درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/01/22
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:72
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
فرمودهاند دوازدهم از نجاسات عرق شتر نجاست خوار است ، این مسئله یک تتمهای هم دارد که تقریباً سیزدهم میشود و آن حیوان موطوئه ، چه حرام گوشت چه حلال گوشت .
مسئله امروز ما از نظر روایات آسان است اما وقتی بخواهیم تطبیق بکنیم با کلمات قوم مسئله مشکل میشود ،
مشهور در میان اصحاب هم قدماء هم متأخرین راجع به عرق شتر نجاست خوار گفتهاند نجس است اما مأکول اللحم است یانه ؟ گفتهاند مأکول اللحم است ، خود این نجس است یا نه ؟ گفتهاند پاک است .
راجع به موطوئه هم گفتهاند که ولو اینکه اگر گوسفند باشد و امثال گوسفند باید آن را ذبح کرد و خاکسترش را به باد داد اما گفتهاند که مأکول اللحم است پاک است گفتهاند که عرقش هم پاک است ، راجع به مثل الاغ و امثال اینها هم گفتهاند پاک است عرقش هم پاک است الا اینکه باید از شهر تبعیدش کرد از شهر بیرونش برد این از نظر فتاوی که مشهور در میان اصحاب چه قدماء چه متأخرین گفتهاند که گوشت این دوقسم حیوان مأکول اللحم باشد خوردنش اشکال ندارد ذبح شرعی بکنند اشکال ندارد ، عرق همه حیوانها هم گفتهاند پاک است به غیر از عرق شتر گفتهاند آن نجس است ، راجع به موطوئهاش هم گفتهاند اصلاً مأکول اللحم است نجسالعین نمیشود عرقش هم پاک است اما این حکم را دارد که مثل گوسفند را باید ذبح بکنند و گوشتش را آتش بزنند و مثل الاغ و امثال اینها را هم باید از شهر بیرونش کنند جبران خسارت هم آن واطی باید بکند اما روایتها میگوید که هم نجسالعین است و علاوه براین که عرقش نجس است خودش هم نجس است و راجع به حیوان و امثال اینها اگر موطوئه باشد آنطور، دیگر قابل استبراء هم نیست و اما اگر مأکول اللحم باشد استبراء ، روایتها اینجور دلالت دارد قول فقهاء آنطور دلالت دارد و یک تهافتی بین قول فقهاء و روایتهاست و چکار باید کرد ؟ دیگر این کار مشکلی است انصافاً. حالا روایتش را بخوانم ببینیم که چه باید بگوییم ؟
روایت 1 و 2 از باب 15 از ابواب نجاسات این راجع به عرق شتر جلاله صحیحه حفص عن ابی عبدالله علیه السلام لاتشرب من البان الابل الجلاله و ان اصابک شیئ من عرقها فاغسله ، ذیل روایت قول فقهاست یعنی معمولاً قدماء متأخرین اینجور عمل کردهاند، اما صدر روایت مورد فتوی نیست لذا صاحب جواهر میفرمایند که مأکول اللحم است قدماء و متأخرین هردو چنین گفتهاند .
روایت2 صحیحه هشام بن سالم عن ابی عبدالله علیه السلام لا تأکلوا من لحوم الجلاله و ان اصابک من عرقها شیئ فاغسله خب میگوید نجس العین است و نجس العین است به طوری که اگر عرقش هم به لباست مالید آن عرق هم نجس است لذا هم دلالت دارد براینکه محرم الاکل است هم دلالت دارد برنجاست و ان اصابک من عرقها شیئ فاغسله خب این اگر خودش نجس العین نباشد یعنی چه عرقش نجس است؟ این تأکید میکند آن لاتأکلوا من لحوم الجلاله را، لذا فقها قدماء متأخرین فقط راجع به ابل جلاله آن هم راجع به عرقش (گفتهاند)
دوتا روایت بر روی هم لاتشرب من البان الابل الجلاله ابل را میگوید، لاتأکلوا من لحوم الجلاله مرغ را هم میگیرد مرغ نجاستخوار و ان اصابک شیئ من عرقها فاغسله که مترتب کرده است من البان الابل و من لحوم الجلاله یعنی اینها نجس العین هستند از تخم مرغش، از شیرش ، از عرقش باید اجتناب کرد، ما باشیم و روایت این است . اما فقهاء چه؟ همه اینها را رها کردهاند آن جمله و ان اصابک من عرقها شیئ فاغسله این جمله ذیل را گرفتهاند که در هردو روایت آمده هم در روایت حفص است هم در روایت هشام است وان اصابک شیئ من عرقها فاغسله در آن روایت هم میگوید وان اصابک من عرقها شیئ فاغسله قدماء این را گرفتهاند بخواهیم بگوییم که این به ذیل عمل کردهاند ، چرا به صدر عمل نکردهاند ؟ اگربگوییم اعراض اصحاب است خب همهاش اعراض اصحاب است اما اعراض اصحاب به یک جملهاش عمل کرد ه باشند و به یک جملهاش عمل نکرده باشند این اعراض اصحاب نیست ، لذا قول قدماء متأخرین منافات پیدا میکند با این دوتا روایت که لاتشرب من البان الابل ، لاتأکلوا من لحوم الجلاله آن وقت مترتب میکند وان اصابک شیئ من عرقها فاغسله یعنی نجس العین است لذا معمولاً شتر اینجور است میگویند عرق میکند در وقت خوابیدن و ایستادن و میخواهند بلندش بکنند معمولاً عرقش به دستشان به لباسشان اصابت میکند . لذا نمیدانیم چه بگوییم ؟ من در رساله نوشتهام که اینها نجس العین هستند و گوشتشان حرام است و شیر و تخم مرغشان حرام است منجمله عرقشان هم نجس است یعنی طبق این دوتا روایت عمل کردهام و اما فقهاء چه ؟ اینها معمولاً میگویند اینها مأکول اللحم هستند و فقط عرقش آن هم بسیاری از قدماء و متأخرین میگویند عرق مابقی حیوانها نه اگر گاو مثلاً جلاله شد عرقش نجس است اما مابقی دیگر همه پاک است شیرش هم پاک است واز کجا این حرفها درآمده ؟ نمیدانم ، مثلاً اگر بخواهیم از نظر قاعده درستش بکنیم بگوییم که اصحاب اعراض کردهاند از این دوتا روایت و کاشف است آن اجماع از یک نصی که پیش آنها بوده و آن نص این ذیل داشته و ان اصابک من عرقها شیئ فاغسله آن وقت درست در میآید اما خیلی مؤونه میخواهد سه چهار تا روایت است همهاش را طرد بکنیم به اعراض اصحاب بعد هم آن و ان اصابک شیئ من عرقها را بگیریم و بگوییم که نصی نداریم یک نصی پیش آنها بوده اجماع کاشف از نص معتبر، آن وقت اگر یادتان باشد توی رسالهها همین است دوازدهم از نجاسات عرق شتر نجاستخوار و اما عرق سایر حیوانهای نجاست خوار را نگفتهاند اینکه مثلاً این مرغ تخمش نجس است و نمیشود خورد نگفتهاند خود مرغ را اگر سرببرند نمیشود خورد نگفتهاند همچنین مابقی حیوانها را.
بنابراین جلاله معنایش این است که این نجاستخوار باشد عرفاً یعنی این طرف و آن طرف میگردد و نجاست پیدا میکند همینطور که دانهخوار است نجاستخوار هم هست که فقهاء هم فرمودهاند استبراء بکن چند روزی نگه بدار دیگر بعد از چند روز استبراء دیگر مأکول اللحم میشود یعنی معمولاً فقهاء اینها را هم نگفتهاند یعنی توی رسالهها و انسان نمیداند چه بگوید ؟ اگر ما باشیم و روایت همین است که گفتم من هم در باب نجاسات هم در باب خوردنیها و آشامیدنیها هردو روی آن فتوای دادهام اینکه حیوان نجاستخوار این نجس العین میشود نجس العین که میشود دیگر شیر و تخم و عرق اینها هم نجس است تمسک هم کردهام به این دوتا روایت که باز هم هست که لا تشرب من البان الابل بعد هم میفرماید لاتأکلوا من لحوم الجلاله هردو مترتب میکند چون نجس العین است عرقش هم نجس است اما باید نمیدانم غذر خواهی کنیم ؟ نکنیم ؟ اینکه فقهاء نفرمودهاند ، به لاتشرب من البانها عمل نکردهاند اما به ذیلش عمل کردهاند این نمیشود اینکه مثل صاحب جواهر میفرمایند که به ذیلش عمل شده میگوییم نمیشود برای اینکه روایت را یک مقدارش را اعراض کنند و یک مقدار نه ، باید بگوییم که این دوتا روایت معرض عنها عند الاصحاب است اما یک روایتی دستشان بوده که آن راجع به عرق شتر ، نه عرق هر حیوانی ، به آن روایت عمل کردهاند و اما این روایتها را همهاش را اعراض کردهاند مشکل است انصافاً خیلی مشکل است انسان این جور بگوید،
اصلاً شترکم جلاله میشود میگویند گاو و مرغ ، گوسفندها هم هستند ، گوسفندها هم جلاله میشوند اما معمولاً میگویند مرغ زود جلاله میشود علی کل حال اینها با این حرفها نمیشود درست کرد فقه را ، اگر جرأت داشته باشید دوتا روایت است و بیشتر است سه چهارتا روایت هست ، دوتا روایت است و صحیح السند و ظاهرالدلاله اینکه حیوان جلاله نجس العین است گوشتش دیگر مأکول نیست شیر و تخم آن هم مأکول نیست عرقش هم نجس است چون نجس العین است اگر این جرأت را نداشته باشید باید بگویید اعراض اصحاب از این روایات است همه همه فقط عرق شتر جلاله این نجس است برای اینکه روایتها که نمیگوید عرق ، میگوید وان اصابک شیئ از حیوان ، و ان اصابک من عرقها فاغسله لذا بگوییم که یک چیزی یک روایتی دست آنها بوده که منافات با این روایتها داشته و این روایتها را طرد کردهاند و آن روایت شتر جلاله راجع به عرقش گرفتهاند ، اما از آن طرف یک حرف دیگر هم هست اینکه فقهاء مثل صاحب جواهر و مثل محقق و شهیدو امثال اینها گفتهاند مطلق عرق چه جلاله ابل باشد چه حیوان ، این دیگر گیر میکند انسان که این را دیگر از کجا گفتهاند ؟ برای اینکه نمیشود که ما به ذیل عمل بکنیم و به صدر عمل نکنیم مثل اینکه نمیدانیم چکار کردهاند؟
صاحب جواهر اگر مطالعه کرده باشید خیلی زود از مسئله رد میشود و هوی علمی هم میکنند میفرمایند که احدی نگفته نجس العین است به غیر از یک شاذی که آن هم معتنا به نیست بنابراین مأکول اللحم و شیرش و اگر مرغ باشد تخمش و امثال اینها هم حلال است و اشکال نیست اما فقط عرقش آن وقت میگویند مطلق، عرق حیوانها که الان توی رسالهها بسیاری از رسالهها فقط عرق شتر جلاله را میگویند مابقی حیوانها را هم میگویند عرقش پاک است . اگر هم نتوانیم به روایت عمل بکنیم به قول اصحاب عمل بکنیم اصل برای ما خوب کار میکند برای اینکه هم استصحاب حل داریم و هم کل شیئ طاهر داریم این حیوان سابقاً مأکول اللحم بوده شیرش هم پاک بوده اگر مرغ باشد تخم مرغش پاک بوده حالا الان نمیدانیم غیر مأکول اللحم شده یا نه ؟ شیر آن حرام شده یا نه ؟ استصحاب میگوید که حلال است ، نمیدانیم نجس العین شده یا نه؟ کل شیئ طاهر میگوید که استصحاب، استصحاب میگوید که مأکول اللحم است نجس العین نیست ، اصل اقتضا میکند دست از همه چیز برداریم اما باید دست از این هم برداریم که دیگر فرق نمیکند عرق شتر یا عرق گاو باشد عرق بز باشد دیگر قاعده اقتضا میکند حلیت را قاعده اقتضا میکند طهارت را، مسئله مشکل است خیلی نمیدانم چکارش بکنیم ؟ این اجماع اجماع مدرکی است . محتمل المدرکیه است از همین جهت هم شما ببینید هم قدماء هم متأخرین تمسک به روایت میکنند این که انسان را گیر میاندازد همین است که خب آقا اگر تمسک به روایت میکنید روایت صدر دارد روایت ذیل دارد باید به همه روایت تمسک بکنید اگر اعراض میکنید دیگر نباید اینجور فتوی بدهید لذا اجماعمان هم چون اجماع مدرکی است، مشکل است انسان آن را بگیرد ، احتیاط چه اقتضائی دارد ؟ احتیاط استحبابی البته، اینکه بگوییم نجس العین است ، اصل چه اقتضا دارد ؟ بگوییم که قبل از جلاله و بعد از جلاله هیچ تفاوت نمیکند ، اجماع چه اقتضا دارد ؟ اینکه عرق شتر جلاله این نجس است اما دیگر عرق سایر حیوانها پاک است گوشت همه هم حتی این شتر پاک است مأکول اللحم هم هست قابل ذبح هم هست خب این دوازدهم از نجاسات قول ما هر حیوانی که نجاستخوار بشود بنابر فرمایش بزرگان فرمایش آقایان خصوص عرق شتری که نجاستخوار است ، دیگر حالا تقاضا دارم چون نفهمیدگی در این زیاد است تقاضا دارم روی این یک مقدار فکر بکنید شاید بشود از شما استفاده بکنیم.
همه حرفهایی که زدیم راجع به موطوئه هم میآید موطوئه هم همینطور است ظاهر روایات میگوید نجس العین است اما از آن طرف قدماء نفرمودهاند متأخرین نفرمودهاند فرمودهاند که اگر موطوئه شد یک احکام خاصی دارد اما مأکول اللحم است و قابل ذبح است خوردن شیر و امثال اینها مثل تخم مرغ اشکال ندارد، با بحثی که الان کردم هیچ تفاوت نمیکند ، دو تا بحث فوقالعاده مشکل ، دوتا روایتش را بخوانم،
روایت 2 از باب 30 از ابواب اطعمه واشربه محرمه جلد 16 وسائل ، موثقه سماعه سئلت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یأتی البهیمه فقال یجلد حداً ثم ینفی منه البلد و ذکر ان لحم تلک البهیمه محرمه و لبنها مثل همان روایت الا اینکه آنجا نفی بلد نبود اینجا نفی بلد است، بهیمه را هم معنا بکنیم یعنی برای اینکه فقهاء گفتهاند بهیمه ولو اینکه از نظر قرآن حیوانات مأکول اللحم را میگیرد چه گوسفند و چه گاو و چه الاغ و چه اسب و اما اینجا گفتهاند بهیمه مراد اسب است مراد الاغ است آنها که مأکول اللحم هستند اما خوردن گوشتشان متعارف نیست بلکه سواری کشیدن از اینها متعارف است ، بهیمه را هم اینجور معنا کردهاند در حالی که بهیمه مطلق مأکول اللحم است خب این روایت هم میگوید که نجس العین است.
روایت3 از این باب صحیحه مسمع حالا خوبی یا بدیش هم این است که همه روایات هم صحیح السند است یعنی از نظر سند هیچ کس نمیتواند در سندش اشکال بکند صحیحه مسمع عن ابی عبدالله علیه السلام ان امیرالمومنین علیه السلام سئل عن البهیمه التی تنکح قال حرام لحمها و لبنها ، اما فقهاء نگفتهاند ، چه گفتهاند ؟اینکه این بهیمه دو قسم است اگر متعارف باشد خوردن گوشتش مثل گاو و شتر و گوسفند این باید ذبح بشود و گوشت آن آتش زده بشود خاکستر آن به باد داده بشود اگر مثل حیوان گوسفند و گاو و امثال اینهاست این است حکمش و اما اگر مثل اسب والاغ و قاطر است این باید نفی بلد بشود باید ببرندش دریک شهری دیگر آنجا بفروشند آن را ، خب این روایت ها آن حکم را نگفته، آن احکام این چیزهایی که بحث در نجاسات است این بحث را نکرده آنکه در باب نجاسات است این را نجس العین دانستهاند آنکه در باب اطعمه و اشربه است رفتهاند روی بحث اینکه چکار باید با این موطوئه کرد و روایتها آنجا که متعرضند حکم نفی بلد را یا آتش زدن را حکم نجاست را نگفتهاند اینجا حکم نجاست را گفتهاند احکام نفی بلد و آتش زدن را نگفتهاند جمع بین روایتها خوب میشود که آقا با هم منافات ندارد آنجا که مربوط به نجاسات است فرمودهاندکه نجس العین است هم گوشتش هم خودش و امثال اینها آنجا هم که حکم بیرون کردن از شهر یا اینکه کشتن و آتش زدن آنجا هم آن را گفتهاند روایتها با هم منافات ندارد اما آنکه انسان را گیر انداخته این است آن احکامی که در آن روایات است فقهاء گرفتهاند آن احکامی که در این روایت است فقهاء نگرفتهاند فقهاء گفتهاند موطوئه نجس العین نیست و خوردن شیر و تخم و امثال اینها هم اشکال ندارند اما تعبداً اگر گوسفند موطوئه است باید آن را ذبح کرد و سوزاند اگر هم اسب و قاطر است باید نفی بلد بشود اما مأکول اللحم است لذا در اینهم ماندهایم انسان بگوید که خب حالا اعراض اصحاب ، اصحاب از این روایتها اعراض کردهاند بنابراین هم مأکول اللحم است هم خوردن و شیر و امثال اینها اشکال ندارد، مشکل است اعراض اصحاب بگوید اگر کسی شک در این روایتها بکند دیگر خواه ناخواه همان که در آن بحث گفتیم اینجا هم همین است هم قاعده حل جاری است هم قاعده طهارت جاری است مهمتر از همه اینها استصحاب ، قبل از اینکه موطوئه بشود پاک بود حالا الان نمیدانیم نجس شد یا نه ؟ استصحاب میگوید نه، قاعده قبل از آنکه موطوئه بشود گوشت این خوردنش حلال بود حالا نمیدانیم حلال است یا نه؟ حلال است قاعده حل، قبل از این طاهر بود الان نمیدانیم نجس است یا نه؟ کل شیئ طاهر اول آن آقایشان استصحاب بعد هم تأیید آن استصحاب، هم قاعده حل هم قاعده طهارت ، استصحاب خیلی عالی است در هر دو استصحاب هست استصحاب خیلی عالی است قبلاً مأکول اللحم بود الان نمیدانیم مأکول اللحم است یا نه؟ استصحاب میگوید که کان الان یکون کذلک ، وحدت موضوع هم هست،
باز من در رساله این موطوئه را حرام گوشت دانستهام دیگر اگر شما از اعراض اصحاب و بترسید از قدماء قاعده حل ، قاعده طهارت، استصحاب میگوید موطوئه پاک است .
موضوع که عوض نشده حالت عوض شده و الا وطی بکنند یا نکنند که موضوع را تغییر نمیدهد اگر اینها موضوع را تغییر بدهد هیچ جا جای استصحاب نیست دیگر اصلاً استصحاب موضوعی ، استصحاب حکمی از کار میافتد باید وحدت موضوع باشد عرفاً و وحدت موضوع در هر دوقسم هست عرفاً، یک مرغی این خب حلال گوشت بوده حالا نجاستخوار شده نمیدانیم وضعش چیست؟ این به واسطه این خوردن که مرغ دیگرنمیشود همان مرغ است دیگر، این مرغ حلال گوشت بود الان هم یکون کذلک.
جای استصحاب همین جاست دیگر یعنی این یک حالتی پیدا کرده به نام جلاله مثل چاق شده لاغر بوده چاق شده ، چاق بوده لاغر شده اینها حالات است دیگر خب این مسئله هم تمام شد.
یک مسئله فوقالعاده مشکل و مبتلی به لذا دیگر یک فروعاتی مرحوم سید دارند بناشدبه جزئیات وارد نشویم اما این فرع کلی خیلی مهم است و آن این است که آیا متنجس منجس است یا نه؟ خب مشهور در میان فقهاء ادعای اجماع شده که متنجس منجس است مثلاً دستش را گذاشت به بول خب این دست شد به بول نجس حالا این دست را به جای اینکه با آب بشوید خاک مال کرد بول را رفع کرد حالا که بول را رفع کرد این یادش نبود دستش عرقی شد این عرق را مالید به صورتش این عرقها پاک است یا نجس؟ اگر بگویید متنجس منجس است که مشهور میگویند خب این صورت نجس است اگر بگویید متنجس منجس نیست دست را باید آب کشید برای اینکه با عین نجس ملاقات کرده اما دیگر صورت پاک است لذا دست را باید آب کشید چون با نجاست ملاقات کرده اما صورت لازم نیست آب بکشید چون با نجاست ملاقات نکرده با متنجس ملاقات کرده،
خب مشهور در میان اصحاب میگویند که اگر مثلاً یکی دیگر دست مالید به صورت آن دست را مالید به لباس .... هزار واسطه هم بخورد میگویند همه اینها نجس است برای اینکه فرق بین نجس و متنجس نیست همینطور که نجس منجس است متنجس هم منجس است، این یک قول ، قول مشهور اما مثل مرحوم محقق همدانی حاج آقا رضا مثل استاد بزرگوار ما حضرت امام مثل مرحوم آیت الله العظمی آقای خویی میگویند نه آن دست که به نجاست ملاقات کرده معلوم است آن را باید آب کشید و اما آن صورت که با دست ملاقات کرده آن دیگر پاک است، آن وقت بعضیها میگویند این واسطه دوم پاک است حضرت امام یک احتیاط میکنند واسطه سوم پاک است همه اینها برای اینکه دلیل دارند برای طهارت از قدماء میترسند از متأخرین میترسند یعنی از اجماع لذا میگویند که اجماع آن جاست که واسطه نخورد و اما اگر واسطه بخورد دیگر اجماع نداریم برای اینکه دلیل لبی است قدر متیقن باید بگیریم بنابراین روایاتی که دلالت دارد متنجس طاهر است متنجس منجس نیست عمل به آن روایات میکنیم ، در حقیقت در آن ماندهاند قول قدماء قول فقها را بگیرند دیگر متنجس منجس است ولو 100 واسطه بخورد روایتها را بگیرند روایتها میگوید نه همان که متنجس است ولو واسطه هم نخورد پاک است که روایت صحیح السند اینجور داریم که دستش را گذاشت به محل ادرارش و خب دست را گذاشت به محل ادرار محل ادرار نجس است حتماً دیگر باید آب بریزد دیگر صب علیه مرتان یا صب علیه مره که در روایات دارد خب آن نجس است اما این دست آیا نجس است یا نه؟ روایت میگوید نه میگوید بنابراین اگر دست را مالیدی به صورتت طوری نیست اما قدماء و متأخرین همه همه میگویند نه این دست نجس است محل ادرار نجس است این دست هم نجس است مثل آقای خویی و حضرت امام و امثال اینها هستند خیلی میگویند که نه دست چون عرق کرده آن عرق واسطه دوم است به صورت مالید دیگر صورت نجس نمیشود متنجس دیگر منجس نیست ، مشکلترین مسائل در فقه همین جاست که متنجس منجس هست یا نه؟ و باید یک بحث چند روزهای در باره آن بکنیم و حتی بعضیها در این باره کتاب نوشتهاند مثلاً مرحوم آشیخ محمدرضا مسجد شاهی که خیلی بالا بوده از شاگردهای مرحوم آخوند بوده در مقابل مرحوم آخوند خیلی عرض اندام میکرده انصافاً ملا بوده در همین مسجد نو نماز میخوانده از مسجد شاهیها بوده این آشیخ محمدرضا در این باره کتاب نوشته که متنجس منجس نیست خیلی هم داغ مرحوم فیض کاشانی میگوید متنجس منجس نیست مرحوم فیض قمی آن وقتی که ما قم بودیم ایشان یک جزوهای در همین باره نوشتند متنجس منجس نیست اما اینها همه قول شاذ است ادله حسابی دارند که متنجس منجس نیست حالا باید یک بررسی کامل بکنیم اینکه هی تکرار میکنم برای این است که تقاضا دارم از همه شما بیایید حسابی بررسی کنید شاید بتوانیم از شما استفاده کنیم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد