< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / ادامه مسئله 6 و 7 /

حديث اخلاقى: «مبارزه با هواى نفس»

متن حديث:

قال الصادق(ع): احذروا أهوائكم كما تحذرون اعدائكم فليس شىء أعدى للرجال من اتّباع اهوائهم و حصائد السنتهم.[1]

ترجمه حديث:

از هواى نفس بپرهيزيد همان گونه كه از دشمنانتان مى پرهيزيد چيزى دشمن تر براى افراد با شخصيت از پيروى هواى نفس و درو شده هاى زبان نيست.

شرح حديث:

ماه رمضان برنامه هاى زيادى دارد كه يكى از آنها روزه است. بعضى فكر مى كنند كه اگر بيمار و يا مسافر باشند و روزه نگيرند، ديگر در ماه رمضان كارى ندارند، در حالى كه ماه رمضان برنامه هاى ديگرى غير از روزه دارد كه يكى از آنها مبارزه با هواى نفس است كه بيشتر از بقيه اعمال مى درخشد.

اين حديث در همين رابطه است و مى فرمايد: از هواى نفس بپرهيزيد آن گونه كه از دشمنانتان مى پرهيزيد. بالاترين دشمن انسان پيروى از هواى نفس و گردش هاى نامناسب زبان و تمايلات و غرايز سركش است.

هواى نفس خواهش هاى كنترل نشده و طغيانگر دل انسان است. اگر هواى نفس تحت كنترل عقل باشد خطرى ندارد ولى اگر بى قيد و شرط و مطابق خواست دل قرار گرفت، ديگر قانون خدا و وجدان را به رسميت نمى شناسد، نام اين خواسته هاى طغيانگر هواى نفس است كه بزرگترين دشمن است. انسان وقتى وجود دشمن را احساس كند سعى مى كند كه در تيررس او قرار نگيرد و براى اين كه در دام او نيفتد كارى مى كند، ولى متأسفانه بسيارى در مقابل اين دشمن كارى نمى كنند و با هواى نفس دوست هستند و از آن بالاتر بسيارى هستند كه هواى نفس امير و فرمانده آنها است و بسيارى هستند كه هواى نفس معبود آنها است:

﴿أرأيت من اتّخذ الهه هواه﴾ پس گاهى انسان در مقابل هواى نفس سجده مى كند.

يكى از شاخه هاى توحيد، توحيد اطاعت است انسان موحد كسى است كه غير خدا را اطاعت نكند (اطاعت پيامبر، امام، پدر و مادر و مرجع تقليد همه به فرمان خداست) حال اگر مطاع ديگرى در كنار خدا قرار داديم تبديل به شرك در عبادت مى شود. هواى نفس گاهى قلب را بتخانه مى كند، قلبى كه بايد فقط جايگاه خدا باشد ولى بت هاى مختلفى مانند عشق به مال، مقام، و فرزند در آن جاى مى گيرند.

بت ساخته اى در دل و خنديدى *** بر كيش بد برهمن و بودا را

شاعر مى گويد ما مى نشينيم و مزمت بت پرستان را مى كنيم در حالى كه وقتى نگاه به دل خود مى كنيم بت خانه اى است كه در درونش انواع بت ها است.

«من أصغى الى ناطق فقد عبده» كسى كه به گوينده اى گوش كند مثل اين است كه او را عبادت مى كند حال وقتى به هواى نفس گوش مى كند در واقع او را مى پذيرد. اگر ناطق حرف خدا بزند به تحقيق اطاعت خدا كرده و اگر ناطق حرف شيطان بگويد اطاعت شيطان كرده است.

كار ماه رمضان اين است كه اين دشمن را به ما معرفى مى كند و جامعه را پاكسازى مى كند. آمار جنايات در ماه رمضان بسيار پايين مى آيد، اگرچه همه روزه نمى گيرند، پس روزه ماه رمضان وسيله مبارزه با هواى نفس است.

نكاتى در حديث قابل توجّه است.

1- روايت تعبير به «إحذروا» مى كند و نمى گويد اطاعت نكنيد. بر حذر بودن به اين است كه انسان هميشه حواس خود را جمع كند تا در دام نفس نيفتد اين بالاتر از اين است كه بگويد پيروى نكنيد.

2- روايت تعبير «اعدا للرجال» دارد و به نظر مى رسد مراد از آن افراد باشخصيت و با ايمان است يعنى براى اين افراد هم اعدا عدوّ هواى نفس است و آنها بيشتر بايد از اين دشمن بترسند تعبير معروفى كه شايد مضمون حديث باشد اين است كه:

«الناس كلّهم هالكون الاّ العالمون و العالمون كلهّم هالكون الاّ العاملون و العاملون كلهم هالكون الاّ المخلصون و المخلصون فى خطر عظيم» كه همان خطر هواى نفس است.

3- «حصائد» جمع حصيده و به معنى آن چيزى است كه از درو شدن به دست مى آيد زبان به يك داس تشبيه شده است كه چيزهايى را درو مى كند. گناهان زبان داخل در هواى نفس است ولى چرا آن را جداگانه ذكر مى كند؟

گناهان زبان هم از قبيل هواى نفس است و جدا شدن آن در كلام امام به جهت اهمّيّت آن است به اين معنى كه گناهان زبان گناهانى است كه ابزار و وسليه خاصى نمى خواهد و شب و روز و در همه حال در اختيار انسان است. خطر اين گناهان خيلى بيشتر است و حدود سى گناه كبيره از زبان صادر ميشود. هيچ گناهى مانند گناه زبان نيست، هيچ گناهى در نظر مردم كم اهمّيّت تر از گناه زبان نيست و از همه خطرناكتر اين كه هميشه در اختيار انسان است و قبح آن ريخته است; پس امام صادق(ع) كه روى گناه زبان دست گذاشته به همين جهت است. در روايت آمده است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در مورد زبان و خطرات زبان صحبت مى كرد، عربى عامى گفت.

أفنؤاخذ بما نقول؟ پيامبر در جواب فرمود: و هل تكبّ الناس على مناخرهم فى النار الاّ حصائد السنتهم; تو مى گويى سخنان ما جزء اعمالى است كه مورد مؤاخذه قرار مى گيرد من مى گويم بيشترين عامل دوزخى شدن كه به رو انسان ها را در جهنم مى اندازد گناهان زبان است.

بنابراين دليل اهميت گناهان زبان سه چيز است:

1- تعداد گناهان اين عضو از اعضا ديگر بيشتر است و حدود سى گناه كبيره از زبان سر مى زد.

2- وسيله اين گناه به آسانى در اختيار است.

3- قبح گناهان زبان ريخته است.

ماه رمضان ماه اصلاح اعضا و جوارح، زندگى، روح و جامعه است و بايد به اين امور اهتمام ورزيم.

* * *

بحث در اين بود كه در صورتى كه مدّت را نبخشد و دخول هم نكرده باشد، در عقد موقّت نصف مهر را بايد بپردازد. چرا نصف مهر، در حالى كه زن آماده تمكين بوده است و اوفوا بالعقود هم مى گويد بايد تمام مهر را بپردازد؟

دليل آن روايت سماعه است كه مى گويد در اين صورت نصف مهر را بدهد و به فرض اين روايت ضعيف باشد ولى معمول بهاست و عمل اصحاب جبران ضعف سند مى كند ولى روايت ذيلى دارد كه مشكل ساز است و آن در مورد جائى است كه زن مهر را خودش بخشيده حال اگر زوج بقيه مدّت را ببخشد زن بايد نصف مهر را به شوهر بدهد. أصحاب به اين قسمت از روايت هم عمل كرده اند ولى مرحوم صاحب جواهر مى فرمايد:

لكن فى القواعد و محكى المبسوط و الجواهر إنّه يحتمل عدم رجوعه عليها بشىء.

ما معتقديم كه عمل به اين روايت مشكل است صاحب جواهر مى فرمايد اجتهاد در مقابل نص نمى توان كرد ولى ما مى گوييم نص واحد در مقابل اصول مسلّمه قابل عمل نيست و تخصيص اصول مسلّمه به خبر واحد مشكل است در عرف هم همين است يعنى عرف در اينجا پرداخت نصف مهر از جانب زن را لازم نمى داند.

چرا روايت خلاف اصول مسلّمه است؟

چون زن چيزى نگرفته و تلف نكرده است تا ضامن نصف باشد. ضمان نصف در فرض گرفتن و اتلاف است در حالى كه ما نحن فيه ابراء است و زن ذمّه شوهر را پاك كرده است و ضامن نيست، پس با وجود يك روايت مضمره نمى توان قواعد مسلّمه را كنار گذاشت، عرف عقلا هم از اين كلام تعجّب مى كنند پس ما نه در اينجا و نه در باب طلاق نمى توانيم چنين بگوييم.

صورت چهارم:

اگر زن به عقدش وفا نكرد و به نصف مدّت وفا كرد مهر تجزيه مى شود چون روايات عديده داشتيم و قانون اجاره هم همين است و اجماع هم بر آن قائم است، مگر جايى كه معذور شرعى است مثلا ايّام عادت است در اينجا چيزى كم نمى شود، عرف هم به همين حكم مى كند و مثل شرط ضمن العقد است ولى اگر زن مريض شود نمى گوييم كه اجرت آن را بدهيد.

صورت پنجم:

اگر زن به تمام مدّت عمل كرد، هبه مدّت هم نشد و دخول هم واقع نشد مرد بايد تمام مهر را بدهد مانند كارگرى كه شما اجير كرده و هيچ كارى به او نداده ايد، در پايان مهرّت بايد حقوقش را بدهيد. چون او آماده انجام كار بوده است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo