درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
87/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه: 41
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
اجزائی که از انسان یا از حیوان جدا میشود نظیر مثلاً دست انسان را جدا بکنند جدا بشود یا مثلاً آهو صید میکنند پای آن جدا میشود آیا اینها وضعش چیست ؟
مشهور در میان اصحاب فرمودهاند که اینها نجس است چرا نجس است ؟ فرمودهاند میته است ولو این که از میته جدا نشده از حی جدا شده اما خودش میته است.
اثبات کردن این مطلب با عرف یعنی بخواهیم بگوییم که عرف میگوید این میته است مشکل است انصافاً برای این که اگر از عرف بپرسیم دست میت جدا بشود میگوید این از میته است اگر هم دست انسان زنده جدا بشود میگوید این از انسان است از انسان حی است و اما عرف بگوید میته ظاهراً این جور نیست لذا تمسک شده است به روایات و روایات گفته است میته است، حالا آیا این روایات که گفته میته است یعنی تنزیل کرده است ؟ یا مصداق تعیین کرده است ؟ اگر مصداق تعیین کرده است معنایش این است که اعمال تعبدی نشده عرف میگوید میته است شارع هم فرموده میته نجس است و اما اگر بگوییم که عرف نمیگوید اینها میته است میگوید اجزای مبان از حی دیگر خواه ناخواه باید بگوییم روایتها اعمال تعبد شده تنزیل شده و دستی که از حی جدا بشود مثل این است که دستی از میته جدا بشود خود این میته است اما تنزیلاً یعنی تعبداً این حرف بعد نتیجه دارد که در اجزای خیلی کوچک مثل پوستی که از لب از دست کنده میشود آن جا نتیجه میگیریم اما فعلاً این است که اجزائی که معتنا به باشد این از زنده جدا بشود عرفاً آیا میته است یا نه ؟ اگر گفتید عرفاً میته است روایتها اعمال تعبد نکرده چون که میته است فرموده نجس است و اگر گفتید عرفاً میته نیست بلکه چیزی است که از حی جدا شده دیگر روایتها باید اعمال تعبد بشود و بگوییم که میته تنزیلی یا میته تعبدی.
روایات فراوان داریم من دو تا از آن روایتها را بخوانم دلالتها خوب است سند هم خوب است.
روایت 1 از باب 24 از ابواب صید جلد 16 وسائل صحیحه محمد بن قیس عن ابی جعفر علیه السلام قال امیرالمؤمنین علیه السلام ما اخذت الحباله من صید فقطعت منه یداً او رجلا فذروه فانه میت، خب دلالتش خیلی خوب است اگر با آن آلت صید مثلاً با شمشیر با نیزه زدید و دست یا پائی از صید را جدا کردید فرمودند که ذروه این را ول کن یعنی این دیگر قابل خوردن نیست فانه میت، حالا این فانه میت آیا علت واقعی است ؟ یا علت تنزیلی است ؟ که معنای فانه میت یعنی عرف این را میته میداند پس بنابراین فذروه یا این که شرع آن را میته میداند فذروه علی کل حال دلالت روایت بر این که این میته است عرفاً یا تعبداً و احکام میته بار است روایت صحیح السند ظاهر الدلاله اشکال ندارد.
روایت 1 از باب 30 از ابواب ذبائح جلد 16 وسائل، مرحوم صاحب وسائل صید و ذباحه را در یک جا جمع کردهاند در یک کتاب جمع کردهاند صحیحه کاهلی قال سئل رجل اباعبدالله علیه السلام و انا عنده عن قطع الیات الغنم آن وقتها این جور بود من هم دیده بودم که از بادیه نشینها همین اصفهان میآوردند برای فروش یک گوسفندهایی بود دنبه آنها به اندازهای بزرگ بود روی زمین میکشید و راه رفتن برای این خیلی مشکل بود حالا نمیدانم الان هست ؟ نیست ؟ بی برکتی که آمده بی برکتی روی آنها آمده ؟ نیامده ؟ لذا یک چنین گوسفندهایی بوده و اینها این دنبه را میبریدند زنده زنده برای این که این هم حال بیاید هم بتواند چرا بکند میآمدند سؤال میکردند حضرت میفرمودند این میته است و نجس است عن قطع الیات الغنم قال لابأس فقطعها اذا کنت تصلح مالک، بیخودی نه اگر مجبوری و میخواهی اصلاح این گوسفند بکنی طوری نیست خب معلوم میشود سؤالی که کرده از این سؤال کرده که این کار جایز است یا جایز نیست ؟ خب خیلی صدمه میخورد این گوسفند حضرت این را جواب دادند که طوری نیست اگر میخواهی اصلاح مالت را بکنی اشکال ندارد اما خود حضرت باز فرمودند ثم قال ان فی کتاب علی علیه السلام ان ماقطع منها میت لاینتفع به اما این که جدا شده این دیگر این جور نیست که بشود بخوری این میت است حالا باز هم این ان ما ماقطع منها میت عرفاً لذا لاینتفع به؟ یا میت تنزیلاً لذا لاینتفع به؟ نتیجه ندارد این جا اما احتمال هست که عرفاً به آن میت نگویند میته نگویند، میت و میته به اصل این گوسفند میگویند به خود انسان میگویند میت اما دست انسان را میت بگویند ظاهراً عرف نمیگوید دیگر لذا میگوید این دست از این میت است اگر هم در حال زنده بودن باشد میگوید دستش را جدا کردند اما میت ظاهراً عرفاً نیست، حالا اگر گفتید که عرفاً میت نیست باز حضرت تنزیل کردند فرمودند میت است یعنی از نظر حکمی طوری نیست علی کل حال تا این جا بحث بلا اشکال است و این که اگر یک جزء معتنا بهی مثل دستی، پائی و دنبه گوسفندی و امثال اینها قطع بشود این دیگر نجس است و نمیشود آن را خورد نمیشود نفعی از آن برد الا این که مثلاً برای استصباح و امثال اینها یا این که بدهد به حیوانها بخورند، نمیدانم میخورند یا نه ؟ بدهند به سگ بخورد، خب این مسئله تا این جا اشکال ندارد.
آن که اشکال است که در محشین عروه هم اشکال است این است که اگر معتنا به نشد مثل پوست لب پوست دست و یا مثلاً دمبل دارد از آن پوست پیدا میشود پوستهایش را میکند خارش دارد میخاراند پوستهایش جدا میشود و امثال اینها اینها آیا پاک است یا نجس ؟ مرحوم سید میفرمایند پاک است و محشین بر عروه دو سه تا قول دارند بعضیها مثل ما میگوییم پاک است بعضیها میگویند نجس است مطلقا، بعضیها میگویند اگر در وقت کندن درد بیاید این نجس است اما اگر درد نیاید پاک است لذا سه تا قول در مسئله هست اما این را توجه داشته باشید این که مشهور شده در میان عوام نه مراجع این لب نجس است نه، پوست را بکنند اگر خشک باشد لب نجس نیست مثلاً ریشه انگشت را که ریشه کرده ریشه را میکنند خون هم بیرون نمیآید خب آن دست پاک است آن چیزی که کنده شده این آیا میته است یا نه ؟ این آیا نجس است یا نه؟ که اگر مثلاً گفتید نجس است خب این بکنند بیندازند دور آن نجس است اگر دستش تر باشد دستش را نجس میکند اگر لب تر باشد لب را نجس میکند اگر هم گفتید پاک است که هیچ، جایش که معلوم است پاک است آن هم که پاک است خود پوست هم که پاک است بنابراین کندن حتی انداختن توی مسجد هم اشکال ندارد.
همانها که میگویند اگر درد بیاید یعنی حیات دارد آنها هم که میگویند مطلق مثلاً پاک است یا مطلقاً نجس است میگویند حیات داشته است دیگر، حیات داشته جدا شده، این را که ما نمیگوئیم این که میگوییم ما لاتحله الحیوه مثل مو مثل استخوان که در همان وقت هم که زنده است درک ندارد حیات ندارد و الا پوست چه خودش کنده بشود چه بکنندش حیات دارد مما تحله الحیوه است اما آیا این نجس است یا نه ؟
مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع میکنند که پاک است دیگران هم این ادعای صاحب جواهر را دارند که پاک است یعنی مشهور در میان اصحاب و من جمله مرحوم صاحب عروه میفرمایند پاک است و دلیلشان چیست ؟ یکی گفتهاند انصراف. گفتهاند روایات میته از این انصراف دارد مرحوم حاج آقا رضا رضوان الله تعالی علیه محقق همدانی فرمودهاند این انصراف بدوی است و انصراف بدوی حجت نیست انصرافی حجت است که از حاق لفظ باشد انصراف مثلاً شما میگویید آب خب این هر آبی را میگیرد اما اول به ذهن نمیآید آب دریا اما بعد که فکرش را بکنیم میبینیم آن هم مصداق است این را میگویند این را میگویند انصراف از حاق لفظ یعنی آب وضع شده برای مطلق نه برای مضاف، مرحوم حاج آقا رضا فرمودهاند این انصراف بدوی است و چون انصراف بدوی است حجت نیست بنابراین اطلاقات که میگوید میته نجس است یا همین دو تا روایتی که خواندیم میگوییم که اجزای مبان نجس است میته است این جا را هم میگیرد.
الا این که ممکن است کسی به مرحوم حاج آقا رضا بگوید که مرحوم صاحب جواهر انصراف از حاق لفظ میخواهند بگویند و آن این است که عرف به این میته نمیگوید که در آن بحث میگفتیم به دنبهاش هم میته نمیگوید اگر امام فرمودند فانه میت تنزیلی است ولی مسلم است یک پوستی از لب کنده شده یک پوستی از دست کنده شده یا پوستهای روی جرب روی دمبل کنده شده بر آمده ما بخواهیم بگوییم انه میت، نیست، وقتی نشد انصراف مرحوم صاحب جواهر درست میآید از حاق لفظ است میگوید روایات اصلاً این جا را نمیگیرد و حرف خوبی است انصافاً دیگر این دلیل اولشان که صاحب جواهر فرمودهاند انصراف.
دلیل دومشان باز همین است گفتهاند صدق عرفی ندارد
دلیل اولتان اگر نصراف از حاق لفظ باشد اول و دوم مثل هم است تفاوت ندارد این درست است که ما بگوییم انصراف، انصراف برای چه ؟ برای این که عرفیت ندارد به آن بگوییم انه میته ، این هم خوب است دیگر، انصراف حاق لفظی داریم این حرف هم که گفتیم صدق عرفی ندارد این را هم داریم اگر گفتید عرفیت دارد دیگر خواه ناخواه حرف مرحوم حاج آقارضا درست است انصراف بدوی است نه واقعی اگر گفتید عرفیت ندارد انصراف درست است و از حاق لفظ است لذا دو تا دلیل نیست اما علی کل حال این طور که مرحوم صاحب جواهر و بعدش هم من جمله همین جا مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی و اینها فرمودهاند یکی انصراف یکی هم این عرفیت ندارد.
سوم گفتهاند که سیره متشرعه گفتهاند سیره متشرعه بر طهارت است اگر مردم مسئله بلد نباشد مرجع تقلیدشان مثلاً میگوید نجس است و اینها ندانند مردم این جور چیزها را پاک میدانند و این سیره متشرعه باز همان اجماعی است که صاحب جواهر ادعا کرده الا این که اجماع یعنی فقهاء سیره متشرعه از اجماع بالاتر است اگر یادتان باشد در اصول خبر واحد به چه حجت است؟ گفتند به روایات، روایات را رد کردند، گفتند به اجماع، گفتند این اجماع از سیره سرچشمه گرفته رد کردند، گفتند سیره متشرعه، گفتند سیره متشرعه هم از سیره عرف بنامیگیرد آن را هم رد کردند باقی ماند این که عقلاء خبر واحد را حجت میدانند شارع مقدس ردع نکرده، امضاء کرده این هم همین طور است گفتهاند اجماع خب یا این که عرفاً میته نیست یا انصراف دارد همه برمیگردد به همین سیره متشرعه، سیره متشرعه هم برمیگردد به سیره عرفی.
چهار تا دلیل آوردهاند خوب هم هست اما واقعاً این چهار تا دلیل به یک دلیل برمیگردد و آن این است که عرف این را پاک میداند شارع مقدس ردع نکرده، ردع نکردنش برای این است که شارع میته را ردع کرده این میته نیست عرفاً یا دست و پا و امثال اینها را تنزیل کرده و این دست و پا نیست بنابراین آن عرف باقی میماند امضا میکند این عرف را سیره متشرعه امضا میکند سیره متشرعه را اجماع.
پنجم صحیحه علی بن جعفر روایت از باب 63 از ابواب نجاسات جلد 2 وسائل : عن الرجل یکون به السالوس او الجرح سوزه به بدنش است بدنش زخم شده هل یصلح که ان یقطع السالوس و هو فی صلاته؟دیگر خود آن سالوس را که نمیخواهد قطع بکند یعنی پوستی که روی آن است را بکند او ینتف بعض لحمه این بعضی از همان گوشت را بکند این جایز است ؟ من ذلک الجرح از آن زخمی که به بدنش است گوشتش را بگیرد بکند و یطرحه و بیندازد دور قال ان لم یتخوف ان یسیل الدم فلابأس و ان تخوف ان یسیل الدم فلا یفعله فرمودند اگر میترسد خون بیاید خب نه نکند این کار را و اگر این ترس را ندارد اشکال ندارد. گفتند خب ببین حضرت میفرمایند که نه پوست را، یک مقدار گوشت را هم بگیرد بکند توی نماز است دیگر، حمل میته میشود گفتند طوری نیست پس بنابراین معلوم است میته نیست معلوم است پاک است.
اشکال استدلال به روایت این است که آیا محمول میته این نماز را باطل میکند؟ مخصوصاً آناً ما این این پوست را میگیرد میکند میاندازد دور حالا به این اندازه محمول نجس نماز را باطل میکند یا نه؟ این اختلافی است.
مثل صاحب جواهر که تمسک به این روایت کرده درست تمسک کرده میفرماید بله محمول نجس نماز را باطل نمیکند یک دستمال نجس که ستر عورت نمیکند توی جیبش است اما محمول میته بخواهد با آن نماز بخواند گفتهاند نمیشود خب وقتی نمیشود این روایت به خوبی دلالت دارد فرمودند اگر خون نمیآید کندنش طوری نیست یعنی محمول است اما اگر بگوییم محمول میته نماز را باطل میکند روایت به خوبی دلالت دارد که این میته است اما پاک است اما میشود با آن نماز خواند لذا تمسک کردن به روایت دائر مدار آن فتوی است که آیا محمول میته نماز را باطل میکند یا نه ؟ روی آن حرف باید بزنیم.
حالا اگر روایت دلالت داشته باشد باز دیگر یک روایت مستقل نمیشود، میشود ارشاد برای این که اگر عرف بگوید پاک است این روایت تایید عرف میکند امضای عرف میکند لذا بگویید دلیل خوبی است 5 تا دلیل است اما این 5 تا دلیل همه برمیگردد به یک دلیل ولو این که 5 تا کردهاند خیلی خوب هر کدامش مستقلاً انصافاً خوب است اما این طور عرف، اجماع، سیره متشرعه، روایت، بگوییم خب آن عرف را که درستش کردید دیگر مابقی اگر اجماع است ازاین عرف است اگر سیره متشرعه است از این عرف است و اگر هم روایت است امضای همین عرف است پس 5 تا دلیل یک دلیل است علی کل حال به خوبی دلالت میکند یعنی آن عرف که آقا اینها پوستهایی که از لب کنده بشود از دست کنده بشود ولو بزرگ هم باشد درد بیاید درد نیاید هر چه اینها پاک است.
یک دلیل دیگر که همین است من 5 تاکردم یک دلیل پنجم یک دلیل عنوان ثانوی آوردهاند جلو گفتهاند آقا اگر نجس باشد موجب عسرو حرج است اینها که فرمودهاند، عسر و حرج دو قسم است یک عسر و حرج شخصی است مثل این که خون قروح و جروح این دارد یا بدنش زخم است بخواهد غسل بکند برایش حرج است خب طوری نیست ما جعل علیکم فی الدین من حرج اما یک دفعه حرج نوعی است که آن حرج نوعی حکمت شده برای جعل حکم مثل همین خون قروح و جروح، خون قروح و جروح این معفو است ولو این که برای بعضی هیچ حرج نداشته باشد برای این هم معفو است بدنش زخم است برایش یک مرتبه دو مرتبه حمام رفتن هیچ طوری نیست بعضی اوقات هم بهانه میشود یک حمام خوبی برود خب هیچ طوری نیست در حالی که میتواند حمام برود اما حمام نرود با همین خون قروح و جروح نماز بخواند گفتهاند طوری نیست چرا ؟ گفتهاند ولو عسر و حرج شخصی است اما گاهی عسر و حرج نوعی میشود آن علت میشود برای این که شارع مقدس حکم بکند اسمش را میگذارند عسر و حرج نوعی موجب رفع تکلیف شرعی، ما نحن فیه همین طور است نمیخواهد بگوید عسر و حرج شخصی میگوید عسر و حرج نوعی بخواهیم بگوییم که این پوستها نجس است خب خیلی وقتها آدم وضو میگیرد از دستش پوست بیرون میآید صورتش پوستی است بدنش پوستی است هی مرتب پوست بیرون میدهد حالا این بخواهد این پوستها را رفع بکند و وضو بگیرد و اینها حرج است و چون حرج است بنابراین شارع مقدس فرموده است که پاک است. این دلیل هم خیلی خوب دلیل است.
الا این که شما باز این طور بگویید که عرف پاک میداند یکی از حکمتهایش همین عسر و حرج است پس بنابراین این قاعده عسر و حرج هم امضای همان بنای عرف است این هم طوری نیست خوب است لذا از یک جهت بگویید که 5 تا دلیل داریم از یک جهت بگویید یک دلیل داریم و آن این است که این پوستهایی که معتنا به نیست از روی زخم باشد یا سالم باشد یا آدم صورتش بدنش پوستی باشد پوست خود به خود هست اینها را ما بخواهیم بگوییم نه عرف میگوید که اینها آری اینها پاک است شارع مقدس هم امضا فرموده.
فتخلص مماذکرناه این که این جور چیزها که از حی جدا میشود همه اینها پاک است کندنش درد بیاید پاک است درد نیاید پاک است گنده باشد پاک است کوچک باشد پاک است همین طور که مرحوم سید هم در عروه فتوی دادهاند.
وصلی الله علی محمد و آل محمد