درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : توبه منسوب به ائمه اطهار
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث درباره این معضله بود که همیشه سؤال هم میشود و آن این است که این نسبتهای گناه که ائمه طاهرین علیهم السلام اهل بیت علیهم السلام به خودشان میدهند این معنایش چیست؟
اینها که معصومند، اهل بیت علیهم السلام ما فوق عصمت،
دیگر آنچه در و هم نیاید آن را باید درباره ائمه طاهرین علیهم السلام بگوییم و این دعای کمیل یا ابوحمزه ثمالی این دعای عرفه با یک دنیا معرفت در روز عرفه اینها را چه جور درست بکنیم؟
مشهور در میان اصحاب که مشهور در میان عوام شده یعنی بزرگان به افراد یاد دادهاند گفتهاند که این گناهان این نسبتها از باب ترک اولی است و این یک قول مشهوری است در میان اصحاب و گفتم در میان عموم مردم هم این یک شهرت به سزایی پیدا کرده است اینکه اینها ترک اولی دارند و این ترک اولی را برای خودشان گناه حساب میکنند و این گناهان را از آن توبه میکنند.
مرحوم محدث قمی در هدیه الزائر یک کتابی است در زیارات کتاب خوبی هم هست گرچه مفاتیح ایشان از نظر دعا و زیارت مستغنی کرده است مردم را، آن خلوص مرحوم محدث قمی هم این مفاتیح همیشه تازه است، به قول حضرت امام کارخانه آدمسازی، ایشان در هدیه الزائر یک حرفی دارند و آن این است که خب ما نمیتوانیم همه این دعاها را بخوانیم همه این زیارتها را بخوانیم حالا چه بکنیم؟ سه چهار تا قول مرحوم محدث قمی نقل میکنند و یکی از آنها از علامه مجلسی است که ایشان فرمودهاند الاولی فالاولی سنداً خیلی از آنها از دست میرود، دعاهایی که وارد شده یعنی مثلا مفاتیح محدث قمی را خب این هیچ کس نمیتواند به همهاش عمل بکند حالا چه بکند؟ علامه مجلسی در زادالمعاد همین شبهه را کردهاند بعد فرمودهاند الاولی فالاولی سنداً مثلا آن دعاها و زیارتها که در کتب اربعه است آنها را بگیرد اما بالاخره خیلی از آنها از دست میرود، من نمیدانم راجع به حدث قمی درست باشد یا نه؟ اما استاد بزرگوار ما آقای بروجردی راجع به شیخ طوسی نقل میکردند که شیخ طوسی وقتی مصباح المتهجد را نوشتند برای اینکه عالم بیعمل نباشند اول خودشان یک دوره به مصباح المتجهد عمل کردند و این تعجب هم هست یک کسی با آنهمه کارش بتواند یک دوره مصباح المتجهد که نظیر مفاتیح است به همین بزرگی هم هست، بتواند عمل بکند، یک دوره، بعد هم برای اینکه و انذز عشیر تک الاقربین این هم صادق باشد وا داشتند وابستههایشان هم یک دوره به آن عمل کردند بعد اجازه انتشار دادند، یکی از بزرگان به من میگفت، نمیدانم درست باشد یا نه؟ که محدث قمی هم همین کار را کردند مفاتیح را که نوشتند خودشان یک دوره با آن همه کار، مرحوم محدث قمی خیلی پرکار بوده، یک دوره عمل کردند بعد اجازه چاپ دادند حالا این کار اگر هم بشود مال نوادر است یک در میلیون هم نمیشود لذا علامه مجلسی گفتهاند حالا که نمیشود الاولی فالاولی از نظر سند.
مرحوم سید بن طاووس که آن هم یک اهل دلی بوده، اهل دعایی بوده، میگویند به اندازه یک بار شتر کتاب دعا داشته و اقبال را هم ایشان نوشته اقبال هم به همان اندازه مفاتیح است، مرحوم سید بن طاووس اشکال را کرده بعد فرموده که حالا که نمیشود دیگر از درد ناعلاجی هر چه به ذهنش آمد مثل اینکه خود سید بن طاووس اهل الهام بوده لذا ایشان از راه الهام آمده جلو گفته خب نمیشود این ترک اولی خیلی است دیگر هر چه به ذهنش آمد الهام به او شد آن را به جا بیاورد.
قول سوم در مسئله گفتهاند که این به اندازه میسور، دیگر حالا خیلی از آنها میماند بماند، ترک اولی است و این ترک اولی دیگر از درد ناعلاجی اشکال ندارد.
مرحوم حدث قمی خودش یک قول انتخاب میکند در هدیه الزائر میگوید که نه، نماند و اینکه تقسیم به مدت عمرش بکند که تمام ادعیه تمام زیارات را در مدت عمرش ولو یک مرتبه خوانده باشد دیگر حالا هر روز ترک اولی است اما وقتی که میخواهد بمیرد دیگر ترک اولی نداشته باشد، لذا انها که مقیدند توی این ترک اولیها هم ناراحتند، نه انبیاء، نه اهل بیت علیهم السلام، همین خواص خیلی ناراحتند از اینکه ترک اولی میشود لذا رفتهاند توی چاره و مثل مرحوم محدث قمی دیگر نتوانستهاند بگوید نه، گفته است که این مستحبات رایعنی مفاتیح را منقسم کن به مدت عمرت وقتی میخواهی بمیری بتوانی بگویی من به همه مفاتیح از نظر دعا و نماز و زیارات عمل کردهام و اینها ما خیلی دیدهایم زجر میکشند از این ترک اولیها، من زیاد دیدهام حالا یک جملهاش را که مربوط به اصفهانیهاست برایتان نقل کنم مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی این یکی از علمای بزگوار بود در اصفهان اما وظیفه دانسته بود منبر برود البته خواص پای منبرش میآمدند و ایشان توی منبر خیلی گریه میکرد و مرد عجیبی بود انصافا و مرحوم شهید مطهری عاشق این شده بود آمده بود چند روزی اصفهان رفته بود پای درس نهج البلاغهاش، مرحوم حاج میرزا علی اقا هم یک علاقه خاصی به اقای مطهری داشت وقتی میآمد قم میامد حجره آقای مطهری مدرسه حجتیه، آن وقت ایشان یک روزی که ما رفتیم دیدنش دیدیم مثل بچه مرده یعنی مثل اینکه خبر داده بودند بچهات مرده این جوری گریه زاری، بیحال، نمیتوانست حرف بزند خب حالا چه خبر است؟ دیشب جلسه طول کشیدخوابیدیم یک وقت بیدار شدیم دیدیم اذان است مؤذن توی گلدستههای حرم، و نماز شب ما از دست رفت، قضایش را هم خوانده بود و حرمش را هم رفته بود اما آرام نداشت از اینکه نماز شبش از بین رفته که روایت صحیح السندی هم داریم امام صادق علیه السلام میفرماید الرکعتان فی جوف اللیل احب الی من الدنیا و ما فیها دنیا و آنچه در دنیاست یک طرف بگذار، دو رکعت نماز شب اگر از دست من برود من بیشتر ناراحت میشوم تا دنیا و آنچه در دنیاست را از دست بدهم و ما دیدهایم که بعضی از بزرگان این ترک اولی برایشان یک مصیبت است، لذا مشهور در میان اصحاب شده گناهانی که اهل بیت نسبت به خودشان میدهند یا این گناهانی که در قرآن مثلا حضرت موسی علیه السلام نسبت به خودش میدهد و همچنین انبیاء میگویند اینها همه از باب ترک اولی است و ترک اولی پیش آنها مثل معصیت پیش ما، مثل گناهان کبیره پیش ما، خب این یک قولی که در این جا گفته شده.
این ترک اولی روایت هم داریم.
یک حرف دیگر هم که گفته شده گفتهاند که این چون رئیس قوماند لذا گناهان قوم را از چشم خودشان میبینند، در ذیل انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر مرحوم صاحب نور الثقلین یک دو سه تا روایت نقل میکند که ذنب را معنا میکند ذنب امتت یا ذنب شیعه، مشهور هم هست سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه توی سرداب مطهر خدمت آقا امام زمان رسید دید آقا امام زمان گریه زاری از گناه شیعیان ، خدایا ما شرمنده هستیم از اینکه شیعیان ما گناه میکنند، خدایا اتکای اینها به ماست امید شفاعت ما را دارند لذا این گناهان از آن جا سرچشمه میگیرد اما ما سر به زیریم لذا مشهور هم هست پیش اهل دل بعضی اوقات هم به شاگردهایشان میگویند که مواظب باشید آقا امام زمان را پیش خدا سرافکنده نکنید برای اینکه گناه شما را به نظر خودشان میبینند از خودشان میدانند چون رئیس قومند، امام شیعه هستند و چنانچه اگر ننگی، پسری یا دختری برایش جلو بیاید این ننگ دامن پدر را میگیرد پدر گریه میکند پدر ناراحت است اینها هم پدر و مادرند در روایت دارد انا و علی ابوا هذه الامه یک معنایش هم همین است که اینها پدر این امتند گناهان امت را از خودشان حساب میکنند این هم یک قول که مشهور است اما نه به آن شهرت قول اول، بلکه آن هم مشهور است روایت هم هست اینکه معنای انا فتحنا لک فتحا مبینا لیغفر لک الله من ذنبک ای ذنب امتک، این هم یک قول.
یک قول دیگری هست که این هم روایت داریم اینکه این گریهها زاریها برای اینکه نمیتوانند وفای تام کامل داشته باشند، نمیتوانند شکر نعمتها را بکنند معلوم است مثلا پیامبر اکرم اگر شبانه روز شکر بکند شبانه روز عبادت بکند یک در میلیون نعمتها که به پیامبر داده شده این شکرش را نکرده حالا از همه چیز بگذریم شکر خودش که هیچ، نعمت وجودآن، نعمت وجود زهرا سلام الله علیها حالا این دُر گرانبهای عالم وجود هرچه پیامبر اکرم شکر بکند یک درصد هم نمیتواند شکر بکند یک درصد هم نمیتواند شکر خدا بکند لذا به اندازهای نماز میخواند که پاها ورم میکرد به آقا اعتراض میکردند آقا جواب که میداد همین بود الست عبداً شکوراً؟ و این پا ورم کردن باز هم الست عبداً شکوراً؟، این هم قول سوم، این هم مشهور در میان اصحاب است.
و قول چهارم که آن خیلی قول خوبی نیست و آن این است که اینها میخواهند یاد دیگران بدهند این را هم بعضی از بزرگان دیدهام میگویند توی کتابها هم آمده اما خب معلوم است این حرف درستی نیست که دعای کمیل را میخواهد یاد دیگران بدهد خودشان آن گریهها آن زاریها آن نسبتهای گناه به خودشان این یک تعلیم است یک تعلیم و تعلم است، نه واقعیت داشته باشد، خب معلوم است این حرف حرف خوبی نیست اما این هم یک نحو شهرتی پیدا کرده باید بگوییم که لا اصل له، این هم قول چهارم.
... صدر المتألمین منجمله استاد بزرگوار ما حضرت امام و علامه طباطبائی که هر دو هم آن از آقای شاه آبادی گرفته، علامه طباطبائی هم از آقای قاضی، در میان عرفا یک قول صد در صدی است یعنی خیلی مهم دیگر به این اقوال چهارگانه که من گفتم اهمیت ندادهاند، و رفتهاند توی آن معنای دقی عرفانی که گفتم مرحوم حاجی سبزواری شعر گفته در آخر منظومه که
مراتب التوب کمراتب التقی
من حرمه اوحل او غیر اللقاء
مراتب توبه مثل مراتب تقوی است مراتب داردیک مرتبه برای عموم مردم، توبه میکند از گناه یک مرتبه برای خواص توبه میکند از حلالها یک مرتبه برای اخص الخواص توبه میکند از آن غفلتها که برایشان پیدا میشودباید دائم التوجه باشند، نمیشود، باید دائم الحضور باشند، نمیشود، برای آن غفلتها که اسمش را میگذارند مقام لقاء را نمیتواننند صد درصد انجام بدهند آن وقتی که غفلت میشود آن وقتی که یغان علی قلب است آن وقت این یغان علی قلبه بالاترین گناه است برای اینها بالاترین گناه هم هست، گناه کبیره برای امام زمان، گناه کبیره برای پیامبراکرم انه لیغان علی قلبی فاقول استغفر الله سبعین مره این هم قول پنجم.
اما اگر یادتان باشد چند روز قبل من یک جملهای میگفتم من تقاضا دارم از همه شما به این جمله اهمیت بدهید و آن جمله این بود که میگفتم که اهل بیت علیهم السلام مثل قرآنند قرآن محکم دارد متشابه دارد قرآن میفرماید برو دنبال محکمات، اصلاً دنبال متشابهات نباش حتی قرآن میگوید اگر دنبال متشابهات رفتی معلوم میشود که ریگی به کفشت هست معلوم میشود که یک غرض و مرضی داری، برو دنبال محکمات.
اهل بیت علیهم السلام مثل قرآنند اینها هم یک محکماتی دارند فراوان است یک متشابهاتی دارند اینها را نباید دنبالش برویم حتی مثلا راجع به علم امام خیلی صحبت شده ولی بهترین راه این است که راجع به علم امام اصلاً صحبت نکنیم بگوییم از متشابهات است فقط میدانیم علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارند اما نحوه چیست؟ نمیدانم هر کسی چیزی گفته و حل کردنش هم خیلی مشکل است وقتی که حضرت امام رفتند نجف ما به جای درس حضرت امام یک مباحثه کمپانی داشتیم و پنجشنبه و جمعه هم این مباحثه بود اما این راجع به تفسیر بود اما تفسیر راجع به ولایت، کتابش هم چاپ شده خوب کتابی است آن وقت رسیدیم به علم امام، یک اختلاف عجیبی توی ما پیدا شده بود و بالاخره نتوانستیم حل کنیم استاد بزرگوارمان علامه طباطبائی فرمودند پنج تا مقاله بنویسید من هر پنج تا را مطالعه میکنم و حکم میکنم یکی را توی کتابتان بیاورید و ایشان هر پنج تا مقاله را مطالعه کرده بودند از من خیلی داغ بود علم حضوری برای ما سوی الله، خب نپذیرفتند آن پایینترها هم نشده بود بالاخره در وسط یک قولی پذیرفتند که همان قول را در حالی که ما سه چهار تا مخالف بودیم اما بالاخره همین قول را بردیم در همان تفسیر ولایی و تعبداً چون آقا گفته بودند، چون ما علاقه عجیبی به حضرت امام و علامه طباطبائی داشتیم، تعبدا چون ایشان فرموده بودند برای رفع نزاع هم بود و انسان راستی وقتی ببینند که راجع به علم امام این جوری حرفها هست چه بهتر سکوت و اصلاً دربارهاش صحبت نکنیم همین مقدار بگوییم که کسی که بصائر را مطالعه بکند خوب میفهمد که امام علیه السلام اهل بیت علیهم السلام علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارند اما حالا نحوه چیست؟ چه جوری؟ چه طور میشود؟ این دیگر قابل حل نیست، از متشابهات است راجع به این مسئله ما هم همین طور است راستی انسان بخواهد هضم بکند این دعای کمیل منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نمیتواند دیگر، این گناهان بزرگ بزرگ نسبت به خودشان، خدایا استحقاق دارم جهنم ببری اما اگر جهنم رفتم داد میزنم، نمیگویم از اثر گناهم است، میگویم من دوست خدا بودم دوست دوست خودش را جهنم آورده و امثال اینها و امثال اینها، این دعای عرفه گفتم یک دنیا عرفان است خیلی دعای عجیبی است انصافاً یک جملاتی دارد هیچ دهاتی نمیتواند این جملات را بگوید مثل بوعلی سینا و صدرالمتألهین افتخار میکنند شاگرد این زبانند، نمیشود دیگر، اما حالا این نسبتهای گناه امام حسین علیه السلام به خودشان چه جوری؟ خب گفتم 5 تا قول در مسئله بود گفتم، اما من خیال میکنم این قول ششم بهترین اقوال باشد.
آن وقت یک قاعده کلی هم دست بگیرید و این قاعده کلی را همه جا پیاده بکنید اتفاقاً از برهان لمّ هم هست این حرفی که من میزنم تعبد نیست، برهان است استدلال است برهانش هم برهان لمّ است نه برهان انّ، یعنی از علت پی به معلول بردن است که این راجع به خدا هم عست راجع به قضا و قدر، مسئله را این جور که من میخواهم بگویم خوب میشود حلش کرد عالی، از راه لمّ نه از راه انّ و ان این است که امام علیه السلام آیا عالم به ما سوی الله بوده یا نه؟ آری، آیا عصمت بالا بالا داشته یا نه؟ آری، آیا گترهای العیاذبالله حرف میزند یا نه؟ خب نه، حکیم است، پس هر چه بگوید صدردرصد درست است، راجع به قضا و قدر هم همین است که خب همه ما در قضا وقدر گیریم، کسی نیست بتواند قضا و قدر را حل بکند مگر شهودی باشد که آن هم فی الجمله است تفصیلی نیست هیچ کس نمیتواند معنای قضا و قدر را حلش بکند اما این جور که من میگویم حل میشود دیگر و میبینیم به قول آن شعری که ما طلبهها وقتی سیوطی میخوانیم مغنی میخوانیم آن جامع الشواهد را میخوانیم خیلی کتاب خوبی است آنجا یک شعر هست،
کم من عاقل عاقل اعیت مذاهبه
و جاهل جاهل تلقاه مرزوقا
هذا الذی ترک الاوهام حائره
و صیر العالم النحریر زندیقا
خیلی شعر خوبی است آدم توی قضا و قدر برود مبهوت میشود نمیشود حلش بکنیم آدم بخواهد چرا چرا بکند در فعل خدا، چرا چرا بکند در عالم وجود و مراتبش خب نمیشود اما این طور که من عرض می کنم با دلیل لمّ عالی حل میشود این بهتر از دلیل انّ هم هست که بدانیم چیست و آن این است که خدا عالم است به ما سوی الله یا نه؟ خب آری برای اینکه عالم نباشد که خدا نیست، دیگر میشود ممکن، خدا قدرت دارد غیر از اینکه ما میخواهیم بر نفعمان، خدا تبدیل بکند یا نه؟ خب آری، خدا قادر است دیگر، قدرت علی الاطلاق دارد، این دو تا، خدا کریم است یا نه؟ جواد است یا نه؟ خب بله، بسم الله الرحمن الرحیم 113 مرتبه بالاخره آنسوره هم که ندارد توی یک سوره دیگر بسم الله الرحمن الرحیم خب بله، این سه، خدا حکیم است یا نه؟ خب بله اگر خدا حکیم نباشد که شیطان میشود دیگر خدا نمیشود خب این 4 مقدمه، نتیجه می گیریم پس هر چه واقع است صد درصد مصلحت تامه ملزمه دارد این دلیلی که من عرض میکنم خدا برای شیطان گفته، شیطان وقتی که رانده درگاه خدا شد 6 تا اشکال به خدا کرد که آن فخر المشککین هم میگوید که اگر عالم پشت به پشت یکدیگر کند بخواهد جواب این 6 تا شبهه را بدهد نمیتواند، تفصیلا، خب راست میگوید و آن 6 تا اشکال را خدا جوابش را داد اشکالهایی که به خدا کرد اول این بود خدایا تو که میدانستی چه خبرهاست چرا من را خلق کردی؟ خدایا تو که میدانستی من سجده نمیکنم چرا امر کردی سجده کنم؟ خدایا تو که میدانستی من رانده درگاه تو بشوم خیلی شیطانی میکنم چرا من را رانده درگاه خودت کردی؟ خدایا تو که میدانستی من چه بلاها به سر اینها میآورم فبعزتک لاغوینهم اجمعین خب خدایا چرا من را مسلط بر سر اینها کردی؟ خدایا تو که همه اینها را میدانستی چرا من را میسوزانی؟ چرا من را سوزاندی؟ چرا من خذلان دنیا و آخرت پیدا کردم؟ خدا گوش داد حسابی تا آن حرفهایش را بزند وقتی 5 ، 6 تا حرف را زد خدا یک جمله فرموده، فرمود من را حکیم می دانی یا نه؟ گفت خب بله خدایی، وقتی خدایی حکیمی، گفت پس فضولی موقوف، لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون، شما چون حکیم نیستسد از شما چرا چرا میکنند؟ یا بهشتی میشوید یا جهنمی و اما آن چون حکیم است دیگر لا یسئل عما یفعل برای اینکه نمیتوانی هضم بکنی نمیتوانی درست بکنی چون نمیشود پس بنابراین چه بهتر با دلیل لمّ بیاییم جلو بگوییم خدا حکیم است صدردرصد کارها به جاست و بالاخره ذرهای کم و کاست در این عالم نیست و الا اگر یک کم و کاستی ولو ذره بود عالم به این چنینی مضمحل خواهد شد مضمحل میشود و این نظمی که در عالم است اگر ذرهای این نظم جا به جا بشود کم و کسر بشود، زیاد بشود این عالم وجود نابود میشود همین مثلا الان کره زمین ما که 16 حرکت دارد اگر یک آن از حرکت بیفتد، کند بشود یک آن بر حرکت او افزوده بشود این اصطکاک پیدا میکند اصطکاکش هم عجیب است به این معنا نه منظومه شمسی بلکه همه این منظومهها یعنی آسمان اول همه همه اصطکاک پیدا میکنند میشوند آب، میشوندنابود، خب وقتی راجع به آن این جور باشد راجع به قضا و قدر هم همین است
من خیال میکنم این حرف حرف خوبی باشد هم در مسئله قضا و قدر هم در این شبهاتی که راجع به اهل بیت علیهم السلام هست
حالا باز هم روی آن مطالعه کنید ببینید خوب است یا نه؟
وصلی الله علی محمد و آل محمد