درس اخلاق - آیات اخلاقی آیت الله مظاهری
93/06/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر بعد از احرام، حج باطل شد، چه باید کرد؟
مسئله ی آخر در باب مشعرالحرام فرمودند اگر حج او باطل شد، مثل اینکه عرفات را عمداً نیاورد و مشعر را عمداً نیاورد و بالاخره حرفهایی که قبلاً زده شد، و حج باطل شد. آیا واجب است که حج باطل را تا آخر به جا بیاورد و بعد از آن عمره ی مفرده به جا بیاورد تا مُحلّ شود؟! یا اینکه وقتی حج باطل شد، آن حج باطل را باید رها کند و اما چون مُحرم است، باید مُحلّ شود و لابد اینکه یک عمره ی مفرده به جا بیاورد تا اینکه احرامش تمام شود و این از احرام بیرون آید؟!
معلوم است مشهور در میان فقهاء فرمودهاند که وقتی حج باطل شد، حال ما بگوئیم حج باطل را تمام کند. یعنی مثلاً به منی بیاید و رمی جمرات کند و بعد به مکه بیاید و طواف و سعی و نماز طواف و اما حج باطل است. یا اینکه مثلاً در مشعرالحرام که حج او باطل شد، لازم نیست به منی بیاید. مُحرم است و به مکه میرود و طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیرش را انجام میدهد و با تقصیر مُحلّ میشود.
مرحوم صاحب جواهر احتمال بلکه احتیاط کردند که این حجی را که باطل است تمام کند. ولی بعد از آنکه دیروز روایات را خواندیم، ظاهراً در ده بیست روایت هم هست. آن روایتها ندارد که الان که حج باطل شد، حج باطل را تمام کند و بعد عمره به جا بیاورد، بله در روایاتی که دیروز خواندیم، این بود که «فلیجعلها عمرة مفردة»، یعنی آن را رها کند و یک عمره ی مفرده به جا میآورد برای اینکه مُحرم است و از احرام بیرون بیاید. حال اگر واجب الحج است باید سال دیگر جبران کند و اگر واجب الحج نیست، حج مستحبی بوده است. ظاهراً وجهی برای اینکه ما بگوییم این اعمال را به جا بیاورد در حالی که میداند این اعمالی که به جا میآورد فاسد است. اصلاً نمیدانیم آیا میتواند نیت قربت کند. مثلاً یک شخصی در نماز رکوع را نیاورد، نماز باطل است، حال بگوییم نمازت را تمام کن و بعد دوباره نماز بخوان. آیا این که میخواهد نماز باطل بخواند، میتواند قصد قربت کند درحالی که میداند نماز باطل میخواند. وقتی میداند که نماز باطل میخواند معنا ندارد که بگوییم نماز را تمام کن. در باب حج نیز همین است. مشعرالحرام نیامد و حج باطل کن، پس حج را رها کن. اما این مُحرم است. حال کسی جرئت کند و بگوید حج که باطل شد، احرامش هم باطل شد. اما این را نمیگویند. اگر کسی جرئت داشته باشد و بگوید طوری نیست برای اینکه در روایات فرمود «فسد حجّه». حال که حج باطل شد و احرامش هم باطل شد. وقتی احرامش باطل شد، احتیاجی به اینکه مُحلّ شود نیست، اما فقها نفرمودند. و اما از آن طرف هم فقها نفرمودند و این احتمال صاحب جواهر است و احتیاطی است که صاحب جواهر کرده که این حج باطل را تمام کن و وقتی تمام شد، آنگاه عمره ی مفرده به جا بیاور و تو مُحرم هستی و باید از احرام بیرون بیایی و به عنوان عمره ی مفرده طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیر کن تا مُحل شوی.
بله، یک روایتی هست که روایت داود رقّی است و صحیح السند است و خیلی از بزرگان داود رقّی را توثیق کردهاند. این روایت میگوید این حج را تمام کن و بعد عمره به جا بیاور تا اینکه مُحلّ شوی، و الان که حج تو باطل شد، مُحل نیستی بنابراین اگر خواستی محلّ شوی و از احرام بیرون بیایی، چارهای نداری.
بله راه دیگری هست که چون حرج است در روایات نیامده و آن اینکه یک سال صبر کند. این محرم به احرام حج بوده و یک سال در مکه صبر کند و باهمان احرام حج به جا بیاورد. البته این حرج است و نمیتوان گفت.
یک حرف برای صاحب جواهر هست که اینکه نیت احرام کرده، احرام به حج است و احرام به حج غیر از احرام به عمره است و این نیت احرام کرده و حتی مستحب است که به زبان بگوید. سابقاً گفتیم که بگوید محرم میشوم به احرام حج تمتع، قربة الی الله. حال که باطل شد، این اگر بخواهد احتیاط کند، احتیاطش همین است که این حج را تمام کند و وقتی حج باطل تمام شد، آنگاه عمره ی مفرده به جا بیاورد. اما ایراد به صاحب جواهر وارد میشود که اگر حج باطل هم به جا بیاورد، اما عمره نیت میخواهد و این احرام برای عمره نیست. صاحب جواهر و مرحوم محقق متعرض این مسئله نشدند.
این اگر بخواهد عدول از نیت کند، میخواهد احرام را برگرداند به عمره و وقتی برگرداند اگر بخواهد احتیاط کند، چه کند؟! این به میقات رود و در آنجا محرم شود به احرام عمره و عمره مفرده به جا بیاور دو وقتی عمره مفرده به جا آورد، مُحلّ میشود و احرام حج این را محل میکند و احرام غیر هم این را مُحل میکند. لذا اگر مطالعه کرده باشید، صاحب جواهر یک تتمّة در اینجا دارد و آن تتمة اینست که الان که میگویید عمره مفرده به جا بیاورد، آیا نماز طواف هم میخواهد یا نه! ایشان احتیاط میکند و میفرماید ولو اینکه ظاهر روایت اینست که عمره ی مفرده است، پس نماز طواف نمیخواهد و اما این چون مُحرم بوده به احرام حج، پس یک عمره مفرده به جا بیاورد و تقصیر کند و بعد از تقصیر نمازطواف بخواند و مرحوم صاحب جواهر دست از احتیاط هم برنمیدارند و در تتمة گفتند آیا این عمره ی مفرده که حج باطل شده و عمره ی مفرده به جا میآورد برای اینکه مُحلّ شود، نماز طواف هم میخواهد یا نه؟! میفرمایند دلیلی برایش نداریم و اما احتیاط اینست که بگوییم نماز طواف هم بخواند. ظاهراً این حرف خوبست اما اگر به راستی بخواهد احتیاط کند، احتیاط به تمام معنا اینست که الان که حج باطل شد، به ادنی الحل رود و مُحرم شود به احرام عمره ی مفرده و عمره ی مفرده را به جا بیاورد و علاوه بر تقصیر، نماز طواف هم به جا بیاورد و این یک احتیاط به تمام معنا میشود، اما صاحب جواهر نفرمودند. و معمولاً فرمودند روایت داود بن رقّی هم معرضٌ عنها عندالاصحاب است و صاحب جواهر هم در اینجا میفرمایند روایت داود بن رقّی معرضٌ عنها عندالاصحاب است و به روایت داود بن رقّی عمل نشده، اینکه حج باطل را تمام کن و بعد عمره ی مفرده به جا بیاور. البته گفتند محرم هستی و برای اینکه مُحل شوی عمره ی مفرده به جا بیاور. اما اگر فرموده بودند حج تو که باطل شد، محرم شو به عمره ی مفرده و عمره ی مفرده را به جا بیاور و اما علاوه بر تقصیر، نماز طواف هم بکن و آنگاه حجی که باطل شده، با نماز طواف از احرام بیرون میآیی و احرام به عمره هم به واسطه ی تقصیر مُحل میشوی.
این خلاصه ی حرف صاحب جواهر است. مرحوم محقق در اینجا یک فتوا اینجا دارند که این کسی که حجش باطل شده و میخواهد عمره ی مفرده به جا بیاورد، دو سه روزی صبر کند تا ایام تشریق تمام شود و بعد از ایام تشریق، عمره ی مفرده را به جا بیاورد. روی این فتوای مرحوم محقق یک روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم.
مرحوم محقق فرمودند: يستحب له الإقامة بمنى إلى انقضاء أيام التشريق، ثم يأتي بأفعال العمرة التي يتحلل بها[1]
من نوشتم لدلالة روایت 3 از باب 27 از ابواب مشعر. اما این را نیز در نظر داشته باشید که فرمایش مرحوم محقق منفرد به حرف است، یعنی همینطور که به آن روایت داود رقی که حج باطل را تمام کن، کسی عمل کرده و اینکه صبر کن و بعد از ایام تشریق عمره را به جا بیاورد، معرضٌ عنها عندالاصحاب است. اما مرحوم محقق روی این فتوا دادند برای اینکه روایت دلالت بر وجوب میکند و مرحوم محقق فرمودند یستحب. مثل اینکه دیدند که اگر بخواهند به آن روایت عمل کنند و بگویند یجبُ بعد از ایام تشریق کسی نگفته است اما یُستحبُ خفیف المعونه است، لذا هم عمل به روایت کرده و هم معرضٌ عنها عندالاصحاب را مراعات کردهاند.
الحمدلله روایات مشعرالحرام تمام شد. حال بین الطلوعین تا اول آفتاب باید در مشعر باشد و بعد به منی بیاید. اول کاری که میکند باید رمی جمره عقبه کند. حال در منی مسائل رمی جمرات را شروع کردند.
چند مسئله ی مستحب دارند که بعضی از آن مسائل را بعضیها گفتند واجب است و از جمله مستحبات که بعضی گفتند واجب است، اینست که گفتند این سنگریزهها که بعد دربارهاش صحبت میکنیم که چه مقدار باشد باشد. بالاخره این سنگریزهها را باید از مشعرالحرام بگیرد. اما مشهور در میان فقها و من جمله مرحوم محقق در شرایع و صاحب جواهر ادعای اجماع است که مستحب است از مشعرالحرام بردارد. از مشعرالحرام بردارد و بعد از اینکه برداشت که یک احترام خاصی هم دارد و اینکه یستحبُ تقبیل و حصی جمار و ببوسد و در جای محفوظی مانند تربت ابی عبدالله الحسین، از آن مواظبت کند. بعد فرمودند باید 70 ریگ به تناوب به جمرات بزند. گفتند مستحب است به جای 70 ریگ، 80 تا بردارد برای اینکه ممکن است بعضی از ان بریزد و یا نخورد، بنابراین بیش از 70 مستحب است. و اما اگر بخواهد از غیر مشعرالحرام بردارد، مثلاً یک آدم وسواسی است و ریگهای خیلی عالی در خانه تهیه میکند و آب میکشد و از خانه میبرد، گفتند این نمیشود. حتی از مدینه و مکه هم نمیشود. اما گفتند از حرم میشود. الان علاماتی هست که حرم مکه چقدر است و بعضی سه یا چهار فرسخ است و بعضی یک فرسخ است و بالاخره علاماتی که هست و اسم آن را حرم میگذارند و احکام خاصی هم دارد. گفتند اگر نمیخواهد از مشعرالحرام بردارد و یا نمیتواند بردارد، پس از حرم بردارد. حال از هرکجا بردارد و اما از حرم باشد، گفتند جایز است. اما از مسجد نمیتواند بردارد، حال مسجدالحرام باشد یا مسجد خیف باشد و یا سایر مساجد باشد. حال نمیدانیم این یعنی چه و ریگی در مسجد نیست. حال اگر ریگی هم در مسجد باشد، یک دفعه ریگهایی است که حاجیها ریختند و ظاهراً برداشتن آنها طوری نباشد. باید اول حق الاختصاص درست کنیم و این ریگها حق الاختصاص برای مسجد شود و سپس بگوییم جایز نیست و تصرف در اموال مسجد است و ولو وقف هم نباشد، اما حق الاختصاص است و جایز نیست. اما اگر ریگها در مسجد خیف باشد، مثلاً یک حاجی ریگها را در مسجد ریخته و رفته و اگر ما این ریگها را برداریم، علی الظاهر نباید اشکال داشته باشد. حرف دیگری که هست، اینکه میگویند مستحب است از مشعرالحرام باشد و ظاهراً الان مشعرالحرام ریگ ندارد. ظاهراً اینگونه است که قبل از اینکه ایام حج برسد، چهل یا پنجاه تا کمپرسی ریگ در بیابان میریزند و متفرق میکنند و آنگاه ریگها در مشعر است و ما برمیداریم. آن زمانها اینطور بود که مشعرالحرام ریگ داشت و مستحب بود که از مشعرالحرام ریگ بردارد. و اما الان همه ی ریگهایی که در مشعرالحرام است، از مشعرالحرام نیست. حال یک ضرورت جلو میآید و وقتی ضرورت جلو آمد، تبیح المحذورات و آنگاه ریگها را از هرجا بردارد، باید بگوییم که جایز است. الان در وضع فعلی در مشعرالحرام ریگ نیست و ریگها را از جای دیگر آوردند و در آنجا ریختند. بنابراین اگر حاجی در بیابان برود و ریگهای خوبی تهیه کند و آب بکشد و احترامش را حفظ کند ولو در حرم هم نباشد، علی الظاهر باید بگوییم جایز است اما باید با ضرورت بگوییم جایز است. همچنین اگر بخواهد از مسجد بردارد، اگر حق الاختصاص مسجد باشد، نمیتواند بردارد و فرق نمیکند که مسجدالحرام باشد یا مسجد در مدینه باشد یا مساجدی که از حرم باشد. لذا الان قبل از اینکه موسم حج برسد، بیایان مکه را از ریگ پر میکنند. بنابراین ظاهراً باید بگوییم این مسئلهای که فرمودند «یستحب التقاط[الحصی (لرمی الجمار) منه] الحصار لرمی الجمرات من مشعرالحرام» موسمی باشد یعنی آن وقتها مشعرالحرام ریگ داشت و مستحب بود که حاجیها از آنها ریگ بردارند و اما الان که ریگ ندارد و ریگها از غیر مشعرالحرام است، این استحباب نیست و باید بگوییم مشعرالحرام و غیرمشعرالحرام ندارد و آنوقتها ریگ در صحن مسجدها بود و بگوییم مسئلهاش اینطور میشود که اگر کسی ریگها را در مسجد ریخت، حال یا عمداً یا سهواً یا اضطراراً ریخت و ما بخواهیم این ریگها را برداریم، ظاهراً اشکالی ندارد برای اینکه حق الاختصاص نیست و اعراض اصحاب هم نیست.
مسئله دیگر هم راجع به ریگهایی است که زده شده است. ریگها باید بکر باشد و این بکر بودن هم در وضع فعلی نمیشود. برای اینکه همان ریگهایی را که حاجیها زدند، بعد از حج برمیدارند و در بیابان مشعرالحرام میریزند و ما همان ریگهایی که چندین مرتبه زده شده، میبریم و رمی جمرات میکنیم و طوری نیست. طوری نیست به این معنا که «الضرورات تبیح المحذورات». آنگاه همین جا اگر خود حاجی بخواهد ریگها بکر باشد و کسی این ریگها را رمی نکرده باشد، میتواند از جای خاصی که یقین دارد ریگها رمی نشده، ریگ بردارد و اما فقها نفرمودند و در مناسک هم نیست که ما اینطرف و آنطرف بگردیم و یا از غیر حرم ریگ تهیه کنیم. همین ریگها که در مشعرالحرام هست و هر سال با آنها رمی جمرات میکنند، ما هم با همین ریگها رمی جمرات میکنیم و علی الظاهر همه ی فقها اجازه ی این کار را میدهند. در مسجد هم باید همین را بگوییم که اگر این ریگها حق الاختصاص نباشد، ریگ برداشتن از مسجد و حتی مسجدالحرام، اشکال ندارد.
باب 19، هفت ـ هشت روایت در این مورد دارد و من جمله صحیحه زراره عن أبی عبدالله علیهالسلام:
حصى الجمار إن أخذته من الحرم أجزأك وإن أخذته من غير الحرم لم يجزك[2]
این روایت در مقابل اینست که فرمود از مشعرالحرام بگیر. حال میفرماید اگر از مشعرالحرام نمیگیری از حرم بردار و اگر از حرم برداشتی، مُجزی است ولو اینکه از مشعرالحرام برداری بهتر است. یعنی از روایات فهمیده میشود که وجوب نیست و استحباب است و اما از روایات فهمیده میشود گرفتن از حرم واجب است. در این روایت که صحیح السند و ظاهرالدلاله است، میگوید «لم یجزک»، اما با این فرضهایی که من عرض کردم، گفتم اگر این روایات را موسمی حساب کنیم و بگوییم الان هیچیک از این حرفها نیست و اگر این ریگها را از ایران هم ببرد، ظاهراً اشکال ندارد و یا از بیابان مدینه جمع کند برای اینکه تمیز کند و بشوید و امثال اینها، اشکال ندارد. ظاهراً حرف من خوب باشد و اگر ایرادی دارید، بفرمایید تا تکرار کنیم.
مسئله ی آخر در باب مشعرالحرام فرمودند اگر حج او باطل شد، مثل اینکه عرفات را عمداً نیاورد و مشعر را عمداً نیاورد و بالاخره حرفهایی که قبلاً زده شد، و حج باطل شد. آیا واجب است که حج باطل را تا آخر به جا بیاورد و بعد از آن عمره ی مفرده به جا بیاورد تا مُحلّ شود؟! یا اینکه وقتی حج باطل شد، آن حج باطل را باید رها کند و اما چون مُحرم است، باید مُحلّ شود و لابد اینکه یک عمره ی مفرده به جا بیاورد تا اینکه احرامش تمام شود و این از احرام بیرون آید؟!
معلوم است مشهور در میان فقهاء فرمودهاند که وقتی حج باطل شد، حال ما بگوئیم حج باطل را تمام کند. یعنی مثلاً به منی بیاید و رمی جمرات کند و بعد به مکه بیاید و طواف و سعی و نماز طواف و اما حج باطل است. یا اینکه مثلاً در مشعرالحرام که حج او باطل شد، لازم نیست به منی بیاید. مُحرم است و به مکه میرود و طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیرش را انجام میدهد و با تقصیر مُحلّ میشود.
مرحوم صاحب جواهر احتمال بلکه احتیاط کردند که این حجی را که باطل است تمام کند. ولی بعد از آنکه دیروز روایات را خواندیم، ظاهراً در ده بیست روایت هم هست. آن روایتها ندارد که الان که حج باطل شد، حج باطل را تمام کند و بعد عمره به جا بیاورد، بله در روایاتی که دیروز خواندیم، این بود که «فلیجعلها عمرة مفردة»، یعنی آن را رها کند و یک عمره ی مفرده به جا میآورد برای اینکه مُحرم است و از احرام بیرون بیاید. حال اگر واجب الحج است باید سال دیگر جبران کند و اگر واجب الحج نیست، حج مستحبی بوده است. ظاهراً وجهی برای اینکه ما بگوییم این اعمال را به جا بیاورد در حالی که میداند این اعمالی که به جا میآورد فاسد است. اصلاً نمیدانیم آیا میتواند نیت قربت کند. مثلاً یک شخصی در نماز رکوع را نیاورد، نماز باطل است، حال بگوییم نمازت را تمام کن و بعد دوباره نماز بخوان. آیا این که میخواهد نماز باطل بخواند، میتواند قصد قربت کند درحالی که میداند نماز باطل میخواند. وقتی میداند که نماز باطل میخواند معنا ندارد که بگوییم نماز را تمام کن. در باب حج نیز همین است. مشعرالحرام نیامد و حج باطل کن، پس حج را رها کن. اما این مُحرم است. حال کسی جرئت کند و بگوید حج که باطل شد، احرامش هم باطل شد. اما این را نمیگویند. اگر کسی جرئت داشته باشد و بگوید طوری نیست برای اینکه در روایات فرمود «فسد حجّه». حال که حج باطل شد و احرامش هم باطل شد. وقتی احرامش باطل شد، احتیاجی به اینکه مُحلّ شود نیست، اما فقها نفرمودند. و اما از آن طرف هم فقها نفرمودند و این احتمال صاحب جواهر است و احتیاطی است که صاحب جواهر کرده که این حج باطل را تمام کن و وقتی تمام شد، آنگاه عمره ی مفرده به جا بیاور و تو مُحرم هستی و باید از احرام بیرون بیایی و به عنوان عمره ی مفرده طواف و سعی بین صفا و مروه و تقصیر کن تا مُحل شوی.
بله، یک روایتی هست که روایت داود رقّی است و صحیح السند است و خیلی از بزرگان داود رقّی را توثیق کردهاند. این روایت میگوید این حج را تمام کن و بعد عمره به جا بیاور تا اینکه مُحلّ شوی، و الان که حج تو باطل شد، مُحل نیستی بنابراین اگر خواستی محلّ شوی و از احرام بیرون بیایی، چارهای نداری.
بله راه دیگری هست که چون حرج است در روایات نیامده و آن اینکه یک سال صبر کند. این محرم به احرام حج بوده و یک سال در مکه صبر کند و باهمان احرام حج به جا بیاورد. البته این حرج است و نمیتوان گفت.
یک حرف برای صاحب جواهر هست که اینکه نیت احرام کرده، احرام به حج است و احرام به حج غیر از احرام به عمره است و این نیت احرام کرده و حتی مستحب است که به زبان بگوید. سابقاً گفتیم که بگوید محرم میشوم به احرام حج تمتع، قربة الی الله. حال که باطل شد، این اگر بخواهد احتیاط کند، احتیاطش همین است که این حج را تمام کند و وقتی حج باطل تمام شد، آنگاه عمره ی مفرده به جا بیاورد. اما ایراد به صاحب جواهر وارد میشود که اگر حج باطل هم به جا بیاورد، اما عمره نیت میخواهد و این احرام برای عمره نیست. صاحب جواهر و مرحوم محقق متعرض این مسئله نشدند.
این اگر بخواهد عدول از نیت کند، میخواهد احرام را برگرداند به عمره و وقتی برگرداند اگر بخواهد احتیاط کند، چه کند؟! این به میقات رود و در آنجا محرم شود به احرام عمره و عمره مفرده به جا بیاور دو وقتی عمره مفرده به جا آورد، مُحلّ میشود و احرام حج این را محل میکند و احرام غیر هم این را مُحل میکند. لذا اگر مطالعه کرده باشید، صاحب جواهر یک تتمّة در اینجا دارد و آن تتمة اینست که الان که میگویید عمره مفرده به جا بیاورد، آیا نماز طواف هم میخواهد یا نه! ایشان احتیاط میکند و میفرماید ولو اینکه ظاهر روایت اینست که عمره ی مفرده است، پس نماز طواف نمیخواهد و اما این چون مُحرم بوده به احرام حج، پس یک عمره مفرده به جا بیاورد و تقصیر کند و بعد از تقصیر نمازطواف بخواند و مرحوم صاحب جواهر دست از احتیاط هم برنمیدارند و در تتمة گفتند آیا این عمره ی مفرده که حج باطل شده و عمره ی مفرده به جا میآورد برای اینکه مُحلّ شود، نماز طواف هم میخواهد یا نه؟! میفرمایند دلیلی برایش نداریم و اما احتیاط اینست که بگوییم نماز طواف هم بخواند. ظاهراً این حرف خوبست اما اگر به راستی بخواهد احتیاط کند، احتیاط به تمام معنا اینست که الان که حج باطل شد، به ادنی الحل رود و مُحرم شود به احرام عمره ی مفرده و عمره ی مفرده را به جا بیاورد و علاوه بر تقصیر، نماز طواف هم به جا بیاورد و این یک احتیاط به تمام معنا میشود، اما صاحب جواهر نفرمودند. و معمولاً فرمودند روایت داود بن رقّی هم معرضٌ عنها عندالاصحاب است و صاحب جواهر هم در اینجا میفرمایند روایت داود بن رقّی معرضٌ عنها عندالاصحاب است و به روایت داود بن رقّی عمل نشده، اینکه حج باطل را تمام کن و بعد عمره ی مفرده به جا بیاور. البته گفتند محرم هستی و برای اینکه مُحل شوی عمره ی مفرده به جا بیاور. اما اگر فرموده بودند حج تو که باطل شد، محرم شو به عمره ی مفرده و عمره ی مفرده را به جا بیاور و اما علاوه بر تقصیر، نماز طواف هم بکن و آنگاه حجی که باطل شده، با نماز طواف از احرام بیرون میآیی و احرام به عمره هم به واسطه ی تقصیر مُحل میشوی.
این خلاصه ی حرف صاحب جواهر است. مرحوم محقق در اینجا یک فتوا اینجا دارند که این کسی که حجش باطل شده و میخواهد عمره ی مفرده به جا بیاورد، دو سه روزی صبر کند تا ایام تشریق تمام شود و بعد از ایام تشریق، عمره ی مفرده را به جا بیاورد. روی این فتوای مرحوم محقق یک روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم.
مرحوم محقق فرمودند: يستحب له الإقامة بمنى إلى انقضاء أيام التشريق، ثم يأتي بأفعال العمرة التي يتحلل بها[1]
من نوشتم لدلالة روایت 3 از باب 27 از ابواب مشعر. اما این را نیز در نظر داشته باشید که فرمایش مرحوم محقق منفرد به حرف است، یعنی همینطور که به آن روایت داود رقی که حج باطل را تمام کن، کسی عمل کرده و اینکه صبر کن و بعد از ایام تشریق عمره را به جا بیاورد، معرضٌ عنها عندالاصحاب است. اما مرحوم محقق روی این فتوا دادند برای اینکه روایت دلالت بر وجوب میکند و مرحوم محقق فرمودند یستحب. مثل اینکه دیدند که اگر بخواهند به آن روایت عمل کنند و بگویند یجبُ بعد از ایام تشریق کسی نگفته است اما یُستحبُ خفیف المعونه است، لذا هم عمل به روایت کرده و هم معرضٌ عنها عندالاصحاب را مراعات کردهاند.
الحمدلله روایات مشعرالحرام تمام شد. حال بین الطلوعین تا اول آفتاب باید در مشعر باشد و بعد به منی بیاید. اول کاری که میکند باید رمی جمره عقبه کند. حال در منی مسائل رمی جمرات را شروع کردند.
چند مسئله ی مستحب دارند که بعضی از آن مسائل را بعضیها گفتند واجب است و از جمله مستحبات که بعضی گفتند واجب است، اینست که گفتند این سنگریزهها که بعد دربارهاش صحبت میکنیم که چه مقدار باشد باشد. بالاخره این سنگریزهها را باید از مشعرالحرام بگیرد. اما مشهور در میان فقها و من جمله مرحوم محقق در شرایع و صاحب جواهر ادعای اجماع است که مستحب است از مشعرالحرام بردارد. از مشعرالحرام بردارد و بعد از اینکه برداشت که یک احترام خاصی هم دارد و اینکه یستحبُ تقبیل و حصی جمار و ببوسد و در جای محفوظی مانند تربت ابی عبدالله الحسین، از آن مواظبت کند. بعد فرمودند باید 70 ریگ به تناوب به جمرات بزند. گفتند مستحب است به جای 70 ریگ، 80 تا بردارد برای اینکه ممکن است بعضی از ان بریزد و یا نخورد، بنابراین بیش از 70 مستحب است. و اما اگر بخواهد از غیر مشعرالحرام بردارد، مثلاً یک آدم وسواسی است و ریگهای خیلی عالی در خانه تهیه میکند و آب میکشد و از خانه میبرد، گفتند این نمیشود. حتی از مدینه و مکه هم نمیشود. اما گفتند از حرم میشود. الان علاماتی هست که حرم مکه چقدر است و بعضی سه یا چهار فرسخ است و بعضی یک فرسخ است و بالاخره علاماتی که هست و اسم آن را حرم میگذارند و احکام خاصی هم دارد. گفتند اگر نمیخواهد از مشعرالحرام بردارد و یا نمیتواند بردارد، پس از حرم بردارد. حال از هرکجا بردارد و اما از حرم باشد، گفتند جایز است. اما از مسجد نمیتواند بردارد، حال مسجدالحرام باشد یا مسجد خیف باشد و یا سایر مساجد باشد. حال نمیدانیم این یعنی چه و ریگی در مسجد نیست. حال اگر ریگی هم در مسجد باشد، یک دفعه ریگهایی است که حاجیها ریختند و ظاهراً برداشتن آنها طوری نباشد. باید اول حق الاختصاص درست کنیم و این ریگها حق الاختصاص برای مسجد شود و سپس بگوییم جایز نیست و تصرف در اموال مسجد است و ولو وقف هم نباشد، اما حق الاختصاص است و جایز نیست. اما اگر ریگها در مسجد خیف باشد، مثلاً یک حاجی ریگها را در مسجد ریخته و رفته و اگر ما این ریگها را برداریم، علی الظاهر نباید اشکال داشته باشد. حرف دیگری که هست، اینکه میگویند مستحب است از مشعرالحرام باشد و ظاهراً الان مشعرالحرام ریگ ندارد. ظاهراً اینگونه است که قبل از اینکه ایام حج برسد، چهل یا پنجاه تا کمپرسی ریگ در بیابان میریزند و متفرق میکنند و آنگاه ریگها در مشعر است و ما برمیداریم. آن زمانها اینطور بود که مشعرالحرام ریگ داشت و مستحب بود که از مشعرالحرام ریگ بردارد. و اما الان همه ی ریگهایی که در مشعرالحرام است، از مشعرالحرام نیست. حال یک ضرورت جلو میآید و وقتی ضرورت جلو آمد، تبیح المحذورات و آنگاه ریگها را از هرجا بردارد، باید بگوییم که جایز است. الان در وضع فعلی در مشعرالحرام ریگ نیست و ریگها را از جای دیگر آوردند و در آنجا ریختند. بنابراین اگر حاجی در بیابان برود و ریگهای خوبی تهیه کند و آب بکشد و احترامش را حفظ کند ولو در حرم هم نباشد، علی الظاهر باید بگوییم جایز است اما باید با ضرورت بگوییم جایز است. همچنین اگر بخواهد از مسجد بردارد، اگر حق الاختصاص مسجد باشد، نمیتواند بردارد و فرق نمیکند که مسجدالحرام باشد یا مسجد در مدینه باشد یا مساجدی که از حرم باشد. لذا الان قبل از اینکه موسم حج برسد، بیایان مکه را از ریگ پر میکنند. بنابراین ظاهراً باید بگوییم این مسئلهای که فرمودند «یستحب التقاط[الحصی (لرمی الجمار) منه] الحصار لرمی الجمرات من مشعرالحرام» موسمی باشد یعنی آن وقتها مشعرالحرام ریگ داشت و مستحب بود که حاجیها از آنها ریگ بردارند و اما الان که ریگ ندارد و ریگها از غیر مشعرالحرام است، این استحباب نیست و باید بگوییم مشعرالحرام و غیرمشعرالحرام ندارد و آنوقتها ریگ در صحن مسجدها بود و بگوییم مسئلهاش اینطور میشود که اگر کسی ریگها را در مسجد ریخت، حال یا عمداً یا سهواً یا اضطراراً ریخت و ما بخواهیم این ریگها را برداریم، ظاهراً اشکالی ندارد برای اینکه حق الاختصاص نیست و اعراض اصحاب هم نیست.
مسئله دیگر هم راجع به ریگهایی است که زده شده است. ریگها باید بکر باشد و این بکر بودن هم در وضع فعلی نمیشود. برای اینکه همان ریگهایی را که حاجیها زدند، بعد از حج برمیدارند و در بیابان مشعرالحرام میریزند و ما همان ریگهایی که چندین مرتبه زده شده، میبریم و رمی جمرات میکنیم و طوری نیست. طوری نیست به این معنا که «الضرورات تبیح المحذورات». آنگاه همین جا اگر خود حاجی بخواهد ریگها بکر باشد و کسی این ریگها را رمی نکرده باشد، میتواند از جای خاصی که یقین دارد ریگها رمی نشده، ریگ بردارد و اما فقها نفرمودند و در مناسک هم نیست که ما اینطرف و آنطرف بگردیم و یا از غیر حرم ریگ تهیه کنیم. همین ریگها که در مشعرالحرام هست و هر سال با آنها رمی جمرات میکنند، ما هم با همین ریگها رمی جمرات میکنیم و علی الظاهر همه ی فقها اجازه ی این کار را میدهند. در مسجد هم باید همین را بگوییم که اگر این ریگها حق الاختصاص نباشد، ریگ برداشتن از مسجد و حتی مسجدالحرام، اشکال ندارد.
باب 19، هفت ـ هشت روایت در این مورد دارد و من جمله صحیحه زراره عن أبی عبدالله علیهالسلام:
حصى الجمار إن أخذته من الحرم أجزأك وإن أخذته من غير الحرم لم يجزك[2]
این روایت در مقابل اینست که فرمود از مشعرالحرام بگیر. حال میفرماید اگر از مشعرالحرام نمیگیری از حرم بردار و اگر از حرم برداشتی، مُجزی است ولو اینکه از مشعرالحرام برداری بهتر است. یعنی از روایات فهمیده میشود که وجوب نیست و استحباب است و اما از روایات فهمیده میشود گرفتن از حرم واجب است. در این روایت که صحیح السند و ظاهرالدلاله است، میگوید «لم یجزک»، اما با این فرضهایی که من عرض کردم، گفتم اگر این روایات را موسمی حساب کنیم و بگوییم الان هیچیک از این حرفها نیست و اگر این ریگها را از ایران هم ببرد، ظاهراً اشکال ندارد و یا از بیابان مدینه جمع کند برای اینکه تمیز کند و بشوید و امثال اینها، اشکال ندارد. ظاهراً حرف من خوب باشد و اگر ایرادی دارید، بفرمایید تا تکرار کنیم.