درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقدّمات
همینطور که بنا شد، بحث راجع به کتاب حج است، و این کتاب حج مسائل فوقالعاده خوبی دارد. من این کتاب حج را پیش حضرت آیت الله العظمی آقای داماد در هفت سال خواندم. بعد هم خودم یک دوره حج در قم گفتم، اما در 4 سال. الان نیز آن 4 سال را نوشتم و امیدوارم خدا لطف کند در اینجا هم بتوانیم یک دوره حج با هم مباحثه کنیم به همان 3 یا 4 سال.
خوبی حج اینست که اولاً روایات در باب حج زیاد است، به اندازهای که زراره از امام صادق «سلاماللهعلیه» سوال میکند که یابن رسول الله! من عمریست که از شما مسئلهی حج میپرسیم و هنوز تمام نشده است. امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند اگر عمر دیگری هم باشد، باز روایات حج تمام نمیشود. لذا مرحوم صاحب وسائل 3 جلد روایت در کتاب حج دارند. این یک خوبی کتاب حج است که مابقی کتابها مثلاً مثل کتاب نکاح و طلاق که سابقاً صحبت کردیم، روایاتش کم بود.
حج خوبی دیگری دارد و اینکه الحمدلله بزرگان بررسی کاملی در باب حج کردهاند. کتابهای فراوانی در باب حج نوشته شده است، و در این اواخر هم تقریرات فراوانی برای کتاب حج نوشته شده است. تقریرات هم از مراجع قم و هم از مراجع نجف است. یک خوبی حج هم اینست که مسائلش مشکل نیست و درهم و برهم نیست. کم مسئله پیدا میشود که درهم برهم باشد و مسئله بغرنج و مشکل باشد، معمولاً مسائل صاف است.
خوبی چهارم اینکه حج یک عبادتیست که از نظر اینکه جامع است، افضل همهی عبادات است. برای اینکه هم عبادت قلبی است، یعنی در همان موقع که میخواهد مُحرم شود، باید قصد داشته باشد تا آخر که طواف نساء به جا میآورد، یک توجه خاصی میخواهد. هم گفتنی است، همان موقع که مُحرم میشود بسیاری از فقها میگویند باید با لفظ بگوید که محرم میشوم؛ هم فعل است، همان وقتی که مُحرم میشود یک اعمال خاصی در احرام هست تا وقتی که طواف نساء به جا آورده شود. هم وجودیست، مثل همان احرام و طواف و سعی بین صفا و مروه تا آخر و هم تروکی است، که به آن میگویند تروک احرام و تروک حج که یک چیزهایی را باید ترک کند. هم بدنی است و هم مالیست.
آنوقتها رفتن به حج خیلی مشکل بود، الان هم برای مسلمانها مشکل است. الحمدلله جمهوری اسلامی این را خیلی آسان کرد و الاّ رفتن حج و برگشتن قبل از جمهوری اسلامی خیلی مشکل بود. غالباً میرفتند و میمُردند و برگشتشان کم بود و یک سال هم طول میکشید. الان هم که الحمدلله آسان است، اما بالاخره یک مشقات بدنی و یک مشقات گفتنی دارد و هم مسئلهی مالی است. یعنی باید پول خرج کند تا بتواند به مکه رود و برگردد. بله، بدی این حج در جمهوری اسلامی فعلاً این شده که رفتن به آنجا برای غالب مردم در سرحد محال است. دادن ده بیست میلیون کار مشکلی است. اما علی کل حالٍ هم مالیست و هم بدنی. بله، بعضی اوقات در مثل نماز هم همینطور است اما این جمع الجمعی را باید بگوییم مختص به حج است. یک خصوصیتی هم در حج هست که مختصر آن در نماز هم هست و آن از نظر سیر و سلوک، دو سه تا منزلی که آنها گفتند در حج هست. سیر من الخلق الی الحق، سیر من الحق الی الحق و سیر من الحق الی الخلق. که مرحوم صدرالمتألهین در أسفار خیلی مفصل راجع به این منازل صحبت میکنند و سیر و سلوکیها معمولاً دربارهی این منازل صحبت میکنند و خلاصهاش اینست که کسی که به مکه میرود، اگر به راستی بخواهد یک حج حسابی به جا بیاورد، اول باید به همه چیز پا بزند و صرفه نظر کند و به سوی خدا رود. در آن وقتی که مُحرم میشود که میگوید خدایا آمدم، لبیّک، یعنی دنیا و آنچه در دنیاست، هیچ؛ و از وقتی که محرم میشود تا وقتی که نماز طواف نساء را به جا میآورد، همه خدا و عبادت و عروج است. سیر من الحق الی الحق است. و عرفاتش هم میتواند راه صد ساله را طی کند. مسلم همهی شما یعنی غالب شما مشرّف شدید، آن یک ساعت ـ دو ساعت در مشعر خیلی سازندگی دارد. انسان با یک طوافش میتواند منازلی را طی کند. آنگاه مهیا میشود و یک مبلّغ برای دین میشود. یعنی ساخته شده میشود و بعد برمیگردد در میان مردم برای اینکه مردم را بسازد. مثل پیامبرها که مبعوث به رسالت میشوند و در میان مردم میآیند تا مردم سازی کنند، حج هم اینست که ساخته شده برای سیر من الحق الی الخلق، و به قول امام صادق «سلاماللهعلیه» باید مردم سازی کند و مردم باید از اخلاق و افعالش و از گفتارش ساخته شوند و این یک مبلّغ برای اسلام شود. لذا این منازل سیر و سلوکیها در این حج هست. سیر من الخلق الی الحق، سیر من الحق الی الحق، سیر من الحق الی الخلق. خیال هم نکنید که نیستند و بعضیها جداً حج به جا میآورند. همان روایت مشهور که امام سجاد «سلاماللهعلیه» به دیدن کسی رفتند که حج معمولی به جا آورده بود. حضرت مرتب از او سوال کردند که این کار را کردی یا آن کار را کردی؟ گفت نه و در آخر کار فرمودند پس هیچ کاری نکردهای. آن حجی که امام چهارم میخواستند و به او گفتند، یک سازندگی حسابی دارد. میتواند راه صد ساله را بپیماید. در وقتی هم که برمیگردد گفتار و کردارش سازندگی داشته باشد و بتواند اول زن و بچهاش را و بعد دیگران را بسازد و آدم کند. به عبارت دیگر یک شخصی معمولی برود و آدم شود و به صورت آدم برگردد برای آدم سازی، و بتواند آدمهایی را بسازد. لذا این مسئلهی حج مسئلهی خوبیست و این کتاب حج کتاب خوبیست از این چند نظری که من عرض کردم. همهی اینها را برای این گفتم که از همهی شما و مخصوصاً از فضلا تقاضا دارم دقت بیشتری از این امروز به بعد در این کتاب حج داشته باشند. اگر پیش مطالعه میخواهید، الحمدلله کتابهای فراوانی هست. فقط جواهر نیست بلکه کتابهای خوب و آسانی هست. این تقریرات حج که نوشته شده انصافاً آسان است. لذا اگر بخواهید پیش مطالعه داشته باشیم، کتاب فراوان است و اگر مباحثه باشد، گفتم من این مباحثه را هم در مدت 7 سال پیش آقای داماد خواندم و هم گفتم در نزد علمای خاص در مدت 4 سال و هم خودم جزوه از یک دوره حج نوشتم. بنابراین یک هم مباحثهی خوبی دارید و میتوانید با این هم مباحثه، مباحثه کنید و اما شرطش اینست که کم حرف بزنید اما حرف خوب بزنید. طرز مباحثه، طرز درس باید اینطور باشد که طلبه کم حرف بزند و به جای آن خوب حرف بزند و حرف خوب بزند، آنگاه شما میتوانید اگر زنده باشیم و خدا توفیق عنایت کند و اگر مصلحت باشد، یک کتاب حج هم در دو سه جلد تقریری یا تحقیقی بنویسید و اگر لیاقت چاپ داشته باشد، چاپش با من. این یک مقدمه است.
و اما مقدمهی دوم.
کتاب حج سه رکن دارد. رکن اولش راجع به مقدمات است و مقدّمات فراوانی بزرگان و من جمله صاحب جواهر و مرحوم محقق فرمودند.
