< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

82/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / مسئله 5 / فى الارتداد

مسألة 5: لو ارتدّ احد الزوجين أو ارتدّا معاً دفعتاً قبل الدخول وقع الانفساخ فى الحال سواء كان الارتداد عن فطرة أو ملّة و كذا (منفسخ مى شود) بعد الدخول اذا كان الارتداد من الزوج و كان عن فطرة (اگر مرد مرتدّ فطرى باشد واجب القتل است و توبه اش قبول نيست) و امّا ان كان ارتداده عن ملّة (واجب القتل نيست) او كان الارتداد من الزوجة (كه در مدّت عدّه صبر مى كنيم) مطلقاً (زن چه مرتدّ فطرى باشد و چه ملّى، حكم او قتل نيست) وقف الفسخ على انقضاء العدّة فان رجع أو رجعت قبل انقضائها كانت زوجته و الاّ انكشف أنّها بانت منه عند الارتداد.

عنوان مسئله:

اين مسئله در مورد نكاح مرتدّ با زن مسلمان يا مرتدّه با مرد مسلمان است، البتّه نكاح ابتدايى منظور نيست، چون مسلمان ابتداءً با مرتدّ و مرتدّه نمى تواند ازدواج كند، بلكه موضوع بحث استدامه نكاح است يعنى زن و شوهر مسلمان بوده اند و يكى مرتدّ شده، حكم چيست؟ برنامه اينها بى شباهت به برنامه وثنيّه و كتابيّه نيست ولى تفاوت هايى دارد كه به دليل اهميّت موضوع، بحث را قدرى وسيع تر مطرح مى كنيم.

در چهار كتاب از كتب فقهيّه احكام مرتدّ ذكر شده است:

1- كتاب الطهارة تحت عنوان نجاست كافر اين بحث مطرح شده است. جواهر در جلد 6 آن را ذكر كرده است.

2- كتاب النكاح كه در جلد 30 از جواهر مطرح است.

3- كتاب الارث كه به مناسبت ارث مرتدّ در آن بحث مى شود و در جلد 39 جواهر آمده است.

4- كتاب الحدود كه تحت عنوان حدّ مرتدّ اين بحث مطرح شده و در جلد 41 جواهر آمده است.

ما در باب حدود، احكام مرتدّ را مفصلا بحث كرديم و در اينجا عصاره اى از آن را بيان مى كنيم.

مرتدّ فطرى: كسى است كه نطفه او در زمان مسلمان بودن يكى از پدر و مادرش بسته شده و بعد از بلوغ اسلام را قبول كرده و سپس كافر شود.

مرتدّ ملّى: كسى است كه حين انعقاد نطفه، پدر و مادرش هر دو كافر بودند.

حكم مرتد فطرى:

اصحاب ما در مورد مرتدّ فطرى در چهار حكم اجماع دارند:

1- زوجه اش از او جدا مى شود.

2- اموالش بين ورثه تقسيم مى شود.

3- در جايى كه مرتدّ فطرى مرد باشد كشته مى شود.

4- توبه اش قبول نمى شود.

آيا توبه مرتدّ فطرى در جايى كه مرد است ظاهراً و واقعاً قبول نمى شود (كما اين كه بعضى قائلند) يا فقط ظاهراً قبول نمى شود و حكم اعدام و تقسيم اموال و جدايى زوجه را دارد ولى عنداللّه قبول مى شود كه اين قول، حق است.

امّا اگر مرتدّ زن باشد از اين چهار حكم، حكم قتل را ندارد بلكه حبس مى شود و حبس او هم حدّى ندارد و همچنين اگر مرتدّ ملّى مرد باشد كشته نمى شود، بلكه او را توبه مى دهند و داراى حدّى است كه در آن اختلاف شده و بعضى آن را سه روز و بعضى مطابق نظر حاكم دانسته اند كه اگر توبه كرد قبول و اگر نكرد كشته مى شود. قبل از ورود به بحث مسئله مهمّى را كه امروز مطرح است بيان مى كنيم.

دليل سختگيرى اسلام در مورد حكم مرتدّ فطرى:

چرا اسلام بر مرتدّ فطرى در جايى كه مرد باشد تا اين اندازه سخت گيرى كرده به طورى كه بالاترين مجازات (اعدام) را براى او در نظر گرفته است؟ و حال آن كه مطابق آيه ﴿لا اكراه فى الدين﴾[1] اسلام دين رأفت و رحمت است و علاوه براين مطابق آيه ﴿و ان احد من المشركين استجارك...﴾[2] اسلام دين تحقيق است; يعنى اگر مشركين آيات خدا را شنيده و مسلمان نشدند و در حال تحقيق هستند آنها را سالم به وطنشان برگردانيد. اين سؤال در هر زمانى مطرح بوده و در زمان ما به دو دليل بيشتر مطرح است:

1- اسباب ارتداد زياد شده است چرا كه:

اوّلا: شبهات زياد شده.

ثانياً: وسايل ارتباط جمعى در اختيار همگان قرار گرفته است.

و ثالثاً: سياست با ديانت مخلوط شده و سياسيّون مى خواهند مردم را از دين بيرون كنند، مخصوصاً از دين اسلام، چرا كه عامل عدم پذيرش سلطه و عدم سازش دين است.

2- سلسله اى از تنظيمات بين المللى و برنامه هاى جهانى به نام حقوق بشر درست شده كه معمول اين برنامه ها بر اساس بى دينى است. يك فلسفه حقوق بشر كوبيدن مذاهب و اديان و يكى از اصول آن، آزادى مذاهب است كه از اصول خدشه ناپذير بوده و اگر كشورها بخواهند به حقوق بشر بپيوندند، بايد تمام شئونات آن را رعايت كنند. حال اگر اسباب ارتداد زياد شود و از سوى ديگر حقوق بشر به اعدام مرتدّ اعتراض كند كار مشكل مى شود.

ولى اين حكم اسلام بسيار حساب شده است و اگر اين حكم نبود اسلام تا كنون باقى نمى ماند.

در جواب اين سؤال لازم است دو مقدّمه را ذكر كنيم:

مقدّمه اوّل:

مرتدّ اقسامى دارد:

الف) مرتدّى كه شاكّ در دين شده و مذهب ديگرى نپذيرفته است.

ب) مرتدّى كه از اسلام جدا شده و به دين ديگر داخل شده است.

گاهى شكها آميخته با وسوسه و گاهى شك آميخته با تحقيق است كه اينها مرتدّ نيستند. هر يك از اين دو قسم دو حالت دارند:

حالت اوّل جايى است كه اظهار كرده و تبليغ مى كند و ديگرى جايى است كه اظهار و تبليغ نمى كند; مثلا نماز نمى خواند و روزه نمى گيرد كه چنين مرتدهايى به نظر ما حكم اعدام ندارد ولى مرتدهايى كه تبليغ مى كنند احكام ارتداد و قتل را دارند.

مقدّمه دوّم:

در اسلام يك قضيّه تاريخى داريم كه پايه حلّ مشكلات اين بحث است و آن قضيّه اى است كه در شأن نزول آيه ﴿و قال طائفة من اهل الكتاب آمِنوا بالذى انزل على الذين آمَنوا وجه النهار و اكفروا آخِرَه لعلهم يرجعون﴾[3] آمده است.

طايفه اى از اهل كتاب گفتند بياييد صبح مسلمان شده و عصر برگرديم تا سبب تزلزل مسلمين شود.

در شأن نزول اين آيه آمده است كه دوازده نفر از علماى يهود قرار گذاشتند كه صبح مسلمان شوند و شب از اسلام برگردند و وقتى پرسيدند چرا چنين مى كنيد بگويند كه ادّعاى او (پيامبر) كذب است وعلائم نبوّت كه در دين ما براى پيامبر آخرالزمان گفته شده در او نيست و با برگشتن ما كه از علماى يهود هستيم مردم هم برمى گردند. خداوند از طريق وحى پرده از روى اين ماجرا برداشت و فرمود كه همه اين كارها مقدّمه اى براى ارتداد مسلمين است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo