< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسأله 2 /

بحث در مسئله دوّم از مسائل نفقات اقارب در اين بود كه نفقه پدر و مادر و فرزند مشروط به فقر است و اين مسئله مسلّم است. ادلّه اين امر بيان شد و جاى ترديد نيست كه اگر فقير نباشند نفقه لازم نيست.

بيان شد كه فقر داراى اقسامى است و قسم اوّل كه شخص دستش از همه جا كوتاه بود بلاشك فقر است و انفاق لازم دارد.

قسم دوّم: جايى بود كه فقر باب زكات و خمس است ولى فقر باب نفقه نيست و نفقه او واجب نيست.

قسم سوّم: هم جايى بود كه از طريق قرض و سؤال به كف و استيهاب مى تواند امرار معاش كند، آيا قرض و سؤال و استيهاب داخل در عنوان تكسّب است تا فقير نبوده و نفقه لازم نباشد؟

قرض مسلّم باعث غنا نمى شود، مگر اين كه اميد داشته باشد كه در آينده چيزى به دست مى آورد و قرض خود را ادا مى كند كه در اينجا قرض كردن لازم است حتّى چنين شخصى را ما مستطيع مى دانيم، پس شخصى كه پشتوانه دارد فقير نيست.

در مورد سؤال در بعضى از كلمات بزرگان بحثهاى عجيبى مطرح شده است:

بعضى معتقدند كه سؤال نوعى تكسّب است و كسى كه قادر بر سؤال است واجب النفقه نيست.

مرحوم كاشف اللثام مى فرمايد:

و يدخل فى التكسّب (تكسّبى كه رافع فقر است) السؤال و الاستيهاب إن لم يقدر على غيره و يمكن القول بوجوب التكسّب بغيره إذا قدر عليه (اگر مى تواند تكسّب كند انجام دهد و اگر نتوانست سؤال كند) لما ورد من التشديد على السؤال (روايات شديدى وارد شده كه سؤال به كف جايز نيست) و أنّ المؤمن لايسأل بالكفّ.[1]

مرحوم صاحب جواهر در اين جا كلام شاذّى فرموده است:

الظاهر عدم حرمة مطلق السؤال الذى هو بمعنى الاستيهاب للأصل (اصل برائت) و السيرة و غيرهما و انّما يحرم منه (سؤال) ما به يحصل هتك العرض الذى يجب على الانسان حفظه.[2]

در اينجا دو مسئله بايد حل شود كه يكى مسئله حرمت و عدم حرمت سؤال و ديگرى در فرض حلال بودن آيا موجب غنا مى شود تا نفقه واجب نباشد؟

شكّى نيست كه سؤال به كف هميشه هتك عرض است و مصداق غير هتك عرض ندارد و بلااشكال قبيح است و روايات متعدّدى در مذمّت آن و تهديد به عذاب الهى وارد شده است.[3]

پس هم به دليل عقل و هم به دليل شرع اين كار حرام است.

داستان امام حسن(عليه السلام) و مرد سائل معروف است. مرد سائل خدمت امام آمده و عرض كرد:

لم يبق لى شىء يباع بدرهم ***** يكفيك منظر حالتى عن مخبرى

إلاّ بقايا ماء وجه (آبرو) صنته ***** أن لايباع و قد وجدتك مشترى

سائل اعتراف كرده كه سؤال به كف كار بدى است ولى مجبور بوده است. امام هم از لاى در پول زيادى به او دادند و در پاسخ فرمودند.

فخذ القليل فكن كأنّك لم تبع ***** ما صنته و كأننّا لم نشترى

شعر و جوابش هر دو دليل بر اين است كه سؤال به كفّ كار بدى است و عقلا و شرعاً حرام است.

و امّا در مورد استيهاب ما هر استيهابى را حرام نمى دانيم ممكن است نامه اى محترمانه بنويسد و درخواست كمك كند; اين عمل حرام نيست ولى آن چه كه با آبروريزى همراه است بلاشك حرام است. شخصى كه مورد سؤال واقع مى شود اگر بداند غنى است و به او كمك كند اين عملش اعانت بر اثم است ولى ما مأمور به ظاهر هستيم و اگر ظاهر حالش اين است كه نيازمند است مى توانيم كمك كنيم.

آيا صاحب كشف اللثام و صاحب جواهر منظورشان اين است كه اگر پدر مى تواند سؤال كند غنى است و نفقه او بر فرزند لازم نيست؟ بعيد است كه چنين باشد ولو ظاهر عبارتشان چنين است كه در اين صورت پدر غنى است.

امّا در مورد استيهاب آيا اگر پدر بتواند از كسى كمك بگيرد مصداق تكسّب است؟

قطعاً صدق تكسّب نمى كند، چون استيهاب تكسّب و غنا نيست اگر چه مايه آبروريزى نشود پس نفقه واجب است.

قسم چهارم شخصى كه قادر بر تعلّم صنعت است. آيا نفقه چنين پسرى بر پدر لازم است؟ آيا اطلاقات وجوب انفاق اين فرد را هم شامل است؟

اين اطلاقات شامل اين فرد نمى شود و نفقه او واجب نيست.

قسم پنجم شخصى كه قادر بر عملى است كه بر او سنگين و شاق است و يا اين كه آن كار لايق به شأنش نيست در اين صورت ولو قادر بر تكسّب است ولى فقير است و غنى محسوب نمى شود و انفاق واجب است.

قسم ششم شخصى كه قادر است بر كارى كه شايسته اوست ولى تنبل است و دنبال كار نمى رود. اين شخص مصداق قادر بر تكسّب است و انفاق بر او واجب نيست.

قسم هفتم شخصى است كه قادر بر تكسّب است ولى به دنبال علم واجب مى رود. علم واجب گاهى واجب دينى است مثل تحصيل علوم حوزه كه واجب كفايى است و در جايى كه من به الكفايه نيست بر كسانى كه امكان تحصيل دارند واجب عينى مى شود و يا تحصيل واجب براى آينده زندگى است مثل اين كه در جامعه امروز بى سواد راهى براى زندگى ندارد. حال اگر فرزند مشغول تحصيل چنين علمى است نفقه او واجب است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo