< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / القول فى العيوب (العرج) /

بحث در عيب پنجم از عيوب مختص نساء در عرج بود. معنى عرج انحناء فى البدن يعجز معه المشى است. چهار قول در مسئله داشتيم:

ادّله قول چهارم و جواب آن بيان شد، چون نافى بود ابتدا اين قول را ذكر كرديم.

دليل قول اوّل (مشهور) روايات:

دليل اين قول چند روايت است كه غالباً صحيح السند است و عرج يا عرجاء (كه صفت عرج است) مطلق ذكر شده و مقيّد به بيّن و اقعاد نشده است.

*... عن محمّد بن مسلم (صحيحه است) قال: قال أبوجعفر(عليه السلام)ترد العمياء و البرصاء و الجذماء و العرجاء (مطلق است).[1]

* و فى المقنع قال: روى فى الحديث (مرسله است) أنّ العمياء و العرجاء ترّد.[2]

ظاهراً روايت ديگرى نيست و همان روايت سابق است.

*... عن داود بن سرحان (روايت صحيحه است) عن أبى عبدالله(عليه السلام)فى الرجل يتزوّج المرأة فيؤتى بها عمياء أو برصاء أو عرجاء قال: تردّ على وليّها (فسخ جايز است) الحديث.[3]

*... عن محمّد بن مسلم (روايت صحيحه است) عن أبى جعفر(عليه السلام)قال: تردّ البرصاء و العمياء و العرجاء.[4]

اگر اين احاديث در هم ادغام شود درست است كه دو روايت مى شود، ولى دو روايت صحيحه است و هيچ قيدى ندارد و دليل بر قول مشهور است و اگر با روايات سابق (قول چهارم) تعارض پيدا كند، اين روايات مقدّم مى شود، چرا كه صحيحه و معمول بهاى اصحاب است.

قول دوّم:

به نظر مى رسد قول دوّم به قول اوّل بر مى گردد چرا كه اگر عرج بيّن نباشد از عيوب شمرده نمى شود، بنابراين كأنّ روايات عرجاء هم به عرجاء بيّن العرج منصرف است نه موردى كه عرج خفى باشد و بدون دقّت در آن روشن نمى شود، پس قول دوّم كه مرحوم امام(ره) هم در تحرير آن را انتخاب كردند، قول جديدى به نظر نمى رسد و همان قول اوّل است، به خصوص كه دليل خاصّى هم بر اين قول اقامه نشده است.

قول سوّم:

قول مرحوم محقق و بعضى ديگر است كه عرجى را عيب مى دانستند كه به حدّ اقعاد برسد و نتواند راه برود.

دليل قول سوّم:

دليل اين قول دو روايت است كه هر دو روايت صحيحه ولى يكى دلالتش روشن تر است.

*... عن أبى عبيده، عن أبى جعفر(عليه السلام) فى حديث قال: إذا دلّست العفلاء و البرصاء و المجنونة و المفضات و من كان به زمانة ظاهرة فانّها تردّ على أهلها من غير طلاق الحديث.[5]

*... عن داود بن سرحان عن ابى عبدالله(عليه السلام) فى حديث قال: و إن كانت بها يعنى المرأة زمانة لاتراها الرجال أجيزت شهادة النساء عليها.[6]

قسمت ديگر اين روايت در ح 9 باب 1 آمده است و ظاهراً اين حديث دنباله آن است.

*... عن أبى عبدالله(عليه السلام) فى الرجل يتزوج المرأة فيؤتى بها عمياء أو برصاء أو عرجاء قال تردّ على وليّها الحديث.

اين روايت به چه معناست؟ آيا ممكن است لنگ زمين گيرى باشد كه نمى تواند حركت كند، ولى مردان نمى بينند و فقط زن ها مى بينند؟ اين چگونه ممكن است؟ پس روايت ابهام دارد و از اين روايت استفاده خواهيم كرد كه «زمانه» معناى ديگرى غير از معنايى كه بزرگان استفاده كرده اند دارد.

حال اگر از اين اشكال صرف نظر كنيم اين دو روايت مقيّد و روايات سابق مطلق است و حمل مطلق بر مقيّد كرده و روايات مطلق را تقييد مى زنيم يعنى عرج در صورتى موجب فسخ است كه نتواند راه برود.

اكنون به بررسى كلمه «زمانه» در لغت مى پردازيم.

زمانه از زمان به معناى وقت گرفته شده است. لسان العرب مى گويد:

الزمانة آفة فى الحيوانات و رجل زَمِن أى مبتلى بيّن الزمانة و الزمانة العاهة (نقص عضو و بلا و عيب) و الزمانة ايضاً الحُب (محبّت).

قاموس كه از معروف ترين منابع لغت است مختصراً مى گويد:

الزمانة الحبّ و العاهة.

المنجد ولو از نظر ما اصالت ندارد ـ چرا كه در آن فرهنگ مسيحيّت را جاسازى كرده و در مورد مسيح مى گويد: ابن الله المتجسّد كه امانت را در لغت هم رعايت نكرده است ـ در اين مورد مى گويد:

الزمانة العاهة، عدم بعض الاعضاء تعطيل القوى (زمين گير مى شود و از قوّت مى افتد) الحبّ، المزمن مرض مزمن عتيق أتت عليه ازمنة.

مجمع البحرين طريحى كه تفسير لغات آيات و روايات است مى گويد:

الزمانة العاهة و آفة فى الحيوان و هو مرض يدوم زماناً طويلا.

صحاح اللغة هم بيانش مانند بيان لسان العرب است.

جمع بندى اقوال لغويين:

از مجموع اين اقوال استفاده مى شود كه زمانه از زمان گرفته شده و به معناى مرض مزمن و قديمى است كه دوام دارد و مدّتها شخص مبتلا بوده و لازمه آن گاهى تعطيل قوى است و به حبّ هم زمانه گفته شده است به جهت عمق و دوام آن، پس زمين گير شدن در معناى آن نخوابيده ولذا بعضى گفته اند كه زمانه يك عيب جداگانه است و در ناحيه مرأة به هشت عيب قائل شده اند، بنابراين اين زمانه ربطى به عرج و لنگى ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo