، ما تبعاً از ابن ادریس و صدوق گفتیم ذبح واجب نیست؛ الاّ این که گفتیم خلاف شهرت است، اما حرف خوبی است و دلیل هم داشتیم. اما مشهور بین اصحاب این است که هم ذبح واجب است و هم حلق واجب است. اگر یادتان باشد در باب حلق مفصل بحث کردیم و ما گفتیم سرتراشیدن لازم نیست. روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله هم داشتیم که میتواند سر بتراشد و یا تقصیر کند، مثلاً سرش را ماشین کند. اما مسائلی که الان مشهور است و روی آن فتوا دادند و مرحوم صاحب جواهرها ادعای اجماع کردهاند، همین است که عرض کردم.
حالا در این مسألهای که گفتیم، نزاعها لفظی است و بفهمیم یا نفهمیم، خیلی اهمیت ندارد، برای این که از نظر حکم، پیش فقها، مصدود و محصور و ممنوع تفاوتی ندارد و کسی نیست که دربارهی آن حرفی زده باشد. فقط یک اشکال هست و این اشکال هم بغرنج است و آن این است که مشهور در میان فقها گفتهاند: فرق بین مصدود و محصور این است که اگر مصدود شود، به مجرد این که هدی کند و حلق کند از احرام بیرون میآید و تمام میشود و زن هم برایش حلال میشود و اما اگر محصور شد، یعنی مانع پیدا کرد مثل این که پایش شکست و یا تب کرد و نتوانست جلو رود، گفتهاند، همین کار را بکند تا از احرام بیرون بیاید اما زن برایش حلال نیست، تا این که حج یا عمره مفرده در وقت دیگری به جا بیاورد و وقتی عمره مفرده را به جا آورد، تقصیر کند، آنگاه مُحلّ به تمام معنا میشود.
به روایت صحیح السند و ظاهرالدلالهای تمسک کردهاند و روایت این است که امام حسین علیه السلام با امام حسن علیه السلام برای عمره میرفتند، در وسط راه بعد از احرام، امام حسین علیه السلام مریض شد. خبر دادند به امیرالمؤمنین، علی علیه السلام که امام حسین علیه السلام وضع حالشان بد است و مریض شدهاند. آقا آمدند و امام حسین علیه السلام را برگرداندند و مُحلّ کردند. اما بعد از این که امام حسین علیه السلام مُحلّ شدند، فرمودند: زن برایت حرام است، تا این که عمره به جا بیاوری و امام حسین بعد از این که خوب شدند، عمره به جا آوردند و آنگاه مُحلّ به تمام معنا شدند. مثل طواف نساء است، برای این که خواندیم که قبل از طواف نساء، مُحرِم از احرام بیرون میآید و فقط زن برایش حرام است و وقتی نماز طواف نساء را بخواند، آنگاه زن برایش حلال میشود. در اینجا نیز همین است که اگر کسی محصور شد و مثلاً پایش شکست و یا مثل امام حسین علیه السلام تب کرد و نتوانست برود، گفتهاند: مُحلّ می شود، اما زن برایش حلال نیست؛ یعنی مُحلّ به تمام معنا نشده است. در آنجا به طواف نساء احتیاج داشت تا مُحلّ به تمام معنا شود و در اینجا احتیاج به عمره مفرده یا حج دارد تا این که مُحلّ به تمام معنا شود.
روایت حسابی دلالت دارد و اصحاب هم- هم قدماء و هم متأخرین- روی آن فتوا دادهاند. اما فقها قبل از این که این را بفرمایند، صاحب جواهر در مسأله اول یک ادعای اجماع کرده که هیچ تفاوتی بین مصدود و محصور و ممنوع نیست و فقط از نظر لفظی تفاوت دارد و اگر جنگ جلو بیاید، مصدود و اگر پایش بشکند، محصور میشود و اما از نظر حکمی هیچ تفاوتی با هم ندارند،[3] و این یک تناقض حسابی است.
بالاتر از این، روایت صحیح السند و ظاهرالدلالهای داریم که وقتی مصدود یا محصور شد و ذبح کرد و بعد حلق کرد، «حلّ له کلّ شیء» و روایت میگوید: زن هم برایش حلال است و مثل آنجاست که طواف نساء و یا تقصیر کرده باشد.[4]
اما گفتهاند: این روایت هم معرض عنها عندالاصحاب است. پس حالا بین آنجا که دشمن جلویش را بگیرد و آنجا که مانع جلویش را بگیرد یک فرق پیدا کرد؛ اگر دشمن جلویش را بگیرد، وقتی حلق کرد به تمام معنا مُحلّ میشود، اما اگر جنگ نبود و مانع دیگری باشد، به تمام معنا مُحل نمیشود و باید یک عمره مفرده به جا بیاورد و تقصیر کند و یا حج به جا بیاورد و طواف نساء کند تا زن برایش حلال شود. یکی از بغرنجها در کتاب حج این مسأله است.
المشهور عندالاصحاب، بل ادّعی له الاجماع: انّ المحصور (که مرادشان از محصور یعنی ممنوع) بعد التقصیر یحلّ له کلّ شیء الاّ النساء و لا تحلّ له النساء حتی یعتمر أو یحجّ فی القابل وستدلّ بروایات و من تلک الروایات، قضیة الحسین علیه السلام فی اعتماره فمرض فی الطریق فجاء امیرالمؤمنین علیه السلام و نحر له و اخرجه الی المدینه. تا اینجا خوب است و اگر ما بودیم و تا اینجای روایت، آنگاه معنایش این بود که امیرالمؤمنین آمدند و به امام حسین علیه السلام گفتند: مریض که هستی، نمیشود جلو بروی، بنابراین باید مُحلّ شوی و امام حسین علیه السلام هم مُحلّ شدند، یعنی گوسفند را یا به منی فرستادند و یا همان جا ذبح کردند و بعد هم سر تراشیدند و با امیرالمؤمنین علیه السلام برگشتند. اما ذیل همین روایت این است:
صحیحه معاویة عن عمّار: « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام ... فَقُلْتُ: أَ رَأَيْتَ حِينَ بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ أَ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ؟ فَقَالَ: لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ حَتَّى يَطُوفَ بِالْبَيْتِ وَ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ»؛ میپرسد: آیا امیرالمؤمنین علیه السلام که امام حسین علیه السلام را مُحلّ کرد، زن هم برایش حلال شد؟ حضرت میفرمایند: نه. بعد راوی به امام علیه السلام ایراد میکند و میگوید: در حدیبیه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم محرم شدند و بعد هم به دنبال زنهای خود رفتند.
«قُلْتُ: فَمَا بَالُ النَّبِيِّ ص حِينَ رَجَعَ إِلَى الْمَدِينَةِ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ وَ لَمْ يَطُفْ بِالْبَيْتِ؟ فَقَالَ: لَيْسَ هَذَا مِثْلَ هَذَا، النَّبِيُّ ص كَانَ مَصْدُوداً وَ الْحُسَيْنُ ع مَحْصُوراً.»[5]
تا اینجا اجماع هست و فقها هم روی آن فتوا دادهاند و قضیه را برگرداندهاند و مصدود را محصور و محصور را مصـدود کردهاند و بالاخره گفتهاند این یک فرق بین مصدود و محصور هست و به عبارت دیگر این یک فرق بین آنجا است که دشمن جلو را بگیرد ویا مریض شود ویا مانع دیگری جلو بیاید. در آنجا که دشمن جلوگیر شود، «حلّ له النساء» و در آنجا که دشمن جلوگیر نباشد، «لایحلّ له النساء»، الاّ این که یک عمره مفرده یا حج به جا بیاورد.
روایت دیگر:
صحیحه بزنطی: « قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ مُحْرِمٍ انْكَسَرَتْ سَاقُهُ أَيَّ شَيْءٍ يَكُونُ حَالُهُ وَ أَيُّ شَيْءٍ عَلَيْهِ؟ قَالَ: هُوَ حَلَالٌ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ، قُلْتُ: مِنَ النِّسَاءِ وَ الثِّيَابِ وَ الطِّيبِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ مِنْ جَمِيعِ مَا يُحَرَّمُ عَلَى الْمُحْرِمِ.»[6]
همان قول اولی که فقها وقتی وارد محصور میشوند، میگویند فرقی بین مصدود و محصور نیست و همان مسائلی که در مصدود گفتیم، در محصور هست، صحیحه بزنطی هم به همین دلالت میکند.
از این طرف صحیحه بزنطی و از طرف دیگر قضیه امام حسین علیه السلام و آن سوال در روایت معاویة بن عمار که حضرت فرمودند: فرق بین پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم و امام حسین علیه السلام این بود که او مصدود بود و این محصور بود. راجع به پیغمبر دشمن جلویش را گرفته بود و راجع به امام حسین علیه السلام تب کرده بود.
حال طرد روایت کار مشکلی است، اجماع هم نمیگوید؛ برای این که وقتی ادعای اجماع میکنند و اول که وارد محصور میشوند، میگویند لافرق بین مصدود و المحصور اجماعاً، اگر ما باشیم و جمع بین روایات، باید بگوییم روایت بزنطی حجت است و آن روایتی که گفته: عمره به جا بیاور تا زن برایت حلال شود، حمل بر استحباب میشود.