درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
هدی قِران
در مسائلی که مربوط به حج قِران است، سابقاً در اصل بحث مباحثه شد و فروعات اصلی آن هم مباحثه شد و بعد هم درباره ذبح مباحث کلی گفته شد که هدی سیاق را نیز میگرفت، اما با این همه فرض، مرحوم محقق ده ـ بیست فرع اختصاص دادند به این قربانی که همراه احرام است یعنی حج قِران. دیروز چند نمونه از فروعات را خواندیم و همه تکرار بود. به طور اشاره مرحوم محقق آن فروعات را فرموده بودند و مفصل آن را قبلاً فرموده بودند و مختصرش را دیروز خواندیم.
دیروز استفاده نکردیم به این معنا که مرحوم محقق مؤجزی را اشاره کرده بودند و مرحوم صاحب جواهر هم به طور اشاره تفصیل داده بودند.
بحث امروزمان نیز همین است. قبلاً چند فرع به طور جزئی و کلی مباحث شده است و در اینجا مرحوم محقق مختص به هدی سیاق صحبت کردند البته با اشاره، و مرحوم صاحب جواهر نیز تفصیل دادند اما با حواله دادن به قبل و بالاخره با اشاره تفصیلی.
بحث امروز اینست که میفرماید: « ولا يتعين هدي السياق للصدقة الا بالنذر ».[1]
لازم نیست همه ی هدی سیاق صدقه داده شود مگر اینکه نذر کرده باشد. اگر نذر کرده باشد که همه ی قربانی را صدقه دهد، آنگاه واجب است که صدقه دهد و الاّ به آن دستوری که قرآن داده است، عمل شود. بعد مفصل دربارهاش صحبت کردیم که قرآن میفرماید در مطلق قربانی، چه برای تمتع باشد و چه برای قِران باشد، 3 قسمت شود و ما معنا کردیم که 3 مورد شود. مقداری را ولو کم باشد، خود بخورد و اگر باشد مقداری را به اطرافیان و افراد متعفف و آبرودار بدهد و مقداری را به فقرا دهد. به آن کسانی که به منی آمدند برای جمع کردن قربانیها.
در مسائل قبل هم فهمیدیم که این حکم نیز حکم استحبابی است. درصورتی که بشود، خوب است که اینطور شود یعنی مقداری را خودش بخورد اما واجب نیست و واجب نبود که حتما متعفف و متشخص پیدا کند و مقداری به او بدهد. مابقی را هم به فقرا دهد و این بهتر از همه کار است. علی کل حالٍ موارد سه گانه واجب نبود.
بله، مسئله کلی را متذکر نشده بودند و الان با یک اشاره متذکر میشوند که اگر نذری یا عهدی یا قسمی در کار آمد، باید طبق آن نذر عمل شود. در حج قِران نیز همینطور است. قرآن میفرماید هدی در منی منقسم میشود به سه قسمت یعنی مواردش سه مورد است. حال اگر کسی نمیخواهد به این موارد عمل کند و یا نمیتواند به این موارد عمل کند، آنگاه هرچه خواست انجام دهد. ولو اینکه به فقرا ندهد و لاشه را در طرفی بیندازد. در این مورد حج قِران و حج تمتع ندارد، چنانچه اگر نذر کرده باشد که همه را به متعففین دهد، آنگاه آن نذر برایمان کار میکند. یا نذر کرده باشد که خودش از این گوشت نخورد و یا به متعففین ندهد بلکه همه را به فقرا دهد، آنگاه نذر متحقق میشود. در اینجا هم جملهای که مرحوم محقق فرمودند که: «لا يتعين هدي السياق للصدقة الا بالنذر»، لازم نیست که همه ی آن را به فقرا دهد الاّ اینکه نذری کرده باشد.
فقط یک اشکال در مسئله هست و صاحب جواهر این را درجائی متعرض نشدند و اینکه اگر بگوئیم مورد نذر باید رجحان داشته باشد. مورد نذر باید مخالف با قرآن و روایات اهل بیت نباشد و اگر قرآن بگوید هم خود بخور و هم به متعففین و آبرودارها بده و هم فقرا بده. حال آیا این میتواند نذر کند که همه را به فقرا دهد؟! مورد نذر مرجوح میشود. در قسم و عهد اگر مورد مرجوح باشد طوری نیست اما در نذر حتماً مورد باید رجحان داشته باشد و نمیدانیم اگر این سه مورد را به یک مورد نذر کند، آیا رجحان دارد! و آیا چنین چیزی میشود یا نه!
اگر کسی وجوب را بگوید ایراد من قویتر میشود اما نگفتند و آنچه قرآن میفرماید و افضل است و مستحب است، اینست که مقداری را خود بخورد و مقداری را به آبروداران و متعففین و اطرافیان خود بدهد و مقداری را نیز به فقرا دهد. سه قسمت هم لازم نیست و حتی میتواند دو سیر برای خودش بردارد و هفت هشت سیر برای رفیقش بردار و مابقی را به فقرا دهد، کافیست و این موردی است و قسمتی نیست و مراد از قسمتی که در قران آمده، مورد است یعنی منقسم شود به سه مورد. اینها راجح و مستحب است. حال اگر کسی روی خلاف مستحب نذر کند، آیا نذرش منعقد هست یا نه؟! مثلاً نمیشود نذر کند نماز شب نخواند. در اینجا هم مستحب است که خودش بخورد اما نذر کند که خودش نخورد و یا مستحب است به متعففین بدهد اما نذر کند که به آنها ندهد و یا قرآن میگوید به فقرا بده و این نذر کند به فقرا ندهد و یا نذر کند که همه را فقرا دهد. این مرجوح میشود. اگر بتوانید این اشکال مرا جواب دهید، همین است که مرحوم محقق فرمودند وصاحب جواهر هم متعرض نشدند و فرمودند درست است و «لایتعین هدی السیاق للصدقة الا بالنذر» و اما اگر حرف من درست باشد، میتوان عهد کرد و قسم خورد و اما نذر چون موردش باید رجحان داشته باشد یعنی یا واجب باشد یا مستحب باشد؛ در اینجا مستحب نیست که همه را به فقرا دهند بلکه آنچه مستحب است، اینست که به سه مورد تقسیم کنند مگر آنکه نشود. در صورتی که نتوانست خود بخورد، به متعففین و فقرا دهد و غیره و اما اگر بتواند به سه مورد منقسم کند، رجحان دارد و قرآن میفرماید و روایات هم روی آن تاکید دارد و بعضی هم گفتند واجب است ولو کم باشد خود بخورد و مقداری به رفقا و آبروداران و متعففین بدهند و مابقی را به فقرا دهد.
راجع به مسئله بعد مرحوم محقق دوباره در اینجا صحبت کردند. سابقاً راجع به ذبح مباحثه کردیم که اگر گوسفند را خرید و گوسفند را دزد برد. دیروز صحبت کردیم که اگر گوسفند مُرد یا گم کرد و دزد برد، گفتند لازم نیست دوباره قربانی بخرد و همان قربانی کفایت میکند و حتی یک مسئله داشتیم که اگر کسی این قربانی را پیدا کرد، چه کند! امام «سلاماللهعلیه» فرمودند میتواند از طرف صاحبش قربانی کند و اگر او قربانی نکرده، این قربانی برای او میشود و اگر قربانی کرده، آنگاه قربانی روی قربانی است و خوب است و یا مجهول الحال است و میتواند برای خودش قربانی کند.
« لو سرق من غیر تفریط لم یضمن ».[2]
اگر دزد مُرد، شما در پیش آن بگویید «لو سرق او تلف او ضلّ».
چند وقت قبل راجع به مسئله ضلّ که گم شد و کسی آن را پیدا کرد، صحبت کردیم و اما در اینجا هم صحبت شده و روایات فراوانی هم داریم و صاحب جواهر دوباره همان روایاتی که قبلاً داشتیم در اینجا آورده و روایات از باب 30 از ابواب ذبح است و همه ی اینها در روایات باب 30 از ابواب ذبح ذکر شده است.
حال شما فکر کنید و ببینید که آیا زائد بر آنچه گفته شد در اینجا چیزی هست یا نه!
مرحوم محقق در مسئله حج اینطور کردند که تکرار در شرایع هست و میدانید شرایع یکی از پایههای تشیع است و از همین جهت نیز بزرگان وقتی میخواستند بزرگی خودشان را بنمایانند، شرح شرایع میکردند و ظاهراً میگویند بیش از سیصد شرح برای شرایع نوشته شده است. مرحوم محقق یک تسلط عجیبی بر شرایع داشته است و گاهی مسائل را تکرار میکند اما در باب حج مسائل تکراری در شرایع زیاد آمده است. حال یا احتیاط کردند و یا برای تقریب ذهن ما بیان فرمودند. معمولاً مرحوم شهید دوم یک دوره فقه دارند و مسالک یک دوره شرایع است. در روز قیامت همین شهید دوم جلوی ما را میگیرد و میگوید من 54 سال عمر کردم در خفقان وهابی گری و در خفقان حکومت سنی گری وهابی گری یعنی دشمن سرسخت شیعه. از نظر امکانات هم مثل شما طلبهها نبودم و بعضی اوقات برای هیزم کشی به بیابان میرفتم و برای استفاده زن و بچه هیزم میآوردم تا آخر کار به جرم مسالکها سرم را بریدند، حال شما برای اسلام چه کردید؟! چرا افت علم دارید؟!
آن زمان طلبهها قلم نداشتند و نویسنده کم بود و الحمدلله الان نویسنده زیاد و عالیست و در سال ما طلبهها بیش از یک میلیون کتاب مینویسیم. از نظر اعتقادات و اخلاق و احکام زیاد مینویسیم اما محتوا ندارد و اگر برای این خون گریه کنیم، جا دارد. در شب عمامه گذاری گفتم الحمدلله یک میلیون کتاب مینویسیم و خیلی خوب است و اما افت علم داریم. خدا رحمت کند علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعلیه» به ما قول داده بودند که بحث معاد را بکنند و البته جای آن هم در جلد هفتم وسائل و جلد نهم اسفار بود و اما امروز و فردا میکردند و نمیخواستند وارد شوند برای اینکه هوچی بازی بود. اما یک وقت در جلسه خصوصی شبهای پنجشنبه و جمعه، آقای محمدی گیلانی «رحمةاللهعلیه» به علامه طباطبائی گفت حاج آقا این والنجم اذا هوی، هوا. و ایشان خندیدند.
الان در قم درسهای خارج میگویند و طلبههای خارج خوان میگویند بیست هزار و اما فقه جواهری یا پیاده نشده و یا کم پیاده شده است. الان سطحی که شما میخوانید، نصف آن را نمیخوانید و رسائل شیخ را نصف کردند و فرائد شیخ انصاری که یک افتخار بوده ثلثی کردهاند. اما نمیتوانیم جواب مرحوم شهید دوم را بدهیم و اگر بدانید که به صاحب جواهر به چه مصیبتی جواهر را نوشت. نگویید نداریم و فقیریم و اقتصاد نمیگذارد، بلکه همه ی اینها بهانه است و از ما پذیرفته نمیشود.
حضرت امام بارها این قضیه را برای دلخوشی ما میگفتند که صاحب جواهر یک خانه ی 54 متری داشت و این خانه 2 اطاق داشت که یک اطاق برای زن و بچه و یک اطاق هم کتابخانه او بود. یک بار پسر او مرده بود و جنازه را در همان اطاق کتابخانه گذاشتند برای اینکه فردا تشییع جنازه کنند. این پسر عصای دستش هم بود و اما وقتی نماز مغرب و عشا را خواند، موقع نوشتن جواهر بود و او بالاسر تابوت نشست و جواهر نوشت و بعد هم ثواب جواهر را برای پسر گذاشت. بعد هم در آن گرمای 54 درجه که آن وقتها سرداب هم نبود و سرداب را مرحوم شیخ انصاری از دزفول به نجف برد. یک اطاق 3 در 4 بود که دو تا در داشت. یکی در دالان و یکی در صحن خانه و در دالان رفت و آمد میشد و در صحن خانه را میبستند. وقتی صاحب جواهر میخواست جواهر بنویسد، دو تا در را باز میکرد و کوران میشد و اما جواهر نوشت و به قول حضرت امام کرامت کرد. و همه ی ما هم بی کرامتی میکنیم. اصفهان بدتر از قم و قم بدتر از اصفهان و جاهای دیگر بدتر و اصلاً اساس حوزه در مخاطره است و آن هم مخاطره ی جدی، و هیچکس هم به فکر نیست. شما جوانها باید به فکر باشید و فقه جواهری را از این نسل به نسل آینده دهید و اگر اینطور جلو رویم، به قول آقای محمدی والنجم اذا هوی، هواست. من از این قضیه خیلی متأسف و ناراحتم و به حدی ناراحتم که مریض شدهام. فقه مطالعه میخواهد. آقای داماد «رضواناللهتعالیعلیه» بعضی اوقات به من میگفتند من دیشب 8 ساعت روی این مسئله فکر کردم. آقای داماد مخالف فلسفه و عرفان بودند و بعضی اوقات سر به سر من میگذاشتند و به من میگفتند عرفان و فلسفه یعنی چشم را روی هم گذاشتن و دهان راباز کردن و اما فقه یعنی مطالعه و مباحثه. الان در میان شما عزیزان مباحثه و پیش مطالعه و مطالعه درسی و ان قلت قلت دمُده شده است. اینطور شده که استاد چیزی بگوید و شما برای وظیفه شناسی چیزی بشنوید و تمام میشود.
مرادم اینجاست که مرحوم محقق در کتاب حج تکرار زیاد دارد و روایات باب 30 نه در مورد حج تمتع است و نه در مورد حج قران است و اصلاً عبارت لوضلّ الهدی است و دیروز گفتیم لو اتلف الهدی. یعنی اگر قربانی در حج سیاقی یا در حج تمتع تلف شود. دیروز گفتم کفاره و نذرش نیز همینطور است و اما دیروز گفتند اگر کفاره و نذر باشد، ضمان دارد. لذا روایت را نتوانستیم معنا کنیم. علی کل حال نذر کرده گوسفندی بکشد و گوسفند را گرفته و بعد گوسفند مُرد، حال به چه دلیل دوباره یک گوسفند بخرد!
در مسائلی که مربوط به حج قِران است، سابقاً در اصل بحث مباحثه شد و فروعات اصلی آن هم مباحثه شد و بعد هم درباره ذبح مباحث کلی گفته شد که هدی سیاق را نیز میگرفت، اما با این همه فرض، مرحوم محقق ده ـ بیست فرع اختصاص دادند به این قربانی که همراه احرام است یعنی حج قِران. دیروز چند نمونه از فروعات را خواندیم و همه تکرار بود. به طور اشاره مرحوم محقق آن فروعات را فرموده بودند و مفصل آن را قبلاً فرموده بودند و مختصرش را دیروز خواندیم.
دیروز استفاده نکردیم به این معنا که مرحوم محقق مؤجزی را اشاره کرده بودند و مرحوم صاحب جواهر هم به طور اشاره تفصیل داده بودند.
بحث امروزمان نیز همین است. قبلاً چند فرع به طور جزئی و کلی مباحث شده است و در اینجا مرحوم محقق مختص به هدی سیاق صحبت کردند البته با اشاره، و مرحوم صاحب جواهر نیز تفصیل دادند اما با حواله دادن به قبل و بالاخره با اشاره تفصیلی.
بحث امروز اینست که میفرماید: « ولا يتعين هدي السياق للصدقة الا بالنذر ».[1]
لازم نیست همه ی هدی سیاق صدقه داده شود مگر اینکه نذر کرده باشد. اگر نذر کرده باشد که همه ی قربانی را صدقه دهد، آنگاه واجب است که صدقه دهد و الاّ به آن دستوری که قرآن داده است، عمل شود. بعد مفصل دربارهاش صحبت کردیم که قرآن میفرماید در مطلق قربانی، چه برای تمتع باشد و چه برای قِران باشد، 3 قسمت شود و ما معنا کردیم که 3 مورد شود. مقداری را ولو کم باشد، خود بخورد و اگر باشد مقداری را به اطرافیان و افراد متعفف و آبرودار بدهد و مقداری را به فقرا دهد. به آن کسانی که به منی آمدند برای جمع کردن قربانیها.
در مسائل قبل هم فهمیدیم که این حکم نیز حکم استحبابی است. درصورتی که بشود، خوب است که اینطور شود یعنی مقداری را خودش بخورد اما واجب نیست و واجب نبود که حتما متعفف و متشخص پیدا کند و مقداری به او بدهد. مابقی را هم به فقرا دهد و این بهتر از همه کار است. علی کل حالٍ موارد سه گانه واجب نبود.
بله، مسئله کلی را متذکر نشده بودند و الان با یک اشاره متذکر میشوند که اگر نذری یا عهدی یا قسمی در کار آمد، باید طبق آن نذر عمل شود. در حج قِران نیز همینطور است. قرآن میفرماید هدی در منی منقسم میشود به سه قسمت یعنی مواردش سه مورد است. حال اگر کسی نمیخواهد به این موارد عمل کند و یا نمیتواند به این موارد عمل کند، آنگاه هرچه خواست انجام دهد. ولو اینکه به فقرا ندهد و لاشه را در طرفی بیندازد. در این مورد حج قِران و حج تمتع ندارد، چنانچه اگر نذر کرده باشد که همه را به متعففین دهد، آنگاه آن نذر برایمان کار میکند. یا نذر کرده باشد که خودش از این گوشت نخورد و یا به متعففین ندهد بلکه همه را به فقرا دهد، آنگاه نذر متحقق میشود. در اینجا هم جملهای که مرحوم محقق فرمودند که: «لا يتعين هدي السياق للصدقة الا بالنذر»، لازم نیست که همه ی آن را به فقرا دهد الاّ اینکه نذری کرده باشد.
فقط یک اشکال در مسئله هست و صاحب جواهر این را درجائی متعرض نشدند و اینکه اگر بگوئیم مورد نذر باید رجحان داشته باشد. مورد نذر باید مخالف با قرآن و روایات اهل بیت نباشد و اگر قرآن بگوید هم خود بخور و هم به متعففین و آبرودارها بده و هم فقرا بده. حال آیا این میتواند نذر کند که همه را به فقرا دهد؟! مورد نذر مرجوح میشود. در قسم و عهد اگر مورد مرجوح باشد طوری نیست اما در نذر حتماً مورد باید رجحان داشته باشد و نمیدانیم اگر این سه مورد را به یک مورد نذر کند، آیا رجحان دارد! و آیا چنین چیزی میشود یا نه!
اگر کسی وجوب را بگوید ایراد من قویتر میشود اما نگفتند و آنچه قرآن میفرماید و افضل است و مستحب است، اینست که مقداری را خود بخورد و مقداری را به آبروداران و متعففین و اطرافیان خود بدهد و مقداری را نیز به فقرا دهد. سه قسمت هم لازم نیست و حتی میتواند دو سیر برای خودش بردارد و هفت هشت سیر برای رفیقش بردار و مابقی را به فقرا دهد، کافیست و این موردی است و قسمتی نیست و مراد از قسمتی که در قران آمده، مورد است یعنی منقسم شود به سه مورد. اینها راجح و مستحب است. حال اگر کسی روی خلاف مستحب نذر کند، آیا نذرش منعقد هست یا نه؟! مثلاً نمیشود نذر کند نماز شب نخواند. در اینجا هم مستحب است که خودش بخورد اما نذر کند که خودش نخورد و یا مستحب است به متعففین بدهد اما نذر کند که به آنها ندهد و یا قرآن میگوید به فقرا بده و این نذر کند به فقرا ندهد و یا نذر کند که همه را فقرا دهد. این مرجوح میشود. اگر بتوانید این اشکال مرا جواب دهید، همین است که مرحوم محقق فرمودند وصاحب جواهر هم متعرض نشدند و فرمودند درست است و «لایتعین هدی السیاق للصدقة الا بالنذر» و اما اگر حرف من درست باشد، میتوان عهد کرد و قسم خورد و اما نذر چون موردش باید رجحان داشته باشد یعنی یا واجب باشد یا مستحب باشد؛ در اینجا مستحب نیست که همه را به فقرا دهند بلکه آنچه مستحب است، اینست که به سه مورد تقسیم کنند مگر آنکه نشود. در صورتی که نتوانست خود بخورد، به متعففین و فقرا دهد و غیره و اما اگر بتواند به سه مورد منقسم کند، رجحان دارد و قرآن میفرماید و روایات هم روی آن تاکید دارد و بعضی هم گفتند واجب است ولو کم باشد خود بخورد و مقداری به رفقا و آبروداران و متعففین بدهند و مابقی را به فقرا دهد.
راجع به مسئله بعد مرحوم محقق دوباره در اینجا صحبت کردند. سابقاً راجع به ذبح مباحثه کردیم که اگر گوسفند را خرید و گوسفند را دزد برد. دیروز صحبت کردیم که اگر گوسفند مُرد یا گم کرد و دزد برد، گفتند لازم نیست دوباره قربانی بخرد و همان قربانی کفایت میکند و حتی یک مسئله داشتیم که اگر کسی این قربانی را پیدا کرد، چه کند! امام «سلاماللهعلیه» فرمودند میتواند از طرف صاحبش قربانی کند و اگر او قربانی نکرده، این قربانی برای او میشود و اگر قربانی کرده، آنگاه قربانی روی قربانی است و خوب است و یا مجهول الحال است و میتواند برای خودش قربانی کند.
« لو سرق من غیر تفریط لم یضمن ».[2]
اگر دزد مُرد، شما در پیش آن بگویید «لو سرق او تلف او ضلّ».
چند وقت قبل راجع به مسئله ضلّ که گم شد و کسی آن را پیدا کرد، صحبت کردیم و اما در اینجا هم صحبت شده و روایات فراوانی هم داریم و صاحب جواهر دوباره همان روایاتی که قبلاً داشتیم در اینجا آورده و روایات از باب 30 از ابواب ذبح است و همه ی اینها در روایات باب 30 از ابواب ذبح ذکر شده است.
حال شما فکر کنید و ببینید که آیا زائد بر آنچه گفته شد در اینجا چیزی هست یا نه!
مرحوم محقق در مسئله حج اینطور کردند که تکرار در شرایع هست و میدانید شرایع یکی از پایههای تشیع است و از همین جهت نیز بزرگان وقتی میخواستند بزرگی خودشان را بنمایانند، شرح شرایع میکردند و ظاهراً میگویند بیش از سیصد شرح برای شرایع نوشته شده است. مرحوم محقق یک تسلط عجیبی بر شرایع داشته است و گاهی مسائل را تکرار میکند اما در باب حج مسائل تکراری در شرایع زیاد آمده است. حال یا احتیاط کردند و یا برای تقریب ذهن ما بیان فرمودند. معمولاً مرحوم شهید دوم یک دوره فقه دارند و مسالک یک دوره شرایع است. در روز قیامت همین شهید دوم جلوی ما را میگیرد و میگوید من 54 سال عمر کردم در خفقان وهابی گری و در خفقان حکومت سنی گری وهابی گری یعنی دشمن سرسخت شیعه. از نظر امکانات هم مثل شما طلبهها نبودم و بعضی اوقات برای هیزم کشی به بیابان میرفتم و برای استفاده زن و بچه هیزم میآوردم تا آخر کار به جرم مسالکها سرم را بریدند، حال شما برای اسلام چه کردید؟! چرا افت علم دارید؟!
آن زمان طلبهها قلم نداشتند و نویسنده کم بود و الحمدلله الان نویسنده زیاد و عالیست و در سال ما طلبهها بیش از یک میلیون کتاب مینویسیم. از نظر اعتقادات و اخلاق و احکام زیاد مینویسیم اما محتوا ندارد و اگر برای این خون گریه کنیم، جا دارد. در شب عمامه گذاری گفتم الحمدلله یک میلیون کتاب مینویسیم و خیلی خوب است و اما افت علم داریم. خدا رحمت کند علامه طباطبائی «رضواناللهتعالیعلیه» به ما قول داده بودند که بحث معاد را بکنند و البته جای آن هم در جلد هفتم وسائل و جلد نهم اسفار بود و اما امروز و فردا میکردند و نمیخواستند وارد شوند برای اینکه هوچی بازی بود. اما یک وقت در جلسه خصوصی شبهای پنجشنبه و جمعه، آقای محمدی گیلانی «رحمةاللهعلیه» به علامه طباطبائی گفت حاج آقا این والنجم اذا هوی، هوا. و ایشان خندیدند.
الان در قم درسهای خارج میگویند و طلبههای خارج خوان میگویند بیست هزار و اما فقه جواهری یا پیاده نشده و یا کم پیاده شده است. الان سطحی که شما میخوانید، نصف آن را نمیخوانید و رسائل شیخ را نصف کردند و فرائد شیخ انصاری که یک افتخار بوده ثلثی کردهاند. اما نمیتوانیم جواب مرحوم شهید دوم را بدهیم و اگر بدانید که به صاحب جواهر به چه مصیبتی جواهر را نوشت. نگویید نداریم و فقیریم و اقتصاد نمیگذارد، بلکه همه ی اینها بهانه است و از ما پذیرفته نمیشود.
حضرت امام بارها این قضیه را برای دلخوشی ما میگفتند که صاحب جواهر یک خانه ی 54 متری داشت و این خانه 2 اطاق داشت که یک اطاق برای زن و بچه و یک اطاق هم کتابخانه او بود. یک بار پسر او مرده بود و جنازه را در همان اطاق کتابخانه گذاشتند برای اینکه فردا تشییع جنازه کنند. این پسر عصای دستش هم بود و اما وقتی نماز مغرب و عشا را خواند، موقع نوشتن جواهر بود و او بالاسر تابوت نشست و جواهر نوشت و بعد هم ثواب جواهر را برای پسر گذاشت. بعد هم در آن گرمای 54 درجه که آن وقتها سرداب هم نبود و سرداب را مرحوم شیخ انصاری از دزفول به نجف برد. یک اطاق 3 در 4 بود که دو تا در داشت. یکی در دالان و یکی در صحن خانه و در دالان رفت و آمد میشد و در صحن خانه را میبستند. وقتی صاحب جواهر میخواست جواهر بنویسد، دو تا در را باز میکرد و کوران میشد و اما جواهر نوشت و به قول حضرت امام کرامت کرد. و همه ی ما هم بی کرامتی میکنیم. اصفهان بدتر از قم و قم بدتر از اصفهان و جاهای دیگر بدتر و اصلاً اساس حوزه در مخاطره است و آن هم مخاطره ی جدی، و هیچکس هم به فکر نیست. شما جوانها باید به فکر باشید و فقه جواهری را از این نسل به نسل آینده دهید و اگر اینطور جلو رویم، به قول آقای محمدی والنجم اذا هوی، هواست. من از این قضیه خیلی متأسف و ناراحتم و به حدی ناراحتم که مریض شدهام. فقه مطالعه میخواهد. آقای داماد «رضواناللهتعالیعلیه» بعضی اوقات به من میگفتند من دیشب 8 ساعت روی این مسئله فکر کردم. آقای داماد مخالف فلسفه و عرفان بودند و بعضی اوقات سر به سر من میگذاشتند و به من میگفتند عرفان و فلسفه یعنی چشم را روی هم گذاشتن و دهان راباز کردن و اما فقه یعنی مطالعه و مباحثه. الان در میان شما عزیزان مباحثه و پیش مطالعه و مطالعه درسی و ان قلت قلت دمُده شده است. اینطور شده که استاد چیزی بگوید و شما برای وظیفه شناسی چیزی بشنوید و تمام میشود.
مرادم اینجاست که مرحوم محقق در کتاب حج تکرار زیاد دارد و روایات باب 30 نه در مورد حج تمتع است و نه در مورد حج قران است و اصلاً عبارت لوضلّ الهدی است و دیروز گفتیم لو اتلف الهدی. یعنی اگر قربانی در حج سیاقی یا در حج تمتع تلف شود. دیروز گفتم کفاره و نذرش نیز همینطور است و اما دیروز گفتند اگر کفاره و نذر باشد، ضمان دارد. لذا روایت را نتوانستیم معنا کنیم. علی کل حال نذر کرده گوسفندی بکشد و گوسفند را گرفته و بعد گوسفند مُرد، حال به چه دلیل دوباره یک گوسفند بخرد!