مقدمهی اول راجع به معنای حج است. خیلی اینطرف و آنطرف زده شده و اما با چکشی که مرحوم آخوند در کفایه به دست ما داده، خیلی اهمیت ندارد. برای اینکه تعریفهایی برای حج شده و همهی اینها شرح اسم است و تعریف حقیقی و واقعی نیست. ما تعریف حقیقی در فلسفه و منطق هم نداریم، برای اینکه کسی میتواند تعریف حقیقی کند که از نظر وجودی مسلّط بر آن شیء باشد. اما فقط یک شرح اسمی است به قول ملا کبری یک تعریف مشهوری است. همین که میگوییم انسان، حیوان ناطق است، این حقیقی نیست بلکه یک فصل مشهوری است، چه رسد که در فقه بخواهیم حج را معنا کنیم که این یک شرح اسم است. لذا مرحوم آخوند در کفایه این را آسان کردند و بعد از مرحوم آخوند هم این ان قلت قلتها که در هر کتابی که وارد میشود جامع افراد است یا نه و مانع اغیار است یا نه و تعریف درست است یا نه؛ همهی اینها تقریبا ملغی شده است و میگویند این تعریفها تعریف لفظی است و تقریب به ذهن است برای متعلم و بالاخره تعریف اینست که ما بدانیم که میخواهیم چه کنیم و وارد چه مسائلی شویم. لذا این ان قلت قلتهایی که در جواهر برای تعریف حج آمده، ظاهراً وجهی ندارد. حج از نظر لغت به معنای قصد است و معنای عامی هم دارد. برای اینکه حج که به معنای قصد است، صلاة و روزه هم قصد میخواهد اما معنای لغوی حج یعنی قصد؛ قصد اعمالی که بر روی هم به آن حج صحیح میگویند و یا اگر عمدهی آن را به جا آورده باشد، به آن حج باطل میگویند. برمیگردد به اینکه اگر بخواهیم تعریف حج را بکنیم، معنایش اینست که قصد به یک عده عباداتی که آن عبادات هم قول است و هم فعل است و هم وجود است و هم ترک است و آن را مترتب بیاورد و بعد حج متحقق میشوند. یعنی حجی که در اقسام فروعات گفتند نماز و روزه و خمس و زکات و حج؛ آنگاه این حج متحقق میشود. به عبارت دیگر قصد المناسک و مناسک یعنی اعمال حج. اگر بگوییم حج یعنی چه؛ یعنی قصد المناسک. به این تعریف لفظی میگویند و معنای تعریف لفظی اینست که لفظی را به لفظ دیگر تبدیل میکنیم برای اینکه تقریب ذهن شود برای متعلم و مقداری ذهنش باز شود برای معنای حج.
این مقدمه هفت یا هشت مسئله دارد که این مسئلهی اول است.
مسئلهی دومش که مهم است، اینست که مشهور در میان اصحاب فرمودند حج یک مرتبه بر انسان واجب است، حال قدرت داشته باشد یا نه و یا بخواهد یا نخواهد. مثل الان که یک تفریحی برای مردم شده و میخواهد هر سال به عمره رود و هر سال به حج رود و از خرج و مخارجش هم حرفی ندارد؛ ولی آنچه واجب است، یک مرتبه است و اسمش را حجة الاسلام میگذارند، یعنی حجی که در اسلام از واجبات است، یک مرتبه است. اگر مستطیع باشد به آن حج الاسلام میگویند و این یک مرتبه واجب است. اگر هم مستطیع نباشد، هر حجی رود ولو ده مرتبه رود، آن حجة الاسلام را به جا نیاورده است. ممکن است ده مرتبه حج به جا آورده باشد و اما متمول نباشد، لذا حج واجب به جا نیاورده و وقتی متمکن شد، بر او واجب میشود که حج به جا بیاورد. وقتی حج را به جا آورد، ولو ده مرتبه هم برود، باید نیت استحباب کند. این مشهور در میان فقهاست، بلکه باید بگوییم اجماع در میان قدماء و متأخرین است. روایات فراوانی در مسئله هست، اما یک دسته روایت داریم که میگوید برای متمکّن همه ساله واجب است. جمع بین روایات را کردند به استحباب. برای متمکّن یک مرتبه حج واجب و اما بعد همه ساله مستحب است که برود. برای غیر متمکّن اصلاً واجب نیست. اگر برود، مستحب است. مثل شما عزیزان که به عنوان روحانی کاروان میروید، این مستحب میشود. البته در اینجا حرف هست و بعد باید حرفش را بزنیم و اینکه خیلی از روحانیان کاروان وقتی به آنجا بروند، اگر در برگشتشان بتوانند خودشان را اداره کنند، در آنجا حج برایشان واجب میشود که خیلی از فقها نفرمودند و بعد دربارهاش صحبت میکنیم. الان بحث ما اینست که مشهور در میان فقها گفتند حجة الاسلام یک مرتبه واجب است و مابقی مستحب است و اگر به جا بیاورد، خوب است و اگر به جا نیاورد، هیچ. اما یک دسته روایات دارد که فی کلّ سنة برای کسی که قدرت دارد. و نمیدانم چه شده و شما روی این فکر کنید و ببینید که آیا میتوانید وجهی برایش پیدا کنید. مرحوم صدوق «رضواناللهتعالیعلیه» در من لایحضر میفرماید من فتوا میدهم به این روایاتی که میگوید همه سال برای کسی که متمکن است، حج واجب است. و جمع بین روایات اینست که بزرگان گفتند. بعضی از روایات تصریح هم دارد که حج یک مرتبه واجب است و مراتب بعدش اگر در روایات آمده، ترغیب و تحریص است و اما مرحوم صدوق «رضواناللهتعالیعلیه» عمل به این روایتها نکردند بلکه عمل کرده به آن روایتها که فرموده است برای کسی که بتواند، باید همه ساله به حج رود.
میخواستم روایاتش را بخوانم اما چون روز اول است، بیش از این مزاحم نمیشوم و روایاتش را فردا میخوانم و اما این تقاضا را دارم که یک فکری برای این گفتهی مرحوم صدوق بکنید که مرحوم صدوق هم روایات را نقل میکند که در مدت عمر یک مرتبه واجب است و هم روایاتی نقل میکند که از برای متمکّن، هر ساله واجب است و اما بعد میفرماید من فتوا میدهم به اینکه برای متمکّن، اگر میتواند باید همه ساله حج به جا بیاورد. حال وجه این قول صدوق چیست؟!
امیدواریم فردا از شما استفاده کنیم، انشاءالله.
همینطور که بنا شد، بحث راجع به کتاب حج است، و این کتاب حج مسائل فوقالعاده خوبی دارد. من این کتاب حج را پیش حضرت آیت الله العظمی آقای داماد در هفت سال خواندم. بعد هم خودم یک دوره حج در قم گفتم، اما در 4 سال. الان نیز آن 4 سال را نوشتم و امیدوارم خدا لطف کند در اینجا هم بتوانیم یک دوره حج با هم مباحثه کنیم به همان 3 یا 4 سال.
خوبی حج اینست که اولاً روایات در باب حج زیاد است، به اندازهای که زراره از امام صادق «سلاماللهعلیه» سوال میکند که یابن رسول الله! من عمریست که از شما مسئلهی حج میپرسیم و هنوز تمام نشده است. امام صادق «سلاماللهعلیه» فرمودند اگر عمر دیگری هم باشد، باز روایات حج تمام نمیشود. لذا مرحوم صاحب وسائل 3 جلد روایت در کتاب حج دارند. این یک خوبی کتاب حج است که مابقی کتابها مثلاً مثل کتاب نکاح و طلاق که سابقاً صحبت کردیم، روایاتش کم بود.
حج خوبی دیگری دارد و اینکه الحمدلله بزرگان بررسی کاملی در باب حج کردهاند. کتابهای فراوانی در باب حج نوشته شده است، و در این اواخر هم تقریرات فراوانی برای کتاب حج نوشته شده است. تقریرات هم از مراجع قم و هم از مراجع نجف است. یک خوبی حج هم اینست که مسائلش مشکل نیست و درهم و برهم نیست. کم مسئله پیدا میشود که درهم برهم باشد و مسئله بغرنج و مشکل باشد، معمولاً مسائل صاف است.
خوبی چهارم اینکه حج یک عبادتیست که از نظر اینکه جامع است، افضل همهی عبادات است. برای اینکه هم عبادت قلبی است، یعنی در همان موقع که میخواهد مُحرم شود، باید قصد داشته باشد تا آخر که طواف نساء به جا میآورد، یک توجه خاصی میخواهد. هم گفتنی است، همان موقع که مُحرم میشود بسیاری از فقها میگویند باید با لفظ بگوید که محرم میشوم؛ هم فعل است، همان وقتی که مُحرم میشود یک اعمال خاصی در احرام هست تا وقتی که طواف نساء به جا آورده شود. هم وجودیست، مثل همان احرام و طواف و سعی بین صفا و مروه تا آخر و هم تروکی است، که به آن میگویند تروک احرام و تروک حج که یک چیزهایی را باید ترک کند. هم بدنی است و هم مالیست.
آنوقتها رفتن به حج خیلی مشکل بود، الان هم برای مسلمانها مشکل است. الحمدلله جمهوری اسلامی این را خیلی آسان کرد و الاّ رفتن حج و برگشتن قبل از جمهوری اسلامی خیلی مشکل بود. غالباً میرفتند و میمُردند و برگشتشان کم بود و یک سال هم طول میکشید. الان هم که الحمدلله آسان است، اما بالاخره یک مشقات بدنی و یک مشقات گفتنی دارد و هم مسئلهی مالی است. یعنی باید پول خرج کند تا بتواند به مکه رود و برگردد. بله، بدی این حج در جمهوری اسلامی فعلاً این شده که رفتن به آنجا برای غالب مردم در سرحد محال است. دادن ده بیست میلیون کار مشکلی است. اما علی کل حالٍ هم مالیست و هم بدنی. بله، بعضی اوقات در مثل نماز هم همینطور است اما این جمع الجمعی را باید بگوییم مختص به حج است. یک خصوصیتی هم در حج هست که مختصر آن در نماز هم هست و آن از نظر سیر و سلوک، دو سه تا منزلی که آنها گفتند در حج هست. سیر من الخلق الی الحق، سیر من الحق الی الحق و سیر من الحق الی الخلق. که مرحوم صدرالمتألهین در أسفار خیلی مفصل راجع به این منازل صحبت میکنند و سیر و سلوکیها معمولاً دربارهی این منازل صحبت میکنند و خلاصهاش اینست که کسی که به مکه میرود، اگر به راستی بخواهد یک حج حسابی به جا بیاورد، اول باید به همه چیز پا بزند و صرفه نظر کند و به سوی خدا رود. در آن وقتی که مُحرم میشود که میگوید خدایا آمدم، لبیّک، یعنی دنیا و آنچه در دنیاست، هیچ؛ و از وقتی که محرم میشود تا وقتی که نماز طواف نساء را به جا میآورد، همه خدا و عبادت و عروج است. سیر من الحق الی الحق است. و عرفاتش هم میتواند راه صد ساله را طی کند. مسلم همهی شما یعنی غالب شما مشرّف شدید، آن یک ساعت ـ دو ساعت در مشعر خیلی سازندگی دارد. انسان با یک طوافش میتواند منازلی را طی کند. آنگاه مهیا میشود و یک مبلّغ برای دین میشود. یعنی ساخته شده میشود و بعد برمیگردد در میان مردم برای اینکه مردم را بسازد. مثل پیامبرها که مبعوث به رسالت میشوند و در میان مردم میآیند تا مردم سازی کنند، حج هم اینست که ساخته شده برای سیر من الحق الی الخلق، و به قول امام صادق «سلاماللهعلیه» باید مردم سازی کند و مردم باید از اخلاق و افعالش و از گفتارش ساخته شوند و این یک مبلّغ برای اسلام شود. لذا این منازل سیر و سلوکیها در این حج هست. سیر من الخلق الی الحق، سیر من الحق الی الحق، سیر من الحق الی الخلق. خیال هم نکنید که نیستند و بعضیها جداً حج به جا میآورند. همان روایت مشهور که امام سجاد «سلاماللهعلیه» به دیدن کسی رفتند که حج معمولی به جا آورده بود. حضرت مرتب از او سوال کردند که این کار را کردی یا آن کار را کردی؟ گفت نه و در آخر کار فرمودند پس هیچ کاری نکردهای. آن حجی که امام چهارم میخواستند و به او گفتند، یک سازندگی حسابی دارد. میتواند راه صد ساله را بپیماید. در وقتی هم که برمیگردد گفتار و کردارش سازندگی داشته باشد و بتواند اول زن و بچهاش را و بعد دیگران را بسازد و آدم کند. به عبارت دیگر یک شخصی معمولی برود و آدم شود و به صورت آدم برگردد برای آدم سازی، و بتواند آدمهایی را بسازد. لذا این مسئلهی حج مسئلهی خوبیست و این کتاب حج کتاب خوبیست از این چند نظری که من عرض کردم. همهی اینها را برای این گفتم که از همهی شما و مخصوصاً از فضلا تقاضا دارم دقت بیشتری از این امروز به بعد در این کتاب حج داشته باشند. اگر پیش مطالعه میخواهید، الحمدلله کتابهای فراوانی هست. فقط جواهر نیست بلکه کتابهای خوب و آسانی هست. این تقریرات حج که نوشته شده انصافاً آسان است. لذا اگر بخواهید پیش مطالعه داشته باشیم، کتاب فراوان است و اگر مباحثه باشد، گفتم من این مباحثه را هم در مدت 7 سال پیش آقای داماد خواندم و هم گفتم در نزد علمای خاص در مدت 4 سال و هم خودم جزوه از یک دوره حج نوشتم. بنابراین یک هم مباحثهی خوبی دارید و میتوانید با این هم مباحثه، مباحثه کنید و اما شرطش اینست که کم حرف بزنید اما حرف خوب بزنید. طرز مباحثه، طرز درس باید اینطور باشد که طلبه کم حرف بزند و به جای آن خوب حرف بزند و حرف خوب بزند، آنگاه شما میتوانید اگر زنده باشیم و خدا توفیق عنایت کند و اگر مصلحت باشد، یک کتاب حج هم در دو سه جلد تقریری یا تحقیقی بنویسید و اگر لیاقت چاپ داشته باشد، چاپش با من. این یک مقدمه است.
و اما مقدمهی دوم.
کتاب حج سه رکن دارد. رکن اولش راجع به مقدمات است و مقدّمات فراوانی بزرگان و من جمله صاحب جواهر و مرحوم محقق فرمودند.
مقدمهی اول راجع به معنای حج است. خیلی اینطرف و آنطرف زده شده و اما با چکشی که مرحوم آخوند در کفایه به دست ما داده، خیلی اهمیت ندارد. برای اینکه تعریفهایی برای حج شده و همهی اینها شرح اسم است و تعریف حقیقی و واقعی نیست. ما تعریف حقیقی در فلسفه و منطق هم نداریم، برای اینکه کسی میتواند تعریف حقیقی کند که از نظر وجودی مسلّط بر آن شیء باشد. اما فقط یک شرح اسمی است به قول ملا کبری یک تعریف مشهوری است. همین که میگوییم انسان، حیوان ناطق است، این حقیقی نیست بلکه یک فصل مشهوری است، چه رسد که در فقه بخواهیم حج را معنا کنیم که این یک شرح اسم است. لذا مرحوم آخوند در کفایه این را آسان کردند و بعد از مرحوم آخوند هم این ان قلت قلتها که در هر کتابی که وارد میشود جامع افراد است یا نه و مانع اغیار است یا نه و تعریف درست است یا نه؛ همهی اینها تقریبا ملغی شده است و میگویند این تعریفها تعریف لفظی است و تقریب به ذهن است برای متعلم و بالاخره تعریف اینست که ما بدانیم که میخواهیم چه کنیم و وارد چه مسائلی شویم. لذا این ان قلت قلتهایی که در جواهر برای تعریف حج آمده، ظاهراً وجهی ندارد. حج از نظر لغت به معنای قصد است و معنای عامی هم دارد. برای اینکه حج که به معنای قصد است، صلاة و روزه هم قصد میخواهد اما معنای لغوی حج یعنی قصد؛ قصد اعمالی که بر روی هم به آن حج صحیح میگویند و یا اگر عمدهی آن را به جا آورده باشد، به آن حج باطل میگویند. برمیگردد به اینکه اگر بخواهیم تعریف حج را بکنیم، معنایش اینست که قصد به یک عده عباداتی که آن عبادات هم قول است و هم فعل است و هم وجود است و هم ترک است و آن را مترتب بیاورد و بعد حج متحقق میشوند. یعنی حجی که در اقسام فروعات گفتند نماز و روزه و خمس و زکات و حج؛ آنگاه این حج متحقق میشود. به عبارت دیگر قصد المناسک و مناسک یعنی اعمال حج. اگر بگوییم حج یعنی چه؛ یعنی قصد المناسک. به این تعریف لفظی میگویند و معنای تعریف لفظی اینست که لفظی را به لفظ دیگر تبدیل میکنیم برای اینکه تقریب ذهن شود برای متعلم و مقداری ذهنش باز شود برای معنای حج.
این مقدمه هفت یا هشت مسئله دارد که این مسئلهی اول است.
مسئلهی دومش که مهم است، اینست که مشهور در میان اصحاب فرمودند حج یک مرتبه بر انسان واجب است، حال قدرت داشته باشد یا نه و یا بخواهد یا نخواهد. مثل الان که یک تفریحی برای مردم شده و میخواهد هر سال به عمره رود و هر سال به حج رود و از خرج و مخارجش هم حرفی ندارد؛ ولی آنچه واجب است، یک مرتبه است و اسمش را حجة الاسلام میگذارند، یعنی حجی که در اسلام از واجبات است، یک مرتبه است. اگر مستطیع باشد به آن حج الاسلام میگویند و این یک مرتبه واجب است. اگر هم مستطیع نباشد، هر حجی رود ولو ده مرتبه رود، آن حجة الاسلام را به جا نیاورده است. ممکن است ده مرتبه حج به جا آورده باشد و اما متمول نباشد، لذا حج واجب به جا نیاورده و وقتی متمکن شد، بر او واجب میشود که حج به جا بیاورد. وقتی حج را به جا آورد، ولو ده مرتبه هم برود، باید نیت استحباب کند. این مشهور در میان فقهاست، بلکه باید بگوییم اجماع در میان قدماء و متأخرین است. روایات فراوانی در مسئله هست، اما یک دسته روایت داریم که میگوید برای متمکّن همه ساله واجب است. جمع بین روایات را کردند به استحباب. برای متمکّن یک مرتبه حج واجب و اما بعد همه ساله مستحب است که برود. برای غیر متمکّن اصلاً واجب نیست. اگر برود، مستحب است. مثل شما عزیزان که به عنوان روحانی کاروان میروید، این مستحب میشود. البته در اینجا حرف هست و بعد باید حرفش را بزنیم و اینکه خیلی از روحانیان کاروان وقتی به آنجا بروند، اگر در برگشتشان بتوانند خودشان را اداره کنند، در آنجا حج برایشان واجب میشود که خیلی از فقها نفرمودند و بعد دربارهاش صحبت میکنیم. الان بحث ما اینست که مشهور در میان فقها گفتند حجة الاسلام یک مرتبه واجب است و مابقی مستحب است و اگر به جا بیاورد، خوب است و اگر به جا نیاورد، هیچ. اما یک دسته روایات دارد که فی کلّ سنة برای کسی که قدرت دارد. و نمیدانم چه شده و شما روی این فکر کنید و ببینید که آیا میتوانید وجهی برایش پیدا کنید. مرحوم صدوق «رضواناللهتعالیعلیه» در من لایحضر میفرماید من فتوا میدهم به این روایاتی که میگوید همه سال برای کسی که متمکن است، حج واجب است. و جمع بین روایات اینست که بزرگان گفتند. بعضی از روایات تصریح هم دارد که حج یک مرتبه واجب است و مراتب بعدش اگر در روایات آمده، ترغیب و تحریص است و اما مرحوم صدوق «رضواناللهتعالیعلیه» عمل به این روایتها نکردند بلکه عمل کرده به آن روایتها که فرموده است برای کسی که بتواند، باید همه ساله به حج رود.
میخواستم روایاتش را بخوانم اما چون روز اول است، بیش از این مزاحم نمیشوم و روایاتش را فردا میخوانم و اما این تقاضا را دارم که یک فکری برای این گفتهی مرحوم صدوق بکنید که مرحوم صدوق هم روایات را نقل میکند که در مدت عمر یک مرتبه واجب است و هم روایاتی نقل میکند که از برای متمکّن، هر ساله واجب است و اما بعد میفرماید من فتوا میدهم به اینکه برای متمکّن، اگر میتواند باید همه ساله حج به جا بیاورد. حال وجه این قول صدوق چیست؟!
امیدواریم فردا از شما استفاده کنیم، انشاءالله.