< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

81/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب النکاح / حديث اخلاقى هفته /


حديث اخلاقى: صفات شيعه (4)
مقدّمه:
حديث:
كنت عند ابى عبدالله(ع): اذا دخل عليه ابوبصير... فقال: يا ابامحمّد لقد ذكركم الله فى كتابه فقال: ﴿اِنّ عبادى ليس لك عليهم لسلطان﴾[1] والله ما اراد بهذا الاّ الائمه(ع) وشيعتهم، فهل سررتك يا ابامحمّد؟ قال: قلت: جعلتُ فداك زدنى...[2]
ترجمه:
در ادامه حضرت فرمود: اى ابوبصير خداوند در قرآن به شما شيعيان اشاره كرده و فرموده شيطان نمى تواند سلطه اى بر بندگان من پيدا كند، به خدا قسم كه خداوند اراده نكرده از بندگان مگر ائمّه و شيعيان را.
شرح:
1- چرا خداوند شيطان اين موجود خبيث و اغواگر را آفريد تا ما را وسوسه كند و ما را از راه سعادت باز دارد در حالى كه ما براى پيمودن راه سعادت آفريده شده ايم؟
جواب: خداوند شيطان را شيطان نيافريد بلكه پاك آفريد و در صف ملائكه بود، عامل نفوذى نبود، بلكه موجود صالحى بود، جزء عابدان و زاهدان و مقرّبان درگاه خدا ولى بعداً به سوء اختيار خودش منحرف شد. تكبّر، خودبزرگ بينى، حسد، پيروى از هواى نفس، جاه و جلال طلبيدن سبب شد تا سقوط كند و هواى نفس عامل اصلى است كه اگر نباشد نفوذ شيطان هم نيست. ﴿أبى و أستكبر و كان من الكافرين﴾[3] و خداوند او را از آن مقام نازل كرد، پس شيطان شيطان نبوده.
اشكال: اگر شيطان جزءِ ملائكه بوده، ملائك كه معصوم بوده و همه تحت فرمان خداوند هستند چرا او تمرّد كرده و از فرمان الهى سرپيچى كرد؟
جواب: شيطان ملائكه نبود بلكه از جنّيان بود.
2- ما براى سعادت آفريده شده ايم ﴿ما خلقت الجن و الانس الاّ ليعبدون﴾[4] پس موجود مزاحم (شيطان) براى چيست، آن هم چيزى كه ديده نمى شود و قابل دفاع و پيش گيرى نيست كه با هدف آفرينش نمى سازد؟
﴿انما سلطانه على الذين يتولونه والذين هم به مشركون﴾.[5] كسانى كه او را شريك خداوند قرار مى دهند و از او اطاعت مى كنند روز قيامت هم شيطان مى گويد ﴿و ما كان لى عليكم من سلطان الا اَن دعوتكم فأستجبتم لى فلا تلومونى ولوموا أنفسكم﴾[6] من بر شما مسلّط نيستم فقط شما را دعوت كردم و شما هم دعوت مرا پذيرفتيد پس مرا ملامت نكنيد بلكه خودتان را سرزنش كنيد.
﴿اِن عبادى ليس لك عليهم سلطان﴾ لحن آيه اين نيست كه شيطان با شيعيان گلاويز نمى شود بلكه خداوند مى فرمايد من حامى و ياورشان هستم آنها به سوى من آمده و عبادى شده اند و من هم حامى آنها هستم پس اين مقام بالايى است و از تحت نفوذ شيطان خارج بودن افتخار شيعه است، ولى مفهوم آن اين است كه كسانى كه سلطه شيطان بر آنها وارد شده، شيعيان واقعى نيستند، پس اين جمله مسئوليت ما را زياد مى كند. شيعيان معصوم نيستند و ممكن است شيطان سراغ آنها هم بيايد ولى قرآن مى فرمايد:
﴿ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكّروا فاذا هم مبصرون﴾[7] پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شيطان شوند به ياد خدا مى افتند (پاداش و كيفر او را به ياد مى آورند) و در پرتو ياد او بينا مى گردند. ممكن است شيطان بيايد ولى سلطه پيدا نكند. پس مسئوليت بسيار سنگين است و بايد در جامعه اسلامى سلطه شيطان بر فرد، اجتماع، مطبوعات، بازار، زندگى مادّى و معنوى حاكم نباشد كه اگر شد آن افراد شيعه واقعى نيستند. اميدوارم خداوند به ما توفيق دهد تا مشمول افتخار تشيع بشويم.



سؤال: پدرانى هستند كه اموالشان را قبل از مرگ و در حال حيات و گاهى بعد از ممات و در وصيّت نامه تقسيم مى كنند آيا اين عمل از نظر شرعى و فقهى درست است؟
جواب: سه نكته بايد توجه شود:
نكته اوّل: انسان تا مادامى كه زنده است مى تواند در اموالش آن گونه كه مى خواهد تصرف كند للانسان أن يتصرف فى امواله ما يشاء مادام حياً پس اگر تقسيم كرد و تحويل داد جايز است و صحيح، ولى اگر تحويل نداد فايده اى ندارد. قبلا اگر مالى جداگانه باشد بايد آن را تحويل دهد چون در هبه، قبض شرط صحّت است نه شرط لزوم والا فايده اى ندارد و مشمول ارث است و هيچ كس نمى تواند ادعايى بكند.
نكته دوّم: اگر وصيت كرد كه چنين تقسيم بشود، هيچ اعتبارى ندارد يعنى اگر تقسيم مى كند به اين كه ثلث قرار بدهند، تقسيم او نسبت به ثلث نافذ است ولى اگر تمام اموال را تقسيم كند به خيال اين كه اختيار در همه اموال حتّى بعد از مرگ هم دارد، هيچ اعتبارى ندارد.
نكته سوّم: با همه اين اختياراتى كه به پدر در حال حيات مى دهيم و همچنين اختيارات ثلث در حال ممات بايد شخص مالك و موصى تا آنجايى كه مى تواند انصاف را رعايت كند. زيرا در حديثى آمده كه شخصى در حال حيات تمام اموالش را در راه خير داده بود و اين مطلب را به امام(ع) بازگو كرد حضرت فرمود كار خوبى نكردى چون ملاحظه آينده فرزندان خود را نكردى.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo