< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب نکاح

85/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 9 /-

بحث در مسئله نهم از مسائل احكام الولادة در مسئله عقيقه بود كه بحث مهم در آن، وجوب واستحباب آن است و شاخ و برگها كه بعداً مطرح مى شود آسان است.

مشهور در ميان شيعه و اهل سنّت استحباب است ولى اقليّتى از شيعه قائل به وجوب و اقليّتى از اهل سنّت قائل به حرمت شده اند. بيان شد كه دليل قول به وجوب روايات كثيره واضح الدلالة است كه بعضى هم صحيح السند است.

ادلّه مشهور (قائلين به استحباب):

در ادلّه مشهور چيزى كه با صراحت استحباب را بگويد نداريم ولى از مجموع كلمات فقها، مى توان شش دليل براى قول مشهور جمع آورى كرده اند:

1 ـ روايات باب 44 از ابواب احكام اولاد:

روايات متعدّدى كه عقيقه را در ميان دستورات مستحبّ ديگر بيان كرده است، بنابراين وحدت سياق ايجاب مى كند كه بگوييم عقيقه هم مستحب است.

* ... عن أبى بصير، عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى المولود قال: يسمّى فى اليوم السابع و يعقّ عنه و يحلق رأسه و يتصدّق بوزن شعره فضّة ... .[1]

در اين روايت چهار دستور است كه سه مورد آن قطعاً مستحب است، پس وحدت سياق ايجاب مى كند كه عقيقه هم مستحب باشد.

* ... عن جميل بن درّاج قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن العقيقة و الحلق و التسمية بأيّها يبدأ؟ قال: يصنع ذلك كلّه فى ساعة واحدة ... .[2]

* ... عن أبى الصباح الكنانى قال: سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الصبى المولود متى يذبح عنه و يحلق رأسه و يتصدّق بوزن شعره و يسمّى؟ فقال: كلّ ذلك فى اليوم السابع.[3]

در ذهن روات هم اين بودكه اينها هم سنگ هم هستند.

آيا اين روايات مى تواند ظهور رواياتى را كه عقيقه را واجب مى دانست از كار بيندازد تا وجوب حمل بر استحباب شود؟

قلنا: تصوّر ما اين است كه اگر تنها دليل استحباب همين باشد، در مقابل آن روايات واضحة الدلالة بر وجوب نمى تواند بايستد و بايد بگوييم كه آن روايات ده گانه قرينه مى شود بر اين كه در اين روايات واجب و مستحب كنار هم جمع شده است.

2 ـ روايت باب 39 از ابواب احكام اولاد:

* ... عن عمر بن يزيد، قال: قلت لأبى عبدالله(عليه السلام) و إنّى و الله ما ادرى كان أبى عقّ عنى أم لا قال: فأمرنى أبو عبدالله(عليه السلام) فعققت عن نفسى و أنا شيخ كبير الحديث (راوى به امام عرض كرد كه نمى دانم پدرم براى من عقيقه كرده يا نه؟ امام امر فرمود عقيقه كن و آن مرد در پيرى عقيقه كرد).[4]

قائلين به وجوب به اين روايت استدلال كرده اند، مشهور هم به اين روايت استدلال مى كنند و معتقدند چون پدر انجام نداده و امام فرموده خودش عقيقه كند، از اين كه امام تكليف پدر را به عهده پسر گذاشته معلوم مى شود كه تكليف مستحب است.

قلنا: اين استدلال خدشه پذير است چون ممكن است گفته شود عقيقه هم مانند ختان است يعنى بر پدر واجب است و اگر پدر انجام نداد بر خود پسر واجب مى شود.

3 ـ روايت باب 38 از ابواب احكام اولاد:

* ... و العقيقة أوجب من الأضحية. [5]

قائلين به وجوب به اين روايت استدلال كرده بودند بنابر اين كه اضحيه به معنى قربانى حج باشد، قائلين به استحباب هم به اين روايت استدلال مى كنند چون اضحيه را به معنى قربانى مستحب روز عيد مى دانند و معتقدند قربانى حج به نام هدى است چرا كه قرآن مى فرمايد:

﴿فإذا أمنتم فمن تمتّع بالعمرة إلى الحج فما استيسر من الهدى﴾[6] و اكثر قريب به اتّفاق روايات هم در مورد قربانى حج هدى مى گويد.[7]

پس اضحيه ظاهر در قربانى مستحب است و روايت كه مى گويد عقيقه واجب تر از اضحيه است يعنى استحبابش بيشتر از آن است.

4 ـ روايات باب 65 از احكام اولاد:

روايات متعدّد است و مى فرمايد: اضحيه جاى عقيقه را مى گيرد، حال اگر عقيقه واجب باشد چگونه اضحيه مستحب جاى وجوب را مى گيرد. از باب نمونه دو روايت را بيان مى كنيم:

* ... عن سماعة قال: سألته (مضمرات سماعه مشكلى ندارد، چون در ابتداى كتابش نام امام را برده است) عن رجل لم يعقّ عنه والده حتّى كبر فكان غلاماً شاباً أو رجلا قد بلغ (بزرگسال) فقال: إذا ضحّى عنه أو ضحّ الولد عن نفسه فقد أجزأ عنه عقيقته.[8]

* ... عن عمّار الساباطى، عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى حديث قال: و إن لم يعقّ عنه حتّى ضحّى عنه فقد أجزأته الأضحية ... .[9]

ظهور اين روايت هم كافى است چون مستحب جاى واجب قرار داده شده، پس معلوم مى شود كه آن هم مستحب است; البتّه بعيد نيست كه مستحب جاى واجب را بگيرد.

به عنوان مثال كسى غسل جنابت را نمى دانسته و غسل جمعه به جا آورده كفايت مى كند، پس محال نيست مستحبّى جاى واجبى را بگيرد ولى ظهور ابتدايى اين است كه مستحبّى جاى مستحب ديگر را گرفته است.

5 ـ روايات باب 60 از ابواب احكام اولاد:

روايات متعدّد است و مى فرمايد اگر روز هفتم گذشت ديگر عقيقه اى نيست، حال اگر واجب باشد چگونه عقيقه لازم نخواهد بود؟

* ... عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى العقيقة قال: إذا جازت سبعة أيّام فلا عقيقة له[10]

اگر واجب باشد سقوط معنى ندارد چون روز هفتم روز افضليّت آن است و اگر روز هفتم گذشت ساقط نمى شود از اينجا معلوم مى شود كه در روز هفتم مستحبّ مؤكّد است و بعد از آن هم استحباب دارد.

* ... إذا مضى سبعة أيّام فليس عليهم حلقه إنّما الحلق و العقيقة و الاسم فى اليوم السابع.[11]

6 ـ شهرت قويّه:

در اين مسئله شهرت بر استحباب است شهرت قويّه اى كه نزديك است به حدّ اجماع برسد، حال اين مسئله اى كه مبتلى به همه است چگونه ممكن است همه علماى اسلام اشتباه كرده و وجوب آن را نفهميده باشند؟! بسيار بعيد است كه همه اشتباه كرده باشند، مگر عدّه قليلى.

در اينجا به نظر مى رسد اين ذهنيّت كه در امر عقيقه هست يداً به به يد تا زمان معصومين(عليهم السلام) بوده و شيعه و سنّى اتفاق دارند كه مستحب است.

جمع بين روايات وجوب و ادلّه استحباب:

اگر فرض كنيم كه اين ادلّه تك تك هم دلالت نداشته باشد ولى وقتى مجموع اين ادلّه را روى هم بريزيم و اجماع و شهرت را هم در كنار آن قرار دهيم، قرينه مى شود بر اين كه وجوب در روايات را حمل بر استحباب كرده و از وجوب رفع يد كنيم، البتّه احتياط مستحب هم جاى خود را دارد.


[6] سوره بقره، آيه 196.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo