< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

در روایتی از ابی جعفر که احتمال دارد امام باقر و یا امام جواد علیهما السلام باشد می خوانیم (البته بیشتر احتمال می رود که از امام جواد علیه السلام باشد):

عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لِلشَّرِّ أَقْفَالًا وَ جَعَلَ مَفَاتِيحَ تِلْكَ الْأَقْفَالِ الشَّرَابَ وَ الْكَذِبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرَابِ‌.[1]

اینکه می فرماید: شر ققل هایی دارد مراد همان قفل عقل است. عقل آدمی اگر درست قضاوت کند انسان دنبال کار خلاف نمی رود و دزدی و غیبت و ظلم و ستم را مرتکب نمی شود. عقل قفلی در مقابل زشتی ها و بدی هاست ولی وقتی انسان شراب بخورد این عقل زایل می شود و قفل آن کنار می رود و در باز می شود و هر گناهی ممکن است از انسان سر بزند.

بنا بر این اگر کسی شراب بخورد و قتل نفسی را مرتکب شود قتل عمد محسوب می شود و باید او را قصاص کرد زیرا سبب قتل که خوردن شراب است را اختیارا انجام داده است.

بدتر از شراب، کذب است. اگر به درستی دقت کنیم، ابزار بسیاری از کارهای بد دروغ است. کسانی که کم فروشی و یا دزدی می کنند و اموال مردم را به غارت می برند و کارهای خلاف انجام می دهند و به نوامیس مردم نظر سوء دارند همه از ابزار دروغ استفاده می کنند.

در حدیث معروف آمده است که جوانی نزد رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد من هر گونه کار خلافی را انجام می دهم و نمی توانم جلوی خود را بگیرم. حضرت به او فرمود فقط سعی کن دروغ نگویی. آن جوان قبول کرد و رفت و فردا که خواست نزد رسول خدا (ص) برود نزد خودش فکر کرد که اگر کار خلافی مرتکب شود و رسول خدا (ص) فردا از او سؤال کند نمی تواند دروغ بگوید. در نتیجه کارهای خلاف را رها کرد.

این دروغ مخصوصا در عالم سیاست ابزاری برای کار خلاف است. اخیرا از مردم آمریکا نظرخواهی کردند و در رسانه ها آمده است که 62 درصد مردم آمریکا معتقد بودند که رئیس جمهور آنها دروغگو است. چه دروغی از این بزرگتر که ما ایرانی ها در صف اول مبارزه با تروریست ها و تکفیری ها هستیم و آن را در عمل در لبنان و سوریه و مانند آن ثابت کرده ایم ولی آنها می گویند ایران طرفدار تروریست است.

اگر دروغ از جامعه برداشته شود بسیاری از مفاسد برچیده می شود. دروغ مخصوصا از زمانی که فضاهای مجازی به روی مردم گشوده شده است بسیار رایج شده است.

در روایات آمده است که حتی به شوخی هم نباید دروغ گفت و نه آشکارا و نه پنهانی.

 

موضوع: احکام خیار

بحث در مسائلی است که امام قدس سره در تحریر در مورد احکام خیار مطرح نکرده است ولی شیخ انصاری آنها را به شکل مفصل بحث کرده است.

مسأله ی اول در این مورد است که مبیع به مجرد عقد، ملک مشتری می شود هرچند خیار هم وجود داشته باشد. خیار مانع ملکیت ثمن و مثمن نیست. این مسأله در میان علماء مانند اجماع است و دو مخالف ذکر کرده اند یکی شیخ طوسی که می گویند ایشان از این قول برگشته است و دیگری ابو جعفر اسکافی است که مخالفت او به اجماع ضرر نمی زند.

به سراغ دلیل مسأله رفتیم و به اجماع و سیره ی عقلاء تمسک کردیم و گفتیم که سیره بر این است که وقتی مالی رد و بدل شد ثمن و مثمن به شکل امانت در دست آنها نیست بلکه در آن تصرف مالکانه می کنند. البته تصرفات ناقله را در مدت زمانی که خیار هست انجام نمی دهند.

در خاتمه به سراغ روایات رفتیم و اکنون به بررسی ما بقی روایات می پردازیم:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ بَاعَ‌ بَيْعاً إِلَى‌ أَجَلٍ‌ فَجَاءَ الْأَجَلُ (و زمان فسخ رسید) وَ الْبَيْعُ عِنْدَ صَاحِبِهِ (مبیع نزد مشتری بود) فَأَتَاهُ الْبَائِعُ فَقَالَ لَهُ بِعْنِي الَّذِي اشْتَرَيْتَهُ مِنِّي (آنی که از من خریدی را به خودم بفروش) وَ حُطَّ عَنِّي كَذَا وَ كَذَا (و تخفیف هم بده) وَ أُقَاصُّكَ بِمَالِي عَلَيْكَ (و من از خجالتت در می آیم و این لطفت را تلافی می کنم) أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ إِذَا تَرَاضَيَا فَلَا بَأْسَ.[2]

این روایت صحیحه است.

واضح است که اگر مشتری مالک نشده بود چگونه می توانست آن را بفروشد؟ این علامت آن است که مالکیت حاصل شده بود.

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع (بنا بر این اسحاق بن عمار مطمئن بود که او فرد دروغگویی نبوده است.) وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ وَ أَنَا عِنْدَهُ فَقَالَ: رَجُلٌ مُسْلِمٌ احْتَاجَ‌ إِلَى‌ بَيْعِ‌ دَارِهِ‌ فَجَاءَ إِلَى أَخِيهِ فَقَالَ أَبِيعُكَ دَارِي هَذِهِ وَ تَكُونُ لَكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَكُونَ لِغَيْرِكَ (این خانه دست تو باشد بهتر از آن است که دست دیگری باشد) عَلَى أَنْ تَشْتَرِطَ لِي إِنْ أَنَا جِئْتُكَ بِثَمَنِهَا إِلَى سَنَةٍ أَنْ تَرُدَّ عَلَيَّ (البته با این شرط که اگر تا سر سال پولش را آوردم خانه را به من بدهی) فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهَذَا إِنْ جَاءَ بِثَمَنِهَا إِلَى سَنَةٍ رَدَّهَا عَلَيْهِ قُلْتُ فَإِنَّهَا كَانَتْ فِيهَا غَلَّةٌ كَثِيرَةٌ (این خانه درآمدهای زیادی در این یک سال داشته است. مثلا خانه را اجاره داده بودند) فَأَخَذَ الْغَلَّةَ لِمَنْ تَكُونُ الْغَلَّةُ فَقَالَ الْغَلَّةُ لِلْمُشْتَرِي (مال الاجاره مال مشتری است) أَ لَا تَرَى أَنَّهُ لَوِ احْتَرَقَتْ لَكَانَتْ مِنْ مَالِهِ (اگر آتش می گرفت از مال او بود).[3]

این روایت معتبر است.

از این روایت استفاده می شود که ملکیت حاصل بوده است و به همین دلیل مشتری مالک مال الاجاره بوده است.

 

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي بِشْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ مَيْسَرَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْجَارُودِ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلٍ بَاعَ دَاراً لَهُ مِنْ رَجُلٍ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّجُلِ الَّذِي اشْتَرَى مِنْهُ الدَّارَ حَاصِرٌ (خیاری در کار بوده) فَشَرَطَ إِنَّكَ إِنْ أَتَيْتَنِي بِمَالِي مَا بَيْنَ ثَلَاثِ سِنِينَ فَالدَّارُ دَارُكَ (در اینجا بایع شرط کرده است) فَأَتَاهُ بِمَالِهِ قَالَ لَهُ شَرْطُهُ قَالَ لَهُ أَبُو الْجَارُودِ فَإِنَّ ذَلِكَ الرَّجُلَ قَدْ أَصَابَ فِي ذَلِكَ الْمَالِ فِي ثَلَاثِ سِنِينَ (سه سال منافع این مال را استفاده کرده است) قَالَ هُوَ مَالُهُ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع- أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الدَّارَ احْتَرَقَتْ مِنْ مَالِ مَنْ كَانَتْ تَكُونُ الدَّارُ دَارَ الْمُشْتَرِي.[4]

سند به سبب ابی الجارود مشکل دارد.

 

مرحوم شیخ انصاری به روایت «الخراج بالضمان» تمسک کرده است که از آن هم می توان مالکیت را متوجه شد و از آن پاسخ داده است.

ما ان شاء الله در جلسه ی آینده این روایت را نقل می کنیم و بعد به صورت فشرده قاعده ی «الخراج بالضمان» را که غالبا اهل سنت به آن قائل هستند بحث می کنیم و ما این قاعده را در کتاب «القواعد الفقهیه» در قاعده ی شماره ی 23 بحث کرده ایم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo