< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

83/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / القول فى العيوب (الجذام) /

نكته: بعضى از اين عيوب در سابق اصلا و يا به آسانى قابل علاج نبوده است، ولى در عصر و زمان ما قابل علاج است، حتّى افضا و عفل را ممكن است با جرّاحى درمان كنند و يا جذام و برص در عصر و زمان ما قابل درمان است. حال آيا بايد به زوجه مجال داد تا خود را درمان كند يا زوج مى تواند نكاح را فسخ كند؟ اينها از مسائل مستحدثه قابل بحث است كه در پايان مباحث عيوب بحث خواهيم كرد و حتّى عيوبى كه از اين عيوب منصوصه بدتر است مثل ايدز در پايان مباحث عيوب بحث خواهيم كرد.

اقوال:

از نظر اقوال بين اصحاب ما مخالفى نيست و در بين عامّه هم اگر اختلافى باشد بسيار كم است.

ادلّه:

اجماع:

همان اجماعى را كه جامع المقاصد در مورد برص ادّعا كرده بود در اين مسئله هم ادّعا مى كند.

لاضرر:

ضررى از اين بالاتر نيست چرا كه خطر سرايت دارد و روايت نبوى مى فرمايد: فِرَّ مِنَ المجذوم فرارك من الأسد.[1]

چيزى كه در احاديث نبوى اين گونه توصيف شده قطعاً داخل عنوان لاضرر است.

ان قلت: در حالات امام سجاد(عليه السلام) داريم كه حضرت عدّه اى مجذوم را مشاهده كرده و پيش آنها نشسته و با آنها غذا خوردند.

قلنا: اين روايات را توجيه كرده اند تا تعارضى بين اين دو روايت نباشد:

1- در روايت ندارد كه در يك ظرف با آنها غذا خوردند بلكه در كنار يك سفره بوده پس تعارضى با روايت نبوى ندارد.

2- ائمّه(عليهم السلام) داراى مقام توكّل بسيار بالايى بودند كه به خاطر آن، از اين گونه مسائل محفوظ مى ماندند كه اين مخصوص مقام امامت و ولايت است.

3- ادلّه نفى عسر و حرج:

زندگى با زوجه مجذوم داراى عسر و حرج است، پس لاجعل عليكم فى الدين من حرج شامل اين جا هم مى شود.

4- تدليس:

اگر چنين بيمارى داشته باشد و پنهان كند و بعد از ازدواج معلوم شود چون عرف عقلا بيان اين امور را از شرايط مى داند پس اخفاى آن تدليس، و ادّله تدليس اين جا را شامل مى شود.

5- روايات:

روايات كثيره اى كه در خصوص جذام وارد شده است. در هفت روايت از روايات ده گانه كه در مورد برص وارد شده جذام هم ذكر شده است;[2] و چون روايات متضافر است نياز به بحث از سند ندارد.

*... عن عبدالرحمن بن أبى عبدالله (سند معتبر است) عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: المرأة تردّ (به معناى حقّ خيار است نه اين كه الزامى باشد) من أربعة اشياء من البرص و الجذام و الجنون و القرن و هو العفل...[3]

*... (در سند سهل بن زياد است) عن رفاعة بن موسى عن أبى عبدالله(عليه السلام) قال: تردّ المرأة من العفل و البرص و الجذام و الجنون و أمّا ما سوى ذلك فلا.[4]

3- قَرَن:

سوّمين عيب از عيوب مختصّ به مرأه عيب قرن است، كه به آن قَرَنْ، قَرْن و قُرْنَة هم گفته شده است. مرحوم امام(ره) معناى وسيعى براى قرن قائل شده و مى فرمايد:

القرن و يقال له العفل و هو لحم أو غدّة أو عظم ينبت فى فم الرحم يمنع عن الوطء.

بنابراين قرن با عفل به يك معناست و معناى آن وسيع است و لحم زائد، غدّه و عظم را شامل مى شود، ولى بعضى بين عفل و قرن فرق گذاشته و معتقدند كه قرن در خصوص عظم است ولى عَفَل در مورد لحم است و به همين جهت، عيوب مختصّ به مرأه را هفت عيب ذكر كرده اند. آيا اين بحث اثرى دارد؟

خير، عيب ها شش يا هفت عدد باشد تفاوتى ندارد، بحث در اين است كه اين دو مانع وطى است و اين باعث حقّ فسخ مى شود.

اقوال:

اين مسئله هم اتّفاقى است و ارسلوه ارسال المسلّمات و به همين جهت در اين جا علما اقوالى را ذكر نمى كنند، كه اين ها گاهى از اجماع هم بالاتر است. مرحوم صاحب جواهر هم اقوال را ذكر نكرده و مسئله را مسلّم گرفته است.

ادلّه:

اجماع:

مسئله ظاهراً اجماعى است و مخالفى نقل نشده است.

لاضرر و لاحرج:

زوجه مانعى دارد كه مانع وطى و منافى با غرض نكاح است.

تدليس:

عيبى دارد كه نگفتن آن تدليس است، چون مرأه حال خودش را مى دانسته و نگفته و بعداً آشكار شده است.

روايات:

روايات متضافره اى در مورد عَفَل و قرن وارد شده كه دليل بر ما نحن فيه است[5] و بعضى از اين احاديث سابقاً خوانده شد. روايت اوّل حسنى دارد كه در بقيّه نيست و آن اين كه قرن را به عفل تفسير كرده است.

*... عن ابى عبيدة (دو سند دارد كه در يك سند سهل بن زياد است كه ضعيف است و سند ديگر خوب است و همه ثقه هستند و سند معتبر است) عن أبى جعفر(عليه السلام) فى حديث قال: إذا دلّست العفلاء و البرصاء و المجنونة و المفضات و من كان بها زمانة ظاهرة (زمين گير ظاهر و آشكار) فإنّها تردّ على أهلها من غير طلاق الحديث.[6]

چه فرقى بين فسخ و طلاق است؟ فسخ چه سهولت هايى دارد؟ طلاق داراى چه مشكلاتى است؟ در بحث هاى آينده از اين امور بحث خواهد شد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo