< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله اول: حکم شک در عدد شوط های طواف/ احکام طواف/ طواف/ مقصد دوم: افعال حج/ کتاب حج
مرحوم محقق در مسأله اول که دیروز صحبت کردیم، یک تتمه ای متعرض شده اند؛ در حالی که این تتمه برای خودش مسأله ی مستقلی است، مسأله ی مفید و مبتلا به ای هم است و آن شک در اجزاء طواف است[1].
این شک یک دفعه بعد از طواف است؛ مثلا طوافش را انجام داد، در حین نماز یا بعد از نماز شک کرد که آیا من هفت شوط انجام دادم یا کمتر یا بیشتر ؟ قاعده- قاعده فراغ- اقتضا می کند که درست انجام داده است. ظاهرا اختلافی هم در مسأله نباشد ولو روایتی هم نداریم، اما مسأله، به قاعده فراغ اشکالی ندارد و هر چه در قاعده فراغ گفتیم، اینجا هم همان را می گوییم.
اما اگر وسط طواف شک کند که آیا هفت شوط بجا آورده یا هشت شوط، یا شک کند شش شوط بجا آورده یا هفت شوط، این مسأله مشکل است.
اگر ما باشیم و قاعده، قاعده اقتضا می کند که اگر شک کرد هفت شوط بجا آورده است یا هشت شوط، هفت شوط که مسلم بجا آورده است، نمی داند هشت شوط بجا آورده است یا نه، اصل عدم است و قاعده اقتضا می کند که بگوید هفت شوط بجا آورده ام. چنانچه در باب شکیات نماز هم، در حالی که همه شکیات بنا را بر اکثر می گذارد، اما در شک چهار و پنج- چه در حال ایستاده باشد، چه بعد از اکمال سجدتین- بنا را بر اقل می گذارد. قاعده این است که اگر شک کرد آیا هفت شوط بجا آورده یا هشت شوط، بگوییم: هفت تا که مسلم بجا آورده، آن یکی را نمی داند بجا آورده یا نه، بگوید بجا نیاورده ام.
چنانچه اگر بین شش و هفت شک کرد، قاعده اقتضا می کند که بنا را بر اقل بگذارد، برای اینکه نمی داند شوطی که الان مشغول است وضعش چیست، نمی داند هفتم است یا ششم. قاعده «اذا شککت فابن علی الیقین»[2] می گوید: به شش که یقین دارد، بنابر اقل می گذارد، در اکثرش هم می گوید که بجا نیاورده ام و بجا می آورد. اگر ما باشیم و قاعده، قاعده این را اقتضا می کند؛ اما در مسأله اختلاف است، اختلاف هم خیلی بالااست.
در باب شکیات نماز بین اخباری و اصولی اختلاف است و فقها معمولا می فرمایند: «اذا شککت فابن علی الاکثر»[3]. آنجاهایی که نماز شک بردار باشد، مثل نماز ظهر و عصر و عشا، پای یک هم در میان نباشد؛ یعنی شک بین دو و سه بعد از اکمال سجدتین باشد، یا بین دو و چهار بعد از اکمال سجدتین، یا بین سه و چهار در هر کجا که باشد، معمولا می گویند: «فابن علی اکثر». مثلا بین دو و چهار شک کرده است، می گویند: بنا را بر چهار بگذار و نماز را تمام کن، اما جبران مافات هم بکن- اما منفصلةً- تا یقین کنی چهار رکعت بجا آورده ای.، خب آن یک تعبد است و اگر تعبد نبود، نمی گفتیم. اخباری ها می گویند: «اذا شککت فان علی الیقین». حرفشان به قاعده درست است، یعنی مثلا اگر بعد از اکمال سجدتین بین دو و چهار شک کند، دو محرز است و چهار محرز نیست، به قاعده «اذا شککت فابن علی الیقین)» بگو: دو است و دو رکعت دیگر اضافه کن.
لذا «اذا شککت فابن علی الیقین» یک قاعده است و دلیلش هم استصحاب است. حالا در باب نماز باشد، یا در جاهای دیگر، من جمله در باب طواف باشد، اگر در طواف شک کند که آیا شوط ششم است یا هفتم، قاعده اقتضا می کند که بگوید ششم است و آنچه دست اوست تمامش بکند، بعد هم یکی اضافه کند، تا با استصحاب بداند هفت شوط انجام داده است.
بعضی از بزرگان مثل مرحوم مفید[4] از قدماء، مثل مرحوم شهید دوم از متأخرین در مسالک[5] و بعضی دیگر از قدماء و متأخرین روی این قاعده گفته اند: اگر بین شش و هفت شک کردی، بنا را بر شش بگذار.
اما غیر از این بزرگان، مشهور در میان قدماء و متأخرین- که صاحب جواهر[6] ادعای اجماع هم روی آن می کنند، به اندازه ای که بعض اوقات، بعضی از روایات را به اعراض اصحاب طرد می کنند- گفته اند: اگر در اقل شک کرد، یعنی بین شش و هفت، یا بین پنج و شش و یا بین چهار و پنج شک کرد، اگر در نماز فریضه باشد، نماز باطل است، باید نماز را رها کند؛ مثل شک در نماز دو رکعتی واجب، که نماز صبح شک بردار نیست، چه در حال ایستادن باشد، چه در حال نشستن، یا مثل نماز مغرب که شک بردار نیست و در هر حالی که باشد، بعد اکمال سجدتین باشد، یا در حال ایستاده باشد، اگر شک کرد، نمازش باطل است. گفته اند: طواف هم مثل نماز مغرب است، همانطور که نماز مغرب در رکعات شک بردار نیست، در طواف هم اگر در اقل باشد، شک بردار نیست و گفته اند: نباید بنا را بر اقل بگذارد، بلکه باید قدری فکر کند، اگر فکرش به جایی نرسید، طواف را رها کند. اما در طواف مستحبی فرموده اند: اگر بین پنج و شش شک کرد، بنا را بر پنج بگذارد، یا اگر بین شش و هفت شک کرد، بنا را بر شش بگذارد. در شک بین هفت و هشت هم بعد صحبت می کنیم، روایت هم دارد و روایت می گوید: اگر شوط تمام نشده، رها کند، طوافش درست است، اگر هم شوط تمام شده، اصلا باطل است. الآن بحثمان در زیاده نیست، الآن بحثمان در نقیصه است.
روایتها سه قسم است: یک دسته از روایتها همین است که بزرگان فرموده اند، که اگر بین شش و هفت شک کرد، طواف باطل است.؛ این مشهور در میان فقهاء است. اما در طواف مستحب گفته اند: بنا را بر اقل بگذارد. در حالی که در نماز مستحبی اینجور نیست، در نماز مستحبی اگر بین یک و دو شک کرد، گفته اند: می خواهد بنا را بر یک بگذارد، می خواهد بنا را بر دو بگذارد، در روایات داریم، مورد فتوا هم است که هرجور دلش می خواهد عمل بکند. اما در باب طواف مستحبی گفته اند: بنابر اقل می گذاریم و اما اگر طواف واجب است، باید طواف را رها کند و اصلا طواف باطل است و بابد طواف را از سر بگیرد. این یک دسته از روایات است، که قدماء و متأخرین، من جمله مرحوم محقق در شرایع و مرحوم صاحب جواهر، غیر از مرحوم مفید از قدماء و مرحوم شهید در مسالک از متأخرین، معمولا گفته اند که طوافِ واجب باطل است، طوافِ مستحب هم بنابر اقل می گذاریم؛ به روایات هم تمسک کرده اند.
اما از آن طرف هم یک دسته روایت داریم، که آنها هم خیلی است و این روایات گفته است: اگر بین شش و هفت شک کرد، طواف باطل نیست، بلکه باید بنا را بر اقل بگذارد. طبق همان قاعده «اذا شککت فابن علی الیقین» گفته اند: بنابر اقل بگذارد، فرقی هم بین طواف مستحبی و طواف واجب نیست.گفتم: مرحوم مفید و مرحوم صدوق از قدماء و مرحوم شهید دوم در مسالک از متأخرین قائل به این قول هستند. یک دسته روایت هم دارد، که می فرماید: اگر بین شش و هفت شک کرد و بنابر شش یا هفت گذاشت و طواف را تمام کرد، بعد مسأله را پرسید و به او گفتند: باید بنابر اقل بگذاری، یا طوافت باطل است.
یک دسته از روایات هم می گوید: اگر بین شش و هفت شک کردی و بنابر شش گذاشتی و طوافت را تمام کردی، بعد فهمیدی طوافت باطل بوده است، گذشته گذشته است، یعنی بنابر اقل گذاشتی، اقل را تمام کردی، آن یکی را هم آوردی، پس اذا شککت فابن علی الیقینت درست شده و یقین داری که طواف را انجام داده ای، پس کفایت می کند.
فقهاء از این سه دسته روایت، آن روایاتی که می گوید طواف باطل است را گرفته اند. آن روایاتی هم که می گوید: «اگر بعد پرسیدی و گفتند طواف باطل است، باز هم طواف صحیح است» آنها را هم گرفته اند و مثل مرحوم صاحب وسائل رضوان الله تعالی علیه به همین روایات فتوا می دهد که اگر وقت گذشته و شک شش و هفت کرد، بگوید درست است؛ یعنی اول بین شش و هفت شک کرد و بنا بر شش گذاشت و یک شوط بجا آورد و طوافش تمام شد؛ بعد فهمید که طوافش باطل بوده است. فرمودند: طواف صحیح است. البته این قول هم یک قول مشهوری است.
آن روایاتی هم که می گوید: اگر بین شش و هفت شک کردی، بگو شش و بنابر اقل بگذار، بعضی از بزرگان این روایات را حمل بر استحباب کرده اند، بعضی هم مثل صاحب جواهر روایات را حمل بر استحباب هم نکرده اند و فرموده اند: این روایات معرض عنها عند الاصحاب است و نمی شود به آنها عمل کرد.[7] این خلاصه بحث امروزمان است.
بینی و بین الله هم قاعده اقتضا می کند ، هم روایت دلالت می کند که اگر بین شش و هفت، یا پنج و شش، یا چهار و پنج شک کرد، بنا را بر اقل بگذارد و طواف را تمام بکند؛ مثلا اگر بین شش و هفت شک کرد، بگوید شش شوط بجا آورده ام، شوط هفتم را هم بجا بیاورد و طواف او درست است. قاعده همین «اذا شککت فابن علی الیقین» را اقتضا می کند، روایت هم به خوبی دلالت دارد و بخواهیم روایت را طرد کنیم، معنا ندارد. چرا طردش کنیم؟ نمی دانم چه شده که مرحوم صاحب جواهر با اینکه اقرار دارند که بعضی از بزرگان فتوا داده اند «فابن علی الیقین»، اما باز هم قبول نکرده اند. مرحوم محقق هم قبول نکرده اند، در حالی که روایت دلالت می کند «فابن علی الیقین». وقتی روایت بر فابن علی الیقین دلالت کرد، آن روایتها چه؟ شاهد جمع دارد و شاهد جمعش این است که حمل بر استحبابش می کنیم؛ مثل همان طواف مستحبی که حمل بر استحباب می شود در طواف واجب هم حمل بر استحباب بکنیم. گفتن این حرف جرأت می خواهد، الآن هم مناسکها نمی گویند، الآن هم همین مناسکها فرموده اند: اگر شک در اقل باشد، طواف باطل است، الا در نماز مستحبی و اما اگر شک در اکثر باشد، دائر مدار بحث فردایمان است، که اگر شوط را تمام کرده، باطل است و اگر شوط را تمام نکرده است، صحیح است. چند روایت بخوانیم، ببینیم شما روی این روایتها چه می فرمایید.
صحیحه حلبی: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ فَلَمْ يَدْرِ أَ سَبْعَةً طَافَ أَمْ ثَمَانِيَةً، فَقَالَ: أَمَّا السَّبْعَةَ فَقَدِ اسْتَيْقَنَ وَ إِنَّمَا وَقَعَ وَهْمُهُ عَلَى الثَّامِنِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ»[8].
