< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

92/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

در بحث اخلاقی امروز به حدیثی از امام هادی علیه السلام اشاره می کنیم: قال الحسن بن مسعود: دخلت على أبي الحسن علي بن محمد ع و قد نكبت إصبعي (انگشتم وارونه شد و در رفت) و تلقاني راكب و صدم كتفي و دخلت في زحمة (وارد محل شلوغی شدم) فخرقوا علي بعض ثيابي (لباسم پاره شد) فقلت كفاني الله شرك من يوم فما أيشمك (عجب روز شروری هستی چرا اینقدر بلا سر من می آوری؟) فقال ع لي يا حسن هذا و أنت تغشانا (تو با ما در ارتباطی) ترمي بذنبك من لا ذنب له (گناهت را به گردن کسی می اندازی که بی تقصیر است.) قال الحسن فأثاب إلي عقلي و تبينت خطئي فقلت يا مولاي أستغفر الله فقال يا حسن ما ذنب الأيام حتى صرتم تتشأمون بها (روزها چه گناهی دارند که آن را شوم می شماری) إذا جوزيتم بأعمالكم فيها (و شما به سبب اعمالتان مجازات می شوید) قال الحسن أنا أستغفر الله أبدا و هي توبتي يا ابن رسول الله قال ع و الله ما ينفعكم و لكن الله يعاقبكم بذمها على ما لا ذم عليها فيه أ ما علمت يا حسن أن الله هو المثيب و المعاقب و المجازي بالأعمال عاجلا و آجلا قلت بلى يا مولاي قال ع لا تعد و لا تجعل للأيام صنعا في حكم الله قال الحسن بلى يا مولاي.[1]

 

یکی از اصحاب ایشان به نام حسن بن مسعود می گوید: یک روز می خواستم خدمت ایشان مشرف شوم و در مسیر خود به سمت ایشان به چند گرفتاری مبتلا شدم. اول اینکه انگشت پایم وارونه شد، دوم اینکه مرد اسب سواری از کنار من رد شد و خودش را به من زد و شانه ام آسیب دید. سوم اینکه از محیط شلوغی رد می شدم که لباسم پاره شد. من با خودم به روز گفتم: عجب روز شروری هستی چرا اینقدر بلا سر من آوردی.

بعد می گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم و کأنه ایشان باخبر شده بودند و به من فرمودند: ای حسن! این حرفها را می زنی و بالاخره پیش ما می آیی و با ما در ارتباطی. با این کار گناهت را به گردن کسی می اندازی که هیچ گناهی ندارد.

حسن می گوید: به ایشان عرض کردم، استغفار می کنم. ولی حضرت ادامه داد: روزها چه گناهی دارند که کارت به جایی رسیده که ایام را شوم می دانی و حال آنکه خداوند شما را به سبب اعمالتان مجازات می کند؟ لابد کاری کردی که امروز گرفتار این مشکلات شدی.

این یک مسأله ی مهمی است که هم در ادبیات فارسی و عربی رسم است که گناهان را به گردن چرخ کج مدار و ایام و روزگار می اندازند. این را در اصطلاح روانشناسی (فرا افکنی) می نامند. یعنی انسان برای تبرئه کردن خودش، و اینکه نمی خواهد قبول کند کار بدی انجام داده است که سزاوار این بلاها شده است، گناهان را به گردن روزگار می اندازد. فرا افکنی موجب می شود که انسان گمراه شود و به اشتباه خود پی نبرد.

شاعر عرب می گوید:

یعب الناس کلهم زمانا و ما لزماننا عیب سوانا

و ان الذئب یترک لحم ذئب و یاکل بعضنا بعضا عیانا

واقعیت این است که شب و روز ما با شب و روز زمان پیامبر فرقی ندارد فقط ما هستیم که در این زمان و یا در آن زمان هستیم.

فرا افکنی یک نوع شرک است یعنی به جای اینکه اعتقاد داشته باشیم که در عالم هیچ موثری بجز خدا نیست، چرخ و فلک را نیز مؤثر بدانیم. ما باید بعد از اینکه گرفتار مشکلی شدیم فکر کنیم ببینیم چه کاری کردیم که چنین شده است. اگر انسان این گونه فکر کند می توان در کمترین وقت خودش را اصلاح کند ولی با فرا افکنی، تقصیرات خود را به فراموشی می سپارد و به ضعف خود پی نمی برد.

 

موضوع: شک در نقیصه

بحث در مسأله ی دوازهم از مسائل سعی است. امام قدس سره در این مسأله سه فرع را ذکر کرده است و می فرماید:

مسألة 12 لو شك و هو في المروة بين السبع و الزيادة كالتسع مثلا بنى على الصحة، و لو شك في أثناء الشوط أنه السبع أو الست مثلا بطل سعيه، و كذا في أشباهه من احتمال النقيصة، و كذا لو شك في أن ما بيده سبع أو أكثر قبل تمام الدور. [2]

فرع اول مربوط به شک در زیاده است که گفتیم موجب فساد نمی شود.

فرع دوم و سوم در مورد شک در نقیصه است که موجب فساد می شود. گفتیم که اصل اقتضاء می کند که شک در نقیصه موجب فساد نشود زیرا اصل عدم زیاده است و می توان بنا را بر اقل گذاشت و آن را به هفت شوط تکمیل کرد.

با این حال روایت سعید بن یسار دلالت داشت که شک در نقصان موجب بطلان است.

صاحب جواهر در بحث شک در نقیصه می فرماید: من لم یحصّل عدد سعیه بمعنی انه شک فیه و هو فی الاثناء (که هنوز فراغ حاصل نشده است) و لم یکن بین السبعة فما زاد (یعنی شک در زیاده نباشد بلکه از باب شک در نقصان باشد) اعاده (کل سعی را اعاده می کند) کما فی النافع و القواعد و محکی الوسیلة و الاقتصاد و الجامع و المهذب و غیرها فانه لا خلاف بل و لا اشکال فی البطلان. (بعد ایشان به دو دلیل استدلال می کند و می فرماید:) احدهما صحیحه ی سعید بن یسار ثانیهما انه مردد بین محذورین و کل منهما مبطل (یعنی یا شش شوط به جا آورده است و یا هشت شوط بله اگر بین پنج و هفت شک کند یک طرفش محذور است).[3]

نقول: به کلام ایشان دو اشکال وارد است:

اشکال اول: اینکه ایشان می فرماید: امر بین محذورین دائر می شود معنایش این است که علم اجمالی بین محذورین ایجاد می شود. این در حالی است که اصل عدم الزیاده، علم اجمالی را منحل می کند زیرا این اصل مزبور می گوید: شش شوط بیشتر اتیان نشده است و باید احتمال هشت شوط را رها کرد. وقتی اصل در یک طرف جاری شود و در طرف دیگر جاری نشود علم اجمالی منحل می شود. مثلا دو ظرف هست که نجاستی در یکی افتاد در این حال باید از هر دو اجتناب کرد. ولی اگر یکی از این دو ظرف حالت سابقه مانند طهارت داشته باشد همان را استصحاب می کنیم. وقتی اصل در یک طرف جاری شد علم اجمالی منحل می شود به این معنا که یک طرف یقینا طاهر است و در طرف دیگر شبهه ی بدویه در نجاست داریم که لازم نیست به آن اعتنا کنیم.

اشکال نشود که در مورد سعی، اصل اشتغال ایجاب می کند که برائت ذمه ی یقینیه حاصل شود زیرا می گوییم: اصل عدم زیاده اصل موضوعی است و رتبتا بر اشتغال که اصل حکمی است مقدم می باشد و با اجرای اصل موضوعی دیگری نوبت به اشتغال نمی رسد.

بله اگر در هر دو طرف اصل جاری می شد تعارض می کردند و ساقط می شدند و علم اجمالی به قوت خود باقی بود ولی در ما نحن فیه چنین نیست و اصل در یک طرف جاری می شود و علم اجمالی منحل می شود.

اشکال دوم: این گونه نیست که همواره امر، دائر بین محذورین باشد. بلکه فقط در بعضی موارد چنین است.

اگر دوران امر بین سه و یا پنج باشد محذوری پیش نمی آید زیرا هر کدام که باشد سعی صحیح است. بله اگر بین شش و هشت باشد هم هشت زیادی است و هم شش ناقص است و هر دو حرام است.

 

فرع سوم: این فرع هم در مورد شک در نقیصه است ولی این شک در اثناء شوط رخ می دهد به این گونه که قبل از اتمام یک شوط شک می کند که آن شوطی که دارد انجام می دهد شوط هفتم است یا هشت. چون شوط تمام نشده است از باب شک در نقیصه است زیرا هنوز شوط هفتم تمام نشده است تا یقین داشته باشد سعیش کامل شده است.

بنا بر این شک در نقیصه است و روایت سعید بن یسار دلالت می کند که سعی او باطل می باشد.

 

مسأله ی سیزدهم:

امام قدس سره در این مسأله، حکم شک در اصل سعی را مطرح می کند (بر خلاف مسائل قبلی که در مورد شک در اشواط بود)

مسألة 13 لو شك بعد التقصير في إتيان السعي بنى على الإتيان، و لو شك بعد اليوم الذي أتى بالطواف في إتيان السعي لا يبعد البناء عليه أيضا، لكن الأحوط الإتيان به إن شك قبل التقصير.

ایشان در فرع اول می فرماید: اگر تقصیر کرده باشد و شک کند که سعی را به جا آورده است یا نه بر اساس قاعده ی فراغ یا تجاوز حکم می کند که سعی را به جا آورده است. مانند اینکه در سجود اگر شک کند که رکوع را به جا آورده است یا نه به شک خود اعتنا نمی کند.

بله اگر کسی نماز عصر را بخواند و شک کند که ظهر را به جا آورده بود یا نه قاعده ی فراغ جاری نمی شود زیرا ترتیب بین ظهر و عصر ذُکری است نه واقعی. بنا بر این اگر کسی اشتباها عصر را بخواند، ظهر را می تواند بعدش بخواند و نماز عصرش باطل نیست.

فرع دوم مربوط به کسی است که طواف را به جا آورده است و روز بعد شک می کند که بعد از طواف آیا سعی را به جا آورده بود یا نه. ایشان قائل است که بعید نیست بگوییم سعی را به جا آورده است. علت آن هم این است که قبلا در مسأله ی هفتم بیان کردیم که سعی را نمی شود به روز بعد موکول کرد و بعد از طواف باید سعی را تا آخر شب به جا آورد. بنا بر این وقتی فردا شد، محل سعی گذشته است و قاعده ی مزبور جاری می شود.

بعد امام قدس سره احتیاط می کند که سعی را به جا آورد. ان شاء الله در جلسه ی بعد به دلیل احتیاط ایشان اشاره می کنیم.

 


[1] تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ص482.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo