درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
90/01/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:آیا حرف زدن در بین نماز میت جایز است یا نه؟
فرمودهاند الاحوط ترک التکلم فی اثناء الصلاه علی المیت و ان کان لا یبعد عدم البطلان به دیروز عرض کردم مرحوم سید با آن همه مقامی که دارند نمیدانم چرا این جاها نتوانستند جازم بشوند که نماز میت مثل نماز فریضه نیست مثل نماز نیست، لذا گاهی میفرمایند مثل نماز نیست، مثل دیروز میفرمودند که اگر جنب هم باشد این نماز را میتواند بخواند برای اینکه امام علیه السلام فرمودند که این نماز نیست این دعاست ایشان هم بر طبق همان روایت فتوی میدادند، بعضی اوقات هم مثل استقبال فتوی میدادند اینکه باید رو به قبله باشد برای خاطر اینکه نماز است و نماز باید رو به قبله باشد، بعضی اوقات هم دیروز داشتیم امروز داریم احتیاط میکنند احتیاط واجب اینکه مراعات شرایط مراعات موانع بشود و چرا چنین شده؟ نمیدانم، راستی چه جور مرحوم سید آن هم مثلا در یک مسئله، مسئله نماز میت در این فروعات نماز میت سه تا قول پیدا میکنند؟ گاهی وجوب و گاهی عدم وجوب و گاهی هم احتیاط آن هم 4 قول گاهی احتیاط واجب گاهی احتیاط مستحب و حرف زدن در نماز میت که مسئله امروز ماست ایشان میفرمایند که بعید نیست ما بگوییم اگر حرف بزند توی نماز طوری نیست اما احتیاط مستحب این است که توی نماز میت حرف نزند و ما هم همیشه میگفتیم این نماز پیش متشرعه نماز است و باید شرایط نماز مراعات بشود موانع نماز هم مراعات بشود الا ما اخرجه الدلیل هر کجا دلیل دارید بگویید هر کجا نه، نه، اما این را هم باید فراموش نکنید که این حرف من هم با روایت اهل بیت جور نمیاید برای اینکه دیروز روایت میخواندیم که امام علیه السلام میفرمودند که تو جنب هستی مانعی ندارد نماز میت بخوانی توی خانهات که میشود دعا بخوانی پس این جا هم مانعی ندارد نماز میت بخوانی لذا اگر هم مرحوم سید 4 تا قول دارند برای اینکه انصافا مسئله مسئله مشکلی است اما اگر یک قول داشتند به مقام شامخ سید بهتر میخورد اگر یادتان باشد مسئله نمیدانم چندم بود میفرمود که لا یعتبر فیه شرایط الصلاه ولا یعتبر فیه مراعات موانع الصلاه اگر همین جمله را میفرمودند ورها میشدند علی الظاهر خیلی خوب بود دیگر.
مرحوم سید در این جا میگویند الاحوط ترک التکلم فی اثناء الصلاه علی المیت و ان کان لا یبعد عدم البطلان به، فتوی است دیگر اما احتیاط مستحب هم کردهاند و این مسئله با مسئله چند روز قبل خوب جور میآید که ایشان بهطور کلی فرمودهاند لا یعتبر فیه شرایط الصلاه ولا یعتبر فیه مراعات الموانع فی الصلاه، خیلی خوب بود اما مثل اینکه نتوانستند جازم بشوند آن هم برای خاطر روایات گاهی میگوید نماز نیست گاهی میگوید نماز است یعنی میگوید مراعات بعضی از موانع باید باشد بعضی اوقات میفرماید که مراعات شرایط باید باشد ظاهراً مرحوم سید هم در آن ماندهاند چکار بکنند؟ لذا مختلف توی مسائل حرف زدهاند حالا من جمله این جا می گویند حرف زدن توی نماز میت طوری نیست بله همین طوری که مرحوم سید اختلاف فتوی دارند در این مسائل 4 تا قول، محشین بر عروه هم همین طورند همین که حالا ایشان نقل میکنند از مرحوم اقای خویی و بعضی از بزرگان دیگر که فرمودند لا یترک این احتیاط اما همین مرحوم آقای خویی و امثال اینها هم در مسائل دیگر میفرمایند لا یعتبر فیه شرایط نماز ولا یعتبر فیه موانع نماز آن هم اختلاف فتوی، همه محشین بر عروه اینها که من دیدهام، همه محشین بر عروه مثل مرحوم سید اختلاف فتوی دارند یعنی حالامثلا اگر توی نماز بود یکی هم توی طهارت بود میگفتیم خب حالا یادشان رفته مثلا یک سال آن حاشیه را زدهاند یک سال حالا میزنند خب هرچه به قول آقای بروجردی بعضی اوقات میفرمود انا رجل فی کل یوم، میگفتیم این جور است، اما آنکه آدم را گیر میاندازد این است که توی یک نماز میت در یک صفحه میبینیم که مرحوم سید 4 تا قول دارند محشین بر عروه همه آنها سه چهارتا قول دارند، مسئله سهل و امتناع است یعنی این جور نیست که بغرنج باشد یک کسی فتوایش این باشد که آقا روایت میفرماید این نماز نیست دعاست خب باید تا گاو و ماهی هم برود دیگر توی نماز میت باید بفرماید لا یعتبر فیه مراعات شرایط و لا یعتبر فیه مراعات موانع، یک کسی هم بگوید که نه، این نماز است عند المتشرعه نماز است سیره نماز است و اگر حرف بزنند مردم به آنها نگاه میکنند میگوید این دیوانه شده برای اینکه دارد نماز میت میخواند توی نماز هم دارد اختلاط میکند لذا تا آخر بگوید، بگوید تمام شرایط را دارد تمام موانع را هم دارد لذا مسئله مشکل نیست بغرنج نیست اما از آن طرف هم توی فتوی که میآییم میبینیم هم روایات اختلاف دارد هم فتاوای اصحاب، الاحوط ترک التکلم فی اثناء الصلوه علی المیت و ان لا یبعد عدم البطلان به دیگر اینکه چشم بندی نیست، خب این هم این مسئله.
مسئله 11 میفرمایند که این هم باز اختلاف فتوی مرحوم سید دارد اگر یادتان باشد ما میگفتیم که اگر کسی عاجز است از شرایط نماز میت مثلا باید بایستد نمیتواند خب بنشیند نمازش درست است اما میگفتیم که این نماز از دیگران ساقط نیست، مرحوم سید سابقا این را نمیفرمودند اما این جا حالا تصریح میکنند میفرمایند که بله نمازش درست است اما اینکه ساقط از دیگران باشد ساقط نیست مگر اینکه هیچ کس نباشد وقتی هیچ کس نشد آن بدل اضطراری جای مبدل منه میشود نماز ساقط است برای اینکه یک نفر است و میخواهد نماز بخواند و اما اگر دو نفرند دونفر میخواهد به این جنازه نماز بخواند یک کدام اول نماز میخواند، نمیتواند بایستد نشسته نماز میخواند خب این نماز این درست است بدل اضطراری کافی از مبدل منه است اما آیا از دیگری نماز ساقط است یانه؟ ممکن است کسی بگوید که ساقط است چنانچه دیروز اگر یادتان باشد میگفتیم بدل اضطراری که حالا باز هم میاییم در مسائل دیگر بدل اضطراری جای مبدل منه جای بدل اختیاری، خب تکلیف ساقط شد دیگر تکلیف ساقط شد بگوییم که تو که میتوانی ایستاده نماز بخوانی نماز بخوان، به چه دلیل؟ اما اگر یادتان باشد مرحوم سید سابقا میگفتند ما هم میگفتیم که نه، باید نماز بخواند حالا مرحوم سید این جا تصریح میکنند میفرمایند مع وجود من یقدر علی القیام لا یجزی عن العاجز عن القیام این مجزی نیست نه معنایش این باشد این نمیتواند نماز بخواند، نه، اینکه خب نمیتواند بایستد مینشیند و نماز میخواند نمیخواهند بگویند که قیام رکن است این نماز که این میخواند نمازش درست است اما حالا از دیگری هم این نماز ساقط است یا نه؟ ایشان میفرماید نه، چرا نه؟همان که چند روز قبل میگفتیم که اقا این واجب کفایی است وقتی واجب کفایی شد آن کسی که عاجز است نماز میخواند این ساقط نمیشود از ان کسی که میتواند ایستاده نماز بخواند عاجز نیست مبدل منه را میتواند خوب بهجا بیاورد اما ممکن است شما بفرمایید کما اینکه آقا میفرمایند بگویید آقا بدل اضطراری جای مبدل منه اگر اول این کسی که ایستاده نمیتواند، نشسته نماز میخواند نمازش درست است نمیگویید که نمازش باطل است حالا که نمازش درست است تکلیف ساقط شد دیگر واجب کفایی تکلیف کلی است، نمیشود بگوییم که تکلیف، از این ساقط شد، نمازش صحیح است وقتی نماز صحیح باشد مأتی به مطابق با مأموربه است مأمور به را ساقطش کرد حالا که مأمور به ساقط شد دیگر دومی بخواهد ایستاده نماز بخواند نمیشود مثل آن جاهایی است که مثلا با تیمم نماز خواند وظیفهاش هم با تیمم نماز خواندن بود حالا آب پیدا کرد باید دو دفعه نماز بخواند یا نه؟ مشهور گفتهاند نه، چرا نه؟برای اینکه آن نماز با تیمم تکلیف را ساقط کرد همین جور که قضا ندارد اعاده هم ندارد لذا این دیگر دائر مدار فتوای خودتان است ولی ظاهراً اگر بگوییم که بدل اضطراری جای بدل اختیاری تکلیف را ساقط میکند، در این جا باید این فرمایش مرحوم سید را درست کنیم مع وجود من یقدر علی القیام لا یجزی عن العاجز عن القیام باید بگویید که مع وجود من یقدر علی القیام یجزی عن العاجز عن القیام اگر اول نماز بخواند اگر آنکه میتواند بایستد نماز بخواند تکلیف ساقط شد اگر هم آن کسی که نمیتواند ایستاده نماز بخواند نشسته نماز بخواند تکلیف ساقط شد اگر هم با هم نماز بخوانند باز هم تکلیف ساقط شد و اما اگر آنکه نمیتواند بایستد نشست و نماز خواند بگوییم که دومی باید نماز بر این بخواند دائر مدار این است که بگوید بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری نیست و مرحوم سید از کسانی است که میفرماید بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری است و این جا سابقا هم فهمیدیم که ایشان میگویند بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری است اما این جا میفرمایند بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری نیست.
تکلیف چه نفسی باشد چه کفایی روی نماز است نماز روی شخص نمیآید روی کلی میاید ایها السلمون صلوا لذا این نمیشود که زید صل عمرو صل اینکه نیست، کلی است ایهاالمسلمون صلوا این اقا که نمیتواند بایستد نشسته نمازش درست است یک دفعه میگویید نمازش باطل است اگر تکلیف روی شخص باشد بله اما تکلیف کلی است چه در تکالیف نفسی اما تکلیف کلی است چه در تکالیف نفسی چه در تکالیف کفایی، عینی کفایی کلی است ایها المسلمون صلوا علی هذا المیت خب یک دفعه آن کسی که میتواند بایستد میاید میایستد و نماز میخواند تکلیف از همه ساقط است حتی از این عاجز، یک دفعه هم این عاجز میاید میایستد نماز میخواند، نمیتواند بایستد مینشیند نماز میخواند تکلیف ساقط شد تکلیف کلی را این ساقط کرد وقتی ساقط شد دیگر ما بگوییم که آن دومی که میتواند ایستاده نماز بخواند باید بیاید نماز بخواند به چه دلیل؟ تکلیف ساقط شد، بخواهی بگویی که تو دو دفعه این تکلیف را بیاور تا تکلیف ساقط شود مأتی به آن مطابق با مأمور به شده مأمور به را ساقط کرده این حالا دو دفعه بخواهد مأتی به را بیاورد لغو است الا اینکه آن مطلب بیاید جلو بگوییم نماز بعد از نماز طوری نیست و الا اگر نماز بعد از نماز را بگویید طوری است خب نمیشود همین جور که بعضی از فقهاء میگفتند دیگر نماز بعد از نماز معنا ندارد ظاهراً این جورهاست دیگر، این هم این مسئله.
مسئله 12 اذا صلی علیه العاجز عن القیام جالسا باعتقاد عدم وجود من یتمکن من القیام ثم تبین وجوده فالظاهر وجوب الاعاده بل و کذا اذا لم یکن موجودا من الاول لکن وجد بعد الفراغ عن الصلاه.
این منافات با آن مسئله قبل ندارد؟ مسئله قبل این بود مع وجود من یقدر علی القیام لا یجزی عن العاجز عن القیام که ما میگفتیم مجزی است حالا در این مسئله میفرماید اذا صلی علیه العاجز عن القیام جالسا باعتقاد عدم وجود من یتمکن من القیام هیچ کس نبود غیر از این حالا این نماز خواند اتفاقا یک کسی پیدا شد ثم تبین وجوده فالظاهر وجوب الاعاده خب این همان مسئله قبل است که ما میگفتیم بدل اضطراری تمام کرد قضیه را حالا دودفعه این جا مرحوم سید میفرماید بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری نیست فالظاهر وجوب الاعاده خب این تکرار همان مسئله 10 است اما بل و کذا اذا لم یکن موجودا من الاول لکن وجد بعد الفراغ عن الصلاه چه تفاوت دارد؟ یک دفعه دوتا موجود بودند یک کدام توی خانه بودند این نمیدانست این توی خانه است حالا نماز را نشسته خواند وقتی نماز را نشسته خواند آن سر و کلهاش را از اتاق بیرون آمد، از خانه آمد بیرون، میگویند این فالظاهر وجوب الاعاده، اما یک دفعه اصلا نیست هیچ کس، توی بیابان است و این نمیتواند نماز ایستاده بخواند نشست و نماز را خواند، نماز که تمام شد به طور غیر مترقبه یک کسی پیدا شد، نمیدانیم فرقش چیست؟ اگر نماز این آقا درست است خب مأتی به مطابق با مأموربه ، مأموربه ساقط شددیگر آن سر و کلهاش از اتاق بیاید بیرون، توی خانه بیاید بیرون یا اینکه ناگهان با ماشین رسید اگر هم بگویید مأتی به مطابق با مأمور به نیست خب این سر و کلهاش پیدا شد باید بیاید نماز را بخواند.
اگر نماز درست است یک قدری بالاتر همان مسئله 10 با هم موجودند این نماز درست است یا نه؟ اگر بگویید نماز باطل است هر سه صورتش آنکه میتواند آن که میتواند نماز ایستاده بخواند باید بخواند اگر هم بگویید این نماز این باطل است در هر سه صورتش آن که ایستاده باید نماز بخواند و اما ما بگوییم که اگر سر جنازه باشد این نماز آنکه نشسته است فایدهای ندارد و اما اگر سر جنازه نباشد ناگهان پیدا شده آن نمازی که خوانده شده عاجزاً بدل اضطراری آن درست است آن دیگر نمیخواهد نماز بخواند واجب نیست بلکه جایز نیست، تکلیف که دائر مدار فرد نیست دائر مدار کلی است ایها المسلمون نماز بر این میت بخوانید دیگر حالا ما بگوییم ایها المسلمون حاضر سر جنازه نماز بخوان، نمیشود که ما تکلیف را ببریم روی مصداق.
تکلیف تنجیزی روی مصادیق است اصلاً قاعده کلی مولا پروردگار عالم میبیند زمینه هست آن هم زمینه لازم که بر میت نماز خوانده بشود این اقتضا، تکلیف را انشاء میکند این تکلیف انشائی میرسد به ما فعلیت پیدا میکند آن تکلیف بالفعل میرسد به شخص من تنجیز پیدا میکند و این تنجیز تکلیف اصلاً مربوط به شارع نیست یک قاعده کلی داشته باشید تکالیف در حال تنجیز عقل است یعنی عقل ما میگوید واجب است بیاور آن وقت که میآورم مأتی به من مطابق با ان تکلیف بالفعل میشود آن تکلیف بالفعل ساقط میشود آن که دست شارع مقدس است آن اقتضا نیست آن یک امر تکوینی است انشاء است و بالفعل، آن که مربوط به مکلف است عالم تنجیز است آن هم مربوط به عقل است نه مربوط به شارع، عقل یک صغری و کبری تشکیل میدهد میگوید که تکلیف واجب است تو هم میتوانی به جا بیاوری پس تکلیف را به جا بیاور به این میگویند تنجیز تکلیف.
حالا بحث ما خب عقل این عاجز میگوید نماز را بخوان، نمیتوانی بگویی مکلف نیستی اگر مکلف نباشد که نماز بخواند که باطل است، این بحث ما نیست، عقل ما میگوید مکلفی نماز را بخوان خب این نماز را میخواند مأتی به مطابق میشود با مأمور به تکلیف را ساقط میکند و بخواهید بگویید تکلیف را ساقط نمیکند معنایش این است که مأتی به مطابق با مأمور به نیست یعنی اصلا قیام رکن است و این آقا جالساً نمیتواند نماز بخواند آن جا که هیچ کس نیست باید همین جور دفنش بکنند آن جا که کسی هست آن باید بخواند اما فرض این است که نماز اضطراری، عاجز از قیام، بدل اضطراری کافی از بدل اختیاری است4 معنای کافی یعنی چه؟ یعنی وقتی که مصداق آمد تکلیف ساقط است این معنایش است دیگر خب این نماز را خواند بدل اضطراری کافی از مبدل منه است تکلیف ساقط شد حالا تکلیف ساقط شد آن که پهلویش است دیگر لازم نیست بخواندآن که سر و کلهاش از خانه بیرون میاید توی اتاق است و این نمیدانسته این نباید بخواند آن هم که ناگهان با اتومبیلش رسید این هم نباید بخواند اگر هم گفتید که تکلیف ساقط نیست هر سه صورتش آن جا که آن موجود است نماز این فایدهای ندارد آن جا که مخفی بوده پیدا شده نمازش فایدهای ندارد آن جا هم که ناگهان رسید نمازش فایدهای ندارد، نمیدانم چه در نظر مبارک مرحوم سید بوده که فرق می گذارند بین آن جا که یا حاضر باشد مثل آن مسئله 10 یا حاضر نباشد اما موجودباشد یعنی مخفی باشد این دو تا را میگویند مثل هم اما آن جا که حاضر نیست مخفی هم نیست اما فجأتا است ناگهان پیدا شد میگویند این دیگر نماز از او ساقط است اذا صلی العاجز عن القیام جالساً باعتقاد عدم وجود من یتمکن، یکی توی اتاق است نمیاند این توی اتاق است ثم تبین وجوده بعد ناگهان پیدا میشود فالظاهر وجوب الاعاده این باید نماز بخواند بل و کذا اذا لم یکن موجودا من الاول لکن وجد بعد الفراغ من الصلاه میگوییم این بل را برای چه آوردی؟ چه فرقی میکند بین آن جا که اصلاً موجود نباشد یا مخفی باشد؟ اگر مأتی به عاجز تکلیف را ساقط میکند درهر سه صورت ساقط میکند اگر هم نه نه در هر سه صورت اما وجود مخفی با وجود فجأتی با هم تفاوت داشته باشد تا با بل بخواهیم درستش بکنیم ظاهراً درست نباشد.
مسئله 13 اذا شک فی ان غیره صلی علیه ام لا؟ خب بنی علی عدمها یک میتی است توی بیابان و نمیدانند نماز به این خواندهاند یا نه؟ خب آن وجوب کفایی کار میکند یک دلیل ندارد که آن وجوب کفایی از بین رفت لذا استصحاب برای ما کار میکند میگوید نماز بر این واجب بود الان هم واجب است باید نماز میت را بخوانیم تا این جا خوب است اذا شک فی ان غیره صلی علیه ام لا؟ بنی علی عدمها، عدم الصلاه علیه، و ان علم بها اما اگر میداند نماز خواند و شک فی صحتها و عدمها حمل علی الصحه بگوید نماز درست است و ان کان من صلی علیه فاسقا این بر میگردد به همان قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیر که اصاله الصحه فی فعل الغیر مقدم بر همه چیز هم هست حالا اینها میگویند اصل است ما میگوییم اماره است حالا اماره باشد یا اصل باشد علی کل حال اصاله الصحه مقدم حتی بر استصحاب است و در اصاله الصحه دیگر ثقه بودن شرط نیست در مثل خبر واحد باید ثقه باشد لااقل و اما در اصاله الصحه ثقه بودن شرط نیست چنانچه در قاعده ید ثقه بودن لازم نیست در قواعد دیگر قاعده سوق و قاعده اصاله الصحه وحتی اصاله الصحه فی فعل النفس و این اصولی که اسمش را میگذارند قواعد فقهیه میگویند که ثقه بودن شرط نیست حتی اگر بدانیم فاسق هم هست اصاله الصحه درست است مثل اینکه یک مسلمانی دارد گوسفند را سر میبرد میدانیم فاسق است اما نمیدانیم درست سر بریده یا نه؟اصاله الصحه میگوید درست سر برید توی بازار میدانیم آدمها ربا خورند آدمها لاابالی هستند مال مردم خورند اما قاعده سوق میگوید این بازار مسلمانها همه مالشان است و تو از آنها چیز بخری طوری نیست، چیزی دست مسلمان است نمیدانم دزدی است یا نه؟ نه دزدی نیست تو هم بخواهی از آن چیز بخری اشکال ندارد اما اگر یک چیزی به شما بگوید میگویند ثقه بودن شرط است چه تفاوت دارد؟ تفاوت ندارد جز سیره یعنی خبر واحد از باب بنای عقلاء حجت است آنها میگویند خبر واحد باید آن مخبر ثقه باشد اما در اصاله الصحه آن هم بنای عقلاست تعبد نیست اصاله الصحه و قاعده سوق و قاعده ید و اینها همه بنای عقلاست و بنای عقلاء روی بازار است روی شخص است حتی مسلمان بودنش هم شرط نیست لذا مثلا در لندن شما بروید در مغازهها چیز بخرید قاعده دارد اصاله الصحه در بازارشان دارد ولو اینکه مسلمان هم نیستند همه بر میگردد به یک کلمه در قواعد فقهیه این ثقه بودن شرط نیست لذا مرحوم سید این جا میفرمایند و ان کان فاسقا اگر اصاله الصحه باشد اصاله الصحه درست است بله یکجایش درست نیست که این را مرحوم سید نفرمودهاند به وضوح باقی گذاشتهاند آن جا که متهم باشد اگر متهم باشد آن دیگر خبرش حجت نیست یدش هم حجت نیست مابقی چیزهایش هم حجت نیست.
و صلی الله علی محمد و آل محمد