امام علیه السلام یک قاعده دست می دهند- ولو اینکه در شک بین هفت و هشت است که بعد راجع به آن صحبت می کنیم- و می فرمایند: «اذا شککت فابن علی الیقین». که گفتم اخباری ها در باب شکیات نماز، ما را میان عوام مردم و پیش مریدانشان مسخره هم می کنند و می گویند: این فقهاء بیست و دو قسم شک درست کرده اند، بعضی از آنها بیست و یک شک و بعضی بیست و چهار شک و این بیست قسم شک همه بیخود است؛ یک قاعده کلی بگوییم که همه عوام بدانند آن «اذا شککت فابن علی الیقین». این روایت همین را می فرماید، از نظر سند و از نظر دلالت هم خیلی عالی است. می فرماید: «عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ فَلَمْ يَدْرِ أَ سَبْعَةً طَافَ أَمْ ثَمَانِيَةً، فَقَالَ: أَمَّا السَّبْعَةَ فَقَدِ اسْتَيْقَنَ وَ إِنَّمَا وَقَعَ وَهْمُهُ عَلَى الثَّامِنِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ»؛ شک تو در هشتم است، رها کن و برو نمازت را بخوان. این روایت بعد را هم می گیرد، اما چرا قبل را نگیرد؟ چرا در آن وقت که دارد طواف می کند شک نیاید؟ ظاهرا اینجا را هم می گیرد. ایشان می گویند: «می خواهد قاعده فراغ را بگوید»، اما ظاهرا اینطور نیست.
صحیحه معاویة بن عمار: «عن ابی عبد الله علیه السلام فِي رَجُلٍ لَمْ يَدْرِ أَسِتَّةً طَافَ أَوْ سَبْعَةً، قَالَ: يَسْتَقْبِلُ».[9] فرمود: طواف باطل است. فقهاء روی این روایت فتوا داده اند و گفته اند: اگر بین شش و هفت شک کند، بخواهیم بگوییم: طبق قاعده «فابن علی الیقین» شش شوط بجا آورده است، یکی دیگر اضافه کند، نه، بلکه طواف باطل است و باید طواف را رها کند.
صحیحه مُرْهِبِيِّ: «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّانِي علیه السلام، قَالَ: قُلْتُ: رَجُلٌ شَكَّ فِي طَوَافِهِ فَلَمْ يَدْرِ سِتَّةً طَافَ أَمْ‌ سَبْعَةً، قَالَ: إِنْ كَانَ فِي فَرِيضَةٍ أَعَادَ كُلَّمَا شَكَّ فِيهِ وَ إِنْ كَانَ نَافِلَةً بَنَى عَلَى مَا هُوَ أَقَلُّ».[10]
باز فقهاء روی این روایت فتوا داده اند و گفته اند: این روایت شاهد بر این است که حتی آن روایاتی که گفته است: «فابن علی الاقل»، باید حمل بر استحباب کنیم. این روایت هم، سند و دلالتش خوب است؛ حضرت هم بین طواف فریضه و طواف نافله فرق گذاشته اند و در طواف فریضه فرموده اند باطل است، در طواف نافله فرموده اند: فابن علی الاقل و امام علیه السلام درطواف نافله به آن قاعده استصحاب و «اذا شککت فابن علی الیقین» عمل کرده اند.
صحیحه رِفَاعَةَ: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام أَنَّهُ قَالَ: فِي رَجُلٍ لَا يَدْرِي سِتَّةً طَافَ أَوْ سَبْعَةً، قَالَ: يَبْنِي عَلَى يَقِينِهِ».[11] همان که فرمودند طواف باطل است، اینجا فرموده اند: طواف صحیح است؛ «یبنی علی الاقل».
صحیحه مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلام عَنْ رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ فَلَمْ يَدْرِ سِتَّةً طَافَ أَمْ سَبْعَةً، قَالَ: فَلْيُعِدْ طَوَافَهُ (فرموده اند: طواف باطل است.) قُلْتُ: فَفَاتَهُ (این کارهایش را کرده است رفته است دنبال کارش حالا چه کار بکند؟ حضرت فرمودند) قَالَ: مَا أَرَى عَلَيْهِ شَيْئاً (طواف صحیح است. بعد امام علیه السلام یک جمله دارند و فرموده اند:) وَ الْإِعَادَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ وَ أَفْضَلُ»[12]؛ اعاده خوب است، اما اینکه بگویم طواف باطل است، طواف باطل نیست. این دیگر خیلی خلاف قاعده می شود، یک تعبد حسابی می شود. ندیده ام مرحوم صاحب جواهر و دیگران رویش فتوا بدهند، اما مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل فتوا رویش داده است.
اگر ما باشیم و قاعده جمع دلالی، می گوییم: هم قاعده اقتضا می کند «فابن علی الاقل»، هم جمع بین روایات دلالت می کند و طواف درست است. بله خوب است این طواف را دو دفعه انجام دهد و اما اگر بین شش و هفت شک کرد، بین پنج و شش شک کرد، بنا را بر اقل بگذارد؛ مثلا اگر بین شش و هفت شک کرد، بنا را بر شش بگذارد و شوط هفتم را انجام بدهد و بعد نمازش را بخواند و طوافش درست است. روی این نوشته ی من، مرحوم مفید و مرحوم صدوق و مرحوم حلبی و مرحوم ابی علی- که از قدماء بالا هم هستند- روی این عرض من فتوا داده اند. آن افتخار متأخرین، مرحوم شهید دوم هم در مسالک روی این عرض من فتوا داده است- مرحوم فاضل هندی، که انصافا خیلی بالاست و این کشف اللثام خیلی کتاب خوبی است و از شما تقاضا دارم این کشف اللثام را خیلی مطالعه کنید- رویش فتوا داده است. لذا اینکه مرحوم صاحب جواهر می فرمایند: اعراض اصحاب روی فابن علی الاقل است، نمی دانم چرا! چرا بگوییم اعراض اصحاب است؟ مثل مفید و صدوق از قدماء فتوا داده اند، مثل مرحوم شهید دوم و کاشف اللثام، فاضل هندی، فاضل اصفهانی از متأخرین رویش فتوا داده اند، چرا رویش فتوا ندهیم؟ اما متن مرحوم محقق همین است که اگر بین شش و هفت شک کرد، طواف باطل است، طواف را رها کند. بله در طواف مستحبی لازم نیست رها کند آنجا بنابر اقل بگذارد. همه روایت ها را بر این طواف مستحبی حمل کرده است.
در نماز هم همین طور است، در نماز هم با استصحاب می آییم؛ چون استصحاب حجت است، وقتی استصحاب حجت شد، اگر ما نبودیم و اینکه نماز صبح شک بردار نیست، اگر شک یک و دو می کردیم، می گفتیم فابن علی الیقین؛ یعنی بگو یک رکعت خوانده ام، به استصحاب یک رکعت دیگر اضافه بکن. الا اینکه آنجا روایت داریم، که نماز صبح شک بردار نیست. در نماز مغرب هم اگر روایت نداشتیم که شک بردار نیست، همین را می گفتیم. «فابن علی الاکثر» مربوط به نمازهای واجب مثل ظهر و عصر و عشاء چهار رکعتی است و اما آن نمازهایی که شک بردار نیست، می گفتیم: به قاعده استصحاب، فابن علی الیقین. حالا آنجا دلیل داریم، اما اینجا روایت داشتیم، روایت هم صحیح السند بود، آن هم یکی نه، سه تا روایت است، که صحیح السند و ظاهر الدلاله هم است؛ مرحوم مفید و مرحوم شهید هم طبق آن فتوا داده اند و قوی است که انسان بگوید: اگر بین شش و هفت، یا بین پنج و شش، یا بین چهار و پنج، یا بین یک و دو، بالاخره اگر در طواف شک کرد، بنا را بر اقل بگذارد. چنانچه فقهاء در طواف مستحبی فرموده اند، ما در طواف واجب می گوییم. مطالعه کنید، ببینید حرف من درست است یا نه.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo