درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:85
فرع پنجم که عنوان فرمودهاند اگر در وسط نماز ببیند که مسجد نجس شد یا نجس بوده است و اتفاق هم میافتد بنابرقول مشهور که فضله پرندههای حرام گوشت را نجس میدانند خب این دارد نماز میخواند یک وقت میبیند که فضلهای افتاد پایین و این مصیبتی هم هست ما فضلههای پرندههای حرام گوشت را پاک میدانیم اما هستند همین الان بعضی از مراجع که نجس میدانند حالا اگر این چنین چیزی دید آیا باید نماز را قطع کند؟ یا اینکه بگذارد بعد از نماز آن را تطهیر بکند؟
مشهور در میان اصحاب گفتهاند که نماز را قطع بکند اگر وقت داشته باشد مثل اول ظهر است دارد جماعت میخواند این چنین چیزی را ببیند فرمودهاند نماز را قطع بکند آن نجاست را رفع بکند دو دفعه نماز بخواند ،
مسئله مسئله مشکلی است از این جهت که ازل النجاسه آیا اینجاها را هم میگیرد یا نه؟
از دو جهت میتوانیم بگوییم نه ، یکی اگر انسان نماز را ادامه بدهد تمام بشود بعد از نماز تطهیر بکند این منافات با فور ندارد، مثل اینکه مرحوم سید و بعضی از محشین میخواهند بگویند که منافات با فور دارد لذا اگر کسی بگوید که این فور عرفی است و این قدر منافات ندارد هیچ ، ازل النجاسه ندارد ، نماز را میخواند بعد از نماز تطهیر میکند یا اینکه بگوید این فور هست اما ازل النجاسه این مورد را نمیگیرد برای اینکه اگر یادتان باشد ازل النجاسه اطلاقی عمومی در کار نبود ادله ناتمام بود بالاخره رسیدیم به اینجا که این ازل النجاسه یک اجماع است وقتی اجماع باشد لبی است قدر متیقن باید بگیریم پس ازل النجاسه تا اینجا نمیآید این از این جهت. اما از آن جهت هم ممکن است که کسی بگوید این قطع صلوه ما روایتی برایش نداریم اما اجماع هست که حرمت قطع صلوه، انسان نماز را همینجور بخواهد قطع بکند نمیشود یک دلیل مهمی میخواهد بیاید تا قطع نماز را درست بکند، یا حرمت قطع صلوه اینجاها نمیآید وقتی نیامد نماز را بشکند تطهیر بکند و سپس نمازش را بخواند اگر این را بگویید خب همینطور که مشهور میگویند باید نماز را قطع بکند ازاله نجاست بکند بعد نماز بخواند اگر قطع صلوه را بگویید اینجاها هم حرمت قطع صلوه هست آن ازل النجاسه هم اجماعی بیش نیست اینها را نمیگیرد باید نماز را بخواند تمام بشود سپس ازاله نجاست بکند، و اگر بخواهیم بریزیم توی یک قانون اصولی باید بگوییم تعارض است بین ازل النجاسه و قطع صلوه آیا کدام مهم است ؟ کدام اهم است ؟ خب نمیشود گفت کدام اهم است ، اگر کسی سالبه به انتفاء موضوع بکند که ما کردیم خیلی خوب و اما اگر سالبه به انتفاء موضوع نشود بگویید هر دو الان منجز است برای شما حرمت قطع صلوه دارد وجوب ازاله نجاست هم دارد با هم تعارض است تزاحم است البته تعارض نیست تزاحم میشود ، بین این دو تزاحم است کدام را مقدم بگذاریم ؟ نه میشود گفت آن مقدم برآن است نه میشود گفت آن مقدم بر آن است لذا خواه ناخواه در باب تزاحم اگر گفتیم که احدهما اهم نیست باید بگوییم تخییر ولی معمولاً فقهاء تخییرش را نگفتهاند و فرمودهاند قطع صلوه، برای اینکه گفتهاند حرمت قطع صلوه اینجاها را نمیگیرد اما از آن طرف هم باید به مشهور بگوییم ازل النجاسه تا اینجاها را نمیگیرد خب وقتی نگرفت باز میشود تخییر اگر فرمودید که نه، ازل النجاسه و یحرم قطع الصلوه اینجاها را میگیرد این موردها را میگیرد میشود باب تزاحم باید ترجیح احدهما باشد ترجیح نمیتوانیم درست بکنیم وفتی ترجیح نتوانستیم درست بکنیم دیگر خواه نا خواه تخییر است اگر عرض من را بفرمایید که حرف خوبی است که بفرمایید اصلاً این فور که در ازل النجاسه ما درست کردیم فور عرفی است و این جاها نمیآید برای اینکه دو رکعت نماز بخواند بعد برود ازاله بکند این را نمیگویند که تسامح کرده نمیگویند تأخیر انداخته وحتی دیروز اگر یادتان باشد میگفتیم که نماز هم بخواند همینطور است یعنی نماز جماعت به پاست یا امام جماعت میخواهد نماز بخواند میگویند مسجد نجس است میگوید خب نماز میخوانیم بعد مسجد را تطهیر میکنیم ظاهراً طوری نیست و اگر کسی عرض من را بکند که بگوید فور ضرر به آن نمیخورد خب در این جا نماز را میخواند اگر توی نماز هم باشد نماز را تمام میکند تمام میشود و اگر عرض من را نفرمایید دیگر وجهی برای اینکه مشهور گفتهاند نماز را قطع کند ازاله نجاست کند ظاهراً وجهی ندارد برای اینکه با هم تعارض میکند وقتی تعارض کرد تزاحم است ، ترجیح میخواهیم ترجیح ندارد میشود تخییر ، میخواهد نماز را قطع کند میخواهد نماز را قطع نکند،
بالاخره روایات بود که برگشت به این ازل النجاسه عن المسجد این اطلاق ندارد ، اجماع است قدر متیقن آنجاست که در نماز نباشد لذا ما یک اطلاقی بخواهیم درست بکنیم نداریم بخواهیم هم بگوییم ازاله نجاست ترجیح دارد اهم از قطع صلوه است این را هم انسان نمیتواند بگوید اما از آن طرف هم حرمت قطع صلوه دلیل ندارد جز اجماع و آن هم میشود یک دلیل لبی آن هم نمیتواند بگوید که قطع صلوه الا در این جا یا قطع صلوه نه، دوتا دلیل لبی با هم تعارض میکنند یعنی تزاحم ، آن میگوید ازاله نجاست کن آن میگوید نماز را قطع نکن دیگر خواه ناخواه باید بگوییم که چون ترجیح در کار نیست تخییر، بالاخره چیزی نیست دلیلی برای ترجیح احدهما علی الآخر نیست،
بعضی از بزرگان گفتهاند استصحاب ، میشود استصحاب جاری کرد ؟ یعنی قبل از آنکه نجاست را ببیند حرمت قطع صلوه داشت حالا که نجاست را میبیند نمیداند قطع صلوه بکند یا نه ؟ استحباب حرمت قطع صلوه ، لذا استصحابش خوب است اما اگر آن دلیل ما نباشد که بگویید فور در اینجا نیست و یا بگویید تزاحم است و در باب تزاحم تخییر است ظاهراً این دیگر اصل نیست یعنی تخییر در تزاحم یک دلیل است وقتی دلیل شد مقدم بر استحباب میشود آن دلیل میگوید که مخیری میخواهی ازاله نجاست کن میخواهی نماز را نشکن و ادامه بده تخییر عقلی دیگر خواه ناخواه مقدم میشود بر استصحاب
ظاهراً این استصحاب هم این اشکال را دارد که اصاله التخییر داریم وقتی اصاله التخییر داشتیم یک امر عقلی است یک دلیل است و این مقدم بر اصل است، تا دلیل باشد اصل جاری نیست، این هم این بحث .
بحث ششم اگر این مسجد نجس شده و احتیاج دارد به اینکه مثلاً فرش را یا حصیر را ببرند یا مثلاًمسجد را یک مقدارش را خراب بکنند آیا این جایز است یا نه؟ حالا اگر گفتید جایز است آن کسی که خراب کرده باید دو دفعه بسازد یا نه ؟ مرحوم سید میفرماید که تخریبش جایز است بعد عجب هم هست میفرمایند تخریبش جایز است دیگر برای آن هم واجب نیست که این کند وکوبی که کرده ترمیم بکند تعمیر بکند اما میفرمایند تخریبش جایز است برای اینکه ازاله نجاست مقدم براین است بعضی از بزرگان مثال میزنند میگویند مثل آن جا که یک کسی در خانه باشد و ببینند آتش گرفته خب در را بشکن و دیوار را خراب کن و برو او را نجات بده خب اینجا هم همین است مسجد نجس شده و باید تخریب بکنیم تا اینکه نجاست از مسجد رفع بشود ، این فرمایش خوب است به شرطی که ازاله نجاست مقدم بر حرمت تخریب باشد یعنی مثل همان بحث قبلی الان حرام است تخریب مسجد یا حرام است که اجزای مسجد را ضرر به آن برسانیم از آن طرف هم واجب است ازاله نجاست بکنیم خب اگر کسی گفت ازاله نجاست یک امر لبی است اجماع است اطلاق ندارد اینجاها را نمیگیرد وقتی نگرفت تخریب جایز نیست ، ازاله نجاست آن جاهاست که تخریب نباشد اگر تخریب آمد تخریب نکردن مقدم میشود بر ازاله نجاست مگر مثلاً هتکی توی کار باشد آن هتک موجب جواز تخریب شود لذا ما به صرف اینکه بگوییم مسجد نجس شده و ازل النجاسه داریم پس آن تخریب جایز نیست خب ممکن است کسی بگوید عکسش هم ممکن است انسان بگوید ، بگوید تخریب مسجد حرام است آنجا که مصلحت نباشد و ازاله نجاست از مسجد یک مصلحت است تخریب اینجاها نمیآید ، لذا مثل همان بحث سابق یک تعارض یک تزاحم درست میشود بگوییم تخریب مسجد تا این جا نمیآید بگوییم ازاله نجاست تا این جا نمیآید خب هیچ ، یک دلیلی از برای ازاله نجاست نداریم اصل برای ما کار میکند نمیدانیم آیا این مسجد را باید ازاله نجاست کرد یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه،
ما که نگفتیم تخریب جایز است، تخریب در این مورد ، لذا آیا آن تخریب مسجد تا اینجاها میآید یا اینکه تخریب مسجدمربوط به این است که تخریب ظاهری، یک کسی مسجد را خراب بکند خب معلوم است گناهش خیلی بزرگ است و ضمان هم دارد یا این که مثلاً تخریب مسجد که این آیه که ایشان خواندند مربوط به این است که توطئه بازی در مسجد بیاورند بنابراین تخریب مسجد معلوم است حرام است اما تخریب مسجد درمورد ازاله نجاست آیا داریم یا نه؟ اطلاق ندارد دلیل عامی نداریم پس بنابراین تخریب مسجد تا اینجا معلوم نیست بیاید لذا آن مثالی که آقایان میزنند آن مثال بی وجه است که میفرمایند این جا مثل آنجاست که درِ خانه بسته باشد ببینیم که خانه آتش گرفته صاحب خانه خواب است در میزنیم بیدار نمیشود خب معلوم است باید در ودیوار را خراب کرد و رفت او را نجات داد آن جا خب معلوم است دلیل عقل و از بین رفتن مال واز بین رفتن جان و اما این جا ازاله نجاست است و ما بخواهیم بگوییم که این تخریب برای ازاله نجاست، ازاله نجاست الا این است که آدم غرق و حرق و آدم از بین رفتن و مال از بین رفتن ، در آن جا جایز است اما در این جا با ازاله نجاست شما بخواهید این تخریب را از بین ببرید نمی شود لذا این فرمایش مرحوم آقای حکیم ظاهراً که میفرمایند که مثل آن جا که وارد خانه مردم بشود و تخریب هم بکند طوری نیست این جا هم همینطور به مرحوم آقای حکیم میگوییم نه این قیاس مع الفارق است خیلی فرق میکند این جا ازاله نجاست است ازاله نجاست یک دلیل ضعیفی است در مقابل تخریب مسجد بخواهد قد علم بکند نمیشود ، لذا باز بحث سابق میآید بگوییم تخریب مسجد تا این جا نمی آید ازاله نجاست عن المسجد تا این جا نمیآید بنابرین این نه حرمت تخریب میآید نه وجوب ازاله نجاست ، خب نمیدانیم آیا میشود این را ازاله نجاست کرد با تخریب یا نه؟ واجب است یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه، حالا اگر کسی بگوید که خیر تخریب همین مورد را میآید که تخریب کن مسجد را برای ازاله نجاست و آن ازاله نجاست هم تا این جا میآید میگوید ازاله نجاست کن ولو با تخریب ، می شود تزاحم ، میشود دو تا دلیل با هم مزاحم ، کدام ها مقدم؟ دیگر دلیل نداریم کدامها مقدم ، خواه نا خواه میشود تخییر و نمیدانم چرا بزرگان نفرمودهاند مرحوم سید میفرمایند که تخریب باید کرد مشهور در میان اصحاب هم هست که باید تخریب کرد مسجد را حتی مرحوم سید میگویند تخریب کن ضمانت هم نداری حالا روی آن صحبت میکنیم این ظاهراًیک وجهی برایش درست بکنیم نمیشود درست کرد به مرحوم سید عرض میکنیم حرمت تخریب این جا هست یا نه ؟ میگویند نه، میگوییم خب وجوب ازاله نجاست هم این جا نیست برای اینکه آن لبی است این جاها را نمیگیرد آن هم لبی است این جاها را نمیگیرد وقتی هیچ کدام نه میشود تخییر ، ترجیح که در کار نیست ، میشود برائت ، تخییر هم نیست میشود برائت ، و اگر کسی گفت نه ادله تخریب این جا میآید حرمت تخریب، ادله ازاله نجاست هم اینجا میآید لذا این میگوید تخریب بکن آن میگوید تخریب نکن میشود باب تزاحم وقتی باب تزاحم شد عقل ما میگوید تخییر، میخواهی تخریب کن ازاله نجاست کن میخواهی هم همینجور ولش کن دیگر آن استصحاب قبلی هم که گفتند این جا نیست خواه ناخواه تخییر عقلی میگوید میخواهی خراب کن میخواهی نکن اما فقهاء نفرمودهاند محشین برعروه هم نفرمودهاند معمولاً محشین و خود مرحوم سید در عروه میفرماید تخریب مقدم است یعنی تخریب کن ، تخریب مقدم است ازاله نجاست بکن تخریب کن ولو به تخریب و کند وکوب ولی علی الظاهر نمیشود فرمایش مرحوم سید و محشین برعروه را درست کرد حالا باز شما روی این دوتا مسئله فکر کنید ببینید که میتوانید یک وجهی برایش درست بکنید یا نه ؟
مسئله بعدی این است که میفرمایند اگر تخریب کرد مرحوم سید میفرمایند تخریب کن ضمان هم نداری چرا ضمان نداری ؟ میگویند برای خاطر اینکه مثل همان مثال مرحوم آقای خویی میفرمایند همان مثال که اگر خانه کسی را برای مصلحت خراب کردی ضامن نیستی ، یعنی آمد دید که در خانه بسته است و خانه آتش گرفته یا سیلاب آمد توی خانه خب مجبور است دیوار را بکند در را بکند برود توی خانه ، صاحب خانه را یا مال صاحب خانه را نجات بدهد میگویند اگر این کار را بکنید من اتلف مال الغیر این جاها را نمیگیرد برای اینکه این خراب کرده با مصلحت وقتی خراب کرده با مصلحت دیگر اتلافی در کار نیست لذا مرحوم سید میفرمایند که خراب کند و اتلافی هم در کار نیست از این باب است اما از آن طرف هم این مسئله هم هست که شما باید ازل النجاسه را مثل آن مثال سیلاب و آتش گرفتن خانه و امثال اینها حساب بکنید، نمیشود حساب کرد این را ، وقتی نشود این جور حساب کرد باید ببینیم این تخریب برای مصلحتی بوده و این مصلحت هم اینکه مسجد را طاهر بکند حالا الان مسجد را طاهر کرد من اتلف مال الغیر فهو له ضامن این جا را میگیرد یا نه ؟ بگوییم من اتلف با این جورها اگر بخواهیم مثال بزنیم آن مثال مرحوم آقای حکیم و آقای خویی نیست که مثال به خانه و اتلاف نفس و تلف مال ، مثال این جوری که مثلاً دیوار صاحب خانه این چیز روی آن نوشتهاند مثل حالا که یک شعارهای مزخرفی مینویسند خب این دیوار صاحب خانه را این جور نوشتهاند حالا مسئولین باید این را پاک بکنند خب این را پاک میکنند ، پاک کردن به دیوار صاحب خانه ضرر میخورد آیا ضامن است من اتلف مال الغیر فهو له ضامن این جاها را نمیگیرد ؟ یا میگیرد ؟ اگر بگویید میگیرد باید پاک بکند اما ترمیم هم بکند پولش را بدهد اگر گفتید من اتلف مال الغیر این جاها را نمیگیرد برای اینکه آن جاست که مصلحتی در کار نباشد مثل کوزه مردم را کاسه مردم را پایش به آن خورد بشکند آن جاهاست من اتلف، لذا ما بخواهیم بگوییم که تخریب بکند ترمیم نه ظاهراً عرف نمیپسندد ، میپسندد ؟ یک کسی ببیند که در مسجد نجاستی هست و مجبور شود که موزاییکها را بردارد و بالاخره تطهیر بکند، آیا عرف نمیگوید که هرکه خراب کرده بسازد؟ ظاهراً میگوید دیگر، میگوید هرکه خراب کرده بسازد ولو قاعده من اتلف را هم نداشته باشیم از آن راه نمیآید جلو از این راه که تو خراب کردی تو هم بساز اما تو خراب کردی یک کس
دیگر بسازد ظاهراً نمیشود گفت دیگر ،
بحث ما این است که حالا آن که تخریب کرد حالا واجب بود برایش؟ یا اینکه مباح بود برایش؟ یا این که نه حرام بود برایش؟ بالاخره این را خراب کرد برای تطهیر حالا که خراب کرد اینکه سید میفرمایند ضامن نیست که تعمیر بکند این ظاهراً عرفیت ندارد یعنی عرف میگوید خراب کردی بساز ، بنابراین عرف میگوید خراب کردی بساز، ظاهراً این جور است . یک حرفی دیروز داشتیم و ما گفتیم که این مسئله این جور میشود اول حکم میآید روی آن که مباشر است، آن کسی که مسجد را نجس کرده یعنی به آن میگویند ، مرحوم شهید اول در دروس این جور میگفت که اصلاً حکم طولی است اول به آن کسی که مسجد را نجس کرده میگویند پاک کن آن وقت اگر نکرد به دیگران میگویند مسجد را پاک کنید که دیروز میگفتیم این حرف خوبی است و این که فقهاء فرمودهاند اگر آن مسجد را نجس کرد واجب میشود برهمه میگوییم نه آنکه مسجد را نجس کرده اول او باید ازاله نجاست کند اگر نکرد ، ترتب است همان ترتب که در اصول هست و ان عصیت واجب میشود برهمه ، حتی مثلاً شاید انسان راجع به غسل و کفن و دفن میت هم بتواند همین حرفها را بزند بگوید اول میآید روی اولیا روی خویش و قومها اگر آنها نکردند همه مردم یا اگر نتوانستند همه مردم ، ما نحن فیه بگوییم که اول آنکه نجس کرده حالا اگر نیست اگر فرار کرد یا نمیتواند ، همه مردم، دیروز میگفتم این حرف ولو فقهاء نفرمودهاند اما یک عرفیتی دارد در ما نحن فیه همین جور بگوییم ، بگوییم که وقتی تخریب کردند آنکه مسبب بوده آن مسبب باید تعمیر کند باید بسازد یعنی آنکه مسجد را نجس کرده حالا اگر نکرد عرف میگوید که به نحو وجوب کفایی همه این مباشر که مسجد را تخریب کرده باید بسازد اما مشهور در میان اصحاب این است که نه، دیگر این هم عجب است بر هیچکس واجب نیست بسازد ، مسجد آباد حسابی تخریب کردهاند بر هیچ کس واجب نیست بسازد ، سنگین است انسان قبول بکند و آن که میشود قبول بکنیم این است که آن کسی که مسبب است باید بسازد ، اگر نکرد آنکه مباشر است باید بسازد اگر نکرد همه مردم باید این نقصی که به مسجد وارد شده این نقص را رفع بکنند
مسئله مهمی که هست که مرحوم سید بعد یک مسئله کلی میکند و آن اینکه اگر بفهمد همهاش نجس است مثال میزنند مثل اینکه کافر ساخته آن بنا آن عمله کافر بودهاند یا اینکه آن گچهایی که درست کردهاند فضله گربه در آن بوده و بالاخره ببینند همه مسجد خراب است یا عمده مسجدخراب است حتی یک روزش هم بس است یک روز متوجه بشوند این عمله لاابالیگری کرده بنّا ابالیگری کرده و در حالی که فضله گربه توی این خاکها و سیمانها و گچها بوده آب ریخته گل کرده مسجد را ساخته . حالا مسجد را همهاش را باید خراب کرد ؟ و کسی هم ضامن برای ساختنش نیست؟ مرحوم سید مشکلشان است بگویند که همه مسجد را خراب کن میگویند که معلوم نیست ادله ازاله نجاست اینجاها بیاید خب درست هم هست ما بخواهیم بگوییم که ازل النجاسه عن المسجد یعنی مسجد را به طور کلی نابود کن نمیدانم کیست یکی از بزرگان همین جا میفرماید که آن جاها ازل النجاسه میآید که مسجد باقی بماند و اگر بخواهند مسجد را ریشهکن بکنند این دیگر ازل النجاسه ندارد و ظاهراً میتوانیم بگوییم که ازل النجاسه یک دلیل لبی یک اجماع است این جاها نمیآید وقتی نیامد خب مسجد نجس است باشد ، خوب است دیگر، یعنی ازل النجاسه اطلاق ندارد وقتی اطلاق نداشت این جاها نمیآید وقتی نیامد دیگر تخریب مسجد هم آن هم همه بگوییم آن مقدم است.
یک حرفی به نظرم میآید این حرف شاید بهتر از این حرفها باشد اینکه بگوییم آقا این مسجد را با گچ پاک ترمیم بکند باطنش نجس است ظاهرش پاک اشکال ندارد یادتان باشد ما اشکال میکردیم به مرحوم آقای خویی، مرحوم آقای خویی میفرمودند باطن مسجد را میشود نجس کرد یا اینکه زمین باطنش نجس است میگفتند میشود مسجد ساخت یعنی مثلاً یک جایی که بالوعه است این بالوعه را پر میکنند زمین میکنند مسجد میسازند روایت داشتیم طوری نیست البته ما اشکال کردیم گفتیم که روایتها همه در مقام بیان این است که تنظیف بکند تطهیر بکند زمین پاک مسجد بسازد اما مثل مرحوم آقای خویی یا مثل صاحب جواهر اگر یادتان باشد صاحب جواهر فتوی دادند مرحوم آقای خویی متابعت کردند اینکه باطن مسجد نجس باشد طوری نیست اگر اینها را بگوییم ، اگر هم نگوییم باز ظاهراً یک امر عقلی است مسجد همهاش نجس است من پاکش میکنم با چه چیز پاکش میکنم ؟ با گچ کشیدن روی آن ، نه، مثلاً این جاها الان اگر ستونها نجس باشد خب آب میگیریم روی آن پاک میشود دیگر ولو باطنش به حال نجاست باقی است ظاهرش پاک میشود با شیلنگ مسجد را تطهیر کنند ولو اینکه باطنش نجس است ازل النجاسه میگوید که خب ظاهرش را تطهیر کن ، نفرمودهاند، وقت گذشت این را مطالعه کنید تا فردا ببینیم که این حرف درست است یا نه
وصلی الله علی محمد و آل محمد