< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

84/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله /

«حديث اخلاقى: همنشينان بد»

متن حديث:

قال رسول الله(صلى الله عليه وآله): ثلاثة مجالستهم تميت القلب: الجلوس مع الأنذال (فرومايگان) و الحديث مع النساء و الجلوس مع الأغنياء.[1]

ترجمه حديث:

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: سه گروه است كه همنشينى با آنان قلب را مى ميراند: همنشينى با افراد پست و فرومايه، گفتگو با زنان و همنشينى با ثروتمندان.

شرح حديث:

مطابق اين روايت سه گروه است كه همنشينى با آنها قلب را مى ميراند:

1 ـ همنشينى با افراد پست و فرومايه.

2 ـ گفتگو با زنان.

منظور كدام زنان هستند؟ آيات قرآن اين روايات را براى ما تفسير مى كند.

قرآن مى فرمايد:

﴿و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات اعدّالله لهم مغفرة و اجراً عظيماً﴾.[2]

در اين آيه ده گروه از مردان و زنان شمرده شده و نشان مى دهد كه زنان و مردان در شرايط مساوى در مقامات معنوى و شخصيّتى با هم مساوى هستند.

از اين آيه مهمتر آيه اى است كه در مورد زن فرعون آمده است:

﴿و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة﴾[3]

خداوند براى افراد با ايمان حتّى براى مردان با ايمان همسر فرعون را الگو قرار داده است چون به موسى و آيينش ايمان آورد و مقاومت كرد و دست از حق برنداشت. اين ايمان و اخلاص و مقاومت الگويى براى همه زنان و مردان است.

حال وقتى قرآن اين موقعيّت را براى زن فرعون قائل مى شود، آيا مى توان گفت اسلام دين مردانه است و زنان را تحقير مى كند؟!

اين گونه آيات ـ كه در قرآن كم نيست و ما فقط دو نمونه از آن را نقل كرديم ـ قرينه است بر اين كه رواياتى كه زنان را چنين معرّفى كرده همه زنان را نمى گويد، بلكه زنانى را مى گويد كه ضعيف الايمان، بى تقوا و تجمّل پرستند، كه همّ و غمّ آنها هوى وهوس و زينت دنياست.

در بعضى از روايات نهج البلاغه كه در مورد زنان است و آنها را مذمّت مى كند تصريح شده كه شأن نزول اين روايات بعد از جنگ جمل است كه عامل اصلى و يا همراه عاملان اصلى يك زن بود كه بر امام زمان خود قيام كرد و حدود هفده هزار نفر را به كشتن داد; امام مى خواهد بگويد زنانى كه در آن مسير هستند مورد مذمّتند نه آنهايى كه در مسير زن فرعون هستند.

3 ـ همنشينى با اغنياء:

مراد هر ثروتمندى نيست چرا كه گروهى از ثروتمندان هستند كه اموالشان را درمسير خير مصرف مى كنند.

حديث دوّم اين باب اين حديث را تفسير مى كند به اين بيان كه انسان قبل از اين كه با افراد ثروتمند همنشينى كند خدا را بر نعمتهايى كه به او داده شكر مى كند ولى بعد از اين كه با آنها هم نشينى كرد و امكانات مادّى او را ملاحظه كرد مى گويد خدا چيزى به من نداده است و در واقع گرفتار مقايسه با بالادست شده و ناشكرى مى كند، پس اين كه روايت مى گويد با آنها مجالست نكنيد يا بدين جهت است كه آنها افراد آلوده اى هستند و دينشان، ثروتشان است و براى به دست آوردن آن همه چيز را قربانى مى كنند و يا به اين جهت است كه همنشينى با آنان انسان را گرفتار ناشكرى مى كند.

لازم به ذكر است كه ما سه عنوان داريم: مجالست، معاشرت و مشاركت; مجالست به اين معنى است كه در يك مجلس با هم بنشينند، ولى معاشرت به اين است كه با آنها باشد و مشاركت به اين است كه زندگى را با آنها مخلوط كند. اين حديث حدّاقل را مى گويد يعنى حتّى در يك جلسه هم با اين افراد ننشيند.

از اين روايت معلوم مى شود كه گاهى انسان ناخود آگاه قلبش مى ميرد و نشاط عبادت و توفيقات را ندارد كه ممكن است منشأ آن همين مجالستها باشد.

امام سجّاد(عليه السلام) در يكى از مناجاتهاى پانزده گانه مى فرمايد:

و أمات قلبى عظيم جنايتى و أحيه بتوبة منك. از اين تعابير استفاده مى شود كه قلب هم حيات و ممات دارد.

* * *

بحث در مسئله هشتم از مسائل نفقات در كميّت و كيفيّت و جنس نفقه بود. طعام، إدام، كسوه و لباسهاى زينتى را بررسى كرديم و به تناسب بحث زيور آلات هم مطرح شد; حال مورد ديگرى را مطرح مى كنيم كه در تحرير نيامده است و آن اين كه وسايل آرايش، در حدّ معقول و در زمانى كه شأنشان است جزء نفقه محسوب مى شود البتّه اگر نفقه را فقط در ضروريات بدانيم اين ها ضرورى نيست و داخل در نفقه نخواهد بود ولى وقتى رفاهيّات را هم جزء نفقه دانستيم وسايل آرايش هم داخل است و تفاوتى با لباسى زينتى ندارد.

3 ـ فراش، فرش و غطاء:

و هكذا الفراش و الغطاء، فإنّ لها ما يفرشها على الأرض و ما تحتاج إليها للنوم من لحاف و مخدّة و ما تنام عليها، و يرجع فى قدرها و جنسها و وصفها إلى ما ذكر فى غيرها،

«فرش» به معنى زير انداز و «فراش» به معنى بستر و غطاء به معنى روانداز (لحاف) و جزء وسايل زندگى است. هر شخصى نياز به يك زيرانداز و يك بستر براى استراحت دارد.

4 ـ مسكن:

و تستحقّ فى الإسكان أن يسكنها داراً تليق بها بحسب عادة أمثالها، و كانت لها من المرافق ما تحتاج إليها و لها أن تطالبه بالتفرّد بالمسكن عن مشاركة غير الزوج ضرّة أو غيرها من دار أو حجرة منفردة المرافق إمّا بعارية أو إجارة أو ملك و لو كانت من أهل البادية كفاها كوخ أو بيت شعر منفرد يناسب حالها.

ما تحتاج إليها و لها أن تطالبه بالتفرّد بالمسكن عن مشاركة غير الزوج ضرّة أو غيرها من دار أو حجرة منفردة المرافق إمّا بعارية أو إجارة أو ملك و لو كانت من أهل البادية كفاها كوخ أو بيت شعر منفرد يناسب حالها.

مرحوم امام در مورد مسكن همان حرف سابق را تكرار كرده و مى گويد مسكن هم بايد مناسب حال زوجه باشد و شامل حمّام، آشپزخانه و دستشويى هم مى شود.

دو نكته در كلام امام قابل بحث است:

نكته اوّل: ايشان مى فرمايد:

و لها أن تطالبه باالتفرّد بالمسكن أو حجرة منفردة المرافق.

آيا زن حق دارد كه مطالبه انفراد در مسكن كند؟ بله، اين عرفيّت دارد و در تمام عرفها هست، مگر در مواقع ضرورى كه ناچار شوند در يك خانه زندگى كنند، پس به حسب العادة زن حقّ چنين مطالبه اى دارد، البتّه نه خانه شخصى، ولى حق دارد اطاق شخصى مطالبه كند.

نكته دوّم: در مورد مسكن فرقى نيست كه مسكن عاريه باشد يا اجاره يا ملك و يا وقف باشد، پس زن نمى تواند تحميل كند كه خانه ملكى مى خواهم.

قلنا: در اينجا ما يك استثنا داريم و آن اين كه گاهى خانه هاى غير ملكى در شأن زوجه نيست و يا اسباب دردسر است (مثل اين كه سر سال بايد اسباب كشى كنند كه عسر و حرج است) آيا زن نمى تواند در جايى كه زوج امكان تهيّه منزل مسكونى ملكى دارد مطالبه منزل مسكونى ملكى كند؟

ما اينها را به صورت استثنا ذكر مى كنيم و معتقديم در اين موارد زن مى تواند مطالبه منزل مسكونى ملكى كند.

5 ـ خادم:

و أمّا الإخدام فإنّما يجب إن كانت ذات حشمة و شأن و من ذوى الأخدام و إلاّ خدمت نفسها و إذا وجبت الخدمة فإن كانت من ذوات الحشمة بحيث يتعارف من مثلها أن يكون لها خادم مخصوص لابدّ من اختصاصها به ولو بلغت حشمتها بحيث يتعارف من مثلها تعدّد الخادم فلا يبعد وجوبه.

مرحوم امام مى فرمايد: اخدام در افراد عادى در جايى كه زن مى تواند كارهاى منزل را خودش انجام دهد لازم نيست ولى اگر از زنانى باشد كه داراى شخصيّت خانوادگى است كه نداشتن خادمه براى او عيب است در اين صورت خادم لازم است حتّى گاهى تعدّد خادمه شأن اوست.

قلنا: خادم داشتن هميشه براى شأنيّت نيست، بلكه گاهى زن داراى فرزندان متعدّد است و يا زن مريضه و يا مسنّه است كه در اين موارد هم مى تواند خادم يا خادمه داشته باشد و يا زنى است جوان و كسى را ندارد و شوهر هم به مسافرتهاى طولانى مى رود و نياز دارد كسى پيش او باشد، در اين جا نيز خادمه لازم است، پس اخدام منحصر به ذوات الحشمت نيست و اسباب مختلف است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo