< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب الشرکة

96/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مباحث پایانی قرعه

بحث در این است که آیا قرعه جزء امارات است یا نه.

گفتیم که قرعه در دو مورد به کار می رود:

یک مورد در جایی است که برای رفع تنازع و اختلاف و تشاجر است و واقع مجهولی در کار نیست. مثلا می خواهند مال پدر را تقسیم کنند که در نتیجه ورثه قرعه می کشند تا ترجیح بلا مرجح پیش نیاید. این نوع قرعه یک نوع قاعده است و جزء امارات و اصول نمی باشد.

اما گاه قرعه در جایی است که واقع مجهولی وجود دارد و می خواهند آن را با قرعه کشف کنند. ظاهر روایات این است که قرعه کاشف است و «ما فی علم الله» را نشان می دهد. حال یا دائما چنین می کند و یا غالبا آن را نشان می دهد:

 

عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:... فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ تَنَازَعُوا ثُمَّ فَوَّضُوا أَمْرَهُمْ إِلَى اللَّهِ إِلَّا خَرَجَ سَهْمُ الْمُحِقِّ[1]
در این روایت به قرعه کشیدن تصریح نشده است ولی «سَهْمُ الْمُحِقِّ» دلالت بر این دارد که قرعه ای کشیده شده است.

 

مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ شَيْ‌ءٍ (ظاهرا چیزی بوده که راه حلی بجز قرعه نداشته است). فَقَالَ لِي كُلُّ مَجْهُولٍ فَفِيهِ الْقُرْعَةُ قُلْتُ لَهُ إِنَّ الْقُرْعَةَ تُخْطِئُ وَ تُصِيبُ قَالَ كُلُّ مَا حَكَمَ اللَّهُ بِهِ فَلَيْسَ بِمُخْطِئٍ[2]

ذیل روایت ظهور بر این دارد که دائما قرعه به واقعیت اصابت می کند. در عین حال، می توان آن را به غالب حمل کرد.

 

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ:... فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ إِنَّمَا جَاءَ الْحَدِيثُ بِأَنَّهُ لَيْسَ مِنْ قَوْمٍ فَوَّضُوا أَمْرَهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَ‌ اقْتَرَعُوا إِلَّا خَرَجَ‌ سَهْمُ‌ الْمُحِقِ‌...[3]

در این حدیث زراره با کسی بحث می کرد که قرعه واقعیت را نشان می دهد یا نه و بعد زراره این حدیث را از امام علیه السلام نقل می کند. نقل به معنی نیز در روایات ثقه جایز است و این گونه نیست که همه ی روایات از باب نقل به لفظ باشد و بر این اساس گاه دو راوی یک روایت را با دو عبارت نقل می کنند.

حتی در قرآن مجید نیز گاه یک قول به عبارات مختلف بیان می شود مثلا سخنی که فرعون به موسی می گوید، در آیات مختلف به چند عبارت بیان شده است و این نشان می دهد که قرآن نیز نقل به معنی دارد.

در اینجا دو مؤید وجود دارد که قرعه اماره است. البته اماره در جایی که اماره ی دیگر یا اصلی وجود نداشته باشد که قرعه در این صورت کاشف از واقع می باشد.

مؤید اول دعاهایی است که برای قرعه کشیدن خوانده می شود که در روایات است که آن دعاها خوانده شود و امر خود را به خداوند تفویض کنند و قرعه بکشند. اگر قرعه صرفا برای رفع نزاع بود، بدون دعا نیز حاصل می شد. این دعاها علامت آن است که مردم دنبال کشف مجهولی هستند که با عنایت خداوند به آن دست می یابند.

مؤید دوم استخاره است که از باب قرعه می باشد. تجربه نشان داده است که استخاره، واقع را کشف می کند و واقعیت و راه صحیح را به انسان نشان می دهد و مردم نیز برای این که راه صحیح را متوجه شوند و مثلا بدانند ازدواج مزبور خوب است یا نه، مسافرت خوب است یا بد و این طبیب و یا آن طبیب کدام خوب است و امثال آن استخاره می کنند.

البته ممکن است که گاه نتیجه ی استخاره سریع مشخص نشود ولی بعد از مدتی معلوم می شود که نتیجه ی آن صحیح بوده است.

البته اصراری نداریم که ثابت کنیم کاشفیت قرعه دائمی است زیرا امارات دیگر که در نزد مردم است نیز کاشفیت دائمی ندارد.

در اینجا معمایی وجود دارد و آن قرعه کشی عبد المطلب است. ما گفتیم که قرعه در موضوعات است نه در احکام ولی قرعه ی او برای کشف حکم خدا بود. او نذر کرده بود که عبد الله را برای خدا قربانی کند. ظاهرا نذر او به این معنا نبود که او را قربانی کند بلکه منظور این بود که معادل آن شترها و خونی ریخته شود. عبد المطلب می خواست رضای خداوند را ببیند و به ده شتر و بیست شده و هکذا قرعه کشید و بعد دید که قرعه به نام شترها آمد نه عبد الله و عبد المطلب اظهار داشت که رضای پروردگارش را کشف کرده است.

ما در جای دیگر نیز ندیدیم که قرعه برای شبهات حکمیه کشیده شود. الا اینکه گفته شود که منظور عبد المطلب نیز همین بود که برای نذری که در مورد ذبح کردن عبد الله کرده بود قرعه بکشد و تا آنجا جلو رود که قرعه به نام شترها بیفتد نه عبد الله. در نتیجه بحث در مورد شبهه ی موضوعیه می شود نه حکمیه.

 

به هر حال نتیجه این شد که هرچند اماره قبل از اصول عملیه است ولی قرعه اماره ای است در جایی که حتی اصل هم جاری نباشد و این علامت آن است که ما اماره بعد از اصول نیز داریم یعنی قرعه اماره ای است در جایی که همه ی راه ها بر روی انسان بسته شده باشد.

البته در بعضی روایات آمده است که «ایّ شیء اعدل من القرعة» این روایت شاهد قسم اول قرعه را بگوید که با قرعه تنازع رفع می شود و عدالت برقرار می گردد. اما دو روایتی که در فوق بیان کردیم مربوط به قسم دوم قرعه می باشد.

 

الامر السادس: طریقة اجراء القرعة

در سابق به این نکته اشاره داشتیم و اکنون با توضیح بیشتر می گوییم:

وقتی به عرف عقلاء مراجعه می کنیم می بینیم که طریق خاصی برای قرعه کشیدن ندارند و هر کدام به یک نوع خاص قرعه می کشند گاه به وسیله ی مکتوب است و گاه به وسیله ی بچه ها و پرندگان، حیوانات و امثال آن.

در قرآن در داستان زکریا قرعه به شکل انداختن قلم ها انجام شود و در داستان حضرت یونس اگر ﴿فَساهَمَ[4] به معنای انداختن چوبه ی تیر باشد یعنی قرعه کشیدن با آن انجام شده است.

اگر مسأله ی «ازلام» را هم داخل در قرعه کشی بدانیم آن هم به وسیله ی چوبه ی تیر بوده که آن را داخل کیسه هایی می ریختند و از داخل آن یکی را در می آوردند.

در بعضی از روایات آمده است که قرعه را مکتوب کنند و در آن از لفظ «بُندُقه» استفاده شده یعنی روی چیزی نامی را بنویسید و بعد آن را کاملا به هم بفشارند تا معلوم نشود چه بر آن نوشته شده است بعد آن را در یک محفظه ای از گِل یا موم و مانند آن بپیچند و تبدیل به گلوله های هم اندازه کنند که به آن «بُندُقه» می گفتند و بعد شخص ناشناسی یکی را بر دارد.

در بعضی از روایات آمده است که با انگشتر قرعه می کشیدند که امیر مؤمنان فرمود انگشتر من را بگیرید و با انگشترهای خود مخلوط کنید و در کیسه ای بریزید و هر کس که انگشتر من را گرفت او محق است.

استخاره که نوعی قرعه است نیز با تسبیح است و استخاره ی ذات الرقاع با رقعه ها و هکذا استخاره با قرآن. همچنین در روایات آمده است که با هسته های خرما نیز قرعه می کشیدند به این گونه که روی یکی از آنها علامت هایی می گذاشتند و با هسته های دیگر مخلوط می کردند و کسی که آن هسته ی علامت دار به دستش می افتاد برنده بود.

از مجموع اینها استفاده می شود که اطلاقات قرعه مقید به نوع خاصی نیست و شکل خاصی ندارد.

اما خواندن دعاها نیز ظاهرا جزء مستحبات است زیرا در خیلی جاها دعا وارد نشده است. مثلا در غنم موطوئه که در روایات طرز قرعه کشیدن را آموزش می دهند نیامده است که قبل از قرعه دعایی خوانده شود.

 

اما بحث استخاره و اینکه نوعی از قرعه است: بهترین کسی که این بحث را مطرح کرده است مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار است که حدود شصت و پنج صفحه در مورد انواع استخاره بحث می کند.[5] اولا بحث می کند که آیا استخاره مشروع است یا نه و بعضی مانند ابن ادریس و مفید مشروعیت آن را قبول ندارند و اکثرا آن را مشروع می دانند و اینکه اگر استخاره مشروع است به چه شکل است آیا باید دید که

چه چیزی به قلب انسان می افتد و یا با تسبیح و امثال آن.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo