< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / القول فى العيوب (العنن) /

العنن:

بحث در عيوب مختصّ رجال به عيب عنن رسيد. مرحوم امام(ره) در تحرير مى فرمايد:

و العنن و هو مرض تضعف معه الآلة عن الانتشار بحيث يعجز عن الإيلاج فتفسخ المرأة بشرط عجزه عن الوطء مطلقا (هم در حقّ زوجه و هم در حقّ مرأه ديگر، پس اگر نسبت به مرأه ديگر قادر باشد عنيّن نيست.تصوّر ما اين است كه مقام ثبوت و اثبات در اين جا با هم مخلوط شده است و بحث ما در مورد مقام ثبوت است در حالى كه اين بحث در مورد مقام اثبات و استدلال است.) فلو لم يقدر على وطئها و قدر على وطء غيرها لاخيارلها (شرط اوّل) و يثبت به الخيار سواء سبق العقد أو تجدّد بعده، لكن بشرط أن لم يقع منه وطؤها و لو مرّة (ظاهراً اين شرط هم براى مقام اثبات باشد) حتّى دبراً فلو وطأها ثم حدث به العُنّة بحيث لم يقدر على الوطء بالمرّة فلاخيار لها.

اين عيب مسئله اى مهمّ و محلّ ابتلاست. بهتر است قبل از ورود به بحث از حكم، مقدارى در موضوع بحث كنيم.

بحث موضوعى:

معناى لغوى «عنن» چيست؟

«عَنَن» مصدر و «عُنّه» اسم مصدر است. يكى از معانى عنن حبس است كأنّ الزوج يُحبَسُ عن الوطىء.

قاموس مى گويد:

العَنِيْن كأمير بمعنى من لايقدر على حبس ريح بطنه و (العِنِّيْن) كسكّين من لايأتى النساء عجزاً و لا يريدهنّ (علاقه ندارد).

در واقع عنين از امراض است و گاهى منشأ آن عوامل جسمى و گاهى عوامل روحى است و اسباب مختلف دارد كه در اين جا به پنج منشأ و عامل اشاره مى كنيم:

1- به سبب ضعف جسمانى قادر بر وطى نيست.

2- به سبب غلظت خون قادر بر وطى نيست، يعنى خون به سبب غلظت در محل جارى و جمع نشده و آن حالت پيدا نمى شود و به همين جهت قادر بر وطى نيست.

3- بر اثر بيمارى هايى مانند قند قادر بر وطى نيست.

4- خوف نفسانى و دلهره و وحشت سبب مى شود كه قادر بر اين عمل نباشد با اين كه هيچ مشكل جمسانى ندارد.

5- سحر يا خيال سحر است.

آيا سحر مى تواند به عنوان يك عامل محسوب شود؟

در داستان هاروت و ماروت ظاهر آيه قرآن اين است كه ﴿و يتعلّمون ما يضرهم و لاينفعهم﴾[1] اينها ايجاد سحر را براى ابطال سحر مى آموختند، پس بعيد نيست كه سحر وجود خارجى داشته باشد. ولى بسيارى از مردم به جاى اين كه عوامل اصلى را پيدا كنند، سراغ سحر مى روند، يعنى براى اين كه خودشان را راحت كنند و دنبال عوامل نگردند، سراغ سحر مى روند، در حالى كه موارد سحر محدود است و نبايد عوامل واقعيّه را رها كرده و سراغ يك عامل محدود رفت.

بحث حكمى:

از نظر حكم ابتدا سراغ اصل مسئله (ثبوت خيار فى الجمله) رفته بعد شرايط آن را بيان مى كنيم.

مرحوم شهيد ثانى در مسالك مى فرمايد:

و هو من جملة العيوب الّتى تسلّط المرأة على فسخ نكاحه بالنص و الاجماع.[2]

مرحوم محققّ ثانى در جامع المقاصد، مى فرمايد:

انّ العنّة من جملة عيوب الرجل الذى تسلّط المرأة على فسخ نكاحه بالنص المستفيض و الإجماع من علماء الاسلام الاّ أبا حنيفة.[3]

برخلاف فرمايش مرحوم محقّق ثانى ابو حنيفه هم قائل به فسخ است، ولى فسخ آنها به اين صورت است كه زن به حاكم مراجعه كرده و حاكم طلاق مى دهد، نه اين كه زن خود حقّ فسخ داشته باشد.

ابن قدامه در مغنى مى گويد:

و عن ابن مسعود لاينفسخ النكاح بعيب و به قال ابو حنيفة و أصحابه إلاّ أن يكون الرجل مجبوباً أو عنيّناً فانّ للمرأة الخيار فإنْ اختارت الفراق فرّق الحاكم بينهما بطلقة و لا يكون فسخاً (مشهور فقهاى عامّه در عيوب قائل به فسخ هستند ولى ابن مسعود مى گويد فسخ نمى شود، مگر در دو مورد و ابو حنيفه هم با او موافق است).[4]

ادّله:

1- لاضرر

2- لاحرج

3- تدليس:

اگر زوج اين بيمارى را داشته باشد و در حين عقد نگويد تدليس است البتّه اين دليل براى قبل از عقد است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo