< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

کتاب نکاح

85/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 12 /-

«حديث اخلاقى: ويژگيهاى مؤمن»

متن حديث:

قال على بن الحسين(عليه السلام): من اخلاق المؤمن الإنفاق على قدر الإقتار (تنگدستى) و التوسّع على قدر التوسّع و إنصاف الناس و ابتدائه إيّاهم بالسلام عليهم.[1]

ترجمه حديث:

امام سجاد(عليه السلام) مى فرمايد: از اخلاق مؤمن اين است كه به اندازه تنگدستى خود انفاق مى كند و هر چه زندگيش وسيعتر شود بيشتر انفاق مى كند و با مردم به انصاف رفتار مى كند و در سلام كردن بر ديگران پيشى مى گيرد.

شرح حديث:

امام سجّاد(عليه السلام) كه درسهاى اخلاقى او در صحيفه سجادّيه و رساله حقوق كاملا منعكس است، در اين حديث چهار خصلت از اخلاق مؤمن را مى شمارد:

1 ـ انفاق در تنگدستى:

به اندازه تنگدستى طرف مقابل يا به اندازه تنگدستى خودت انفاق كن كه البتّه به قرينه قسمت بعد، مراد تنگدستى منفق است و دليل اين فرمايش امام(عليه السلام) اين است كه بسيارى از مردم به بهانه تنگدستى از انفاق به ديگران فرار مى كنند به همين جهت مى فرمايد اگر تنگدست هستيد به اندازه توانايى خودتان انفاق كنيد و در روايات تأكيد شده كه در حال تنگدستى براى گشايش در كار خودتان انفاق كنيد. مسئله انفاق در راه خدا بايد عام و فراگير شود.

2 ـ افزايش انفاق با وسعت زندگى:

هر قدر زندگى وسيعتر شود انفاق هم بايد به همان نسبت بيشتر شود. انتظارى كه از افراد متمكّن هست با انتظار از افراد غير متمكّن بسيار متفاوت است، به عنوان مثال از بعضى يك درهم كمك هم زياد است ولى از بعضى ده برابر آن هم كم است و مطابق آيه «فسالت أودية بقدرها» هر درّه اى به اندازه گسترش خودش در باران آب جارى مى كند. اگر از يك درّه بزرگ يك جوى آب باريك راه بيافتد به چشم نمى آيد.

3 ـ انصاف با مردم:

در بسيارى از روايات انصاف با مردم وارد شده و معناى آن اين است كه حق را به حق دار بدهيم و نبايد منتظر شد كه طلبكار به دنبال طلب خود بيايد و نبايد به زورِ دادگاه حقّ مردم را ادا كرد بلكه هر كس بايد به دنبال اداى حق برود. كشور اسلامى واقعى كشورى است كه پرونده اى در دادگاه نداشته نباشد و همه حقّ مردم را بدهند. اين كه حجم پرونده ها روز به روز زيادتر مى شود، دليل بر اين است كه ارزشها كم رنگ شده و از ارزشهاى اسلامى بيشتر فاصله گرفته ايم. البتّه بايد پذيرفت كه عوامل انحراف هم روز به روز بيشتر مى شود. سايتهاى اينترنتى و فيلم هاى مستهجن همه عامل انحراف و گناه است و وقتى عوامل گناه زياد شود، پرونده هاى دادگاهها هم زياد مى شود.

4 ـ پيشى گرفتن در سلام:

از اخلاق مؤمن پيشگام شدن در سلام است كه مفهوم آن اين است كه در سلام كردن بايد مسابقه گذاشت و فرقى بين عالم و جاهل و بزرگ و كوچك نيست چون روايت مطلق است. گاه بزرگتر با سلام كردن به كوچكتر و يا عالم با سلام كردن به جاهل به طرف مقابل درس مى دهد.

سلام غير از صبح بخير و عصر بخير و تعارفى است كه در كلام غربيهاست; سلام يعنى درود خدا بر تو باد يعنى ما اهل صلح و صفاييم و تا جنگ بر ما تحميل نشود با كسى جنگ نداريم.

سلام در آداب اسلامى به قدرى اهميّت دارد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)در مورد آن مى فرمايد:

ابدعوا بالسلام قبل الكلام فمن بدء بالكلام قبل السلام فلا تجيبوه.[2]

قبل از آن كه سخن بگوييد ابتدا سلام كنيد و اگر كسى پيش از سلام صحبت كرد جوابش را ندهيد.

اميدواريم كه خداوند به همه ما توفيق فراگيرى آداب اسلامى را عنايت كند.

* * *

بحث در مسئله دوازدهم از مسائل نفقات اقارب در اين بود كه آيا در ميان منفق در باب نفقه اقربا ترتيب هست يا نه؟ بيان شد انفاق كننده ها ترتيب دارند (الاقرب فالاقرب); منتهى سه شاخه داشت: شاخه آباء، شاخه ابناء و شاخه مشترك و در هر شاخه الاقرب فالاقرب را حاكم دانستيم. تنها چيزى كه در كلام امام باقى مانده و ريشه اصلى آن هم از جواهر است اين است كه اگر ام و ابن يا بنت كه در يك طبقه هستند جمع شوند، يعنى نيازمندى است كه مادر ثروتمند و فرزندان ثروتمند دارد آيا همه شريكند يا اولويّت با فرزند است؟

صاحب جواهر[3] اصرار دارد كه در اينجا مادر عقب مى افتد و پسر و دختر مقدّمند و دليلشان همان آيه شريفه ﴿إن أرضعن لكم فآتوهنّ اجورهنّ﴾[4] است. مطابق آيه مادر بعد از پدر است و چون فرزند جانشين پدر است پس مادر بعد از فرزند است.

مرحوم امام در اين صورت مى فرمايد به نصف صلح كنند، يعنى نصف نفقه را مادر و نصف ديگر را فرزند بدهد و با هم مصالحه كنند و دليل آن همان كلام صاحب جواهر است.

ولكن الانصاف: دليل روشنى بر تاخير مادر نداريم چون دليل در مورد تاخير مادر از پدر بود و قياس فرزند بر پدر صحيح نيست پس ما هستيم و الاقرب و فالاقرب و مادر و فرزند در يك رتبه هستند.

ترتيب در منفق عليه:

تمام اين بحثها در ناحيه منفق بود و امّا در ناحيه منفق عليه ترتيب چگونه است؟ به عنوان مثال مرد خانواده پولى دارد و در مقابل او همسر، فرزند و پدر و مادرش قرار دارند، در اينجا كدام مقدّم است (البتّه اين بحث طبق مبناى مشهور است چون ما نوه و اجداد را واجب النفقه نمى دانيم)؟

ابتدا خودش و بعد از او همسرش كه بحث اينها سابقاً بيان شد و امّا در مورد فرزندان و نوه ها و آباء و اجداد چگونه است؟

گفته شده كه در اين جا قاعده الاقرب فالاقرب جارى است همان گونه كه در منفق جارى بود و دليل آن همان دليل آنجا (اجماع، آيه و روايت) است و دليل بهترى هم ما اقامه كرديم كه همان ارتكاز عرفى و عقلايى است به اين بيان كه در جايى كه دليل بر تقديم نباشد به الاقرب فالاقرب تمسّك مى كنند. در اينجا صورى هم درست كرده اند:

1 ـ اين ها در يك طبقه هستند و امكانات موجود قابل تقسيم است، در اين صورت تقسيم كرده و به همه كسانى كه در يك طبقه هستند مى دهند.

2 ـ اگر قابل تقسيم نبود و همه هم در يك طبقه هستند (و جاى الاقرب فالاقرب نيست) قرعه مى زنيم (القرعة لكل امر مشكل).

3 ـ اگر همه در يك طبقه نبودند جاى الاقرب فالاقرب است.

جمع بندى: معلوم شد اين مسئله با اين تفصيل كه فروع آن به دهها فرع مى رسد، سه قانون دارد:

1 ـ الاقرب فالاقرب در جايى است كه سلسله مراتب باشد.

2 ـ اگر در يك مرتبه باشند الاشتراك بالسويه (قاعده عدل و انصاف) است.

3 ـ اگر همرديف باشند و اشتراك هم نشود، نوبت قرعه است.

اين سه قاعده اين مسئله شلوغ را حل مى كند و ما اگر پايه هاى اين سه قاعده را محكم كنيم براى حلّ اين مسئله مشكلى نداريم.

 


[4] سوره طلاق، آيه 6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo