درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/11/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: در دوران امر
بین حلق و تقصیر کدام مقدم است؟/ مقصد اول:احصار و صدّ/ رکن سوم:
لواحق/ کتاب حج
بحث دربارهی محصور و مصدود بود. اگر کسی مُحرم شد و نتوانست احرامش را به پایان برساند، یعنی نتوانست اعمال حج یا عمره را انجام دهد، حال یا ظالم نگذاشت، که به آن احصار میگویند و یا مریض شد و نتوانست، که این را مصدود میگویند. حال این شخص چه کند؟
مشهور در میان فقها، که ادعای اجماع هم روی آن شده است، گفتهاند: این باید ذبحش را بکند، یعنی باید قربانی کند. اگر میتواند، قربانی را به منی میفرستد تا برایش انجام دهند و اگر نمیتواند، در همان جا که محصور یا مصدود شده، قربانی میکند. بعد هم فرمودهاند که تقصیر میکند یا حلق میکند؛ که اگر عمره است، تقصیر میکند و اگر حج است، سر میتراشد. این حرف در میان فقها مشهور است و ادعای اجماع هم روی آن است و این شهرت از آیهی شریفه سرچشمه گرفته است: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ....»[1]؛ دلالت آیه واضح و ظاهر است.
اما بحثی که دیروز بود، این بود که مرحوم صدوق[2] و مرحوم ابن ادریس[3] گفته بودند: آیه مربوط به حج قِران و مربوط به حدیبیه است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند حج به جا بیاورند، ولی دشمن نگذاشت و مجبور شدند صلح کنند و برگردند و آنجاست که گوسفند یا شتر ذبح کردند و بعد هم سرهایشان را تراشیدند. آیه ولو مربوط به حج قِران است، اما مشهور میان فقها بین حج قران و حج تمتع و حج اِفراد و بین عمره و حج فرقی نگذاشتهاند، چنانچه بین محصور و مصدود فرق نگذاشتهاند و یک قاعدهی کلی که معمولاً فقها مثل محقق و صاحب جواهر، شارح شرایع، مسأله را امضا کردهاند.
دیروز میگفتم انصافاً مسأله مشکل است و باید القای خصوصیت کنیم. آیهی شریفه مربوط به حج قِران است و باید القای خصوصیت کنیم و القای خصوصیت کار مشکلی است و نمیدانیم آیا در حج تمتع و یا عمره همین حکم هست یا نه. اگر از اجماع نترسیم، میگوییم این حکم نیست و اگر از اجماع بترسیم، همان طور که صاحب جواهر ترسیدهاند و در آخر کار با استصحاب جلو آمدهاند و بر طبق آیه شریفه عمل کردهاند، ما هم باید چنین کنیم.
مسألهی بعد هم در همین مسأله است، اما دربارهی حلق و تقصیر است.
باز مشهور در میان فقها که صاحب جواهـر هم تصـدیق میکنند و ادعای اجماع مـیکنند و به آیه شریـفه عمـل کردهاند و فرمودهاند: قرآن میفرماید هم ذبح و هم حلق (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ...). از (وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ) استفاده میشود که باید حلق کند .
اما باز بعضی از محققین در این مسأله اشکال دارند، من جمله مرحوم شهید اول و شهید دوم در لمعه و شرح لمعه که در دروس هم هست، میگویند: مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند. اصلاً استبعاد فقهی هم دارد که ما برای عمره بگوییم گوسفند ذبح کند. ممکن است کسی راجع به حج قِران القای خصوصیت کند و بگوید: فرقی بین حج افراد و تمتع و حج قِران نیست و در همه جا باید حلق کرد، چنانچه الان در مناسکها مشهور است که باید حلق کند. تقصیر که گرفتن مقداری مو از سر و یا ریش است، مربوط به عمره است و در آنجا حلق معنا ندارد و در عمره حتماً باید تقصیر شود و در حج حتماً باید حلق شود، و لو اینکه سر را کوتاه کند، بالاخره نظیر حلق باید همه سر را کوتاه کند. لذا این یک استبعاد میشود که ما در باب عمره هم راجع به محصور و مصدود بگوییم: حلق کند؛ انصافاً مشکل است.
باز راجع به حلق باید از حج قران به حج افراد و حج تمتع، القای خصوصیت کنیم و این هم مشکل است. همینطور که راجع به ذبح، مرحوم صدوقین و یا مرحوم صدوق دوم و مرحوم ابن ادریس اشکال میکردند و میگفتند القای خصوصیت مشکل است، در اینجا هم اگر ما بگوییم حتماً باید حلق کند، القای خصوصیت مشکل است.
اما یک روایت داریم که این روایت میگوید تقصیر کفایت میکند، بلکه میگوید فقط تقصیر باشد. لذا تفاوت مسأله امروز و دیروز این است که در مسألهی دیروز که باید گوسفند ذبح کند، قول، قوی بود و مخالفش فقط صدوق و ابن ادریس بود. اما قول در اینجا خیلی قوی است و دو سه قول در مسأله هست و بعضی گفتهاند فقط تقصیر و بعضی گفتهاند فقط حلق و بعضی هم گفتهاند مخیر است که مرحوم شهید اول و دوم گفتهاند مخیر است بین اینکه حلق کند و سر بتراشد و یا اینکه تقصیر کند.
روایتی هست که نمیدانم چرا قوم خیلی به آن اهمیت ندادهاند، درحالی که روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و ظاهر روایت این است که اگر در حج قِران باشد، حلق کند و اما اگر در حج تمتع و یا حج اِفراد است، تقصیر کند؛ اما معلوم است که اگر تقصیر جایز باشد، حلق هم جایز است و همان تخییر مرحوم شهید اول و شهید دوم جلو میآید.
روایت در تفسیر علی بن ابراهیم است. خیلی از روایات تفسیر علی بن ابراهیم مرسل است، اما علی بن ابراهیم در اول که میخواسته وارد تفسیر شود، یک قول داده و فرموده است: «هرچه در این تفسیر است، صحیح السند است و سندش پیش من محرز است.»[4] مانند فقیه که در آن مرحوم صدوق (رضوان الله تعالی علیه) چنین وعدهای را داده است که هرچه در «من لایحضرالفقیه» است، بینی و بین الله حجت است. علی بن ابراهیم از کسانی است که در تفسیرش این را گفته است و خیلی از بزرگان، حتی مثل مرحوم آقای خوئی (رضوان الله تعالی علیه) که در رجال خیلی دقیق است و خیلی رجال را رد میکنند، ایشان از کسانی است که به این زودیها سند را قبول نمیکند. مرحوم آقای خوئی حرف علی بن ابراهیم را قبول میکند و خیلی جاها به عنوان روایت صحیح السند، روایت را قبول میکند. لذا پیش ما روایت از نظر سند اشکال ندارد.
روایت این است: « انّ رسول الله صلی الله علیه و آله بعد صدّ المشرکین قَالَ لِأَصْحَابِهِ: انْحَرُوا بُدْنَكُمْ وَ احْلِقُوا رُئُوسَكُمْ ... فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ حَلَقَ وَ نَحَرَ الْقَوْمُ ... وَ قَالَ: قَوْمٌ لَمْ يَسُوقُوا الْبُدْنَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ الْمُقَصِّرِينَ لِأَنَّ مَنْ لَمْ يَسُقْ هَدْياً لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ الْحَلْقُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم ثَانِياً: رَحِمَ اللَّهُ الْمُحَلِّقِينَ- الَّذِينَ لَمْ يَسُوقُوا الْهَدْيَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ الْمُقَصِّرِينَ؟ فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِين.»[5]
گفتند: یا رسول الله! همه حج قِران به جا نمیآورند و خیلیها شتر یا گوسفند یا گاو همراه ندارند. حضرت فرمودند: تقصیر کنند. این روایت به ما میگوید اصلاً خود آیه شریفه که فرموده «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ.» میگوید: «لاَ تَحْلِقُوا» تِلوی هم دارد و آن این است که «َحلقوا أو قصّروا»، اگر گوسفند دارید، ذبح کنید و اگر گوسفند ندارید، تقصیر کنید. یعنی وقتی حج قِران برای آنها نیست، فرمودند تقصیر کنید. خواه ناخواه اینطور میشود که این روایت تفسیر علی بن ابراهیم آیه را منحصر به حج قِران میکند. بعد هم برای کسانی که حج قِران ندارند، تعیین میکند که تقصیر کنند؛ برای اینکه اول فرمودند: گوسفندها را بکشید و سرها را بتراشید و مُحل میشوید و از احرام بیرون میآیید. پرسیدند: یا رسول الله همه که حج قِران ندارند؟حضرت فرمودند: کسانی که حج قِران ندارند، تقصیر کنند.
حالا این، حرف مرحوم شهید را و حرف کسانی را که میگویند تقصیر، حسابی درست میکند. این برای بحث دیروزمان هم خوب است. معلوم میشود کسانی که در خدمت پیغمبر اکرمصلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم بودند، دو قسمت بودند: یک قسمت حج اِفراد به جا میآوردند و بعضی هم حج قِران و حضرت فرمودند: کسانی که گوسفند دارند، حج قران و کسانی که گوسفند ندارند، حج اِفراد و کسانی که ذبح کردند، سر را بتراشند و کسانی که گوسفند ندارند، تقصیر کنند و لازم نیست ذبح کنند. لاأقل حرف مرحوم شهیدین را بگوییم که در حج قِران بین حلق و تقصیر مخیر است.
اول این را توجه داشته باشید که سر تراشیدن برای فتوای کسانی که سرتراشیدن را لازم میدانند که الان هم در مناسکها و من جمله مناسک من این است که سرتراشیدن باشد، اما روایت ظاهرالدلاله هم داریم که سرتراشیدن امری مستحب است و واجب نیست؛ حال در حج تمتع باشد یا حج صروره باشد و یا حج افراد یا قران باشد. اما معلوم است که این رسم که خود پیغمبر اکرمصلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم عمل کردند و امر میکردند، و خود آیهی شریفه هم حلق را مفروغ عنه گرفته، پس بگوییم: سرتراشیدن در حج، یک چیز مطلوب و افضلی بوده است.
حال بحث ما در دَوَران امر بین تقصیر و حلق، یا چیزی که جای حلق مینشیند، است، که آیا حلق واجب است؟
این مشهور در میان اصحاب است. مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع هم روی آن کرده است. همینطور که راجع به ذبح ادعای اجماع شد و دیروز صحبت کردیم، راجع به حلق هم ادعای اجماع شده و گفتهاند: همینطور که باید ذبح کند، باید خلق هم بکند، چه حج قِران باشد، چه حج تمتع و چه حج اِفراد و حتی عمره.
و این خیلی زور است که ما در حج عمره، از خودمان ذبح درست کنیم؛ برای اینکه کسی که به عمره مفرده محرم میشود، این ذبح ندارد. طواف و سعی بین صفا و مروه را میکند و بعد هم نماز طواف میخواند و تقصیر میکند. حال ما برای بحثمان بگوییم: اگر ماند و نتوانست اعمال حج را به جا بیاورد، حتماً باید سر بتراشد، یا حتماً باید گوسفند ذبح کند. گفتن این حرف مشکل است، اما شهرتی هست.
در مسألهی امروز این روایت علی بن جعفر از نظر سند و دلالت خوب است که حضرت در جنگ حدیبیه فرمودند: شما که محصور شدید و نمیتوانید حج به جا بیاورید، از همین الان مُحلّ شوید. اول فرمودند گوسفندها یا شترهایی که همراه دارید ذبح کنید و بعد هم سر بتراشید. گفتند: یا رسول الله! کسانی که گوسفند همراه ندارند، چه کنند؟ حضرت فرمودند: تقصیر کنند.
حال بگوییم این طولی است. اگر میتواند، سر بتراشد و اگر نمیتواند، تقصیر کند. ولی علی الظاهر از روایت این فهمیده نمیشود، بلکه فهمیده میشود که اگر حج قِران است، سر بتراشد و اگر حج افراد یا تمتع است، تقصیر کند.
و علی کل حالٍ این شهرتی که الان در مسأله هست و مرحوم صاحب جواهر میگویند حتماً باید گوسفند بکشد یا شتر نحر کند و حتماً باید سر بتراشد، نمیتوانیم این شهرت را درست کنیم. وقتی نشد، روایت علی بن جعفر دلالت دارد و اگر یکی از شما سنداً یا دلالتاً به روایت علی بن جعفر ایراد بگیرید،، آنگاه نوبت به اصل میرسد و صاحب جواهر فرمود: استصحاب و ما هم به صاحب جواهر گفتیم: استصحاب نیست، بلکه از باب أقل و أکثر ارتباطی است و در اینجا همین است که نمیدانیم آیا حتماً باید حلق کند یا تقصیر کفایت میکند. در اینکه حلق کند و سر بتراشد، عالی و افضل است و اما آیا تقصیر جای آن مینشیند یا نه! برمیگردد به اینکه آیا این حلق خصوصیت دارد یا نه. با رفع مالایعلمون خصوصیت را برمیداریم. وقتی خصوصیت را برداشتیم، حرف مرحوم شهید میشود، یعنی مخیّر است بین اینکه حلق کند یا تقصیر کند. بالاخره روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است. ظاهرالدلاله به این معنا که گفتند: یا رسول الله! بعضیها حج قران ندارند، حال چه کنند؟ حضرت فرمودند: اگر حج قِران ندارند، تقصیر کنند. سابقاً گفتیم که اگر گوسفند همراهش است، به آن حج قِران میگویند و اگر گوسفند همراهش نیست، به آن حج تمتع یا حج اِفراد میگویند. حال اینها پرسیدند یا رسول الله! بعضیها حج قِران ندارند و حضرت فرمودند حال که حج قِران ندارند، تقصیر کنند.
روایت این است: « انّ رسول الله صلی الله علیه و آله بعد صدّ المشرکین قَالَ لِأَصْحَابِهِ: انْحَرُوا بُدْنَكُمْ وَ احْلِقُوا رُئُوسَكُمْ ... فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ حَلَقَ وَ نَحَرَ الْقَوْمُ ... وَ قَالَ: قَوْمٌ لَمْ يَسُوقُوا الْبُدْنَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ الْمُقَصِّرِينَ لِأَنَّ مَنْ لَمْ يَسُقْ هَدْياً لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ الْحَلْقُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم ثَانِياً: رَحِمَ اللَّهُ الْمُحَلِّقِينَ- الَّذِينَ لَمْ يَسُوقُوا الْهَدْيَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ الْمُقَصِّرِينَ؟ فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِين.»[6]
حال اگر کسی نگوید یقیناً تقصیر کنند، لاأقل باید اجزایش را بگوید. بگویید: حلق مستحب است و افضل و عالی است، اما آیا معین است یا نه؟ این قصّروا میگوید: تعیّن ندارد و این حرف شهید اول و دوم است که میفرمایند: مخیّر است بین اینکه حلق کند یا تقصیر کند.
مسأله بعد: تا به حال اینطور بود که اصلاً هنوز وارد نشده، مانند حدیبیه پنج شش فرسخ مانده به حج، جلوی آنها را گرفتند و نگذاشتند وارد میقات یا حج شوند. مصدود و محصور تا حال اینطور بود که هنوز چیزی به جا نیاوردهاند. مسأله الان این است که مثلاً مریض شد و بعضی از چیزها را نتوانست به جا بیاورد؛ مُحرم شد و تا مکه آمد و مثلاً طواف را به جا آورد و برای سعی بین صفا و مروه سکته کرد و نتوانست.
مسأله را سابقاً گفتیم و از مسأله ما بیرون است و آن این است که اگر کسی نمیتواند طواف کند، او را طواف میدهند و یا اگر نمیشود اورا طواف دهند، نایب میگیرند و برایش طواف میکنند. در سعی بین صفا و مروه هم اگر توانست، خودش انجام میدهد و اگر نمیتواند او را بغل کرده و یا در ویلچر میگذارند و باز اگر نشد، برای او نایب مـیگیرند. در مانحن فیه نیز همینطور است؛ اگر مثلاً آمد و طوافش را انجام داد و سعودیها او را از باب شیعه بودن گرفتند و به زندان بردند و محصور شد و یا العیاذ بالله مریض شد و نتوانست سعی بین صفا و مروه را به جا بیاورد، حال چه کند؟
سابقاً مسأله را گفتیم و این مسألهی مصدود و محصور نیست که مرحوم محقق فرمودهاند و مرحوم صاحب جواهر هم از مصادیق محصور و مسدود حساب کردهاند.[7] میگوییم مسألهاش سابقاً گذشته و آن این است که در اعمالی که فقط خودش میتواند به جا بیاورد، در مسدود و محصور وارد میشود و اما اعمالی را که غیر میتواند برایش به جا بیاورد و یا میتوانند او را ببرند و خودش به جا بیاورد، این مسأله مسدود و محصور نیست. مثل طواف و سعی بین صفا و مروه و نمازطواف و طواف نسا، که همه اینها نایب بردار بود. از همین جهت هم احتیاط میکنند و میگویند نمازهای ما خوب نیست و یک نماز طواف هم شخص دیگری برایشان میخواند. لذا قابل نیابت است. یا مثلاً در سعی بین صفا و مروه او را میبرند و اگر نشد، نایب میگیرند. آنگاه اگر این هم نشد، سابقاً گفتیم که اگر نائب نیست و خودش را هم کسی نیست در ویلچر بگذارد و این طواف از بین میرود، حال چه کند؟ گفتیم که تا آنجا حضور دارد، هروقت میتواند انجام دهد، یا نائب میگیرد تا طواف را انجام دهد و اگرنه، هر وقت توانست، یا خودش و یا کسی را میفرستد و طواف یا سعی بین صفا و مروهاش را انجام میدهند.
بنابراین مسأله اینطور است که: المصدود علی الحج، ان کان مصدوداً علی الموقفین أو علی الموقف بالمشعر خاصةً، المشهور انّ حجّه یبدّل بالمفردة و ادعی صاحب الجواهر الاجماع علیه. مطالعه کنید و ببینید آیا به حج افراد برمیگردد یا نه.
بحث دربارهی محصور و مصدود بود. اگر کسی مُحرم شد و نتوانست احرامش را به پایان برساند، یعنی نتوانست اعمال حج یا عمره را انجام دهد، حال یا ظالم نگذاشت، که به آن احصار میگویند و یا مریض شد و نتوانست، که این را مصدود میگویند. حال این شخص چه کند؟
مشهور در میان فقها، که ادعای اجماع هم روی آن شده است، گفتهاند: این باید ذبحش را بکند، یعنی باید قربانی کند. اگر میتواند، قربانی را به منی میفرستد تا برایش انجام دهند و اگر نمیتواند، در همان جا که محصور یا مصدود شده، قربانی میکند. بعد هم فرمودهاند که تقصیر میکند یا حلق میکند؛ که اگر عمره است، تقصیر میکند و اگر حج است، سر میتراشد. این حرف در میان فقها مشهور است و ادعای اجماع هم روی آن است و این شهرت از آیهی شریفه سرچشمه گرفته است: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ....»[1]؛ دلالت آیه واضح و ظاهر است.
اما بحثی که دیروز بود، این بود که مرحوم صدوق[2] و مرحوم ابن ادریس[3] گفته بودند: آیه مربوط به حج قِران و مربوط به حدیبیه است و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند حج به جا بیاورند، ولی دشمن نگذاشت و مجبور شدند صلح کنند و برگردند و آنجاست که گوسفند یا شتر ذبح کردند و بعد هم سرهایشان را تراشیدند. آیه ولو مربوط به حج قِران است، اما مشهور میان فقها بین حج قران و حج تمتع و حج اِفراد و بین عمره و حج فرقی نگذاشتهاند، چنانچه بین محصور و مصدود فرق نگذاشتهاند و یک قاعدهی کلی که معمولاً فقها مثل محقق و صاحب جواهر، شارح شرایع، مسأله را امضا کردهاند.
دیروز میگفتم انصافاً مسأله مشکل است و باید القای خصوصیت کنیم. آیهی شریفه مربوط به حج قِران است و باید القای خصوصیت کنیم و القای خصوصیت کار مشکلی است و نمیدانیم آیا در حج تمتع و یا عمره همین حکم هست یا نه. اگر از اجماع نترسیم، میگوییم این حکم نیست و اگر از اجماع بترسیم، همان طور که صاحب جواهر ترسیدهاند و در آخر کار با استصحاب جلو آمدهاند و بر طبق آیه شریفه عمل کردهاند، ما هم باید چنین کنیم.
مسألهی بعد هم در همین مسأله است، اما دربارهی حلق و تقصیر است.
باز مشهور در میان فقها که صاحب جواهـر هم تصـدیق میکنند و ادعای اجماع مـیکنند و به آیه شریـفه عمـل کردهاند و فرمودهاند: قرآن میفرماید هم ذبح و هم حلق (وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ...). از (وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ) استفاده میشود که باید حلق کند .
اما باز بعضی از محققین در این مسأله اشکال دارند، من جمله مرحوم شهید اول و شهید دوم در لمعه و شرح لمعه که در دروس هم هست، میگویند: مخیّر است بین اینکه سر بتراشد و یا تقصیر کند. اصلاً استبعاد فقهی هم دارد که ما برای عمره بگوییم گوسفند ذبح کند. ممکن است کسی راجع به حج قِران القای خصوصیت کند و بگوید: فرقی بین حج افراد و تمتع و حج قِران نیست و در همه جا باید حلق کرد، چنانچه الان در مناسکها مشهور است که باید حلق کند. تقصیر که گرفتن مقداری مو از سر و یا ریش است، مربوط به عمره است و در آنجا حلق معنا ندارد و در عمره حتماً باید تقصیر شود و در حج حتماً باید حلق شود، و لو اینکه سر را کوتاه کند، بالاخره نظیر حلق باید همه سر را کوتاه کند. لذا این یک استبعاد میشود که ما در باب عمره هم راجع به محصور و مصدود بگوییم: حلق کند؛ انصافاً مشکل است.
باز راجع به حلق باید از حج قران به حج افراد و حج تمتع، القای خصوصیت کنیم و این هم مشکل است. همینطور که راجع به ذبح، مرحوم صدوقین و یا مرحوم صدوق دوم و مرحوم ابن ادریس اشکال میکردند و میگفتند القای خصوصیت مشکل است، در اینجا هم اگر ما بگوییم حتماً باید حلق کند، القای خصوصیت مشکل است.
اما یک روایت داریم که این روایت میگوید تقصیر کفایت میکند، بلکه میگوید فقط تقصیر باشد. لذا تفاوت مسأله امروز و دیروز این است که در مسألهی دیروز که باید گوسفند ذبح کند، قول، قوی بود و مخالفش فقط صدوق و ابن ادریس بود. اما قول در اینجا خیلی قوی است و دو سه قول در مسأله هست و بعضی گفتهاند فقط تقصیر و بعضی گفتهاند فقط حلق و بعضی هم گفتهاند مخیر است که مرحوم شهید اول و دوم گفتهاند مخیر است بین اینکه حلق کند و سر بتراشد و یا اینکه تقصیر کند.
روایتی هست که نمیدانم چرا قوم خیلی به آن اهمیت ندادهاند، درحالی که روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و ظاهر روایت این است که اگر در حج قِران باشد، حلق کند و اما اگر در حج تمتع و یا حج اِفراد است، تقصیر کند؛ اما معلوم است که اگر تقصیر جایز باشد، حلق هم جایز است و همان تخییر مرحوم شهید اول و شهید دوم جلو میآید.
روایت در تفسیر علی بن ابراهیم است. خیلی از روایات تفسیر علی بن ابراهیم مرسل است، اما علی بن ابراهیم در اول که میخواسته وارد تفسیر شود، یک قول داده و فرموده است: «هرچه در این تفسیر است، صحیح السند است و سندش پیش من محرز است.»[4] مانند فقیه که در آن مرحوم صدوق (رضوان الله تعالی علیه) چنین وعدهای را داده است که هرچه در «من لایحضرالفقیه» است، بینی و بین الله حجت است. علی بن ابراهیم از کسانی است که در تفسیرش این را گفته است و خیلی از بزرگان، حتی مثل مرحوم آقای خوئی (رضوان الله تعالی علیه) که در رجال خیلی دقیق است و خیلی رجال را رد میکنند، ایشان از کسانی است که به این زودیها سند را قبول نمیکند. مرحوم آقای خوئی حرف علی بن ابراهیم را قبول میکند و خیلی جاها به عنوان روایت صحیح السند، روایت را قبول میکند. لذا پیش ما روایت از نظر سند اشکال ندارد.
روایت این است: « انّ رسول الله صلی الله علیه و آله بعد صدّ المشرکین قَالَ لِأَصْحَابِهِ: انْحَرُوا بُدْنَكُمْ وَ احْلِقُوا رُئُوسَكُمْ ... فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ حَلَقَ وَ نَحَرَ الْقَوْمُ ... وَ قَالَ: قَوْمٌ لَمْ يَسُوقُوا الْبُدْنَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ الْمُقَصِّرِينَ لِأَنَّ مَنْ لَمْ يَسُقْ هَدْياً لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ الْحَلْقُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم ثَانِياً: رَحِمَ اللَّهُ الْمُحَلِّقِينَ- الَّذِينَ لَمْ يَسُوقُوا الْهَدْيَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ الْمُقَصِّرِينَ؟ فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِين.»[5]
گفتند: یا رسول الله! همه حج قِران به جا نمیآورند و خیلیها شتر یا گوسفند یا گاو همراه ندارند. حضرت فرمودند: تقصیر کنند. این روایت به ما میگوید اصلاً خود آیه شریفه که فرموده «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لاَ تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ.» میگوید: «لاَ تَحْلِقُوا» تِلوی هم دارد و آن این است که «َحلقوا أو قصّروا»، اگر گوسفند دارید، ذبح کنید و اگر گوسفند ندارید، تقصیر کنید. یعنی وقتی حج قِران برای آنها نیست، فرمودند تقصیر کنید. خواه ناخواه اینطور میشود که این روایت تفسیر علی بن ابراهیم آیه را منحصر به حج قِران میکند. بعد هم برای کسانی که حج قِران ندارند، تعیین میکند که تقصیر کنند؛ برای اینکه اول فرمودند: گوسفندها را بکشید و سرها را بتراشید و مُحل میشوید و از احرام بیرون میآیید. پرسیدند: یا رسول الله همه که حج قِران ندارند؟حضرت فرمودند: کسانی که حج قِران ندارند، تقصیر کنند.
حالا این، حرف مرحوم شهید را و حرف کسانی را که میگویند تقصیر، حسابی درست میکند. این برای بحث دیروزمان هم خوب است. معلوم میشود کسانی که در خدمت پیغمبر اکرمصلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم بودند، دو قسمت بودند: یک قسمت حج اِفراد به جا میآوردند و بعضی هم حج قِران و حضرت فرمودند: کسانی که گوسفند دارند، حج قران و کسانی که گوسفند ندارند، حج اِفراد و کسانی که ذبح کردند، سر را بتراشند و کسانی که گوسفند ندارند، تقصیر کنند و لازم نیست ذبح کنند. لاأقل حرف مرحوم شهیدین را بگوییم که در حج قِران بین حلق و تقصیر مخیر است.
اول این را توجه داشته باشید که سر تراشیدن برای فتوای کسانی که سرتراشیدن را لازم میدانند که الان هم در مناسکها و من جمله مناسک من این است که سرتراشیدن باشد، اما روایت ظاهرالدلاله هم داریم که سرتراشیدن امری مستحب است و واجب نیست؛ حال در حج تمتع باشد یا حج صروره باشد و یا حج افراد یا قران باشد. اما معلوم است که این رسم که خود پیغمبر اکرمصلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم عمل کردند و امر میکردند، و خود آیهی شریفه هم حلق را مفروغ عنه گرفته، پس بگوییم: سرتراشیدن در حج، یک چیز مطلوب و افضلی بوده است.
حال بحث ما در دَوَران امر بین تقصیر و حلق، یا چیزی که جای حلق مینشیند، است، که آیا حلق واجب است؟
این مشهور در میان اصحاب است. مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع هم روی آن کرده است. همینطور که راجع به ذبح ادعای اجماع شد و دیروز صحبت کردیم، راجع به حلق هم ادعای اجماع شده و گفتهاند: همینطور که باید ذبح کند، باید خلق هم بکند، چه حج قِران باشد، چه حج تمتع و چه حج اِفراد و حتی عمره.
و این خیلی زور است که ما در حج عمره، از خودمان ذبح درست کنیم؛ برای اینکه کسی که به عمره مفرده محرم میشود، این ذبح ندارد. طواف و سعی بین صفا و مروه را میکند و بعد هم نماز طواف میخواند و تقصیر میکند. حال ما برای بحثمان بگوییم: اگر ماند و نتوانست اعمال حج را به جا بیاورد، حتماً باید سر بتراشد، یا حتماً باید گوسفند ذبح کند. گفتن این حرف مشکل است، اما شهرتی هست.
در مسألهی امروز این روایت علی بن جعفر از نظر سند و دلالت خوب است که حضرت در جنگ حدیبیه فرمودند: شما که محصور شدید و نمیتوانید حج به جا بیاورید، از همین الان مُحلّ شوید. اول فرمودند گوسفندها یا شترهایی که همراه دارید ذبح کنید و بعد هم سر بتراشید. گفتند: یا رسول الله! کسانی که گوسفند همراه ندارند، چه کنند؟ حضرت فرمودند: تقصیر کنند.
حال بگوییم این طولی است. اگر میتواند، سر بتراشد و اگر نمیتواند، تقصیر کند. ولی علی الظاهر از روایت این فهمیده نمیشود، بلکه فهمیده میشود که اگر حج قِران است، سر بتراشد و اگر حج افراد یا تمتع است، تقصیر کند.
و علی کل حالٍ این شهرتی که الان در مسأله هست و مرحوم صاحب جواهر میگویند حتماً باید گوسفند بکشد یا شتر نحر کند و حتماً باید سر بتراشد، نمیتوانیم این شهرت را درست کنیم. وقتی نشد، روایت علی بن جعفر دلالت دارد و اگر یکی از شما سنداً یا دلالتاً به روایت علی بن جعفر ایراد بگیرید،، آنگاه نوبت به اصل میرسد و صاحب جواهر فرمود: استصحاب و ما هم به صاحب جواهر گفتیم: استصحاب نیست، بلکه از باب أقل و أکثر ارتباطی است و در اینجا همین است که نمیدانیم آیا حتماً باید حلق کند یا تقصیر کفایت میکند. در اینکه حلق کند و سر بتراشد، عالی و افضل است و اما آیا تقصیر جای آن مینشیند یا نه! برمیگردد به اینکه آیا این حلق خصوصیت دارد یا نه. با رفع مالایعلمون خصوصیت را برمیداریم. وقتی خصوصیت را برداشتیم، حرف مرحوم شهید میشود، یعنی مخیّر است بین اینکه حلق کند یا تقصیر کند. بالاخره روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است. ظاهرالدلاله به این معنا که گفتند: یا رسول الله! بعضیها حج قران ندارند، حال چه کنند؟ حضرت فرمودند: اگر حج قِران ندارند، تقصیر کنند. سابقاً گفتیم که اگر گوسفند همراهش است، به آن حج قِران میگویند و اگر گوسفند همراهش نیست، به آن حج تمتع یا حج اِفراد میگویند. حال اینها پرسیدند یا رسول الله! بعضیها حج قِران ندارند و حضرت فرمودند حال که حج قِران ندارند، تقصیر کنند.
روایت این است: « انّ رسول الله صلی الله علیه و آله بعد صدّ المشرکین قَالَ لِأَصْحَابِهِ: انْحَرُوا بُدْنَكُمْ وَ احْلِقُوا رُئُوسَكُمْ ... فَنَحَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ حَلَقَ وَ نَحَرَ الْقَوْمُ ... وَ قَالَ: قَوْمٌ لَمْ يَسُوقُوا الْبُدْنَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَ الْمُقَصِّرِينَ لِأَنَّ مَنْ لَمْ يَسُقْ هَدْياً لَمْ يَجِبْ عَلَيْهِ الْحَلْقُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم ثَانِياً: رَحِمَ اللَّهُ الْمُحَلِّقِينَ- الَّذِينَ لَمْ يَسُوقُوا الْهَدْيَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ صلی َّالله ُعلیه ِو آلهِ وسلّم وَ الْمُقَصِّرِينَ؟ فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ الْمُقَصِّرِين.»[6]
حال اگر کسی نگوید یقیناً تقصیر کنند، لاأقل باید اجزایش را بگوید. بگویید: حلق مستحب است و افضل و عالی است، اما آیا معین است یا نه؟ این قصّروا میگوید: تعیّن ندارد و این حرف شهید اول و دوم است که میفرمایند: مخیّر است بین اینکه حلق کند یا تقصیر کند.
مسأله بعد: تا به حال اینطور بود که اصلاً هنوز وارد نشده، مانند حدیبیه پنج شش فرسخ مانده به حج، جلوی آنها را گرفتند و نگذاشتند وارد میقات یا حج شوند. مصدود و محصور تا حال اینطور بود که هنوز چیزی به جا نیاوردهاند. مسأله الان این است که مثلاً مریض شد و بعضی از چیزها را نتوانست به جا بیاورد؛ مُحرم شد و تا مکه آمد و مثلاً طواف را به جا آورد و برای سعی بین صفا و مروه سکته کرد و نتوانست.
مسأله را سابقاً گفتیم و از مسأله ما بیرون است و آن این است که اگر کسی نمیتواند طواف کند، او را طواف میدهند و یا اگر نمیشود اورا طواف دهند، نایب میگیرند و برایش طواف میکنند. در سعی بین صفا و مروه هم اگر توانست، خودش انجام میدهد و اگر نمیتواند او را بغل کرده و یا در ویلچر میگذارند و باز اگر نشد، برای او نایب مـیگیرند. در مانحن فیه نیز همینطور است؛ اگر مثلاً آمد و طوافش را انجام داد و سعودیها او را از باب شیعه بودن گرفتند و به زندان بردند و محصور شد و یا العیاذ بالله مریض شد و نتوانست سعی بین صفا و مروه را به جا بیاورد، حال چه کند؟
سابقاً مسأله را گفتیم و این مسألهی مصدود و محصور نیست که مرحوم محقق فرمودهاند و مرحوم صاحب جواهر هم از مصادیق محصور و مسدود حساب کردهاند.[7] میگوییم مسألهاش سابقاً گذشته و آن این است که در اعمالی که فقط خودش میتواند به جا بیاورد، در مسدود و محصور وارد میشود و اما اعمالی را که غیر میتواند برایش به جا بیاورد و یا میتوانند او را ببرند و خودش به جا بیاورد، این مسأله مسدود و محصور نیست. مثل طواف و سعی بین صفا و مروه و نمازطواف و طواف نسا، که همه اینها نایب بردار بود. از همین جهت هم احتیاط میکنند و میگویند نمازهای ما خوب نیست و یک نماز طواف هم شخص دیگری برایشان میخواند. لذا قابل نیابت است. یا مثلاً در سعی بین صفا و مروه او را میبرند و اگر نشد، نایب میگیرند. آنگاه اگر این هم نشد، سابقاً گفتیم که اگر نائب نیست و خودش را هم کسی نیست در ویلچر بگذارد و این طواف از بین میرود، حال چه کند؟ گفتیم که تا آنجا حضور دارد، هروقت میتواند انجام دهد، یا نائب میگیرد تا طواف را انجام دهد و اگرنه، هر وقت توانست، یا خودش و یا کسی را میفرستد و طواف یا سعی بین صفا و مروهاش را انجام میدهند.
بنابراین مسأله اینطور است که: المصدود علی الحج، ان کان مصدوداً علی الموقفین أو علی الموقف بالمشعر خاصةً، المشهور انّ حجّه یبدّل بالمفردة و ادعی صاحب الجواهر الاجماع علیه. مطالعه کنید و ببینید آیا به حج افراد برمیگردد یا نه.